پنجشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۱

پادشاهی پارلمانی نیز می تواند پاسدار دمکراسی و حقوق بشر باشد. / انتخاب نوع نظام را به خود مردم واگذار کنیم...!

نقدی بر مقاله رضا پرچی زاده با عنوان: «پادشاهی، بالذات ناقض‌ حقوق‌ بشر است»

دوست دانشمندم، رضا پرچی زاده مقاله ای قلمی کرده بودند و در آن به نقد فرمایشات استاد فرهیخته آقای دکتر نوری علا پرداخته بودند.

ابتدا نکات مایلم نکات ذیل را به عنوان پیش درآمد، مطرح کنم:

-         در این نوشته، من به عنوان یک جمهوری خواه مطلب می نویسم و اعتقاد راسخی به نظام جمهوری دارم. موضوع این نوشته هم خوبی یا بدی جمهوری یا پادشاهی پارلمانی نیست، موضوع این نوشته این است که می توان نظام پادشاهی پارلمانی را به رای مردم گذاشت.

-         ماحصل کلام این است که هم پادشاهی پارلمانی می تواند دمکراسی باشد و هم جمهوی، لذا دعوا بر سر این مطلب را باید به بعد واگذار کرد، کشور در حال نابودی است، باید برای مبارزه با رژیم متحد شد و برای رسیدن به انتخاباتی آزاد تلاش کرد. 


-         اشتباه   بنیادی آقای پرچی زاده در مقاله یاد شده، داشتن پیش فرضی غلط است. بر اساس نوشته آقای پرچی زاده، نظام جمهوری الزاما دمکراسی است و نظام مشروطه الزاما دیکتاتوری!
در صورتی که می بینم رژیم دیکتاتور کنونی یک جمهوری است و نظام بسیار دمکراتیک بریتانیا یا سوئد، مشروطه.
به دیگر عبارت، می توان هم جمهوری دمکراتیک (مانند فرانسه) داشت و هم پادشاهی پارلمانی دمکراتیک مانند بریتانیا و یا سوئد. از طرف دیگر می توان هم نظام دیکتاتوری جمهوری داشت (ایران) و هم نظام دیکتاتوری پادشاهی مانند عربستان.
لذا باید قبول کنیم که هم می توان پادشاهی پارلمانی دمکراتیک داشت و هم جمهوری دمکراتیک.
-         هدف همه آزادی خواهان ایرانی، رسیدن به یک نظام دمکراتیک است، نظامی که در آن، امکان رشد دیکتاتوری و خودکامگی به حداقل برسد.
به هر حال این رژیم به زودی سرنگون می شود، چند سال اول بغد از تغییر این رژیم، بسیار مهم  و حیاتی است و در صورت اداره درست جامعه، زمینه ایجاد دیکتاتوری برای همیشه از بین خواهد رفت. در این میان، جمهوری خواهان، دو نکته مهم را در نظر نمی گیرند:
الف) رضا پهلوی شخصیت بسیار دمکراتی دارد (به اعتراف مخالفین او از جمله خود من!)؛ تا آنجا که مایل هستند او کاندیدای ریاست جمهوری شود. شخصیت دمکراتیک این مرد  در چند سال اول بعد از فروپاشی رژیم، اگر او شخص اول ممکلت باشد، می تواند کمک بسیاری باشد برای قوام یافتن دمکراسی در کشور.
ب) نظام جمهوری اگر در فرانسه و یا دیگر کشورهای دمکراتیک قوام یافت، به دلیل رشد فرهنگی بسیار بالای مردم آن کشور بوده است. نمی توان از مردم جامعه ایران، توقع رفتار مشابه فرانسه را داشت. وجود شخص دمکراتیکی چون رضا پهلوی کمک بسیاری می تواند باشد به حل این مشکل. 


ج)همیشه مثالی زده ام و گفته ام اگر رژیم ولایت فقیه را به فرانسه حاکم شود، مردم فرانسه ظرف دو روز آنرا سرنگون می کنند. اما اگر نظام جمهوری و دمکراسی کامل را برای مردم ایران به همراه بیاوریم، باز نیز ممکن است مردم قدرش را ندانند و آنرا سرنگون کنند (مانند کاری که با بختیار کردند!). 
اصولا در هر جامعه ای، مهمترین پارامتر برای حضور و ادامه حیات دمکراسی، مردم جامعه هستند. 

