جمعه، مهر ۰۸، ۱۳۹۰

گاردین:دو وبلاگ نویس ایرانی بعد از بازداشت توسط وزارت اطلاعات، به نحو مشکوکی خودکشی کرده اند.

خلاصه ترجمه خبر روزنامه گاردین :

اپوزسیون بر این اعتقادند که این زوج بهمن گنجی  و نهال صاحبی،، زیر فشار بوده اند تا علیه کوهیار گودرزی(فعال حقوق بشر)، شهادت دهند. /گودرزی در سی و یکم جولای بازداشت شد و از آن تاریخ تا کنون ناپدید شده است. دولت ایران از پذیرش بازداشت او سر باز می زند.

هفته بعد از بازداشت صحابی و گنجی، آنها آزاد شدند اما همچنان کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر از گروه گزارشگان حقوق بشر، مفقود شده است.

بهنام روز یکم سپتامبر و نهال روز بیست و هشتم، خودکشی کرده است./هیچ اطلاعی نیست که چه بر گنجی و کوهیار در زندان گذشته است، خودکشی گنجی، نگرانی ها را درباره وضعیت مشکوک و  نا مشخص کوهیار گوردرزی افزایش داده است/

در آخرین پست وبلاگش، نهال خطاب به دوستان و خانواده اش، درباره گنجی نوشته و یک ویدیو از گروهی یونانی قرار داده است.

کوهیار گودرزی، بیست و پنج ساله بعد از انتخابات پر ماجرای سال 2009 بازداشت شده است.

او به محاربه متهم شده است که حکم آن اعدام است.

در طی این مدت، گودرزی جایزه ناشنال پرس کلاپ را بدست آورد، برای مدتی نیز آزاد شد. اما روز بعد از بازداشت او در ماه جولای، مادر کوهیار، پروین مخترم هیز بازداشت شد و متهم به توهین به رهبر و تبلیغ علیه نظام شد.

اصل خبر در انتهای این نوشته

لینک مطلب در بالاترین-------------آزادگی


wo Iranian bloggers have killed themselves after being detained by security officials thought to be from Iran's ministry of intelligence.
Opposition activists believe Nahal Sahabi and her partner Behnam Ganji had been under intense pressure to testify against their friend Kouhyar Goudarzi, the prominent human rights activist. Goudarzi was arrested on the same day, 31 July, and remains missing.
At the time, the authorities refused to acknowledge holding them.
A week after the arrests Sahabi and Ganji were released from jail but Goudarzi, a member of the Committe for Human Rights Reporters (CHRR) in Iran is still missing, his lawyer said by phone from Tehran.
Ganji killed himself on 1 September, followed by Sahabi on 28 September, according to an article on CHRR's website.
The reasons behind the double suicide is unknown but speculation is rife that the pair had been pressured while in jail to testify against Goudarzi.
"She suffered from depression after Behnam had mysteriously committed suicide a couple days after he was released from prison," said the CHRR article. "Kouhyar Goudarzi is still detained incommunicado.
"There is no information on what happened to Behnam Ganji and Kouhyar Goudarzi in prison. Behnam Ganji's suicide has raised serious concerns regarding Kouhyar Goudarzi's unknown situation."
On her last blogpost, addressed to parents and friends, Sahabi wrote about Ganji and shared a YouTube video of a song by the Greek composer Eleni Karaindrou, called Wedding Waltz.
Goudarzi, 25, was previously arrested in the aftermath of Iran's disputed presidential elections in 2009.
He was initially accused of moharebeh (waging war against God), which carries a death sentence, but was convicted of "spreading propaganda against the regime" and sentenced to a year in prison.
While there, Goudarzi won the National Press Club award for his human rights work. He was released from prison in December last year.
A day after his arrest in July, Goudarzi's mother, Parvin Mokhtareh, was detained in the southern city of Kerman. She has been accused of insulting the supreme leader, propaganda against the regime and acting against national security. Amnesty said the charges stemmed from an interview she gave when her son was jailed in 2010 "in relation to his peaceful human rights activities".



پنجشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۰

خامنه ای از اول مهرماه کلاس های غیب گویی و جادوگری برای طلاب برگزار می کند!/ کشور را دست که داده ایم...!


یکی به خامنه ای توضیح دهد که غیب گویی افسانه است و به خدمت اجنه درآمدن، داستان های زمان غار نشینی است، کلاس درس برای غیب گویی نگذارد....!

همانطوری که می دانید خامنه ای دچار عقده عجیبی است، خودش را هنرمند و شاعر می داند، بار عام می دهد و شعرا را جمع می کند، تا به همه نشان دهد اهل ادبیات و هنر است، اما در عمل می بینیم که فردی بی سواد است.

یکی دیگر از عقده هایی که ایشان دارند، عقده مرجع تقلیدی است و چون یک شبه آیت الله شده است،  و مثلا منتظری مرجع تقلیدی او را به زیر سوال برده بوده است، او مایل است در این زمینه نیز خود نمایی کند.

لذا او کلاس های درس مذهبی برگزار می کند و بنا به اخبار، سری جدید کلاس های او، در زمانه غیب گویی است!

"سایت رجانیوز خبر داد كه رهبر انقلاب، در دوره جدید برگزاری دروس خارج فقه موضوع كهانت (غیب گویی) سر فصل تدریس خود انتخاب كرده اندبا شروع سال تحصیلی حوزه های علمیه سراسر كشور از صبح امروز برنامه درس خارج فقه آیت الله خامنه ای در حسینیه امام خمینی (ره) آغاز شد.ایشان در دوره جدید برگزاری دروس خارج فقه، موضوع كهانت(غیب گویی) را به عنوان سرفصل تدریس خود انتخاب كرده اند."

همانطوری که می دانید از نظر اسلام، غیب گویی (که آنرا کهانت می خوانند) ، ممکن است و فرد از چند طریق می تواند به قدرت غیب گویی دست یافت که بعضی از این روش ها، خیلی خنده دار هستند:

یک روش  برای غیب گویی مخدوم و روش دیگر شقاوه است! مخدوم شدن (یعنی در خدمت اجنه در امدن!) و دیگر شقاوه ( یعنی از طریق دست زدن به شقاوت و بی رحمی!)

بدبختی ما این است که عاقبت کشور و هفتاد میلیون انسان را داده ایم دست احمقی که فکر می کند با خدمتگذاری به اجنه، می توان به قدرت پیشگویی  دست پیدا کرد ...!


لینک این مطلب دربالاترین---------- آزادگی



شنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۰

نیروی انتظامی به مهمانی حمله می کند و دخترک جوانی را می کشد، اما زمان تجاوز به زنان شوهر دار باردار معلوم نیست کدام قبری هست!


یادمان نمی رود که چند ماه پیش، افراد خلاف کار به مهمانی خصوصی در یک باغ در خمینی شهر حمله کردند و به زنان شوهر دار در جلوی چشم شوهرانشان تجاوز کردند. با وجود اینکه یکی از زنان موفق شده بود با پلیس در زمان حمله آن جنایتکاران تماس بگیرد، پلیس با تاخیر بسیار حضور پیدا کرده بود.(منبع)

می توان تصور کرد که پلیس مربوطه، نیرو و تلاش و منابع خود را صرف مبارزه با پدیده بدحجابی و یا حمله به مهمانی های خصوصی کرده است، به جای اینکه وقتش را صرف مبارزه با جنایتکاران واقعی کند.

حال خبر امروز، خبری درد آور است، دخترکی جوان در اثر حمله نیروی انتظاهی به یک مهمانی خصوصی، قصد فرار از تراس را دارد و کشته می شود، بی بی سی نوشته است:

" به دنبال حمله نیروهای پلیس به یک "مهمانی مختلط" در آپارتمانی در مشهد، یک دختر جوان در تلاش برای فرار از دست ماموران جان داد.به گزارش خبرگزاری ایسنا، مرگ این دختر پس از آن رخ داد که وی در هنگام فرار، از تراس طبقه ششم به پایین سقوط کرد.ناصر نجاریان رئیس پلیس امنیت عمومی استان خراسان رضوی، گفت که مرگ این دختر جوان در جریان حمله "تیم های عملیات ویژه پلیس امنیت عمومیبه یک "مهمانی شیطانی" صورت گرفته است."

