دوشنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۰

خیانتی دیگر از اصلاح طلبان/هموطنم، حاصل دمکراسی دوران طلایی امام نیست، بلکه زندگی با کرامت برای شهروندان است...!

 شاید یکی از مهمترین خیانت های اصلاح طلبان، بدنام کردن اسم دمکراسی باشد، از طرفی مدعی مردم سالاری و جامعه مدنی هستند، یعنی از مفاهیمی چون دمکراسی اعتبار می گیرند ولی با بی شرمی تمام، دوران جلاد بزرگی چون  خمینی را دوران طلایی می دانند.

به دیگرعبارت، با بی شرمی تمام، اینگونه القا می کنند که دوران طلایی خمینی، دوران دمکراسی بوده است و این باعث بدنامی دمکراسی می شود

نکته اینجاست که این کار، یک خیانت آشکار است، چرا که در ایران گردش آزاد اطلاعات نداریم و صدای اصلاح طلبان، تنها صدای رقیب رسمی رژیم است که از تلوزیون و دیگر مدیا اجازه انتشار می یابد.

به عبارت دیگر، اصلاح طلبان یک امکان خاص و ویژه سخن گفتن از تلوزیون را داشته اند و از آن امکان برای بدنام کردن دمکراسی استفاده کرده اند و طوری القا کرده اند که دمکراسی به معنای دوران طلایی خمینی است...!

صد البته که چنین نیست، دوران طلایی خمینی، دوران دیکتاتوری بود، شاید بدتر از دوران خامنه ای.

در همان دوران بود که با پونز روسری را بر پیشانی دختران (فیکس) می کردند، در زندان ها قتل عام صورت می گرفت، هشت سال جنگ را ادامه دادند تا کشور به خرابه ای کامل تبدیل شد، در خارج از ایران رسما و بی هیچ شرمی به ترور و آدم کشی دست می زدند و هزار جنایت دیگر.

تفاوت دمکراسی با دوران خامنه ای و خمینی، در این است که در دمکراسی، این جامعه است تصمیم می گیرد چه کسی کشور را اداره کند، بر کارش نظارت می کند، هیچ عقیده و مذهبی نیز بالاتر از قانون نخواهد بود.

اما در ولایت فقیه، این ولی فقیه است که بر مردم مالکیت دارد، کسی بر کارش نظارت نمی کند  و اسلام نیز بالاتر از قانون و خواست مردم است.









پنجشنبه، دی ۰۱، ۱۳۹۰

ترکیه ننگ دمکراسی است...! قبول مسولیت و پرداخت غرامت سرشان را بخورد، حاضر نیستند وقوع جنایت را قبول کنند...!

دمکراسی تنها و فقط جدایی دین از سیاست نیست، بلکه مولفه های اساسی دیگری نیز دارد.

رفتار زشت و زننده دولت و مردم ترکیه با اقلیت کرد ساکن در این کشور در سال 2011 تنها نشان می دهد که این فرهنگ و این مردم در یکصد سال پیش چگونه قابلیت دست یازیدن به نسل کشی ارامنه را داشته اند...!

کشور ترکیه مثال خوب و زیبایی است که نشان می دهد با زور اسلحه نمی توان در هیچ کشوری دمکراسی بر پا کرد، دمکراسی بنای بزرگی است که بر مفاهیمی چون آزادی بیان، حقوق بشر و سکولاریسم بنا شده است.

کسانی که با نظام حاکم بر ترکیه آشنا هستند، این روزها با لبخندی تلخ وقایع این کشور را دنبال می کنند، چه آنکه وقایع اخیر نشان می دهد تا چه حد اکثریت مردم و نظام حاکم این کشور با حقوق بشر و آزادی بیان، بیگانه اند.

چند دهه پیش، حاکمان وقت ترکیه، در جنایتی آشکار دست به نسل کشی زدند و بیش از یک میلیون ارمنی را کشتند. دو سوم از ارمنی های ساکن ترکیه آن روزگار یا کشته شده و یا تبعید شدند.

اکنون پارلمان فرانسه قانونی تصویب کرده که انکار این جنایت را جرم می داند، چرا که انکار وقوع این جنایت، بی حرمتی به کشته شدگان آن است و تصویب این قانون، واکنش شدید دولت ترکیه را در پی داشته است (منبع)

مردم ترکیه نمی توانند  مدعی شوند این جنایت بدون حمایت مردم آن روزگار ترکیه صورت گرفته است.