-         قبلا نیز به صراحت، نوشته بودم که برنامه های تحسین برانگیز اقتصادی شاه فقید، در مقابل سرکوب دمکراسی در ایران، چندان قابل توجه نیست(اینجا). همچنان نیز به آن نوشته معتقدم. اما نمی توان منکر شد که درصد قابل توجهی از مردم غیر سیاسی، این عملکرد مثبت را پیش چشم دارند و این نکته، به رضا پهلوی مشروعیت بیشتری می بخشد و می تواند در خدمت سرنگون کردن رژیم و برقراری دمکراسی قرار گیرد.
-         نهادهای شخصی، الزاما به دیکتاتوری نمی انجامد و اگر آن شخص خود یک فرد دمکراتیک باشد، گاهی می تواند به تقویت دمکراسی نیز بیانجامد
-         جمهوری بدون پشتوانه اکثریت آزادی خواه در  جامعه، به دیکتاتوری خواهد انجامید. سرنگونی مصدق و بخیتار و عدم حمایت جامعه از آنها، نمونه خوبی از این امکان خطرناک است.

در اینجا نکات اساسی نوشته آقای پرچی زاده ذکر می کنم و به آنها پاسخ می دهم:

"حقیقت این است که از این منظر، اتفاقا تفاوت زیادی میان پادشاهی-خواهان با نژادپرستانی که چندگاهی است علم تجزیه طلبی برافراشته اند نیست؛ چرا که هر دو گروه در درجه اول بر مبنای اصول بعضا بی اساس «ژنتیکی»، خود و کاندیداهای شان را با نخوت تمام مُحق و بلکه موظف به دخل و تصرف در ایران و امور آن می دانند، و بدین ترتیب بذر نفاق می کارند و بار نفرت برمی دارند."

این قیاس مع الفارقی است، چه آنکه در سیستم مشروطه، قرار نیست پادشاه در امور کشور دخل و تصرف کند. مگر در بریتانیا یا سوئد، پادشاه یا ملکه در امور کشور دخل و تصرفی دارد؟! مقام آنها صرفا مقام تشریفاتی است.

جدایی طلبان در پی نابودی ایران و تکه تکه کردن آن هستند، مقایسه آنها با رضا پهلوی، بی انصافی است.

"این اندیشه و رفتار خود پادشاهی-خواهان است که تا حدود زیادی مانع شکل گیری اتحاد میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی می شود... آقای قاسمی می گویند: «تنها همراهی شفاف آقای رضا پهلوی با جمهوری ‌خواهان و دفاع او از جمهوریت می‌ تواند یکی از شکاف ‌های موجود بین آپوزیسیون را از بین ببرد و به پیروزی مردم ایران کمک کند»."

بدون هیچ شکی، تنها مشکل آزادی خواهان ایرانی در آوردن دمکراسی در ایران، نبود اتحاد بین اپوزسیون است. هر گروهی که منافع گروهی خود را بر منافع جمعی مقدم بداند و حاضر به اتحاد با دیگر گروه های سیاسی تن در دهد، در حق مردم ایران ظلم کرده است.

این مردم ایران هستند که باید در پای صندوق رای، نوع حکومت را انتخاب کنند. اکنون رضا پهلوی و طرفداران نظام پادشاهی-پارلمانی، حاضر هستند این انتخاب در پای صندوق رای و توسط مردم صورت گیرد، و به صراحت اعلام می کنند اگر مردم ایران نظام پادشاهی را نپسندند، آنرا به کناری خواهند نهاد. رضا پهلوی و بسیاری دیگر از آزادی خواهان ایران، گرد هم جمع شده اند و  خواستار ائتلاف با جمهوری خواهان برای سرنگونی رژیم هستند تا چنین انتخاباتی برگزار گردد.

