جمعه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۲

آیا سپاه در قاچاق این حجم عظیم هروئین دست داشته؟! / صحبت های تهدید آمیز دری نجف آبادی برای قاچاق را به یاد بیاورید!

چهل و پنج کیلو هروئین خالص، که بالغ بر ده ها میلیون دلار قیمت آن در دست قاچاقچیان خیابانی است، در گمرک آلمان کشف شده است. (منبعاین هرویین ها، به شکل ماهرانه ای، در فرش های ایرانی جا سازی شده بود.
جدای از اینکه سو استفاده از فرش (نمادی از هنر ایران) به هدف قاچاق هروئین، تلخی این خبر را دو چندان می کند، اما نکته اصلی که نباید فراموش شود، نقش سپاه در قاچاق مواد مخدر است. لطفا به یاد داشته باشید:
یک- به یاد داشته  باشیم، وزیر اطلاعات سابق و دادستان کل کشور، اقای نجفی درآبادی، رسما تهدید کرده بود که در صورت فشار برای توفق برنامه هسته ای، رژیم ایران، درب را بر روی قاچاق مواد مخدر به اروپا خواهد گشود...!
او گفته بود: (منبع
" درصورتى که کشورهاى غربى به ادامه چالش با ايران درزمينه انرژى هسته‌اى ادامه دهند ايران نيزمى تواند اجازه عبورمواد مخدررا البته نه ازخاک ايران بلکه ازدريا ونقاط ديگربدهد""
دو- سپاه رسما به ساقی بین المللی قاچاق مواد مخدر تبدیل شده است. حتی یکی از سران سپاه، به دلیل قاچاق مواد مخدر، در لیست تحریم های اداره های مبارزه با مواد مخدر آمریکا قرار گرفته است...! (منیع)
سه- امنیت تمامی  فرودگاه های ایران، در اختیار سپاه پاسداران است و سپاه با استفاده از کنترلی که بر روی فرودگاه ها دارد، می تواند  نسبت به قاچاق این حجم عظیم از مواد مخدر اقدام کند. به یاد داشته باشیم، چند سال پیش که خاتمی می خواست مدیریت یکی از فرودگاه ها را به یک شرکت خارجی سرمایه گذار، واگذار کند، همین سپاه با حمله مسلحانه، و تهدید هواپیمای مسافربری، بحران ایجاد کرد و کنترل فرودگاه را پس گرفت...!
حال می توان حدس زد چرا سپاه، تا این حد مایل بوده که کنترل فرودگاه ها را در اختیار داشته باشد!
در جمع بندی، باید گفت که صدور این حجم از هرویین خالص، تنها با نظارت و مشارکت سپاه پاسداران ممکن است و به همین علت است که اینچنین جلب توجه کرده است.
پی نوشت:
زمانی، این شعر، نشانگر فرهنگ پر افتخار ایرانی بود:

شکرشکن شوند همه طوطیان هند/--------/زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود!

نوشته دیگر امروز: فاجعه پنهان/ کجای دنیا را دیده اید که قاضی و پلیس، وارد کار بازرگانی و اقتصادی (بخوانش دلالی) شوند؟!

صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


چهارشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۲

هر چند رژیم ٣٥ سال سرکوب کرده، اما مبارزه مردم ایران چون آتش است، حتی اگر شعله کوچکی باقی مانده باشد، باز شراره ریزد!

مبارزه مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، ریشه ای عمیق دارد، و فراتر از جنبش سبز یا کوی دانشگاه است.

آتش فشان آزادی در ایران زمانی فوران یافت که مردم ایران، بیش از یکصد سال قبل موفق شدند جنبش مشروطه را به پیروزی برسانند.

دست یابی به دمکراسی و حق حاکمیت مردم بر مردم قدمتی بیش از یکصد سال دارد، و پر بیراه نیست اگر این جنبش را قدیمی ترین جنبش آزادی خواهانه آسیا و آفریقا بدانیم.

اکنون که در آستانه سالگرد دهه زجر، یا آغاز استقرار حاکمیت ولایت فقیه بر کشور ایران هستیم، ذکر این نکته ضروری است که جنبش آزادی خواهانه ایران، چون آتش در انبار باروت است، حتی اگر شعله ای کوچک از آن باقی مانده باشد، باز شراره ریز خواهد شد، و خانه دیکتاتور را به خاکستر تبدیل خواهد کرد.

