شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۹

فاصله بین عدم توسل به خشونت تا عدم فعالیت و خیانت ، زمین تا آسمان است، به اندازه تفاوت ماهتما گاندی تا میرحسین موسوی!


ماهتما گاندی را به خوبی می شناسیم ، مردی بزرگ که با دست نبردن به خشونت و اعتقاد به هدفش، آینده دنیا را عوض کرد و به کشوری بزرگ مانند هند ، سامان و نظام داد. اگر اکنون هند بزرگترین دموکراسی دنیا است، بی شک مرهون تلاش پدر ملت، ماهتما گاندی است. او هیچگاه دست به خشونت نزد، اما ساکت نیز ننشست.
میرحسین موسوی را نیز خوب می شناسیم، نخست وزیر خمینی در دوران جنگ و مشاور ارشد محمد خاتمی در دواران ریاست جمهوریش. کاندیدای پیروز در انتخابات خرداد دو سال پیش که با تقلب احمدی نژاد روبرو شد.
یادمان نمی رود که در بیست و پنجم خرداد دو سال قبل، طبقه گفته شهردار تهران و آمار رسمی رژیم ، بیش از سه و نیم میلیون نفر در میدان آزادی و خیابان های اطراف آن تجمع کرده بودند.
اگر میرحسین موسوی به جای خیانت به مردم، مدیریت صحیحی اعمال می کرد، می توانست به راحتی همان روز نظام را عوض کند، ولی افسوس که هدف میرحسین موسوی، تغییر نظام جمهوری اسلامی نیست. او می داند در صورت  تغییر رژیم ، اصلاح طلبان  در نظامی دموکراتیک آینده در ساختار قدرت جایی ندارند و باید بابت مشارکتشان در بسیاری از جنایات رژیم ، پاسخگو نیز باشند.
در واقع موسوی به ولایت فقیه و دوران طلایی خمینی اعتقاد داشت و دارد و به همین دلیل، تمایلی به تغییر رژیم ندارد.
سی سال طول کشیده بود تا این پتانسیل در مردم به وجود آمده بود و مردم ترس از حکومت را کناری گذاشته و برای راهپیمایی به خیابان آمدند و میرحسین موسوی، آن پتانسیل را نابود کرد. شاید مدتها طول بکشد تا مجددا شاهد تشکیل پتانسیل این چنینی باشیم و چند میلیون نفر را در خیابان تهران ببینیم.
مساله اصلی اینجاست که بعد از آن راهپیمایی ها و خشونت های رژیم، بسیاری از مردم شوق خود را برای شرکت در راهپیمایی های آینده از دست داده اند، چه آنکه می بیینند با خطر فروان ، به خیابان می روند و میرحسین موسوی با مانند یک سوپاپ اطمینان با یک بیانیه آبکی ، دلاوری و ریسک آنها را بر باد می دهد.
براستی اگر ماهتما گاندی، نلسون ماندلا و یا آنگ سان سوچی در روز بیست و پنجم خرداد دو سال پیش ، در میدان آزادی حضور داشتند ، اجازه می دادند که چنین پتانسیل عظیمی بر باد فنا برود ؟!



چهارشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۹

چرا دولت آمریکا ، چشم خود را بر روی فروش ، قاچاق و توزیع سیگار مارلبورو در ایران می بندد، اما اجازه فروش هواپیمای مسافربری را به ایران نمی دهد ؟!

چرا دولت آمریکا ، چشم خود را بر روی فروش ، قاچاق  و توزیع سیگار مارلبورو در ایران می بندد، اما اجازه فروش هواپیمای مسافربری را به ایران نمی دهد ؟!
نکات ذیل، عجیب جلب توجه می کند:
یک- از هوپیمای مسافربری، چه استفاده نظامی می شود کرد؟ حداکثر آنرا تبدیل به هواپیمای سوخت رسان نظامی می کنند، با توجه به قدرت نظامی بسیار قوی آمریکا، این چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟!
دو-سود فروش و قاچاق سیگارهای مارلبورو، نصیب محسن رضایی و سپاه و یا دیگر اراذل جمهوری اسلای می شود!
سه- سقوط و کشته شدن انسان ها ، بدلیل تحریم امریکا و قدیمی شدن هواپیماهای ایرانی، یک اتفاق بسیار تکراری برای مردم ایران شده است. 
شرم بر مردم آمریکا که چشم خود را بر کشته شدن انسان های بیگناه ایرانی اینگونه بسته اند. 
این مطلب را بعد از دیدن این فید از وزارت امورخارجه آمریکا نوشتم که در آن گفته بودند :
آیا فکر می کنید اگر دولت ایالات متحده با فروش هواپیماهای مسافربری نو توسط بوئینگ به ایران موافقت بکند دولت ایران از این هواپیما ها صرفا جهت آسایش ملت خود استفاده خواهد کرد؟آیا فکر می کنید دولتی که شهروندان خود را در روز روشن برابر چشم جهانیان می کشد برای امنیت شهروندانش اهمیت قائل است؟
 (نمی دانم تا چه اندازه واقعا این کاربر فرندفید، واقعا از وزارت امورخارجه است، اما چون با همین آی دی در بالاترین نیز عضو است، شاید واقعی باشد. به هر حال در اصل قضیه تغییری ایجاد نمی کند، چون این مطلب در رادیو فردا نیز منتشر شده است)
اسم این کودک زیبا، ترنم است، کودکی که در سقوط هواپیما در ارومیه کشته شد