صد البته که جنایتکارانی که مرتکب این وحشی گری شدند، اکنون زنده نیستند، اما فرزندان آنها (یعنی شهروندان کنونی ترکیه) باید آنقدری به اخلاق پایبند باشند که وقوع این جنایت را بپذیرند.

نفی این جنایت و تلاش به سرپوش گذاری بر این جنایت؛ تنها نشان می دهد که مردم و دولت ترکیه چقدر با آزادی بیان و حقوق بشر بیگانه هستند، چه آنکه سرپوش گذاشتن بر این جنایت، نقض آشکارای آزادی بیان است.

اگر دولت و مردم ترکیه اندکی برای اعلامیه جهانی حقوق بشر حرمت قایل باشند، به جای انکار وقوع این جنایت، وقوع آنرا قبول می کنند و سعی می کنند با تشریح این اتفاق، جلوی رخ دادن مجدد آنرا بگیرند.

انکار وقوع این جنایت، صرفا بی حرمتی مردم و دولت ترکیه  به صدها هزار انسانی است که توسط پدرانشان سلاخی شده اند...!

نوشته های دیگر امروز من:








دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۰

حاصل زندگی دیکتاتور کره شمالی، کشوری با بمب اتمی است،در حالی که پای شهروندان را بدون داروی بیهوشی قطع می کنند...!

مرگ دیکتاتور کره شمالی، ما را به یاد مرگ خمینی می اندازد،همانند مردم کره شمالی، برخی از مردم در اثر نبود مطبوعات آزاد و تبلیغات دولتی، واقعا تصور می کردند خمینی روح خدا است و او انسان را مفیدی برای جامعه بوده است، و آن دیکتاتور را به حد پرستش دوست داشته اند و برای مراسم مرگ او، گریبان می دریدند...!

فکر می کنم تلوزیون کره شمالی، مرگ دیکتاتور را به این شکل اعلام کرد:
"ساعت هفت بامداد است، اینجا صدای جمهوری اسلامی کره شمالی: بسم الله الرحمن الرحیم.  انا لله و انا علیه الراجعون. روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان، حضرت آیت الله  کیم جونگ ایل به خدا پیوست، به همین مناسبت از سوی ر حجت السلام کیم جون اون فرزند امام کیم جونگ ایل ، بیانیه ای به این شرح منتشر شد...!"



دیکتاتور کره شمالی دیروز درگذشت، کیم جون ایل، دیکتاتور کشور کمونیستی کره شمالی بود، کشوری که فقیر ترین کشور دنیا است، مردمش در بدترین و فلاکت بارترین شرایط زندگی می کنند. در این کشور فقیر، داشتن تلفن همراه مجازات مرگ را پی دارد، خدمات پزشکی تقریبا صفر است، هیچ تولید علمی، صنعتی و یا هنری در این کشور وجود ندارد.

مردم این کشور سالها است که ایزوله هستند و به دنیای بیرون هیچ ارتباطی ندارد، برنامه مستندی که بی بی سی در اینباره تهیه کرده بود، نشان می داد چگونه این مردم مانند انسان های غارنشین زندگی می کنند و از دنیا بی خبر هستند.

مردم کره شمالی تصور می کنند خودشان خوشبخترین و ثروتمندترین کشور دنیا هستند، در حالی که دیگر کشورهای دنیا فقیر و بیچاره هستند. یکی از افرادی که موفق به فرار از این کشور مصیبت زده شده بود، به خبرنگار می گفت اگر غذای ما ته مانده ای داشت، آنرا برای مردم کره جنوبی کنار می گذاشتیم! نکته بامزه ماجرا این است که اکنون کره جنوبی یکی از کشورهای ثروتمند دنیا است...!

به مانند تمام دیکتاتورهای دیگر، رهبر کره شمالی خودش و اطرافیانش زندگی بسیار مرفه ای داشتند، او مشتری گران ترین مشروب ها و کنیاک های دنیا بود، در حالی که مردم آن کشور از گرسنگی می مردند، او فقط یک بار هفتصد هزار دلار پول خرید مقداری مشروب داده بود.

گزارش های عجیبی از دست داشتن کره شمالی در فروش اسلحه به گروه های تروریستی و مشارکت در قاچاق مواد مخدر انتشار یافته است.