افسوس که در این میان، برخی از جمهوری خواهان حاضر نیستند تن به حاکمیت مردم دهند و این انتخاب را به مردم و در پای صندوق رای واگذار کنند...!


براستی چه کسی هست که از مسولیت خود برای حضور در این اتحاد برای مبارزه، شانه خالی می کند و از حضور سرباز می زند و شروط حذفی و سخت برای اتحاد می گذارد؟! مگر نه اینکه مردم پای صندوق رای نوع حکومت را انتخاب کنند؟! چرا باید برخی از جمهوری خواهان شرط بگذارند و حضور خود را منوط به حذف گزینه پادشاهی کنند!؟ 


به هر حال صاحب ملک، مردم ایران هستند و آنها باید در نهایت نوع حکومت را انتخاب کنند، بگذارید اتحادی شکل گیرد، برای رسیدن به رفرداندم مبارزه شود، بعد مردم حرفشان را پای صندوق رای بزنند. تا آن زمان جمهوری خواهان می توانند در مذمت حکومت پادشاهی تبلیغ کنند تا مردم نظرشان عوض شود، نه اینکه با عدم حضور خود، اتحاد برای رفراندم را تضعیف کنند. 



"مخالفت جمهوری خواهان با پادشاهی در درجه اول مخالفتی اصولی است که اتفاقا بر مبنای رعایت مفاد برابری-طلبانه و ضد-تبعیض-خواهانه اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار گرفته است. پس اگر اعلامیه جهانی حقوق بشر را معیار عمل قرار دهیم – چنانکه آقای نوری علا می دهند، به رفراندوم گذاشتن پادشاهی، که خود منشاء تبعیض است، از اساس باطل است، و در حقیقت دکان بازاری است که سلطنت طلبان علم کرده اند تا بدین وسیله خود را دموکرات جلوه دهند."

در اینجا دوست فرهیخته و دانشمندم، نکته خیلی ساده ای را فراموش کرده اند. بدون هیچ شکی، یکی از پیشرو ترین دمکراسی های دنیا، دمکراسی بریتانیا است. آیا وجود این نظام پادشاهی در بریتانیا، مغایر حقوق بشر است؟! کافیست یادآوری کنم در بریتانیا، دادگاه حقوق بشر اتحادیه اروپا بالاتر از تمامی قوانین کشور است و می تواند حتی قوانین جاری کشور بریتانیا را نیز تغییر دهد!


صد البته که در اعلامیه جهانی حقوق بشر، به صراحت ذکر شده که تمام انسان ها با هم برابر هستند و تولد یک انسان با عنوان شاهزاده، خود نقض این بیانیه است. به صراحت نیز در بند پایانی اعلامیه حقوق بشر گفته شده که نباید هیچ یک از این بندها به شکلی ترجمه شود که در تناقض با دیگر بندها قرار گیرد. ما در ماده بیست و یکم می خوانیم که "اراده مردم اساس حاکمیت دولت است"، لذا به استناد به این بند است که اگر مردم ایران، خود خواستار پادشاهی پارلمانی شوند، این حق آنها است و باید این اجازه را به آنها داد. به دیگر عبارت نمی توان از بند اول اعلامیه جهانی حقوق بشر، برای تضعیف بند بیست و یکم استفاده کرد. 

"در مقابل، نظر آقای قاسمی – که توسط آقای نوری علا به «دیکتاتورمآبی» تعبیر شده – مبنی بر اینکه «در اثر روی کار آمدن رژیم پادشاهی یکی از ستون‌های حاکمیت ملت یعنی حق آزادی مردم در انتخاب رهبری از بین خواهد رفت»[14] کاملا بر اعلامیه جهانی حقوق بشر منطبق است. مطابق بند 1 و 3 اصل 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر «(1) هر کسی حق دارد در اداره کشورش، چه به طور مستقیم چه از طریق نمایندگان منتخب برگزیده شده در انتخابات آزاد، شرکت کند. "

در یک سیستم پادشاهی پارلمانی نیز هر کسی حق رای دارد و می تواند در اداره کشورش دخالت کند. مگر در بریتانیا و یا سوئد، چنین اتفاقی رخ نمی دهد؟!