این رژیم با کشتن ندا و سهراب در خیابان های تهران، کشتن مختاری، پوینده، فرخزدا، بختیار، ستار بهشتی و ...، شاید برای مدت کوتاهی بتواند سر پا بماند، اما عاقبت جنایتکاران، سرنگونی و گوشه زندان است...!
عاقبتی که در انتظار خامنه ای است...!  



صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!


یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۲

صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!

متاسفانه به اندازه کافی به مصطفی پورمحمدی، جنایتکاری که خون هزاران زندانی ایران از دست او می چکد، پرداخته نشده است.

گویا فراموش کرده ایم، مصطفی پورمحمدی، توسط سازمان دیده بان حقوق بشر، به دلیل نقش گسترده ای که در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 بازی کرده است، به جنایت علیه بشریت متهم شده است! (اینجا و اینجا)

به یاد بیاورید، مصطفی پورمحمدی، جزو هییت سه نفره مرگ بوده، هییت سه نفره ای که درباره زنده ماندن یا اعدام چند هزار زندانی سیاسی در سال 67، تصمیم گرفته است.

در بسیاری از موارد، سوالی که این هییت می پرسیده، خیلی ساده بوده است، مثلا ایا حاضر هستید به هم بند خودتان که متهم به اعدام شده را بکشید؟! و اگر هر کدام از جواب ها منفی بوده است، زندانی به اعدام محکوم می شده است.

مصطفی پورمحمدی، یک جنایتکار تمام عیار است. براستی چه فرقی بین او و صدام حسین است؟! درست است که صدام حسین تعداد بیشتری انسان را کشته است، اما نوع و روش کار هر دو یکی است و هر دو به جنایت علیه بشریت، و قتل عام انسان ها دست زدها ند.

حال بامزه است، چنین شخصی، با چنین پیشینه سیاه و شرم آوری، با پر رویی تمام، احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل  را عمله می خواند!

به گزارش رادیو فردا:

مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری، روز پنجشنبه، احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، را فردی «فاسد» خواند و گفت:«احمد شهيد اصلا يک حقوقدان نيست و به صورت يک عمله سياسی وارد عرصه شده و از همان ابتدا عليه ملت ايران موضع گرفته است.

به یاد بیاوریم، مصطفی پورمحمدی هیچگاه پایش را به دانشگاه نگذاشته (مگر برای سرکوب و اعدام!)، و احمد شهید، از یکی از بهترین دانشگاه های دنیا(اینجا)، مدرک دکتری خود را گرفته است...!





شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۲

این سفرهای استانی، به سبک ناصرالدین شاه، و توهین به شعور شهروندان ایران است...!

چرا باید به یمن حضور یک سیاستمدار، مردم فرصت این را بیابند که شکواییه ای را تقدیم کنند؟!

سفرهای استانی، مختص حسن روحانی، خاتمی، رفسنجانی، احمدی نژاد یا خاتمی نیست، تمامی سران این رژیم جنایتکار، هر موقع که خسته می شوند و قصد دارند اندکی به ریش مردم ایران بخندند، بساط سفر استانی به پا می کنند، تا مردم به به دست بوس و پابوس آنها بیایند، و بتوانند عرض حال و شکواییه خود را تقدیم کنند...!

اصولا در کشورهای متمدن، که بر اساس دمکراسی بنا شده و حاکمان، بر اساس نظر مردم و به انتخاب مردم برگزیده می شون، تمامی اعضای دولت، از رییس جمهور یا نخست وزیر گرفته تا مدیران رده پایین تر، خدمتگذار مردم محسوب می شوند، و چون از بودجه دولت حقوق خود را دریافت می کنند، موظف هستند که بهترین وجهی، به مردم خدمات خود را ارایه کنند...!

به عنوان مثال، چند سال پیش که در بریتانیا، چند نفر از نمایندگان مجلس، مبلغی پول از حساب پارلمان برداشته بودند، بلوایی بر پا شد و حتی یکی از نمایندگان، به دادگاه کشانده شد. (توضیح بیشتر اینجا)

در تمامی کشورهای متمدن، یک سیستم مشخص برای انتقاد کردن، و یا شکایت از ارگان مربوطه هست، و به هیچ وجه نیازی نیست که برای مثلا شکایت از اداره کشاورزی، دست به دامان رییس جمهور شوی!