به مانند دیگر دیکتاتورها، دیکتاتور کره شمالی از شورش مردم می ترسید و می دانست به دلیل اینکه هیچ مشروعیتی در بین مردم ندارد، اگر کشور ثالثی به کره شمالی حمله کند، مردم از او طرفداری نخواهند کرد، لذا بخش عمده ای از بودجه کشور را صرف ساختن بمب اتمی کرد.

به عبارت دیگر، برای قریب بیست سال، مردم کشور را در فقر مضاعف نگه داشت تا بتواند دو کلاهک هسته ای داشته باشد و بدینوسیله، مطمین شود کشورهای دیگر به کره شمالی حمله نخواهند کرد.

کره شمالی آینه تمام نمای زندگی یک دیکتاتور است، کشوری که می توانست مانند کره جنوبی، شانه به شانه ژاپن حرکت کند، آنچنان فقیر و عقب افتاده است که در بیمارستان های آن به دلیل نبود دارو ، پای انسان ها را بدون بیهوشی قطع می کنند...!

این تصویر ماهواره ای که در شب گرفته شده، به زیبایی نشان می دهد که چطور کره جنوبی در اثر وجود دمکراسی پیشرفت کرده است و تمامی شهرها در شب می درخشد، اما در کره شمالی تنها بخش کوچکی از پایتخت از نعمت برق برخوردار است.






یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۰

آیا حقوق بشر، رویایی دست نیافتنی برای ایرانیان است؟! /اعلامیه حقوق بشر، بنیان دمکراسی در هر کشوری است.

اعلامیه جهانی حقوق بشر، شاید مهمترین پیشرفت بشریت باشد، چه آنکه بر اساس این اعلامیه و برای اولین بار، سیاستمداران برابری و آزادی را برای تک تک انسان ها به رسمیت شناختند.در شصت  و سه سال پیش، دولتمردان اکثر کشورها، نه تنها این حقوق ذاتی را برای خود، بلکه برای شهروندان دیگر کشورها نیز این حقوق را به رسمیت شناختند.

این سند را می توان مهمترین پیشرفت نوع بشر دانست، چه آنکه بعد از هزاران سال جنگ و خونریزی، برای اولین بار ساده ترین حقوق انسانی چون آزادی و عدالت و برابری انسان ها به رسمیت شناخته شد و اولین قدم مهم برای رسیدن به صلح جهانی برداشته شد.

ایران در زمان شاه نیز جزو اولین امضا کنندگان این اعلامیه بوده، اما در رژیم شاه این اعلامیه هیچگاه به اجرا در نیامد. افسوس که وضع حقوق بشر در ایران، با روی کار آمدن آخوندها، به وحامت گرایید.

فراموش نکنیم که مهمترین سدی که در ایران بر سر راه به رسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد، دین اسلام است، کتاب قران، به شکلی آشکارا در تناقض با اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

-         اعلامیه جهانی حقوق بشر حرف از برابری انسان ها می زند، اما در قران حرف از برده داری و یا برتر بودن مرد بر زن و یا حتی کتک زدن زن است.
-         اعلامیه حقوق بشر حرف از آزادی بیان و اندیشه می زند، اما در اسلام مجازات تغییر دین مرگ است! مخالفین اسلام نیز باید کشته شوند(29 توبه)
-         در اعلامیه حقوق بشر، شکنجه و آزار انسان ها ممنوع است، اما در قران به صراحت دستور به شکنجه و یا قطع دست می دهد.
این چند تفاوت آشکارا، نشان می دهد که اصولا نمی توان با تکریم قران و محترم و مقدس شمردن این کتاب، به اجرای اعلامیه جهانی حقوق امید داشت.

برای اینکه درک کنیم چگونه اسلامگرایان از اعلامیه جهانی حقوق بشر وحشت دارند، کافیست به یاد بیاوریم که محمد جعفر پوینده توسط وزارت اطلاعات رژیم، به وحشیانه ترین شکلی ترور شد و کافیست باز به یاد بیاوریم که مهمترین گناه این مرد آزاده و بزرگ، ترجمه اعلامیه حقوق بشر بوده است...!