من در تیتر نوشته ام که نیروی انتظامی دختر جوان را کشته است، چه آنکه بی هیچ شکی عمل نیروی انتظامی در یک دادگاه منصفانه، قتل محسوب می شود، چرا که چند دختر  و پسر جوان با خواسته خود در یک مهمانی شرکت کرده اند و هیچ جرمی هم صورت نداده اند، اما پلیس به آنها حمله کرده است و می دانیم که پلیس ایران بعد از دستگیری این جوانان ، چه وحشیانه با آنها برخورد می کند.

لذا فرار آن دخترک و قبول خطر حضور در تراس،  بی هیچ شکی در اثر رفتار غیر انسانی پلیس است، لذا عمل پلیس ایران صرفا قتل محسوب می شود.

باید از نیروی افتضاحی پرسید زمانی که به زنان شوهر دار حامله در جلوی چشم شوهرشان  در خمینی شهر تجاوز می شد، آنها کدام قبری بودند و چه غلطی می کردند؟!

سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۰

ویدیو با زیرنویس/ صلح همان آرامش است، صلح دوست داشتن است، صلح امکان عاشق شدن است، صلح جایی است که ناخن انگشت بروید....!


صلح و آرامش، حقی ذاتی برای انسان ها است، حقی است مانند نفس کشیدن، مانند دوست داشتن و دوست داشته شدن، مانند غذا خوردن.

کسی نباید از داشتن این حق محروم شود، اما دریغ که در سال دو هزار و یازده، هنوز در بسیاری از نقاط کره خاکی ، صلحی بر قرار نیست و کسی تفنگ بر دوش گرفته و قدم علم کرده که جان انسان دیگری را بگیرد.

فردا روز صلح است، داشتن چنین روزی را مدیون  تلاش های چندین ساله و شبانه روزی جرمی گیلی هستیم.
در پی تلاش های او، سازمان ملل قطع نامه ای را تصویب کرد که روز بیست و یکم سپتامبر هر سال، روز صلح نامیده شود و از تمام جنگجویان و خشونت طلبان خواسته شده است که این روز را به رسمیت بشناسند و حرمت آنرا نگه دارند.

از دو سال گذشته، حتی خشونت طلبانی چون طالبان در افغانستان نیز به این روز پایبند مانده اند و در این روز، میلیونها کودک از نعمت واکسن برخوردار می شوند، چون امدادرسانان سازمان ملل مجال آن را می یابند که برای واکسینه کردن کودکان اقدام کنند.

شرم آور است که برای حق ذاتی انسان ها، نیازمند روزی به خصوص باشیم، اما همین روز نیز غنیمت است و می تواند شروعی خوب برای آینده باشد.

این روز را گرامی می داریم و امید که همه برادران و خواهران ما در سرتاسر دنیا نیز از این حق بهره مند شوند.

دیدن این ویدیو را نیز به شما توصیه می کنم،

در این ویدیو، زینت ثعلبی از قول یکی از آورگان می گوید که صلح جایی است که ناخن انگشت پای من شروع به رشد کند...، چون آن زن بیچاره در اثر جنگ همیشه مجبور به خانه بدوشی بوده است و ناخن پایش همیشه آسیب می دیده است.
این ویدیو را به یاد دلارا دارابی ترجمه کرده بودم.

 زینب می گوید: دو سمت از جنگ است ، سمتی که هدفش فقط پیروزی در جنگ است و سمتی که هدفش پیروزی زندگی است. مردان در گروه اول و زنان در گروه دوم قرار دارند !

او در این ویدیوی زیبا، آز تجربیات خودش در جنگ می گوید، برایمان تعریف می کند که بو و رنگ جنگ در همه جای دنیا یکی است.

نوشته پیشین: 

لینک این مطلب در بالاترین ---------آزادگی

جمعه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۰

آقای خامنه ای، تک تک اسکناس های این سه هزاز میلیارد تومان، به خون ندا و سهراب دیگر جوانان وطن آغشته است


سارق مسلح در مقابل خامنه ای فرشته است.

