یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹

روانشناس سرشناس،پرفسور فیلیپ زیمباردو در سخنرانی خود می گوید: که چگونه شرایط محیطی می تواند انسان های عادی را به افرادی شریر و جنایت کار تبدیل کند ؟!





ویدیویی با زیرنویس فارسی/ شامل تصاویری ترسناک / این ویدیو را من برای سایت تد ترجمه کرده ام که بزودی بر روی سایت قرار خواهد گرفت.

در روز مبارزه با اعدام، توجه شما را به این ویدیو جلب می کنم، شاید با کمی فکر دریابیم که در بسیاری از جنایات رخ داده، صرفا فرد خاطی مسول نیست.

آیا افراد شریر از آسمان نازل می شوند یا اینکه این افراد ، در اثر قرار گرفتن در محیط بد تبدیل هب افرادی شریر می شوند ؟ این شرایط محیطی ، شامل نظام سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و... است.

پرفسور فیلیپ زیمباردو می داند که چقدر ساده افراد نیکوکار به افرادی شریر تبدیل می شوند. در این سخنرانی، او تصاویری دیده نشده از زندان ابوغریب را نشان می دهد. او درباره اثرات سخن می گوید: چقدر ساده است که به یک قهرمان تبدیل شد، و چگونه می توانیم تلاشمان را زیاد کنیم.

آزمایش زندان استانفورد چیست؟

آزمایش زندان استنفورد یکی از معروف‌ترین و به نقلی خطرناک‌ترین آزمایش‌های روان شناسی است که تاکنون انجام شده‌است. در این آزمایش که به سرپرستی دکتر فیلیپ زیمباردو در دانشگاه استنفورد در سال ۱۹۷۱ انجام شد، چندین دانشجوی سالم از نظر روانی به صورت آزمایشی نقش‌های زندانی و زندان‌بان را پذیرفتند.

نتایج آزمایش حیرت‌آور بود، پس از گذشت چند روز اکثر زندانبانان رفتارهای شدید سادیسمی از خود نشان دادند و حتی آزارها جنبه جنسی نیز پیدا کردند. آزمایش به خاطر ترس از کنترل خارج شدن وضعیت بعد از ۶ روز متوقف شد.

پرفسور زیمباردو می گوید: عمده مسولیت  بسیاری از جنایات ها و شرارت های رخ داده ، اشخاص نیستند، بلکه سیستم و نظامی است که به آنها قدرت می دهد، بدون اینکه بر آن قدرت نظارت داشته باشد.

شما زمانی که می خواهید شخصی را تغییر دهید، باید شرایط محیطی را عوض کنید، برای عوض کردن شرایط محیطی نیاز دارید که بدانید قدرت در کجا قرار دارد.

تخیلات قهرمانی ، زهر در مقابل شرارت است، با پرورش آن در کودکان ، می توان با شرارت مقابله کرد.



شنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۹

خبر اختصاصی گمنامیان:تحویل اولین سری تفنگ بادی طراحی متخصصین ایرانی به نیروی دریایی در حضور مقام معظم رهبری / بی نیازی به موشک اس-300




تصویر تفنگ بادی اقتدار یک - طراحی شده توسط متخصصین 
با کفایت وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران

اولین گردان از نیروی دریایی ایران در حضور مقام معظم رهبری ، امام خامنه ای به تفنگ بادی اقتدار-یک ساخت وزارت دفاع ؛ مسلح شدند. 
اولین گردان از نیروی دریایی ایران که به سلاح
فوق پیشرفته اقتدار یک مسلح شده اند. علما فوق
متخصص زیرآبی رفتن هستند. بنا به گفته وزیر دفاع ، 
علما فوق با اسلحه اقتدار یک ؛ قادر به بستن تنگه هرمز می باشند.

تفنگ فوق پیشرفته فوق که کاملا توسط مهندسان و متخصصین وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح طراحی شده است، قابلیت پرتاب ساچمه تا یکصد متر(یکصد متر بشرط باد موافق و نود متر در صورت وزش باد از جهت مخالف!) را دارا می باشد. 
تنها سه کشور در کل دنیا قادر به ساخت این نوع تفنگ هستند و از تکنولوژی بسیار فوق خیلی (!) پیشرفته ای برخوردار می باشد. 

مشخصات تفنگ فوق: 
         نوع : ساچمه ای -
         نوع ساچمه : 4.5 میلی متری 
         ابعاد : 112 سانتی متر در 5 سانتی متر 
         برد مفید : 100 تا 90 متر
         سرعت ساچمه هنگام خروج از تفنگ : 150 متر بر ثانیه 
         وزن تفنگ : شش کیلو گرم. 
با توجه به وزن بسیار سبک تفنگ فوق، قرار است این تفنگ فوق پیشرفته بر روی قایق های پرنده باور-یک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(ساخت متخصصین جمهوری اسلامی ) نصب گردد.
وزیر دفاع: قایق های پرنده باور یک بعد از مسلح شدن به
این نوع تفنگ بادی به سلاح بسیار قوی و خطرناکی تبدیل
خواهند شد که توان غرق کردن ناوهای هواپیمابر آمریکا را خواهند داشت.