اجرا و تکریم اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ایران دور از دسترس نیست، با توجه به سی سال ظلم و جور رژیم اسلامی، و به یمن حضور اینترنت و ماهواره، نسل جوان ایرانیان با اصل اسلام به خوبی آشنا شده اند و خیلی راحت می توانند نظر دهند که کدام یک باید تکریم شوند، اعلامیه جهانی حقوق بشر و یا کتاب قران که در آن حرف از برده داری زده شده است؟! 

به صورت خلاصه، چرا اسلامگرایان با اعلامیه جهانی حقوق بشر، مخالف هستند؟!


یک: /  اجرای اعلامیه جلو اجرای قوانین اسلامی را می گیرد. 

در اسلام قوانین وحشیانه ای وجود دارد چون برده داری، قطع دست و پا ، سنگسار، شکنجه ، تجاوز یا کشتن بدلیل اینکه قربانی عقیده ای جز عقیده مسلمین دارد !

این قوانین ابلهانه ، با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در تناقض کامل است، اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت بر ممنوعیت برده داری ، ممنویت شکنجه، و آزادی بیان تاکید می کند. لذا اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر به منزله اجرا نشدن قوانین اسلامی است. 


دو:/ اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در دراز مدت به حذف اسلام خواهد انجامید. 

اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر، به منزله وجود آزادی بیان و اندیشه است و در یک محیط آزاد، اسلام دیگر مصون از نقد نیست. در آن محیط آزاد اسلام به صراحت و در امنیت توسط روشنفکران جامعه نقد می شود و طبیعتا مسلمانان نیز شعور دارند و در یک فضای آزاد ، به ساختگی بودن این دین پی خواهند برد و خصوصا در نسل های جوان ، شاهد ناپدید شدن اسلام خواهیم بود.


چند نوشته دیگر مرتبط با مبحث حقوق بشر:








چهارشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۰

آقای نیروی افتضاحی، کدام یک نیازمند محافظت هستند،اوباشان بسیجی برای حمله به سفارت بریتانیا،یا کودکان ارومیه در مقابل آدم ربایان؟

وقتی پلیس وقتش را می گذارد برای حفاظت از اوباشان بسیجی در حمله به سفارت خانه ها، معلوم است وقتی برای مبارزه با مافیای مافیای قاچاق نخواهد داشت...!

اخباری که در اینترنت و در بین مردم ارومیه دست به دست می چرخد، پشت هر انسانی را به لرزه می اندازد، چنین نا امنی حتی در حکومت طالبان در افغانستان نیز وجود نداشته است، چشم نیروی افتضاحی روشن بادا...!

در اخبار آمده است که بیش از چهارده کودک تا کنون ربوده شده اند، صحبت هایی از از مافیای قاچاق اندام کودک وجود دارد، و در این میان، طبق معمول پلیس ترسو و بی عرضه ایران، به تکذیب این اخبار اقدام کرده است.

بنا به گزارش ها جسد سه کودک تا کنون کشف شده که اجزای بدن آنها به سرقت رفته است. (منبع)

البته که ما خوب می دانیم معنای تکذیب اینگونه اخبار توسط پلیس این است که واقعا چنین اتفاقاتی رخ داده است، چه آنکه پلیس بارها به مردم ایران دروغ گفته است.

البته وقتی نیروی افتضاحی وقت و نیروی خودش را صرف محافظت از اوباشان بسیجی می کند تا به سفارت بریتانیا حمله ببرند و به دزدی و غارت آنجا مشغول شوند و ته مانده آبروی ایرانیان را ببرند، مشخص و واضح است که دیگر پلیس وقتی برای انجام وظیفه خودش ندارد و نمی تواند به مبارزه با آدم ربایی و آزار کودکان بپردازد.

باید از پلیس ایران پرسید کدام یک نیازمند محافظت هستند؟ ایا بهتر نیست به جای حمایت و حفاظت از اوباشان بسیجی در هنگام حمله به سفارت بریتانیا، از کودکان معصوم ارومیه ای محافظت کنید؟!

باور کنید این اوباشان و چاقو کشان بسیجی می توانند از خود محافظت کنند...!

این چند تصویر را ببینید تا بر شما ثابت شود پلیس در هنگام حمله بسیجی ها، از آنها حمایت و حفاظت می کرده است: 


نوشته های دیروز و امروز من:






اعتبار رژیم در حد دزدان دریایی سومالی/ وزیر امور خارجه بریتانیا از ترس جان کارکنان سفارت، اخراج دیپلمات های ایران را به تعویق انداخته بود...!