                                   

به حرمت حقوق انسانی هموطنان داخل کشور، شایسته و بایسته است که از اقدام رضا پهلوی و گروه همراه قدردانی کنیم.

حدود دو سال پیش مطلبی را در انتقاد از رضا پهلوی نوشته بودم بدین مضمون:

آقای رضا پهلوی، تا زمانی که نقض حقوق بشر در زمان پدرتان را محکوم نکرده اید ،ادعای حقوق بشر برای ایران را نداشته باشید! 


اکنون که به پشت سر نگاه می کنم، می بینم که رضا پهلوی نه تنها نقض حقوق بشر در زمان پدرش را تائید کرد و آنها را محکوم کرد:

قدردانی از آقای رضا پهلوی، صد البته که تایئد نقض حقوق بشر توسط پدر، شجاعت و شرافت فرزند را می طلبد!


اکنون نیز رضا پهلوی تمام توان خودش را به کار بسته تا علیه نقض حقوق بشر در  رژیم خامنه ای وارد عمل شود.

روز گذشته رضا پهلوی به دادگاه لاهه رفته و با مشارکت جمعی از فعالین حقوق بشر از گروه ها و طیف های مختلف سیاسی، شکایتی را علیه خامنه ای به ثبت رسانیده است. در این دادگاه، او خامنه ای را متهم به جنایات علیه بشریت کرده است.

معتقدم این اقدام،  بسیار شایسته و لایق تحسین است، چه آنکه:

-          اولین اقدام اینچنینی در طی این سی سال جنایات رژیم است.
-         رضا پهلوی موفق شده فعالین حقوق بشر را از گروه های مختلف سیاسی گرد هم بیاورد.
-         مردم داخل ایران با دیدن این اقدام حس می کنند بالاخره کسی هم در خارج از ایران، یک کار واقعی انجام می دهد! و این اقدام، فضای پژمرده سیاسی ایران را اندکی رونق خواهد داد.
-         از همه مهمتر، خامنه ای و دیگر سردمداران رژیم خواهند دانست که این جنایات، چندان هم بی پاسخ نخواهد ماند و بالاخره یک دادگاهی هم وجود دارد.
به حرمت حقوق انسانی هموطنان داخل کشور ، بایسته و شایسته است که از اینچنین اقداماتی قدردانی کنیم، چه آنکه قدردانی از این اقدامات، باعث تشویق دیگران به فعالیت های اینچنینی خواهد شد.

پی نوشت:
لطفا ایمیل نزنید و  یا نفرمایید که چرا به رضا پهلوی نزدیک شده ام (ماننداین نوشته)، چه آنکه جواب آن اظهر من الشمس است.

مگر می شود عمل نیکو را دید و لب فرو بست؟ به عنوان منتقد رضا پهلوی، وقتی او اعمال پدر خود را محکوم می کند، از طرف دیگر تمام توانش را برای جلوگیری از نقض حقوق بشر به کار می بندد، من چگونه می توانم به خودم حق بدهم و به او باز حمله کنم؟

آیا حمله مجدد و قدردانی نکردن از فعالیت اخیر  رضا پهلوی، باعث دلسردی او و دیگر اشخاص فعال چون او نمی شود؟ این کار بدور از انصاف است.


نوشته دیگر امروز من: 
/-----------/پادشاهی پارلمانی نیز می تواند پاسدار دمکراسی و حقوق بشر باشد. / انتخاب نوع نظام را به خود مردم واگذار کنیم...!













چهارشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۱

چه شد که ایران به چنین فلاکتی دچار شده است؟ / چرا حقوق بشر ارزنده ترین دستاورد انسان ها است...؟!

شاید یکی از مهمترین تمدن های تاریخ، تمدن یونان باستان باشد. تمدن بزرگی که فتح بسیاری از قله های پیشرفت بشری را مدیون آنها هستیم، از پی ریزی  فلسفه گرفته  تا دمکراسی.