سیگار، باعث سرطان ریه می شود

تصویر سقوط هواپیما در ارومیه 

دوشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۹

نقش مافیا در اقتصاد جهانی / سخنرانی یکی از خبرنگاران مطرح بی بی سی در سایت تد

براستی نقش گروه های سازمان یافته اقتصادی  در جرم و جنایت چه قدر است؟ آیا درست است که بخش قابل توجه ای از چرخش اقتصادی دنیا، در دست مافیاها است؟!
این سخنرانی زیبا از سایت تد را ببیند، به اهمیت مافیاها پی خواهید برد. 
اصولا قدرت ناشی از موقعیت سیاسی ، معمولا فساد آور است و برای اینکه بتوان جلوی فساد سیاستمداران را گرفت، نیاز به دموکراسی و آزادی بیان است. 
مدیا (مطبوعات و خبرنگاران) ، رکن چهارم دموکراسی تلقی می شوند و برای رشد و پویایی نظام دموکراتیک، نیاز به آزادی بیان است. با وجود آزادی بیان و خبرنگاران شجاعی که امنیت داشته باشند، گروه های مافیایی جرات رشد و فعالیت نخواهد یافت. 

یکی از همکاران مترجم در سایت تد مشغول ترجمه این ویدیو است و نظر به اهمیت آن ، به محض آمده شدن، من آنرا بازبینی می کنم و در سایت تد نیز با زیرنویس فارسی ، قابل مشاهده خواهد بود. 


پیوند به ویدیوهایی دیگری که من اخیرا برای سایت تد ترجمه کرده ام و اکنون دارای زیرنویس فارسی است:







دوشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۹

ویدیو با زیرنویس فارسی / روبان صورتی را به خاطر بسپار / داستان زن هنرمندی که با رقص سرطان را شکست داد!/ من یک نجات یافته از سرطان نیستم، من شکست دهنده سرطان هستم!

ترجمه این ویدیو را برای سایت تد بازبینی کرده ام و به زودی در سایت تد نیز موجود خواهد بود.
در این ویدیو او می گوید: 
((من یک نجات یافته از سرطان نیستم، من شکست دهنده سرطان هستم))
 بسیاری از ما  سرطان را می شناسیم، خصوصا سرطان پستان  را. هیولایی مرگبار که متاسفانه در ایران کنونی، به راحتی نادیده گرفته می شود و زنان ما از داشتن چک آپ منظم بی بهره اند. 
مبارزه بر علیه سرطان پستان، فقط وظیفه زنان نیست، مردان نیز می توانند با یادآوری به همسر، مادر ، دوست دختر و یا خواهر خود با یک پیگیری ساده ، جلوی فاجعه ای را بگیرند. 
بانوان گرامی، یادتان باشد که از هر هشت زن، یکی به سرطان پستان مبتلا می شود و باز نیز یادتان باشد که اگر سرطان در مراحل اولیه اش شناسایی شود، به راحتی قابل درمان است و حتی نیاز به برداشتن پستان نیز نیست.  لطفا یادتان باشد که زنان ایرانی، ده سال زودتر از نرخ بین المللی آن به سرطان پستان مبتلا می شوند(منبع).این نوشته وبلاگ یک پزشک نیز به مساله سرطانپستان پرداخته است. 
و اما ویدیو: 
در این ویدیوی زیبا ، آناندا شانکار جایانت ، برای ما تعریف می کند که چگونه با رقص به جنگ با سرطان رفته است. 
همه می دانیم که استرس و نگرانی، شاید یکی از عوامل سرطان باشد، می دانیم که بین آرامش  و قدرت سیستم ایمنی بدن، ارتباط وجود دارد.
او از داستان خودش می گوید، داستان قدرت انتخاب. اینکه چگونه، هنرش را به خدمت زندگی درآورده و با رقص سرطان را مغلوب خود کرده است. 