و از آن مهمتر، رییس جمهور نمی تواند به مثلا اداره کشاورزی بگوید فلان کار را بکن! چون اگر درخواست قانونی باشد، باید همان اداره یا ارگان، کار خودش را درست انجام می داده، اما اگر درخواست قانونی نباشد، رییس جمهور هم نمی تواند به اداره کشاورزی بگوید رفتار غیر قانونی کند...!

اصولا این سیستم، غیر عادلانه است، چون مثلا الان شهروندان خوزستانی، چون روحانی به آنجا سفر کرده، می توانند نظرات خود را به گوش او برسانند، اما مثلا شهروندان بلوچستانی، نمی توانند!!

این سفرهای استانی، توهین مستقیم به شعور مردم ایران، بی حرمت کردن حقوق شهروندان است! چرا باید مردم ایران به دنبال آقای حسن روحانی یا یکی دیگر این اشخاص بدوند، تا بلکه بتوانند نامه خود را به دست او برسانند؟!


این روش، متعلق به دوران ناصرالدین شاه قاچار است، و تنها نشان می دهد که سران این رژیم، تا چه حد به شهروندان ایرانی بی احترامی می کنند..! 









چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۲

شیرخوارگاه های کودکان بی سرپرست، دراوج سرما، برای پرداخت قبض گاز مشکل دارند، اما گاز برای حوزه علمیه و مساجد رایگان شده!

چند وقت پیش، با یکی از دوستان داخل کشور چت می کردم، فرد نیکوکاری که سالها است تمامی زندگیش را صرف یکی از شیرخوارگاه های کشور کرده است. خیلی ناراحت بود، و در بین صحبت ها، متوجه شدم که حتی برای پرداخت قبض گاز و برق نیز مشکل دارند، و خلاصه ممکن است کودکان بی پناه، با سرما مواجه شوند.

این موضوع را فراموش کرده بودم، تا اینکه امروز خبر عجیبی را خواندم:

سخنگوی کمیسیون تلفیق با بیان اینکه دولت ملزم به فعال‌سازی واحد‌های تولیدی صنعتی شده است گفت : طبق مصوبه کمیسیون تلفیق هزینه حق انشعاب برق و آب حوزه‌های علمیه در مراکز قرآنی و اماکن اقلیت‌های علمی رایگان است.

دیدن این خبر، پشت آدمی را به لرزه در میآورد...! چه بر سر کشور امده، خطر سرما، کودکان این جامعه را تهدید می کند، اما جماعتی گردن کلفت، که از خوردن پول مردم، چربی بسیاری بر شکم آورده اند، باید از پرداخت قبض آب و برق و گاز، معاف باشند!؟

کجای این انصاف است؟!

چه بر سر مردم ایران آمده، که چنین فجایعی را می بینند، و هنوز این رژیم جنایتکار، بر گرده  مردم سوار است؟!









طرف مدعی است که از انگلیس مدرک دکتری گرفته (ببخشید، خریده!)؛ بعد نمی داند آکسفورد چند صد سال قدیمی تر از فیضیه است!

درباره مشکوک بودن مدرک علمی حسن روحانی، بسیار سخن گفته شده است، و به صورت مشخص، او نیز مانند عوضعلی کردان، با روش های غیر اخلاقی و به منظور فریب دادن مردم، مدرکی تقلبی به دست اورده است.

اما نکته بامزه، سخنان اخیر او است، چرا که حسن روحانی گفته اسـ:

«البته غرب قدرناشناسی می كند. غرب هر چه دارد از علمای اسلام دارد. شما حتی دانشگاه های قدیمی غرب را که نگاه می كنید حتی ساختمانش هم تقلید از حوزه های علمیه است. آکسفورد را ببینید، شبیه مدرسه فیضیه است. سبك همان سبك است»

مدرسه فیضیه حدود دویست سال پیش ساخته شد، اما حتی اگر خوشبینانه نیز نگاه کنیم، مدرسه فیضیه جایگزین مدرسه آستانه شده است که توسط طهماسب شاه صفوی، حدود پانصد سال قبل ساخته شده است..!