بعد از دوران رنسانس، انسان ها پیشرفت های مهمی کرده اند، شاید حیات مصنوعی  و همینطور سفر به مریخ، سمبل این پیشرفت ها باشد، اما بدون شک مهمترین دستاورد بشری محسوب نمی شود.

به کشورهای پیشرفته دنیا نگاه کنید، شاید تمامی آنها، تنها یک چیز را به اشتراک بگذارند. این مخرج مشترک، دمکراسی است. لذا می توان نتیجه گرفت که دمکراسی، نقش بسیار مهمی را پیشرفت جوامع بازی می کند.

بدون هیچ شکی، وجود دمکراسی در هر جامعه، باعث خواهد شد که شایسته سالاری در آن جامعه حاکم گردد، و افراد شایسته، جامعه را به بهترین نحو ممکن اداره کنند.

فراموشمان نشود، در جوامعی که دمکراسی حاکم است، فساد نیز به حداقل می رسد.

نبود فساد و همینطور اداره جامعه به نحو احسن، باعث می شود که پیشرفت های بسیاری در جامعه رخ دهد، بدون هیچ شکی، سفر به ماه، ساخت سلول های بنیادی و یا صدها پیشرفت دیگر، حاصل دمکراسی است.

دمکراسی و حقوق بشر، پیوند جدا نا شدنی با یکدیگر دارند، اصولا در جامعه ای که حقوق بشر، قدر دانسته نشود، دمکراسی نیز حاکم نخواهد شد. اصولا مضحک است که کسی فکر کند بدون وجود آزادی بیان و یا آزادی اندیشه، کشوری می تواند به دمکراسی دست یابد.

همینطور بدون وجود دمکراسی در یک جامعه، نمی توان به حقوق بشر احترام گذاشت. چرا که اصولا حقوق بشر و اصولی مانند آزادی بیان و آزادی اندیشه و حق مشارکت در اداره جامعه، بدون دمکراسی دست نایافتنی است...!

حقوق بشر، دست آورد بشری است، دستاوردی است که باعث ترقی جامعه می شود؛ اعتلا و احترام به آن، رشد جامعه را در همه ابعاد آن ممکن می سازد، عدالت اجتماعی و رفاه را به همراه دارد و باعث صلح در دنیا خواهد شد.

حقوق بشر در این جامعه مهجور مانده و اینچنین شده که جامعه ما، به چنین فلاکتی دچار شده است. برای ایجاد تغییری اساسی در ایران، باید جامعه را با حقوق بشر، هر چه بیشتر آشنا کرد...





یکشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۱

آقای بنی صدر، این کلک ها نخ نما شده، سوار موج محکومیت ارتداد نشو! این فتوا بر اساس اسلام صادر شده است، پسوند نشریه شما نیز اسلامی است...!

آقای بنی صدر، فتوای به حق و ناحق نداریم! هر فتوای قتلی، وحشی گری و بربریت است، این را بفهم! 


آقای بنی صدر، این کلک ها نخ نما شده است،شما هر موقع کشتار قبیله بنی قریظه را محکوم کردی، بیا و ژست روشنفکری بگیر و سوار موج محکومیت ارتداد بشو...!! 

در اخبار آمده بود که آقای بنی صدر، از فتوای ارتداد برای شاهین نجفی انتقاد کرده و آنرا بناحق دانسته اند (منبع).


آقای بنی صدر، بعد از سالها زندگی در اروپا هنوز نتوانسته بفهمد که هر نوع فتوای قتلی، کلا  چیز کثیف و احمقانه ای است، معنای فتوای قتل این است که چون تو مانند من نمی اندیشی و مثلا نظرت چیز دیگری است، من مجاز هستم که تو را به قتل برسانم!

هر چند این اقدام ایشان، شاید به چشم برخی اقدام مثبتی به نظر آید، اما از نظر من یک دو رویی و دروغ اسلامی (!) دیگر از جانب ایشان است تا ژست روشنفکری و آزادی خواهی به خود بگیرند.

