پزشک
جراحی را در نظر بگیرید که چون بیمار به او اعتماد می کند، و روی تخت مطب او دراز
می کشد و اجازه می دهد که پزشک، او را بیهوش کند. حال اگر آن آقای پزشک جراح، به
جای مداوای بیمار، جیب آن بیمار فلک زده را خالی کند، بعد کلیه او را بدون اجازه
اش از بدن خارج کند، و به فروش برساند، آنگاه
شما درباره آقای پزشک جراح، چه خواهید گفت؟
غیر از
این است که می گویید این پزشک، یک کلاه بردار دزد است..؟ نه تنها کلاه بردار و
دزد، بلکه دزد کثیفی که از لباس مقدس پزشکی، سو استفاده می کند!
حال
اجازه بدهید این مثال را به روزنامه نگارانی مقایسه کنم که به جای شغل حرفه ای
خود، تلاش می کنند تا جنایات رژیم ایران را توجیه کنند...!
لختی
بردباری پیشه کنید، و نوشته ام را تا آخر بخوانید:
یک- اهمیت
روزنامه نگار، کمتر از پزشک جراح نیست...:
روزنامه
نگار و خبرنگار را رکن چهارم دمکراسی می دانند، یعنی اهالی مطبوعات، برای بقا و
استقرار دمکراسی، ارزشی معادل ارزش پارلمان دارند. چرا؟!
دلیل ساده
است، روزنامه نگاران، در حکم چشم بینای جامعه هستند، زوایای پنهان جامعه را می
کاوند، و اگر کجی و نادرستی ببیند، آنرا افشا می کنند. به این شکل، جلوی فساد، سو
استفاده از قدرت، و یا تلاش برخی برای دستیابی به دیکتاتوری را می گیرند...، و این
کار مهمی است.
در
حقیقت، روزنامه نگاران، به مانند سیستم ایمنی بدن انسان، وظیفه حراست از جامعه را
دارند.
دو- مردم
به روزنامه نگار اعتماد می کنند:
زمانی که
یک شهروند، به صورت مرتب نوشته های یک روزنامه نگار را می خواهند، اندک اندک یک
اعتماد شکل می گیرد، و این نهایت پلیدی یک روزنامه نگار است که از آن اعتماد، برای
منافع شخصی یا گروهی، سو استفاده کند...، در حالی که از یک کجی آگاه است، سعی در
پنهان کردن آن کند.
سه-شرح حال ماجرا:
رسانه خود نویس، مطلبی منتشر کرده بود و در آن ذکر کرده بود که چند روزنامه نگار اصلاح طلب، از قاسم سلیمانی، تعریف و تمجید کرده اند. براستی، چه بر سر جامعه ایران آمده است؟ ما را چه شده که روزنامه نگار کشورمان، به جای نشان دادن جنایات قاسم سلیمانی، کسی که خون ده ها هزار شهروند سوریه ای از دستش می چکد، سعی در مقدس جلوه دادن قاسم سلیمانی می کنند؟!
رسانه خود نویس، مطلبی منتشر کرده بود و در آن ذکر کرده بود که چند روزنامه نگار اصلاح طلب، از قاسم سلیمانی، تعریف و تمجید کرده اند. براستی، چه بر سر جامعه ایران آمده است؟ ما را چه شده که روزنامه نگار کشورمان، به جای نشان دادن جنایات قاسم سلیمانی، کسی که خون ده ها هزار شهروند سوریه ای از دستش می چکد، سعی در مقدس جلوه دادن قاسم سلیمانی می کنند؟!
چهار- حال
سوال من این است، کدام یک پلید تر هستند؟ آن آقای جراح که کلیه می دزدد، یا آن
آقای روزنامه نگاری که بر روی صندلی روزنامه نگاری جا خوش کرده، و با سو استفاده
از اعتماد مردم، تلاش می کند یک قاتل جنایتکار را قهرمان ملی جا بزند؟!
فاصله
بسیاری است بین اینکه یک نفر، عقیده غلطی داشته باشد، با کسی که می داند حرفش غلط
است و با پر رویی دروغ می گوید.
مثلا تصور
کنید که یک بسیجی واقعا فکر می کند سلیمانی یک قهرمان است، و به هیچ رسانه و
اطلاعات دیگری دسترسی ندارد تا بداند که غلط می اندیشد. حال قیاسش کنید به روزنامه
نگاری که در لندن نشسته، به همه رزونامه ها آزادانه دسترسی دارد، و می داند که
قاسم سلیمانی چه جنایتکاری است، اما تلاش می کند که از او چهره ای انسانی به وجود
آورد...!