همینطور سری دوم این نوع تفنگ به نیروی هوایی سپاه تحویل داده خواهد شد تا بر روی هواپیماهای  جنگنده های آذرخش(ساخت جمهوری اسلامی) نصب گردد. 
بنا به گفته سردار احمدی وحیدی ؛ سازمان هوا-فضای جمهوری اسلامی ایران درخواست تعدادی از این تفنگ های فوق پیشرفته را داده است که بر روی ماهواره امید نصب شود  و تا صورت حمله آمریکا ، ایران بتواند در فضا نیز به مقابله با آمریکا بپردازد. 
ایشان در ادامه فرمودند که از نکات برجسته این تفنگ  که منحصر به فرد بود ه ، این است که می توان ساچمه را به فلفل قرمز(از این هندی تندها! ) آغشته کرد تا در صورت اصابت به دشمن، حسابی اونجای  دشمن بسوزد!
امکان آغشته کردن ساچمه این تفنگ فوق پیشرفته به
 فلفل(از اون فلفل تندها)، از ویژگی منحصر به فرد این تفنگ است

سردار فیروزآبادی فرمانده کل نیروهای مسلح نیز در این مراسم ضمن ارایه گزارشی از روند تولید این تفنگ فوق پیشرفته گفتند: این تفنگ بسیار سبک و کوچک است، به عنوان مثال ساندویچی که من بعد از نهار به عنوان دسر می خورم از این تفنگ بزرگتر است!
او سپس افزود: کشور دوست و بردار روسیه در پی فشار آمریکای جنایتکار، ما را اسکول کرده و  از تحویل موشک های اس-300 به ما خودداری می کند، اما طبق اذعان متخصصین خارجی این تفنگ می تواند هر نوع هواپیمایی را به راحتی سرنگون کند و کشور ما از موشک های اس-300 از این به بعد بی نیاز است.

سردار سرلشکر بسیجی ، فیروزآبادی :این تفنگ از ساندویچی که 
من هر روز بعد از نهار می خورم کوچکتر است!!

در ادامه حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای، فرمانده کل نیروهای مسلح ضمن تشکر و قدردانی از متخصصین با کفایت وزارت دفاع که نسبت به ساخت این اسلحه فوق خیلی مدرن اقدام کرده اند، فرمودند:
از همین جا به استکبار جهانی هشدار می دهم که در صورت هرگونه تعرض به جمهوری اسلامی ایران، نیروهای مسلح با تمام قوا به مقابله خواهند پرداخت. با توجه به تجهیز نیروی دریایی به این اسلحه فوق مدرن ، ما دیگر امکان مسدود کردن تنگه هرمز را به راحتی داریم. هرگونه تعرض به نظام مقدس جمهوری اسلامی با واکنش شدید ما مواجه خواهد شد.
در پایان مراسم نیز حضرت آیت الله خامنه ای (مد ضل الله العالی) اقدام به تیراندازی امتحانی با تفنگ فوق نمودند و استفاده از تنفگ فوق را رسما افتتاح کردند. 
توضیح خبرنگار وبلاگ گمنامیان: به جان خودم یک ساعت
روی اینترنت گشتم؛ عکس خامنه ای با تفنگ پیدا نکردم،
 در نتیجه عکس صدام را گذاشتم. 
دیکتاتور، دیکتاتوره دیگر، چه فرق می کند؟!

گفتنی است اولین تفنگ تولیدی برای تبرک به داخل چاه جمکران انداخته شده است، و طبق گفته سردار دارقوزآبادی، مدیر پروژه تولید تفنگ فوق ، هنگام انداختن تفنگ فوق، یکی از ته چاه جمکران داده زده: آخ سرم! مگر مرض داری چیز می اندازی این تو ؟! که گویا آن شخص امام زمان بوده است و بعد از ارایه توضیحات در باره این پروژه ؛ ایشان این تفنگ را شخصا مورد عنایت قرار دادند و گفتند که حتما در زمان ظهور از آن درسپاه خود استفاده خواهند فرمود.

سردار دارقوزآبادی به مشغول انداختن تفنگ فوق در
 چاه جمکران به قصد تبرک؛ امام زمان (عج)
 فرموده اند: آخ سرم، مگر مرض دارید چیز می اندازید این تو؟عوضی؟!

جناب آقای  دکتر محمود احمدی نژاد ، ریاست محترم جمهوری نیز در مصاحبه ای با سی ان ان گفتند که تولید این تفنگ آن هم در شرایطی که ایران در تحریم است، نشان از پیروزی ایران در جنگ تکنولوژیک بر آمریکا دارد.
احمدی نژاد: تولید این تفنگ نشان از پیروزی
 ایران بر آمریکا در جنگ تکنولوژیک است.

گفتنی است متخصصین داخلی در حال طراحی مدل 5.5 میلی متری تنفگ فوق هستند که بزودی آن نیز به تولید انبوه خواهد رسید.
ناگفته نماند که تمام قسمت های این تفنگ ساخت داخل است و تنها ساچمه های آن ساخت کشور دوست و برادر چین می باشد.