آقای بنی صدر، فقط فتوای قتل شاهین نجفی کار زشتی است یا کشتن هر انسای به دلیل عقیده اش، کار زشت و زننده ای است؟! مگر نه اینکه در آیه بیست و نه توبه، صریحا دستور به کشتن کسانی می دهد که اسلام را قبول نمی کنند؟! مگر نه اینکه خود پیامبر اسلام نیز چنین کشتارهایی را انجام داده است؟! چطور آن آدم کشی ها بد نیست؟!

چون می دانم ماله کشان عزیز، ماله بدست می گیرند تا ننگ کشتن انسان ها بر اساس عقیده و یا اظهار نظرشان را ماله بگیرند، خدمت آقای بنی صدر، مثالی را از تاریخ اسلام ، از جهت اطلاع عرض می کنم. 

در تاریخ اسلام می خوانیم که بنا به دستور پیامبر اسلام، قبیله بنی قریظه، قربانی نسل کشی و نژادپرستی محمد بن عبدالله قرار گرفتند. چون یهودیان همیشه محمد را مسخره می کردند و می گفتند که دینش  را از روی دین آنها کپی کرده است، محمد بعد از نبرد خندق، بالاخره انتقام خود را می گیرد.

قبیله فوق تسلیم شده بودند، اما محمد بن عبدالله دستور می دهد سر تمام مردان را ببرند، و زنان و کودکان را نیز به عنوان برده به شهر دیگری برده و بفروشند. مبنای کودک بودن یا بزرگسال بودن پسران را نیز، رویش مو در اندام تناسلی آنها قرار داده بودند.  اصولا قبیله فوق در هیچ جنگی شرکت نداشته، و به عبارت دیگر،  پسر ده یا دوازده ساله ای که در هیچ تصمیم گیری و یا جنگی مشارکت نداشته است، تنها به دلیل اینکه پدر و مادرش یهودی بوده اند، به دستور محمد بن عبدالله، سلاخی شده اند...! (توضحیات بیشتر درباره این جنایت تاریخی در اینجا)

حال باید از آقای بنی صدر پرسید، آیا این رفتار پیامبر اسلام، کار زشت و زننده ای هست یا نه؟!  

آقای بنی صدر  هنوز خواستار حکومت اسلامی است، اسم نشریه ایشان هم انقلاب اسلامی در غربت است.، جهت گیری سیاسی ایشان نیز بر مبنای اسلام است. لذا ایشان بهتر از دو رویی و کلک زدن دست بردارند و به صورت شفافی موضع گیری کنند، یا عنوان اسلام را از ته ارگان خود برداند، یا از فتوای قتل احمقانه علیه شاهین نجفی سو استفاده نکنند و در موردش اظهار نظر نکنند.

این کار موج سواری است و توهین به شعور مخاطبین است. دوره این کثافت کاری ها گذشته و در عصر اینترنت، مچ چنین اشخاصی زود باز می شود...!


ختم کلام اینکه آقای بنی صدر، به صورت غیر مستقیم به شنونده اینگونه القا می کند که فتوای قتل و ارتداد اگر به حق باشد، خوب و اخلاقی است. این می شود سو استفاده  و موج سواری و توهین به شعور مخاطب! 


















چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۱

اعلام موجودیت کانون وبلاگ نویسان ایران


 تاسیس کانون وبلاگ نویسان ایران، اقدامی برای ایجاد هویت...

یکی از مهمترین نشانه های دمکراسی در هر جامعه ای، وجود نهادهای مدنی است. هنگامی که به کشورهای پیشرفته نگاه می کنیم، می بینیم که در هر زمینه ای، تشکل وجود دارد. در کشورهای غربی، رقم های بیشماری از سازمان های غیر دولتی NGO وجود دارد، بماند که در ایران، اصولا اقدام برای تشکیل چنین تشکل هایی، جرم محسوب می شود. 

با توجه به نکته، کانون وبلاگ نویسان ایران، در لندن تاسیس گردیده است. 

کانون وبلاگ نویسان ایران، در لندن تاسیس گردیده است، از دوستان وبلاگ نویس خواهش می کنم به این ارگان صنفی بپیوندند. قوام این تشکل، باعث اثرگذاری هر چه بیشتر فعالیت وبلاگ نویسان ایرانی است.