روبان صورتی، نشان  مبارزه و آگاهی بخشی درباره سرطان پستان  است، 
این روبان را به خاطر بسپارید.

شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۹

مدیر اجرایی فیسبوک: بانوان گرامی، لطفا خودتان را دست کم نگیرید ! / ویدیو با زیرنویس فارسی / شادباش افتتاح سایت ریشه ها

ویدیویی که در انتهای این نوشته  است را برای بنیاد تد  (TED.com)  ترجمه کرده و زیرنویس فارسی بر آن گذاشته ام و به زودی روی وب سایت تد قرار خواهد گرفت.

افتتاح سایت ریشه ها را شادباش گفته و از زحمات بنیانگذاران سایت، تشکر می کنم. امیدوارم که با حرمت نهادن به آزادی، شاهد موفقیت این سایت باشیم، و اما ویدیو با زیرنویس فارسی: 
در این سخنرانی جذاب و دیدنی ، خانم شریل سندبرگ، مدیر اجرایی فیسبوک و مدیر قبلی ارشد گوگل، به این موضوع مهم می پردازد که چرا زنان در جامعه از مردان عقب تر هستند و چرا در پست های ارشد کمپانی های بزرگ و یا رهبران دنیا، تعداد زنان بسیار اندک است؟ چرا از بین یکصد و نود کشور دنیا تنها نه کشور توسط زنان اداره می شوند؟چرا تنها شانزده درصد از مدیران ارشد های شرکت های بزرگ را زنان تشکیل می دهند؟ براستی مشکل در کجاست؟ چرا فقط سیزده درصد نمایندگان دنیا را زنان تشکیل می دهند؟ مگر نه آنکه زنان پنجاه درصد از جمعیت دنیا را تشکیل می دهند؟

رمز موفقیت چیست؟ آرزوی دنیایی بهتر!
او سه رمز مهم پیروزی را برای زنان در محیط کار را به آنان یادآور می شود و از زنان می خواهد که خودشان را دست کم نگیرند.
او معتقد است که دنیایی که در آن بانوان نیمی از کشورها و نیمی از شرکت های بزرگ را اداره کنند، دنیای بسیار بهتری خواهد بود.

شریل سندربرگ کیست؟
شریل مدیر کنونی و ارشد فیسبوک است، او قبلا مدیر فروش آنلاین گوگل بوده و سوابق درخشانی چون عضو هییت مدیره کمپانی والت دیزنی و یا استرباکس را در کارنامه خود دارد. مجله معتبر تجاری فورچون، او را بیست و دومین  زن قدرتمند دنیا در عرصه تجارت می داند(لینک به سایت فورچون) و البته شاید گفته مجله Vogue در باره این بانوی چهل ساله درست باشد که :
"Whether you call it “scaling the company” or “managing hyper growth,” Sandberg is one of the few executives on earth with a demonstrated knack for it. It’s clear why Zuckerberg, in particular, needed her."




پیوند به ویدیوهایی دیگر با زیرنویس فارسی درباره حقوق زنان از سایت تد: 








چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۹

نبود آزادی بیان، زمینه ساز شستشوی مغزی است / البته که فجایعی چون نسل کشی در رواندا در بستری از نبود آزادی بیان شکل می گیرد

تصویر جمجمه قربانیان نسل کشی در رواندا 


شستشوی مغزی را خوب می شناسیم، اصول ساده ای دارد، اجازه دسترسی شخص را به اطلاعات آزاد نمی دهند و قربانی را با یک نوع اطلاعات خاص بمباران می کنند؛ حاصل این روش، تبدیل انسان های معمولی به جنایتکارانی بی رحم است.

نمونه اش را ما در طی جنگ هشت ساله ایران و عراق می دیدم که چگونه کودکان ده یا دوازده ساله را شستشوی مغزی می دادند و بعد برای پاکسازی میدان مین به جبهه می بردند.




شاید بد نباشد این ویدیو مستند  با زیرنویس را نیز ببینید که به ما نشان می دهد چگونه با شستشوی مغزی  سربازان طالبان را آموزش می دهند و آماده بمب گذاری انتحاری می کنند.