حال به یاد  بیاوریم که حسن روحانی، حجت السلام نیز هست، و باید به این نکته، اگهی کامل داشته باشد.
حال آقای حسن روحانی، اعلام می کند که آکسفورد از روی مدرسه فیضیه ساخته شده است...!

شگفتا، طرف ادعا می کند از انگلستان دکترا گرفته است، اما آنقدر با مراکز آموزشی آنجا آشنا نیست که بداند مثلا آموزش در دانشگاه آکسفورد، از نهصد و هیجده سال پیش، آغاز شده است...!

تصور کنید یک چینی برای تحصیل به ایران بیاید و در دانشگاه شریف درس بخواند،  بعد ادعا کند که مثلا دانشگاه تهران، نهصد سال قبل بنا شده است...! و البته، این اشتباه روحانی، بسیار مضحک تر است، چون آکسفورد یکی از چند دانشگاه قدیمی دنیا است، و معمولا کسانی که در بریتانیا درس خوانده باشند، خیلی خوب با تاریخچه این دانشگاه ها، آشنا هستند...!








سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۲

خامنه ای، آینده، حال و گذشته این جوان را سیاه کرده بود/قانون زمانی معتبر و محترم است که عدالت و انصاف را زیر پا نگذارد!

دزدی کار بدی است، اما هیچ جای دنیا، کسی را که از روی گرسنگی، مثلا به دزدیدن نان دست زده است، محکوم نمی کنند.

هر چند که شاید صاحب مغازه نان فروشی، یک شخص عادی جامعه باشد، و با دزدیده شدن این نان، اموال او مورد تجاوز واقع شده باشد، اما در چنین شرایطی، دادگاه عادل، دزد را مبری از جرم اعلام می کند.

دلیل ساده است، هر چند که حراست از اموال هر انسانی، بخشی از حقوق بشر است، اما در این مورد خاص، اینکه مبلغی پول از اموال صاحب مغازه کم شود، در مقابل اینکه یک انسان گرسنه بماند، اهمیتی ندارد.

در جامعه ای که عدالت و حرمت انسانی با ارزش تلقی گردد، اولین و مهمترین چیزی که در دادگاه مطرح می شود، سلامت و امنیت انسان ها است. به همین دلیل، در مثال فوق، دادگاه امنیت و سلامت کسی که از روی گرسنگی به دزدی دست زده را مهمتر از هر چیز دیگری، حتی امنیت اقتصادی صاحب مغازه می داند.

حال شما را به خواندن خبر دردناکی  دعوت می کنم، خبری که پشت آدمی را به لرزه در می آورد:

در ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه روز شنبه ماموران مترو ایستگاه گلبرگ اقدام به توقیف اموال یک دستفروش جوان کرده‌اند. این دستفروش که موفق نشده اموال خود را از ماموران مترو پس بگیرد تهدید کرده بود که در صورت عودت ندادن اموالش خود را به زیر قطار پرتاب خواهد کرد. بعد از بی توجهی ماموران مترو و پس ندادن اموال این دستفروش، مرد جوان خود را جلوی قطار مترو انداخته است و در اثر برخورد با قطار سر وی از بدنش جدا شده است.

صد البته که باید در جامعه، قانون اجرا شود، اما ضابط قضایی و یا مسئول اجرای قانون، نمی تواند برای اجرای قانون، ساده ترین اصول انسانی را لگد مال کند، و یا اینچنین حرمت انسانیت را بشکند.

به عنوان مثال، در تمامی کشورهای متمدن، برای تعقب مجرمین دستور مشخصی وجود دارد، و پلیس حق ندارد برای تعقیب مجرمینی که قوانین رانندگی را زیر پا می گذارند و به صورت خطرناکی رانندگی می کنند، خود قوانین رانندگی را زیر پا بگذارد، و جان دیگر شهروندان و یا حتی جان خود فرد خطاکار را به خطر بیاندازد.