منبع ویدیو و گزارش: روزنامه گاردین/ویدیو سخنرانی وزیر امور خارجه بریتانیا در مورد حمله به سفارت  را در انتهای نوشته می توانید ملاحظه بفرمایید.ترجمه خلاصه ای از سخنرانی را نیز اینجا گذاشته ام:

"وزیر امور خارجه بریتانیا، گفت که  دیپلمات های ایرانی تنها چهل و هشت ساعت وقت دارند تا بریتانیا را ترک کنند، اخراج تمام دیپلمات های ایرانی به معنای قطع کامل تمام روابط نیست، دو کشور می توانند در مذاکرات بین المللی شرکت کنند، اما رابطه ایران و بریتانیا، همانند رابطه آمریکا خواهد بود. او افزود که در شرایط کنونی امکان فعالیت سفارت خانه وجود ندارد./او اضافه کرده است که بیش از دویست نفری که سفارت بریتانیا را اشغال کرده اند، دانشجویان شبه نظامی بسیجی (ملیشا) بوده اند که توسط سپاه کنترل می شوند. او افزود دیدگاه تخیلی است اگر تصور کنیم بدون اشکالی از حمایت رژیم این اتفاق رخ داده است"

نکته بامزه گزارش روزنامه  گاردین است که یک منبع در وزارت امور خارجه بریتانیا گفته که وزیر امور خارجه، تنها دقایقی بعد از اینکه مطمین شده هر بیست و شش نفر دیپلمات بریتانیا از ایران خارج شده اند، دستور رسمی اخراج دیپلمات های ایرانی را صادر کرده است چرا که از واکنش کثیف رژیم ایران علیه دیپلمات هایی که هنوز ایران را ترک نکرده اند، وحشت داشته اند.

فکر می کنم دزدان دریایی سومالی اکنون اعتبار بین المللی بیشتری نسبت به رژیم ایران  داشته باشند، براستی این رژیم کارش به کجا رسیده که کشورهای متمدن دنیا، از ترس جان دیپلمات های خود، اعلام موضع خود را عقب می اندازند و آنقدر به دولت ایران مشکوک هستند که می ترسند دولت ایران، اتباع آنها را به گروگان بگیرد و بکشد؟!

مدتها قبل وقتی دیدم وقتی رژیم ایران همسر محمد مصطفایی را به گروگان گرفته، نوشتم کهآقای خامنه ای، حرفم را پس می گیریم، رعایت کردن کلاس و شان دیکتاتوری پیشکشت، لااقل شان و کلاس دزدان دریایی را حفظ کن!

البته همه ما علت عصبانیت خامنه ای از بریتانیا را خوب درک می کنیم، بریتانیا بعد از کشتاری که رژیم بعد از انتخابات دو سال پیش راه انداخت، حساب بانکی مجتبی خامنه با بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون دلار پول، بلوکه کرده است، به همین علت هم خامنه ای در نماز جمعه آن موقع گفت بریتانیا از آمریکا بدتر است!
نوشته های دیروز و امروز من:





سی سال پیش یک گله گاو به سفارت آمریکا حمله کردند، دشمنی با آمریکا آغاز شد و هشت سال جنگ با عراق حاصلش بود؛ اما اینبار متضرر رژیم است!

