جمعه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۴

آیا باید از مرگ «آقازاده پورشه سوار» به شادمانی پرداخت!؟

مرگ دو جوان قلب آدمی را به درد می آورد، حتی اگر یکی از آنها، نوه یکی از «ایت الله های خونخوار رژیم» بوده باشد.
ای کاش این دو جوان تصادف نمی کردند و جان نمی باختند، ولی نکات ذیل، ذهن مرا به خود مشغول کرده است:
الف) داشتن ماشین پورشه در ایران، با توجه به قیمت بسیار بالا و گمرکی کلانش، اکثرا برای کسانی میسر است که از «رانت» برخوردار باشند، و یا «اقازاده» باشند...! حال سوال اینجاست، آیا پول این ماشین، از طریق مشروع و اخلافی تامین گشته بود؟!
---------
ب) بعد از مرگ نوه آیت الله ربانی، برخی در فضای مجازی، به خوشحالی پرداختند و برخی دیگر، گفتند که این خوشحالی، غیر اخلاقی است.
کسانی که در ایران زندگی کرده اند، خوب می دانند که چنین آقازاده هایی، چه راحت از «موهبت آقازادگی» برخوردار می شوند، هر کثافت کاری می کنند، و هیچ کسی نیز با آنها کاری ندارد!
سوال من این است، مجازات مصرف مواد مخدر و مشروب، و بعد رانندگی، آیا باید فقط برای دیگران باشد و برای فرزند آیت الله، وجود نداشته باشد؟!
تصور کنید، که در روز این اتفاق افتاده بود و «اقازاده ربانی»، مست و خمار، با سرعت دویست کیلومتر، با سرویس یک مدرسه برخورد کرده بود، و چند کودک را کشته بود...! آیا باز نیز از اخلاق دم می زدند؟!
----------
ج) اگر دختر و پسری، بر بنیان عشق، دست یکدیگر را بگیرند، با مجازات بسیج و نیروی انتظامی روبرو می شوند، و جالب اینجاست که این مجازات، توسط پدر بزرگ این جوان جانباخته تدوین شده است...! اما برای این جوان و دوست دخترش، چنین مجازاتی وجود نداشته، چون داخل «پورشه» بوده اند...!
خنده دار است، اینها پول و ثروت ملی ما را به غارت برده اند، و مثلا با آن پورشه سوار هستند، داخل ماشینی که با پول مردم ایران خریداری شده، از قوانینی که برای دیگران زجر آور است، در امان هستند..!
یادمان نمی رود که پسر آیت الله فلاحیان، یک سرباز وظیفه را تنها برای خنده و شوخی کشته بود، و هیچ مجازاتی نیز نشد...!
----------
د) نکته گریه آور اینجاست، هزاران کودک خیابانی، در اثر نبود یک سازمان کارا، به جای اینکه سر کلاس درس باشند، در خیابان ها آواره اند، مورد تجاوز قرار می گیرند و هزار بلا سرشان می آید. یادم است یکی از کنشگران حقوق کودک گفته بود که اکثر این کودکان خیابانی، به ایدز دچار شده اند.
سوالم این است، چند نفر از این کودکان روزانه می میرند؟! چرا مرگ آنها در فضای مجازی پخش نمی شود!؟
عجبا!! «آقازاده»  و نوه آیت الله ربانی، حتی هنگام مرگ نیز از استانداردهای «آقازادگی» برخوردار شده است...!
پی نوشت:

من از مرگ ایشان متاسفم! ای کاش این اتفاق رخ نمی داد. اما ایشان از اموالی که متعلق به او نبوده، استفاده کرده است. اموالی که پدر و پدربزرگش دزدیده اند. در بهترین شرایط، این آقازاده جان باخته، «شریک دزدی» است و با هنگام رانندگی با خوودرویی که با مال دزد خریداری شده، جان باخته است...!

یکشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۴

گرد مرده بر رویمان ریخته اند، و همیشه ما خوشحالیم: خمینی وارد کشور شد، جنگ تمام شد، تفاهم هسته ای شد، ما باز خوشحالیم...!

فقط خوشحالیم، چشم بسته ایم، از خودمان شرم نمی کنیم، پرسش نمی کنیم، «گرد مرده»  بر رویمان ریخته اند...! براستی، با چه رویی باید در صورت نسل آینده نگاه کنیم؟!

همانطوری که نسل قبل می بایست شرمنده نسل کنونی باشد، ما نیز شرمنده نسل بعد خواهیم بود...!

بعد از بازپس گیری خرمشهر، جنگ را شش سال دیگر ادامه دادند، یک میلیون کشته و زخمی، و نابودی کشور حاصل این جنگ بود...، و بعد خمینی، خبر مرگش، جام زهر را سر کشید، و ما «خوشحال» شدیم!

هیچ وقت از خودمان، از رژیم ج.ا. و از یکدیگر نپرسیدیم، خوب جنگ تمام شد، ولی چرا باید یک ابله به نام خمینی، هستی و نیستی ما را فدای شعار ابلهانه خود، یعنی «راه قدس از کربلا» کند...!؟

چند نفر از ما فامیل های درجه یک و درجه دو خودمان را در این جنگ از دست دادیم؟! هیج وقت جای آن عزیزان را خالی دیدیم!؟ هیچ وقت پرسیدیم چرا باید پسر عمه یا عمو یا دایی من، آن جوان رعنا و مهربان، به جبهه برود و بعد در تابوت چوبی به ما برگردد!؟

ده سالی گذشت و گند برنامه اتمی رژیم هم در آمد و مشخص شد که آقایان، اینبار دنبال ساخت بمب اتمی هستند...! رژیمی که سنگسار می کند، یعنی حتی از یک تکه سنگ، وحشیانه ترین استفاده را می کند، می خواست بمب اتم داشته باشد..!!

