رفتار
برخی از هموطنان داخل کشور در خصوص توافق اخیر رژیم با غرب، بشدت یادآور قبول قطع
نامه سازمان ملل، برای پایان دادن به جنگ است.
در
آن زمان نیز، بر همگان واضح بود که این جنگ به سرانجامی نمی رسد، و خمینی برای
مقاصد خود، با جان شهروندان ایرانی و تمامیت ایران بازی می کند!
نکته
دردآور اینجاست که هم برنامه اتمی، و هم ادامه جنگ، هر کدام هزار میلیارد دلار به
اقتصاد ایران خسارت وارد کرده است!!
بعد
از قبول قطع نامه و پایان جنگ، برخی از هموطنان، تنها از پایان درگیری خوشحال
بودند، اما هیچ کسی نپرسید که چرا باید بعد از بازپس گیری خرمشهر، جنگ ادامه می
یافت؟! مگر نه آنکه طبق اعتراف رفسنجانی، عراق حاضر به پرداخت خسارت بود!؟
اکنون
نیز، برخی از هموطنان، تنها به این می اندیشند که تحریم ها ممکن است کمی کاهش
یابد! اما این سوال را نمی پرسند که چرا از همان ابتدا، باید به غنی سازی اقدام می
کردند!؟ چرا باید هزار میلیارد دلار ضرر به اقتصاد ایران وارد شود، چند کیلو
اورانیم را بیست درصد غنی کنند، و بعد حالا طبق توافق، آنرا رقیق کنند؟!
یادم
است که زمان قبول قطع نامه، یکی می گفت با قبول قطع نامه، آینده خوبی در انتظار
ایران است و دیگر همه چیز درست می شود. پاسخ نگارنده ساده بود: "تا زمانی که
گروهی دیوانه، اینچنین بر سر قدرت هستند، امکان هیچ بهبودی نیست! حکایت اینها، حکایت
تیغ تیز است و زنگی مست، هر از گاهی، یک بلایی بر سر ما می آورند، یک زمان جنگ
است، زمان دیگر برنامه اتمی، و بعد از مدتی، یک برنامه دیگر علم خواهند
کرد...!"
این
یک واقعیت است، تا زمانی که مردم ایران، برای دستیابی به دمکراسی، حاضر به هزینه
دادن نباشند، تا زمانی که دست در دست یکدیگر نگذارند و متحد نشوند، خمینی و یا
خامنه ای و یا در آینده یک آخوند دیگر، یک بلای جدید بر سر آنها خواهند آورد...!
گویا
هر آخوندی که به سمت رهبر ایران منصوب می شود، به صورت پیشفرض، قرار است یک ضرر
هزار میلیارد دلاری به کشور ایران وارد کند! خمینی هزار میلیارد دلار خسارت بابت
ادامه جنگ به ایران وارد کرد، و خامنه ای نیز با سودای دست یابی به بمب اتم، هزار
میلیارد دیگر!
حال
وقتی این اعداد نجومی با اخبار وضع فجیع مردم داخل کشور مقایسه می کنیم، دل آدمی
به درد می آید، مثلا وقتی می بینیم که یک میلیون کودک ایرانی از گرسنگی و سو تغذیه
رنج می برند و به دلیل نبود غذا، دچار مشکل شده اند!
یا
وقتی می بینیم که با هزار میلیارد دلار (ضرر ادامه جنگ) می توان برای هر ایرانی،
یک خانه مدرن و شیک ساخت! و با هزار دلار دوم (هزینه برنامه اتمی) می توان برای هر
ایرانی، یک شغل خوب و پر درآمد ایجاد کرد! در حقیقت، سوداگری و افکار احمقانه این
دو رهبر، باعث شد که تک تک مردم ایران، اینچنن وضع وخیمی بیابند.
چند
سال قبل، نوشته بودم که خمینی یک گاو در مغازه کریستال فروشی بود! اکنون نیز تکرار
می کنم، این آخوندها، مانند گاو در یک مغازه گرانقیمت، یعنی ایران ما هستند. هر کاری
که می کنند، یک بلایی بر سر ما می آورد...!
حضور امام خمینی در مسند رهبری، مانند حضور یک گاو
نر وحشی در مغازه کریستال فروشی بود.....!تصور کنید شما صاحب یک مغازه بزرگ کریستال فروشی هستید. می گویم کریستال
فروشی، چون کریستال با ظروف شیشه ای که ساخت چین است، تفاوت بسیاری دارد!تصور کنید
هر تکه ظرفی که می فروشید، معادل حقوق یک سال یک کارمند معمولی قیمت دارد و ارزش
کالای موجود در مغازه شما، سر به فلک می زند. تمام مردم شهر، آن مغازه را می
شناسند، و آرزو می کنند که چنین مغازه ای داشته باشند. به ناگاه، یک گاو نر وحشی
که بسیار عصبانی است، از استادیوم گاو بازی فرار می کند و به داخل مغازه شما می
آید...! این لحظه، همان لحظه ای است که امام امت از هواپیمای ایرفرانس، پیاده شد!! ادامه
این مطلب را در این پیوند ببیند.
نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ:
درود گمنامیان جان
پاسخحذفدر مورد این دو خط شما نظری دارم، اینکه فرموده بودید «این یک واقعیت است، تا زمانی که مردم ایران، برای دستیابی به دمکراسی، حاضر به هزینه دادن نباشند، تا زمانی که دست در دست یکدیگر نگذارند و متحد نشوند، خمینی و یا خامنه ای و یا در آینده یک آخوند دیگر، یک بلای جدید بر سر آنها خواهند آورد...!»
سوال من این است که این اتحاد چگونه باید شکل بگیرد ، این هزینه چیست که باید بپردازیم؟ خون؟ وقتی در مقابل کوچکترین حرکتی ، اعدام و شکنجه و زندان و گلوله است؟ واقعا دستمان به جایی نمی رسد، خب چکار باید کرد؟
ضمناً تشبیه گاو، خوب بود، اما من تشبیه خوک را بیشتر می پسندم :))
با سلام:میشه بگین این ارقام 1000میلیارد رو چگونه محاسبه کردین و اطلاعاتش رو از کجا به دس آوردین گمنامیان عزیز...
پاسخحذف