یک سارق مسلح، برای سرقت پول با اسلحه حمله می کند و در اثنای دزدی، ممکن است که کسی را نیز بکشد، اما تا کنون ندیده ایم که یک دزد مسلح، به قربانیان تجاوز کند و یا بی دلیل آنها را بکشد.

در اخبار می خواینم که یکی از مجیزگویان رژیم، سه هزار میلیارد تومان از بانک سرقت کرده است. این عدد بزرگ، اینچنین نوشته می شود: 30,000,000,0000,000

حال به یاد بیاوریم که خامنه ای برای اینکه بر مسند قدرت باقی بماند و بتواند چنین دزدهایی بکند، بی هیچ شرمی، ندا و سهراب و دیگر جوانان وطن را به خاک و خون می کشد.

معادله بسیار ساده است، یک طرف خامنه ای دزدی های سیزده رقمی می کند، آن طرف مزدورانش ندا و سهراب را می کشند. 

تک تک این اسکناس ها، به خون ندا و سهراب و دیگر جوانان وطن آغشته است، ننگ باد در جنایتکارانی که برای پول، حاضر به هر شرارتی هستند. 

نوشته های دیگر امروز من: 
لینک این مطلب در بالاترین (ارسال نشده)-------آزادگی





چهارشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۰

آنقدری خشونت در این جامعه فلک زده ریشه دوانده که جنایتکاران از جنایت خود بی هیچ شرمی فیلم هم تهیه می کنند!


خشونت در همه ابعاد جامعه ما رخنه کرده است، البته وقتی که رهبر یک کشور، یه قاتل است و یا علی بن ابی طالب، امام اول شیعیان یک فرد مقدس تلقی می شود، دیدن رفتار خشن اینچنینی، چیز عجیبی نیست.

مگر نه اینکه امام اول شیعیان، سر صدها نفر از یهودیان را از تن جدا کرد و اکنون فردی مقدس دانسته می شود؟! در چنین جامعه ای، البته که خشونت و بی رحمی، در همه ابعادش نفوذ می کند.

محیط زیست یک کشور، متعلق به فقط همان نسل نیست، صرفا یک امانت است که باید تلاش کرد با کمترین آسیب آنرا به نسل های آینده تحویل داد. نابودی محیط زیست یک قسمت قضیه است و خشونت و بی رحمی و جنایت علیه حیوانات، طرف دیگر قضیه محسوب می شود.

خشونت با حیوانات، در بسیاری از کشورها مجازات سنگینی در پی دارد، مثلا در هنگ کنگ سه سال زندان و یا در بریتانیا یک سال زندان است.

شکار حیوانات نیز، تابع قانون مشخصی است، کسی اجازه ندارد تفنگ دست بگیرد و هر حیوانی که به نزدیکش آمد را بکشد. تنها حیواناتی را می توانند شکار کنند که مثلا نسل آنها در خطر انقراض نیست و یا شکار حیواناتی که مادر هستند، نیز ممنوع است.

در اوایل انقلاب، بعد از غارت اسلحه های نظامی و اینکه بسیاری از مردم عادی اسلحه به دستشان افتاد، بسیاری از افراد نادان و عموما وابسته به حکومت، با اسلحه های نظامی، به شکار حیوانات پرداختند و این شکار بی رویه و غیر قابل باور، باعث شد که نسل بسیاری از حیوانات در محیط زیست ایران، بشدت در خطر انقراض قرار گیرد. شاید با میلیاردها هزینه نیز نتوان این آسیب ها را درمان کرد. 

نمی دانم این ویدیو را دیده اید یا نه، اما با دیدن این ویدیو می توانیم ببینیم که در سایه نبود یک نظام شایسته سالار، چگونه جمعی انسان نادان، اسلحه بدست گرفته اند و یک خرس و دو توله اش را می کشند.


چقدر یک انسان باید بی رحم باشد که دو توله خرس که توان دفاع از خود را ندارند را با گلوله اینگونه زحمی کند و بکشد؟ براستی، چقدر از انسانیت خود باید دور شده باشند ؟!