شاید قانون به ماموران نیروی انتظامی و یا ماموران مترو این اجازه را می دهد که جلوی افراد دست فروش را بگیرند، 

اما وقتی می توان عمق فاجعه رخ داده را درک کرد که به نکات ذیل توجه شود:

-          کشور ایران، می تواند جزو ثروتمند ترین کشورهای دنیا باشد.
-          رژیم خامنه ای، زندگی مردم ایران را سیاه کرده است، و اقتصاد کشور را به نابودی کشانده است.
-          فرصت های شغلی برای جوانان نیست، و یا اگر هست، به صورت منصفانه ای تقسیم نمی شود.
-          دولت موظف است که در صورت بیکاری افراد، به آنها حقوق بیکاری بدهد، تا آنها از پس حداقل هزینه های زندگی برآیند.
در حقیقت، رژیم خامنه ای، زندگی این جوان را سیاه کرده است، آینده و گذشته و حال او را تباه کرده، ثروت کشور او را به یغما برده اسـت، و وقتی این جوان بیچاره، تلاش می کند که به روشی شرافتمندانه، پول اندکی برای خود کسب کند، اینچنین سرمایه اندکش را از او می گیرند، و کار به جایی می رسد که او مجبور به خودکشی می شود.


خطاب به کسانی که فکر می کنند جنایات خامنه ای محدود به کشتن مبارزان آزادی خواهی در خیابان ها است، باید گفت که این جوان نیز، همچون سهراب و ندا، قربانی این رژیم غیرانسانی و وحشی شده است...

نوشته دیگر امروز این وبلاگ: 

جایگاه حقوق بشر در مذاکرات آمریکا و اتحادیه اروپا با رژیم ایران: آمار اعدام چند برابر می شود، آنها تحریم ها را کاهش می دهند..!




     



دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۲

جایگاه حقوق بشر در مذاکرات آمریکا و اتحادیه اروپا با رژیم ایران: آمار اعدام چند برابر می شود، آنها تحریم ها را کاهش می دهند..!

ساعاتی پیش خبر کاهش تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه رژیم ایران، اعلام شد (منبع)؛ این در حالی است که اعدام ها در چند ماه اخیر، بشدت افزایش یافته است...!

این در حالی است که از زمان روی کار آمدن حسن روحانی، تعداد اعدام ها در ایران افزایش چشمگیری داشته است، به عنوان مثال، سازمان عفو بین المللی گزارش داده است که در کمتر از دو هفته، بیش از چهل نفر در ایران اعدام شده اند (منبع).

اگر مردم ایران، خود به مسایل و موارد نقض حقوق بشر توجه لازم را مبذول ندارند، طبیعی است که کشورهای خارجی نیز اهمیتی به این مهم نخواهند داد...!

 گزارش کامل مرکز اسناد حقوق بشر ایران را از تعداد اعدام ها، در این لینک می توانید مشاهده بفرمایید:






     



احمدی نژاد هولوکاست یهودیان را منکر می شود، آن یکی می گوید فراموشش کن!/ انکار یا پنهان کردن یک جنایت، خود یک جنایت است!

سخنان شرم آور آقای ابراهیم نبوی و درخواست او برای فراموش کردن جنایاتی که در دهه شصت رخ داده است، یادآور رفتار احمدی نژاد است. احمدی نژاد نیز با وقاحت، در چشم همه نگاه می کرد، و بدون اینکه حرمت خون هزاران انسانی که بر زمین ریخته شده را نگه دارد، با بی شرمی می گفت هولوکاستی وجود نداشته است...!

حال ابراهیم نبوی، با همان روش، خواستار فراموش کردن جنایات دهه شصت می شود...!

نکته مهم اینجاست، اصولا در جوامع متمدن، مثلا همان بلژیکی که آقای نبوی در آن رشد می کند، چنین سخنانی می تواند جرم تلقی شود!

برخی از اشخاص، لیاقت زندگی در یک کشور متمدن و آزاد را ندارند، تفکر و قالب شخصیتی آنها بیشتر منطبق بر رژیم جمهوری اسلامی است.