گاو عزیزی که با چوپانی و هدایت خامنه ای به سفارت یک کشور خارجی حمله می کنی، فراموشت نشود که جنگ هشت ساله ایران و عراق و کشته و ناقص شدن یک میلیون انسان و نابودی زیر ساخت های اقتصادی کشور، حاصل تسخیر احمقانه سفارت آمریکا بود.
گروهی  ابله با بی شرمی تمام به سفارت آمریکا حمله کردند و آنچنان روابط ایران را با بزرگترین قدرت دنیا تیره کردند که آمریکا در مقابل حمله عراق به ایران، چشم بر هم گذاشت.
حاصل این تسخیر احمقانه سفارت آمریکا که تجاوز به خاک یک کشور خارجی محسوب می شد، این بود که مردم ایران تبدیل ایران به یک خرابه بود و هنوز مشغول پس دادن تاوان آن هستند.
البته احمق فاشیستی مانند خمینی نمی توانست بفهمد که کشور ایران را به چه ویرانه ای تبدیل کرده است، اگر هم می فهمید برایش مهم نبود، برای او جنگ یک نعمت بود، در سایه جنگ بود که او توانست دیکتاتوری اسلامی خود را بنا کند.
ایران در زمان انقلاب در بلوک غرب جا داشت، آمریکا نیز اجازه دست درازی متحد شوروی (عراق) به ایران را نمی داد، هر چقدر هم که روابط ایران و آمریکا بد می شد، این یک اصل بود و آمریکا اجازه نمی داد ایران توسط عراق فتح شود به بلوک شرق بپیوندد، اما با حمله احمقانه گروهی ابله به سفارت آمریکا و حمایت خمینی از آنها، داستان طور دیگری ورق خورد، آمریکا به راحتی چشم خود را بر حمله عراق به ایران بست.
البته وقتی  یک کشور به آمریکا حمله می کند، در لبنان و اروپا بمب گذاری وترور می کند، دولت آمریکا دلیلی برای حمایت از آنها نمی بیند.
خامنه ای به امید این است که با اعمال احمقانه اینچینی، ریشه دیکتاتوری او محکم تر شود، البته دلیل دلخوری او از بریتانیا نیز مشخص است، بلوکه شدن میلیاردها دلار پول متعلق به مجتبی پسر او!
 زمان خمینی آمریکا به دلیل حضور شوروی در مرزهای ایران نمی توانست به آمریکا حمله کند، اما این روزها، روسیه تضعیف شده و محتاج کمک مالی آمریکا اصولا سدی جلوی راه آمریکا محسوب نمی شود.
اینبار داستان فرق می کند، شاید همین حماقت بتواند سرآغازی باشد برای سرنگونی رژیم.

حمله به سفارت خانه ها با حمایت نیروی افتضاحی کار کفتارها است؛ شجاعت گفتن مرگ بر ولایت فقیه در مقابل گلوله لباس شخصی ها است...!

به سایت ها و وبلاگ های عرزشی و نزدیک به حکومت که سر می زنیم، می بینم که تمام آنها پر شده از داستان فداکاری (!) و شجاعت (!) بسیجی ها در حمله به سفارت خانه بریتانیا در ایران.
نیاز به توضیح نیست که حمله به سفارت خانه یک کشور ثالث، بدون حضور نیروهای نظامی آنها و در حمایت نیروی افتضاحی، نیاز به هیچ شجاعتی ندارد، بلکه تنها فرومایگی و خصلت کفتار گونه بسیجی ها را می رساند.
البته که هیچ توقعی از بسیج و سپاه نیست، کسانی که برای اندکی پول بر روی هموطن خود چماق و چاقو می کشند، اصولا باعث روسفیدی کفتار ها هستند.
اما نکته بی شرمی و وقاحت آنها است که مدعی شجاعت نیز هستند، باید خطاب به این اشخاص گفت شجاع شما نیستید، شما موجودات ترسویی هستند که چون می ترسید برای دمکراسی و گرفتن حق خود مبارزه کنید، به مزدوری دشمن مردم یعنی خامنه ای روی آورده اید.
اگر قرار است شجاعت را تعریف کنیم، کسانی شجاع هستند که در مقابل گلوله شما و پلیس، سینه سپر می کنند و فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه سر می دهند، اما وقتی شما را اسیر آنها می شوید، با انسانیت و ملاطفت با شما برخورد می کنند.
در اینجا چند عکس از رفتار مردم با شما عرزشی ها و مزدوران را می گذارم و همینطور چند تصویر رسمی از خبرگزاری های ایران، که نشان می دهد عرزشی ها بی ترس از نیروی افتضاحی و در حمایت آنها دست به چنین کار قبیح و زشتی زده اند. 
دو عکس زیر به خوبی نشان می دهد که عرزشی ها در همراهی و با حمایت پلیس به سفارت بریتانیا حمله کرده اند، وه که شجاعتی! 

و این عکس نشان می دهد انسان های شجاع و واقعی چه کسانی هستند، کسانی که اینچین کتک می خورند، اما زمان اسیری چنین مزدورانی، تن خود را سپر آنها می کنند، مبادا دیگرانی که عصبانی هستند، به آنها آسیبی برسانند.
اقایان بسیجی، مشخص است که شما نمی دانید شرافت چیست، اما با مقایسه این چند عکس، اگر کوچترین بهره ای از انسانیت برده باشید، باید به حال خود افسوس بخورید و سر به دیوار بکوبید...!