در نادانی آنان همین بس که فکر می کنند این خرس قهوه ای، خرس قطبی است (!)، یک کلام باید گفت چطور این افراد نادان، به شکار حیوانی می پردازند که حتی فرق بین انواع آن را نیز نمی دانند؟!
لینک این مطلب در بالاترین-----------آزادگی


دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۰

آقای رضا پهلوی،فرصتی طلایی برای ایجاد یکپارچگی در اپوزسیون در اختیار شما است، بیا و به جای تخت شاهی، بر قلب ما سلطنت کن..!


گویا آقای  رضا پهلوی، به جمع وبلاگ نویسان پیوسته است و این آدرس وبلاگ ایشان  و این هم آدرس صفحه شخصی ایشان در سایت بالاترین است.این اقدام ایشان بسیار خجسته است، و نشان می دهد که ایشان حاضر به شنیدن حرف و پاسخ دادن است. دیدن نوشته ایشان در وبلاگستان، مرا بر آن داشت تا از بخش پیشنویس(درفت) وبلاگم، این نوشته را که قبلا قلمی شده بود، اما منتشر نشده بود را بیابم و خطاب به آقای پهلوی، منتشرش کنم. 


خلاصه این نوشته :  

آقای رضا پهلوی، فرصت طلایی در اختیار شما است، کافیست بگویید دیگر در پی تاج و تخت و سلطنت نیستید، عنوان شاهزدگی را کنار بگذارید و در نقش یک ایرانی، برای یکپارچه کردن اپوزسیون ظاهر شوید، در صورتی که دیگر مدعی تاج و تخت سلطنت نباشید، تبدیل به فردی مورد اعتماد برای تمام اپوزسیون خواهید شد و پاشنه آشیل مبارزات مردم ایران (نبود رهبری) را پر خواهید کرد. 

آقای پهلوی، اکنون  فرصتی طلایی پیش آمده است، این فرصت طلایی، ماحصل تلاقی چندین فرصت مختلف به شرح ذیل است:

-         چندین سال است که به یمن حضور ماهواره و اینترنت، در جامعه ایرانی روشنگری بسیار صورت گرفته است و تظاهرات خرداد ماه دو سال پیش و حضور بیش از سه و نیم میلیون نفر در خیابان های تهران، بهترین مدرک است که نشان می دهد مردم ایران، چطور از جان گذشته در پی دموکراسی هستند.
-         اصلاح طلبان حکومتی در این دو ساله، کارنامه بسیار بدی را از خود به جا گذاشتند و نشان داده اند که تنها دغده منافع خود را دارند و برای آنها آینده کشور و دمکراسی اهمیتی ندارد. مردم ایران نیز به صراحت از آنها قطع امید کرده اند.
-         پاشنه آشیل جنبش آزادی خواهی ایران، نبود رهبری کاریزماتیک و قابل اعتماد است که مردم ایران، بتوانند به آن رهبری اعتماد کنند. واقعه اخیر دریاچه ارومیه نشان داده است که چطور مردم ایران همچنان حاضر هستند جان خود را به خطر بیاندازند.
-         اپوزسیون ایرانی، حضور فعال دارند، اما مهمترین مشکل آنها، عدم هماهنگی و نبود شورای رهبری برای یکپارچه کردن آنها است.
آقای پهلوی، مردم ایران نمی توانند به شما برای رهبری اعتماد کنند، چه آنکه خاطره خوشی از زمان شاه ندارند، در اثر نبود دمکراسی و آزادی بیان در زمان پدر شما، مردم ایران گرفتار غول بیابان شده اند و خمینی و خامنه ای بر گرده مردم سوار شده اند.

آقای پهلوی، تا زمانی که شما مدعی تخت سلطنت هستید و می خواهید در حکومت آینده شاه شوید، مطمین شوید که مردم ایران به شما اعتماد نمی کنند و شما جز گروه سلطنت طلبان، طرفدار دیگری نخواهید داشت.


برای اینکه اعتماد مردم ایران و اپوزسیون ایرانی را جلب کنید، کافیست که بگویید ادعایی برای سلطنت در حکومت آینده ایران ندارید و عنوان شاهزادگی خود را کنار بگذارید، آنگاه مردم ایران و اپوزسیون می توانند به شما اعتماد کنند و مطمین باشند که اعتماد به شما، منجر به دیکتاتوری دوباره سلطنتی در ایران نمی شود. 