پنج- چندی
پیش، لرد پاتنام، هنرمند و سیاستمدار مطرح بریتانیایی، در کنفرانس تد به وظایف
روزنامه نگاران پرداخت، و گفته بود که روزنامه نگاران، در مقابل جامعه مسوولیت
دارند. خلاصه ترجمه ویدیو را در زیر آورده ام:
خلاصه ترجمه از لرد پاتنام:
او ابتدا مثالی از دعوای حقوقی می زند که قریب یکصد
سال پیش در شهر گلاسکو رخ داده است، و دوست یک خانم، برای او یک بطری آبجو می خرد،
و بعد که آبجو را می خورد، با بقایایی حلزون مرده روبرو می شود و در نتیجه در
بیمارستان به دلیل بیماری گوارشی، بستری می گردد.
موضوع به دادگاه کشیده می شود، و قاضی انگلیسی، برای
اولین بار یک نظریه مهم را مطرح می کند، که پایه و اساس بسیاری از پرونده ها و
تئوری های حقوقی در امروز است، قاضی پرونده، دستور می دهد که شرکت سازنده آبجو، به
این خانم خسارت بدهد؛ و در حکم خود می نویسد: "شما موظف هستید که تا مراقب
باشید، که رفتار شما یا سهل انگاری از شما سر نزدند، در صورتی که می توانید ببینید
این رفتار یا سهل انگاری، ممکن است به آزار و یا آسیب دیگران بیانجامد، شما مسئول
هستید."
این تئوری حقوقی، به مسئولیت مراقبت، معروف شده است.
سال گذشته، انجمن غیرانتفاعی هانسارد، که به تشویق
مردم برای مشارکت هر چه بیشتر در سیاست می پردازد، هنگام انتشار گزارش سالیانه
خود، یک گزارش نیز درباره رابطه مردم و رسانه ها منتشر کرد، که چند نکته آن به
قرار زیر است:
- کسانی که نشریات تبلوید (یا همان نشریات زرد) را
مطالعه می کنند، دو برابر بیشتر از مردمی که چنین نشریاتی را نمی خوانند، با نظرات
سیاستمداران موافق هستند.
- خوانندگان چنین نشریاتی، نه تنها در سیاست خود را
وارد نمی کنند، بلکه تنها نظرات سیاستمداران را تایید می کنند..!
در حقیقت، صاحبان نشریات این چنینی، از وظیفه مهم خود
غافل هستند.
مسئولیت مراقبت از رفتار، زمانی مطرح می شود که یک
نفر یا یک گروه از افرارد، رفتاری را پیشه می کنند که می تواند باعث آزار و یا
آسیب دیگران شود.
این تئوری، بر روی مسایل مشخصی تمرکز می کند، مانند
اینکه یک شرکت چگونه باید محصولات خود را تولید کند، یا مثلا یک مهندس برق، باید
چگونه سیم کشی خود را انجام دهد، کمتر پیش می اید که این تئوری،در زمینه ای چون
دمکراسی و سیاست نیز وارد شود.
لرد پاتمن، سوال اساسی را مطرح می کند:
آیا صاحبان نشریاتی که ذکر آنها رفت، متوجه مسئولیت
خود هستند؟ آیا رفتار مسئولانه ای را پیشه کرده اند؟ آیا وظیفه خود را در قبال
جامعه، به خوبی انجام می دهند!؟
ممکن است برخی بگویند، این نشریات، از حق آزادی بیان
خود استفاده می کنند، و نمی توان کسی را مجبور کرد که راجع به موضوع خاصی، مطلب
بنویسد یا ننویسد! لرد پاتمن، معتقد است که می توان بین آزادی بیان و رفتار
مسئولانه در قبال جامعه، یک تعادل منطقی برقرار کرد:
یک روزنانه نگار، فیلمساز یا وبلاگ نویس، مسئولیت
مشخصی را در قبال جامعه دارند، آنها از یک توانایی برخورد دارند، و دریچه ای را
برای برقرار ارتباط با مردم دارند، و باید از این امکان خود، به صورت مسئولانه ای
در استفاده کنند.
برای اینکه دمکراسی بتواند به نحو احسن کار کند،
نیازمند شهروندانی است که حاضرند وقت خود را صرف مسایل حامعه کنند، و به آنها
بپردازند، و آنها را نقد کنند، اطلاعات درست بیابند، و تصمیم درست بگیرند.
وظیفه روزنامه نگاران است که مردم را به نحوی آگاه
کنند، که آن مردم بعدا بتوانند بهترین تصمیم در هنگام رای گیری را به نحوی بگیرند
که نه تنها منافع خود، بلکه منافع کل جامعه را حفظ کنند.