دلایل برای جرم بودن انکار جنایت علیه بشریت:

اصولا در تمامی جوامع متمدن، فعالیت نژاد پرستانه بر علیه اقلیت، ممنوع و جرم محسوب می شود، به عنوان مثال در تصمیم رسمی اتحادیه اروپا برای مقابله با نژاد پرستی (مصوبه سال 2007) می بینیم که به صراحت قید شده:

European Union Framework Decision for Combating Racism and Xenophobia (2007)
The text establishes that the following intentional conduct will be punishable in all EU Member States:
- Publicly inciting to violence or hatred , even by dissemination or distribution of tracts, pictures or other material, directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.
- Publicly condoning, denying or grossly trivialising
- crimes of genocide, crimes against humanity and war crimes as defined in the Statute of the International Criminal Court (Articles 6, 7 and 8) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin, and
- crimes defined by the Tribunal of Nuremberg (Article 6 of the Charter of the International Military Tribunal, London Agreement of 1945) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.

خلاصه ترجمه:
" اعمال زیر توسط اعضا اتحادیه اروپا، جرم بوده و مجازات خواهد شد:
-         تحریک افکار عمومی برای اقدام خشونت آمیز و ایجاد تنفر، حتی به وسیله انتشار اعلامیه، تصویر و یا دیگر منابع که بر علیه یک گروه از مردم بر اساس نژاد و رنگ پوست و مذهب و یا نسب آنها باشد.  
اگر در ملا عام به انکار، بخشش و یا کم جلوه دادن اثرات اعمال زیر بپردازند:
-         نسل کشی، جنایت علیه بشریت و یا جنایت جنگی و..."

بر اساس قانون فوق، انکار نسل کشی در برخی از کشورهای اروپایی جرم محسوب می شود و مهمترین دلیلی که برای تصویب این قانون در نظر گرفته اند، این است که می گویند انکار نسل کشی، زمینه را برای نژاد پرستی و بیگانه هراسی ( xenophobia) فراهم می کند.

دلیل ساده ای برای آن وجود دارد، چرا که افراد نژاد پرست  تلاش می کنند با انکار نسل کشی های صورت گرفته، زمینه را برای نسل کشی و نژاد پرستی جدیدی فراهم کنند.

روش کار آنها بسیار ساده است، چه آنکه مثلا احمدی نژاد می گوید در جنگ جهانی دوم، اصولا یهودی ها کشته نشده اند، بعد استدلال می کند که این یهودی ها، با این دروغی که سر هم کرده اند (مبنی بر نسل کشی) دارند از دنیا سو استفاده می کنند.
طبیعی است که این گفتار دروغ، می تواند زمینه ساز بروز دوباره جنایت شود، چون آن افراد نژآد پرست، نه تنها از کشتار قبلی شرمگین نمی شوند، بلکه تصور می کنند چون آن افراد داستان دروغینی (به عنوان نمونه هولوکاست) را درست کرده اند،  مستحق آزار بیشتر هستند...!

در حقیقت با همین روش ساده، افراد نژاد پرست زمینه را برای آزار اقلیت ها فراهم می کنند.

بسیار انکار نسل کشی های گذشته را به نوعی (Hate speech) سخنان تنفر آمریز می دانند  که هدف نهایی آن آزار اقلیت های جامعه است.

در سال 1992، برخی درخواست کردند  که بر اساس آزادی بیان مندرج اعلامیه جهانی حقوق بشر، انکار نسل کشی ها را امری مجاز بدانند، اما کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، و دادگاه عالی اتحادیه اروپا  و کمیته حقوق بشر سازمان ملل، این درخواست را رد کردند.

نکته اینجاست که  بسیاری معتقدند اطلاع رسانی بسیار موثرتر از ایجاد قانون بر علیه انکار  نسل کشی ها  است(منبع)

در المان به صراحت قانون اشعار می دارد که :

"  Denial of the Holocaust in public, or to the effects thereof is punishable by imprisonment from 6 months to 5 years and the loss of certain rights"

"هر گاه کسی به انکار هولوکاست در انظار عمومی بپردازد، به زندان از شش تا پنج سال محکوم می شود."

نکته اینجاست که باید خود را به جای شخص یهودی گذاشت که شش میلیون نفر از جامعه انها توسط همین جامعه آلمان کشته شده اند، حال تحمل اینکه بعد از چند سال، همان جامعه آلمان، منکر وقوع این فاجعه شود، بسیار ثقیل است.

از سال 1990 تا کنون چهارده نفر در اتحادیه اروپا به دلیل انکار نسل کشی، با جریمه مواجه شده اند.