اما اکنون فرصتی طلایی در اختیار دارید، مردم در پی دمکراسی هستند، رژیم مستاصل است، اصلاح طلبان حکومتی نزد مردم بی اعتبار و سیه روی هستند، نیروهای بسیار زیادی از اپوزسیون نیز حضور دارد که متفرق هستند و اکنون شما  می توانید در قالب یک قهرمان برای مردم ایران ظاهر شوید.

کافیست شما اعلام کنید که در پی سلطنت نیستید، خود را دیگر شاهزداه نمی دانید، فقط برای اتحاد اپوزسیون آمده اید و آنگاه است که هم اپوزسیون و هم مردم ایران به شما اعتماد می کنند. سی سال است که این اپوزسیون نتوانسته آنچنان که باید اثرگذار باشد، چون یکپارچه و متحد نبوده است.


فعالین سیاسی تا زمانی که می بینند شما حرف از سلطنت می زنید، دیکتاتوری دهه پنجاه را به یاد می آورند و نمی توانند به شما اعتماد کنند. شما پتانسیل جلب اعتماد آنها را خواهید یافت، اگر مدعی سلطنت نباشید.

آقای رضا پلهوی، پاشنه آشیل جنبش آزادی خواهی ایران، تنها همین نبود یکپارچگی و عدم هماهنگی در بین اپوزسیون است و شما براحتی می توانید این خلا را پر کنید و قهرمان مردم ایران شوید.

آقای پهلوی، مطمین باش شاهنشاه واقعی نلسون ماندلا است که نه تنها بر قلب مردم کشورش که بر قلب بسیاری از آزادی خواهان دنیا، سلطنت می کند، چرا که زمینه ساز دمکراسی و برابری در آفریقای جنوبی شد. باور کنید که لذت پادشاهی بر قلب مردم، از هر سلطنتی بیشتر است...!

لینک این مطلب در بالاترین-----------آزادگی--------------ریشه ها
نوشته دیگر امروز من:

ویدیو با زیرنویس/دعوت به بازی وبلاگی/ روز جهانی صلح در بیست و یکم سپتامبر را دریابیم/چطور این جوان روز صلح را به دنیا هدیه داد؟

 از تمام دوستان وبلاگ نویس  می خواهم با نوشتن مطلبی به استقبال این روز مهم بروند و سهم خود را در آگاه سازی این روز مهم، ادا کنند. نقل این نوشته در هر وبلاگی با و بدون ذکر ماخذ آزاد است. 


در انتهای این نوشته، ویدیویی زیبا می بینید که در کنفرانس تد، جرمی گیلی در یک سخنرانی زیبا توضیح می دهدن که چگونه موفق شده است چنین دست آورد بزرگی را به دنیا هدیه کند.

چقدر از روز صلح می دانید؟ روز بیست و یکم سپتامبر، به همت یک جوان پرشور، توسط سازمان ملل به عنوان روز صلح در نظر گرفته شده است، برای دانستن اثرگذاری این روز، کافیست توجه کنیم که حتی طالبان نیز به آن وفادار مانده اند و یک و نیم میلیون کودک افغان، به یمن این روز از نعمت واکسن برخوردار شدند.

این وظیفه ما وبلاگنویسان است که این روز را پاس بداریم و توجه همه را به آن جلب کنیم.


یک روز صلح توسط مستند ساز بریتانیایی و جرمی گیلی در سپتامبر 1999 بنیان نهاده شده است. آرمان این بنیاد خیریه این بوده است که جنگ را در تمام دنیا برای یک روز در سال، متوقف کنند.

در هفتم سپتامبر 2001، تلاش های این گروه به ثمر نشست و سازمان ملل بیست و یکم سپتامبر هر سال را طبق قطعنامه ای روز صلح نامیده است.