باز ما نشستیم، هیچ کاری نکردیم، و اینبار دنیای متمدن بود که پا به میدان گذاشت، و تحریم ها را چون افعی به جان رژیم انداختند...! صد البته که بخش عهده ای از زهر این افعی هفت سر، نثار جان مردم بیچاره ما شد، وگرنه طبق گزارش ها، درآمد سپاه و سرداران کثیفش از کنار تحریم ها، افزایش نیز یافت...!

حال که رژیم به زانو درآمده، و به مانند سگی کتک خورده، با دمی آویزان، مجبور به قبول تفاهم شده است، باز ما «خوشحالیم»...!

اینبار خوشحالیم که تحریم ها ممکن است تا چند سال دیگر برداشته شود...!

باز هیچ کس نمی پرسد چرا باید کودکان مدارس ما به دلیل نبود بخاری استاندارد بسوزند، ولی هزار میلیارد دلار از پول ما، صرف ساخت بمب اتم شود؟!

باز «خوشحالیم» ولی هیچ وقت نپرسیدیم چرا فلان هموطن و همسایه ما، به دلیل نبود دارو باید بمیرد؟! چرا باید هموطن خارج نشین ما تحقیر شود؟!

باز خوشحالیم، باز به خیابان آمدیم و رقصیدیم...!

من خوشحالم که خطر جنگ رفع شده است، ولی از همین الان، خود در مقابل نسل آتی شرمسار و خجالت زده حس می کنم...

براستی، چه بر سر ما آمده است؟!

گرد مرده نیز اینچنی آدمی را بی عار و فلج نمی کند...! 

پی نوشت یک: هزینه این  تحریم ده ساله را تا کنون بیش از هزار میلیارد دلار برآورد کرده اند، اگر این رقم را به جمعیت ایران تقسیم کنیم، می بینیم که برای هر زوج ایرانی، می شود یک ویلای مدرن ساخت...! 

پی نوشت دو: ما سابقه خوشحالی بسیار داریم! زمانی که بختیار نیز از ایران رفت و رژیم جنایکتار اسلامی متولد شد، باز ما «خوشحال» بودیم...!!


نوشته دیروزم در اینباره: 


پنجشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۹۴

بازی اصلاح طلبی، در ابعاد بین المللی! چگونه غرب می خواهد به رژیمی که ندا را می کشد و بعد می گوید کار بی بی سی بود، اعتماد کند؟! / بازیگر اصلی فراموش شده!

خلاصه خبر این است:

محمدجواد ظریف وزیرخارجه ایران و فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، شامگاه پنجشنبه، پس از پایان مذاکرات هسته‌ای در شهر لوزان سوئیس، در یک کنفرانس خبری مشترک از دستیابی به چارچوبی سیاسی برای توافق نهایی هسته‌ای خبر دادند.

باراک اوباما، و دنیای غرب به خیال خود، تنها دو گزینه روی میز است، یا حمله نظامی به ایران یا اینکه هر جور شده با رژیم ایران به توافق برسند.

این یک واقعیت است که بنیه اقتصادی آمریکا و اروپا، ضعیف تر از آن است که بتواند بار یک جنگ دیگر را تحمل کند، لذا سیاستمداران غرب، به هر روش که شده، خواستار توافق با رژیم ایران هستند.

در این میان، چیزی که برای آنها اهمیت ندارد، نقض دهشتناک حقوق بشر در ایران است.

رژیم ج. ا.، یک رژیم جنایکتار تمام عیار است، رژیمی که به سوی شهروندان خود، که تنها برای طلب رای خود به خیابان آمده اند، تیر جنگی شلیک می کند. همان رهبر و همان نیروی نظامی (یعنی سپاه) قدرت را به دست دارند و تصور هر گونه تغییری به دلیل تغییر رییس جمهور، حماقت محض است.

حال غرب چگونه به چنین رژیمی اعتماد می کند!؟ سی و اندی سال برنامه های تروریستی و تولید سلاح کشتار جمعی رژیم دنبال شده است، و سیاستمداران غربی، ابلهانه تصور می کنند که با یک توافق نامه، این سیاست کلان متوقف می شود!

یا سیاستمداران غربی ابله هستند، یا خود را به خواب زده اند. این توافق به هیچ جا نمی رسد،  و تنها فرصت بیشتری به رژیم می دهد تا سیاست بلندپروازانه خود را دنبال کند و به بمب اتم دست یابد.

مشکل اینجاست که سیاستمداران غربی، تنها دو گزینه توافق یا حمله نظامی را بر روی میز دارند، و بازگیر اصلی فراموش شده است! بازگیر اصلی در ایران، مردم ایران هستند.

مردمی که یکصد و اندی سال است برای رسیدن به دمکراسی تلاش می کنند، و می توانند با تغییر رژیم ج.ا.، نه تنها برنامه اتمی غیر صلح آمیز را متوقف کنند، بلکه صلح و امنیت را به خاورمیانه اعطا نمایند. غرب فراموش کرده که سه و نیم میلیون شهروند فقط در تهران در روز بیست و پنج خرداد پنج سال پیش به خیابان آمدند.

روش مقابله با این رژیم جنایکتار، نه حمله نظامی و نه توافق مضحک اینچنینی است.

اگر دنیا برای توقف این رژیم تنها یک شانس داشته باشد، آن حمایت از جنبش آزادی خواهانه مردم ایران است...!