برای آشنایی با این کانون، به سایت کانون وبلاگ نویسان ایران، مراجعه فرمایی.




نوشته های چند روز اخیر من:


یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۱

گاهی، با تکنولوژی، راز سر به مهر به عالم «سمر» می شود...!

حافظ: ... راز سر به مهر به عالم سمر شود











سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۹۱

رژیمی که ناتوان از حفظ جان بازرسان بین المللی را در جاده ها است، چطور توان مدیریت تاسیسات اتمی را دارد!؟

در اخبار آمده بود بازرسان سازمان انرژی اتمی، در  تصادف جاده ای کشته شده اند. صد البته که تصادفات جاده ای در همه جای دنیا وجود دارد، اما در ایران، به دلیل مدیریت احمقانه الله اکبر، در تمامی ابعاد، آمار کشته شده ها چندیدن برابر استاندارد جهانی است.

صد البته که رژیم موظف است از جان نمایندگان سازمان های بین المللی، محافظت ویژه کند، چون پای آبروی کشور در میان است، جدای از این نکات، تنها سوالی که از فکر من خارج نمی شود، این سوال است:

براستی، رژیمی که عرضه تامین امنیت و حفظ جان نمایندگان سازمان انرژی اتمی را ندارد، چطور می خواهد از تاسیسات اتمی را مدیریت و حفاظت کند؟!


تصادفات جاده ای در ایران: 



آمار تصادفات منجر به مرگ جاده ای نشان می دهد که ایران بیشترین تعداد کشته ها را در دنیا دارد، به طور متوسط هر سال بیش از سی هزار نفر در جاده های ایران می میرند +، این به معنای 280 کشته در سال به ازا هر میلیون جمعیت است، این رقم، در بریتانیا اکنون سی  و پنج نفر است و سالیانه فقط 2200 نفر در اثر تصادف می میرند. به دیگر عبارت، اگر آمار تصادفات ایران، شبیه بریتانیا می بود، سالیانه فقط بیست و هشت هزار نفر کمتر کشته می شدند.

به دیگر عبارت ، رقم بیست و هشت هزار کشته اضافه تر از آمار جهانی  در سال ، مساوی است با سه کشته در هر ساعت. هموطنم، در هر ساعت  ، سه نفر ، یعنی هر بیست دقیقه یک انسان در اثر مدیریت غلط آخوندی ، در جاده های ایران بیشتر از آمار جهانی کشته می شوند.

یعنی سه نفر، قربانی مستقیم مدیریت احمقانه آخوندی می باشند.

 کمتر خانواده ای را در ایران سراغ داریم که در خویشاوندان  درجه دو یک کشته یا معلول حاصل از تصادف نداشته باشد.

تصادفات جاده ای ، فقط یکی از ابعاد جنایات آخوند های حاکم بر ایران است، اگر نگاه کنیم ، در تمام ابعاد  ، می توانیم جنایت آخوندهای حاکم بر ایران را ببینم. 

در یک کشور متمدن و بنا شده بر اساس دموکراسی، با متخلفین به شدت برخورد می شود.مثلا ،در انگلیس اگر چراغ قرمز را رد کنی ، سه پوینت منفی به گواهینامه ات اضافه می شود و  تا هزار پوند (یعنی حدود یک میلیون و هشتصد هزار تومان) جریمه می شوی و اگر هنگام رد کردن چراغ قرمز سرعت داشته باشی، ممکن است برای چند سال حق داشتن گواهینامه را از دست بدهی !

یا مثلا فقط رانندگی خطرناک کاری که خیلی در ایران عادی است،  ، می تواند دو سال آدم را به زندان بیاندازد!

چرا این قوانین به این شکل است !؟ چون در سال 1979 تعداد کشته های حوادث رانندگی 12هزار نفر بود و آنها سعی کرده اند ، آنرا با قوانین محکم کاهش بدهند و الان علی رغم افزایش جمعیت و تعداد ماشین ها، 85 درصد کاهش یافته است !
به این می گویند دموکراسی !!

غیر از اینکه به دقت به افراد، هنگام صدور گواهینامه آموزش لازم را می دهند.