همه ساله در این روز، هنرمندان و موسیقی دانان به برگزاری کنسرتی بزرگ اقدام می کنند. شرکت های بزرگی چون اسکایپ، کوکا کولا و پوما به جهت حمایت از این روز، اسپانسر تبلیغاتی این کمپین هستند.

جرمی گیلی ، از سال 1998 با تمام توان تلاش کرده است که با کمک سازمان های غیر دولتی و دانشجویان و نمایندگان دولت ها، به نشر این ایده بکوشد و اکنون این زحمات او به ثمر نشسته است.

در سال 2006 این تلاش ها چهره خود را خوب نشان داد، در میانه جنگ داخلی به مدد این روز صلح، کمک رسانان بین المللی موفق شدند که به قسمت جنوبی و جنگ زده سودان، غذا برسانند، در سال 2007، بیش از یکصد میلیون نفر در سرتاسر دنیا، در برگزاری این روز، همیاری نمودند. در افغانستان و در پی اینکه طالبان به این روز وفادار ماندند، نیروهای بین المللی موفق شدند که بیش از یک میلیون و چهارصد هزار کودک را واکسینه کنند.

شخصیت های بزرگی چون عالیجناب دالایی لاما و یا سیاستمدارانی چون  کوفی عنان و یا دبیر کل اتحادیه عرب یا نخست وزیر اسراییل نیز جز حمایت کنندگان از این روز هستند.


لینک این مطلب در بالاترین--------آزادگی -----ریشه ها



پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۰

ویدیو / زمانی که پلیس بریتانیا هم با مردم می رقصد / این تفاوت پلیس ایران است با پلیس یک کشور دمکراتیک

گزارش و منبع ویدیو ها از روزنامه تلگراف لندن

این دو ویدیو را مقایسه کنید، تفاوت یک کشور دمکراتیک و آزاد را با یک کشور دیکتاتوری ، براحتی می توان در این دو ویدیو دید.

برای مقایسه این چند ویدیو، باید دو تفاوت نظام دیکتاتوری با نظام دمکراتیک و آزاد، در مد نظر داشت، در نظامی دمکراتیک ، کشور به صورت شایسته سالاری اداره می شود، سیاسمتداران تمام تلاش خود را می کنند که کمترین اشتباه را داشته باشند، چون در صورت اشتباه، روزنامه نگاران ، آنها را به صلابه خواهند کشانید(چرا که آزادی بیان وجود دارد) و به دلیل شایسته سالاری ، مردم جامعه هم امنیت اقتصادی (رفاه)  دارند و هم امنیت اجتماعی.

اما در یک کشور دیکتاتوری مانند ایران ، دولتیان مشغول غارت هستند، هیچ کسی هم جرات سوال و یا انتقاد از آنها را ندارد. مردم نه امنیت اقتصادی دارند (دولتیان مشغول غارت هستند) و نه امنیت اجتماعی.

در یک کشور دمکراتیک ، پلیس وظیفه اش تامین امنیت شهروندان است و تمام تلاشش را می کند تا به بهترین نحو این کار را انجام دهد، اجازه بد رفتاری و خشونت با شهروندان را ندارد وحتی اگر کسی مرتکب خلافی شد، از حق دادگاه منصفانه برخوردار خواهد بود.

اما در یک کشور دیکتاتوری، وظیفه پلیس صرفا سرکوب مردم است، پلیس به جای برخورد با جرایم اصلی (چون تجاوز و مواد مخدر) ، تمام تلاشش این است که آزادی های مردم را سرکوب کند و به آزار آزادی خواهان بپردازد.
این دو ویدیو را ببینید و به یاد بیاوریم که چه راه طولانی در پیش داریم تا این کشور خرابه را باز سازی کنیم.

ضمنا، این تصاویر ، متعلق به همان کارنوال ناتینگهام است که فارس  خبرگزاری رسمی جمهوری اسلام (فارس نیوز) ، عکس هایش را به عنوان عکس های صدور انقلاب اسلامی به فرانسه منتشر کرده بود (منبع) !
      /-----------/  نوشته دیگر امروز من : 

لینک این مطلب در بالاترین------------آزادگی--------ریشه ها

رفتار پلیس ایران با مردم
رفتار پلیس بریتانیا با مردم
و این یکی :