و اما ارزش آزادی بیان و ربطش به نسل کشی : زمانی ارزش آزادی بیان را در می یابیم که داستان رقت انگیز نسل کشی در رواندا را مرور کنیم، در اثر نبود آزادی بیان ، آتشی از نفرت شعله ور می شود که به مدت صد روز هر ساعت چهارصد انسان سلاخی می شوند.

در اینجا داستان نسل کشی را به صورت خلاصه مرور کرده ام:
بیش از شانزده سال از فاجعه نسل کشی رواندا می گذرد، باور کردنش سخت است که شانزده سال پیش، در قرن بیستم  و وجود سازمان ملل، چنین جنایتی رخ داده و دنیا در آن زمان چشمانش را بر آن بسته است.

رواندا کجاست ؟
رواندا کشوری کوچک در آفریقای مرکزی است، مستعمره آلمان بوده و بعد از جنگ جهانی ، به عنوان مستعمره بلژیک ادامه حیات داده است. در سال 1961، به استقلال رسیده است.

ریشه فاجعه:
رواندا  میراثی وحشتناک از زمان استعمار به ارث برده است. کشور رواندا از دو قوم اصلی هوتو و توتسی تشکیل شده اند، اقلیت توتسی ها که پوست روشنتر و قد بلندتری داشته اند، همیشه از جانب استعمارگران از امتیازهای اجتماعی بهتری برخوردار بوده اند. امکان تحصیل و گرفتن پست های اجتماعی همیشه برای توتسی ها مهیاتر بوده است و این تبعیض به مانند دملی چرکین با نسل کشی سر باز می کند.

این تبعیض چون دملی چرکین مدتها در جامعه روندا وجود داشته است و دولت استعماری اکثریت هوتو، با استفاده از نبود آزادی بیان ، دست به شستشوی مغزی بسیاری از افراد تندرو قبیله هوتو زده و آنها را آماده جنایت کرده است. 

خلاصه ای از فاجعه:
در سال 1994 ، هواپیمای رییس جمهور رواندا که از قبیله هوتو بود، هدف موشک زمین به هوا قرار گرفت و سرنگون شد. هنوز مشخص نشده که چه کسی هواپیمای فوق را سرنگون کرده است، اما این سانحه که به کشته شدن رییس جمهور(جونال هابیا ریمانا) منجر شد، آتش نسل کشی رواندا را شعله ور ساخت.

نقش دولت های غربی:
نقشی که دولت های غربی در این فاجعه ایفا کردند ، از دو جنبه قابل بررسی است. اول اینکه فرانسه به صورت کاملا شرم آوری از دولت دیکتاتوری (ریمانا) طرفداری می کرده است و اسلحه فروان در اختیار گروه های شورشی هوتو قرار داده است.

جنایت بعدی این بود که بیش از یکصد روز این نسل کشی ادامه یافت و دولت های غربی و سازمان ملل هیچ کاری برای جلوگیری انجام ندادند. شورای امنیت ابتدا از قبول فاجعه به عنوان نسل کشی طفره رفت ، آنهم در حالی که ساعتی 400 نفر انسان کشته می شدند. آمریکا و بریتانیا تبانی کردند و مدارک نسل کشی نادیده گرفته شد و صلح بانان بین المللی بسیار دیر به منطقه اعزام شدند. بماند که اصولا نیروی نظامی کشورهای آفریقایی در آخر موفق شدند که آتش این نسل کشی را خاموش کنند.

نقش شستشوی مغزی در رواندا
از مدتها قبل از سقوط هواپیمای رییس جمهور وقت، رادیو (تنها رسانه همه گیر آن زمان در رواندا) به صورت کاملا برنامه ریزی شده به شستشوی مغزی هوتوها اقدام می کرده و ذهن مردم عادی را برای این نسل کشی آماده می کرده است. جالب اینجاست که رییس جمهور وقت ( که در دوران او این نفرت شکل گرفت) به شدت تحت حمایت فرانسه بوده است.

بعد از سقوط هواپیما و کشته شدن رییس جمهور، به ناگاه آتش نسل کشی شعله ور می شود و افراد تندرو قبیله هوتو، به صورت کاملا برنامه ریزی شده و تحت حمایت پلیس و نیروهای نظامی، مسلح به اسلحه های فرانسوی ، به کشتار افراد قبیله توتسی می پردازند. در طی یکصد روز، بیش از یک میلیون و هفتاد هزار انسان ، کشته می شوند، یعی هر در هر ساعت چهارصد نفر و در هر دقیقه هفت انسان به مدت یکصد روز.به بیش از نیم میلیون زن تجاوز شد که بسیاری از آنها به ایدز آلوده شدند.

قربانیان فقط توتسی نبودند!
قاتلین، افراد تند رو قبیله هوتو بودند که به شدت شستشوی مغزی شده بودند و آنها مردم عادی هوتو را نیز مجبور می کردند افراد قبیله توتسی را بکشند و اگر سرباز می زدند ، به افراد معمولی هوتو ها نیز رحم نمی کردند.

پایان فاجعه
میلیونها نفر از افراد قبیله توتسی به کنگو گریختند و در کمپ های پناهندگی مدتها زندگی کردند، در نهایت گروهی متشکل از توتسی ها و نیروهای نظامی از دیگر کشورهای آفریقایی موفق شدند این نسل کشی را متوقف کنند.

موقعیت کنونی رواندا
(پل کاگامی) ، که نقشی مهم در سرکوب تندروهای هوتو بر عهده داشته و رهبر اقلیت توتسی بوده است، اکنون ریاست جمهوری رواندا را به عهده دارد و کشور در سایه مدیریت او ، بشدت رو به رشد است.

پل کاگامی، رییس جمهور کنونی روندا

فرید زکریا ژورنالیست CNN، روندا را بزرگترین داستان موفقیت آمیز آفریقا می خواند.  بیش از سه میلیون نفر از پناهنده ها تا کنون به کشور مراجعه کرده اند و سیاست دولت بنا بر ایجاد آَشتی ملی است. هر چند که انتقادات بعضا جدی نیز به پل کاگامی بدلیل نقض حقوق بشر تا کنون وارد شده است (اینجا) ، اما رواندا چشمندازی بسیار مثبت دارد.

در خاتمه اینکه :
نسل کشی روندا ، لکه ننگی بر پیشانی بشریت است، چه آنکه در قرن بیستم به وقوع پیوست و براحتی امکان جلوگیری از این فاجعه انسانی وجود داشت. 
این ویدیوی کوتاه ، به صورت تصویری خلاصه ای از فاجعه رخ داده را به نمایش می گذارد. 


  

سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

عجبا از جامعه ای که برایش نقض و تایید نقض حقوق زنان و کودکان در تلوزیون عادی است، اما شنیدن کلمه دیوث در تلوزیون تابو و عجیب است.

در عجبم از جامعه ای که برای شنیدن کلمه پفیوز یا دیوث، در تلوزیون یا سینما ولع باورنکردنی دارند، اما براحتی چشمان خود را بر روی نقض حقوق زنان می بندند.
کلمه پفیوز برایش تابو است، اما خشونت علیه زنان در خانه، به عرفی کاملا عادی در جامعه تبدیل شده است. 
گوش بسیاری با شنیدن کلمه دیوث تیز می شود، اما چشمان خود را بر نقض روزمره حقوق کودکان در جامعه و وجود علنی کودکان کار می بندند. 
براستی کدام بدتر است؟ کلمه دیوث یا کودکانی علنی در خیابان مجبور به کار می شوند یا به صورت نیمه علنی مورد تجاوز کارفرمایان قرار می گیرند؟
شنیدن کلمه جنده عجیب تر است، یا اینکه در قانون اسلامی ، تجاوز به زن توسط شوهرش کاملا مجاز و قانونی است؟ 
براستی چرا چیزهایی که واقعا بد هستند، تابو محسوب نمی شوند؟
فیلم اخراجی ها، فروشی بی سابقه کرد، چه آنکه در آن از کلماتی که در عرف صدا و سیمای رژیم و سینمای ایران تابو محسوب می شوند، فراوان استفاده شده بود. این ولع سیری ناپذیر، ناشی از سی سال فرهنگ متفاوت حاکم بر جامعه و صدا و سیما و سینما است. 
البته عجیب هم نیست، صدا و سیما نماینده رژیم است و  نماینده تمام قشرهای جامعه ایران نیست. 
این چند روزه ویدیوی مهران مدیری مورد استقبال فروان قرار گرفته است، چه آنکه مثلا کلمه پفیوز در آن است. 
اما ، عجیب فرهنگ جامعه کنونی ایرانی است که نقض روزمره حقوق زنان و کودکان و تایید این نقض در تلوزیون؛  برای آنها چیزی عادی شده است، اما شنیدن کلمه مثلا دیوث در تلوزیون، برایشان چیزی عجیب است.


شاید این آهنگ کیوسک ، چندان بی ربط  نباشد.