بعد از پخش خبر بهره برداری از این نوع تفنگ فوق پیشرفته، قیمت نفت در بازار جهانی دو دلار گران شد.

/-----------/تصاویر اختصاصی از پیشرفت ها و اختراعات نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی...!

چهارشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۹

علت سکوت کنونی جنبش سبز:/ اصلاح طلبان حکومتی ، فقط در نظام مبتنی بر ولایت فقیه امکان در دست گرفتن قدرت را دارند؛ لذا موافق حذف ولایت فقیه نیستند.

تعارف که نداریم، جنبش سبز از تک و تا افتاده است ؛ رژیم به خیال این است که آنرا مهار کرده است و با گذشت بیش از یکسال از اولین تظاهرات گسترده رژیم ؛ ما شاهد هیچ اقدام عملی و سازمان یافته جدیدی نبوده ایم.
براستی مشکل چیست ؟
مشکل اساسی، ادعای رهبریت جنبش توسط اصلاح طلبان است، در حالی که اصلاح طلب ها به دموکراسی اعتقاد ندارند.
مشکل، رهبری این جنبش است، این جنبش فاقد رهبری منسجم و هماهنگ با خواسته های مردم است.
اکنون سال 2010 است و مردم ایران با مردم سال 1978 که خواسته های خود را بر اساس خواسته های خمینی تبیین می کردند، زمین تا آسمان فرق دارند. به دیگر سخن ، به صورت کاملا واضحی مردم ایران خواستار حذف دین از صحنه سیاست کشور هستند که این به معنای تغییر ساختاری در نظام است، ولی اصلاح طلب ها و موسوی ، صرفا خواستار اصلاح نظام ج.ا. و برگشتن اصلاح طلبان بر سر قدرت هستند،
لذا ، می بینم که اصلاح طلب ها عملا به ترمزی برای جنبش تبدیل شده است و تمایلی به مثلا دعوت مردم به تظاهراتی یکپارچه ندارد.
در چند تظاهرات اخیر دیدیم که اصلاح طلب ها از شعارهای ساختار شکن، بشدت انتقاد کردند، براستی آن شعارها مگر چه بود ؟ چرا آنها از شعارهایی مانند مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور ابا دارند ؟!
در یک نظام دموکراتیک، نه تنها اصلاح طلبان حکومتی از جانب مردم برای حکوت انتخاب نخواهند شد، بلکه باید به دلیل مشارکت در سی سال جنایت رژیم ، بابت بسیاری از اعمال خود در دادگاه ، پاسخگو باشند.
مشکل اصلاح طلب ها این است که آنها خواستار این هستند که خود بر سر قدرت برگردند، و چون در زمان قدرت گرفتن آنها ،اندکی اوضاع کشور بهبود می یابد، به مردم با ذکر مثال دوران خاتمی، وعده بهبودی اوضاع می دهند.
اما این بهبودی ، با خواسته مردم، زمین تا آسمان فرق دارد. مشکل مردم ایران این نیست که حکومت دست آقایان اصلاح طلب بیافتد تا وضع اندکی بهتر شود، بلکه خواسته آنها این است که حکومت دست خود مردم بیافتد، تا وضع کاملا خوب شود.
به صورت شفاف باید بگویم که ما فقط به دنبال کاستن از بدی اوضاع نیستم؛ بلکه دنبال خوب کردن اوضاع هستیم.
در بیست و پنجم خرداد سال گذشته، سه و نیم میلیون نفر در تهران به خیابان آمدند، دنیا به رفتار مسالمت آمیز آنها و اراده آنها احترام گذاشت، موسوی می داند که اگر همجهت با مردم باشد، به راحتی میلیونها نفر باز به خیابان خواهند امد و امکان اقدام عملی و کارساز، به راحتی فراهم است؛ اما اصلاح طلب ها ترجیح می دهند همین نظام ولایت فقیه به همین شکل کنونی حفظ شود ، تا انکه یک نظام دموکراتیک بر سر کار بیاید.
به دلیل فوق معتقدم که اصلاح طلب های حکومتی ، تبدیل به ترمز جنبش سبز شده اند و باید از آنها گذر کرد.
شاید منش اصلاح طلبان در خاتمی نمود پیدا کند، یادمان نرود که سال 76 و بعد از تظاهرات دانشجویی، خاتمی به جای حمایت از دانشجویان، از آنان خواست که به خوابگاه ها برگردند، اگر او واقعا به دموکراسی اعتقاد داشت، می توانست از موقعیت پیش آمده ، که خامنه ای در تلوزیون گریه می کرد، برای ایجاد تغییرات دموکراتیک استفاده کند.
ضمنا، پیشاپیش جواب کسانی را که می گویند اصلاح طلبان زیادی در زندان هستند را بدهم؛ اگر قرار باشد خوب بودن و مثمر ثمر بودن یک گروه سیاسی را به تعداد زندانیان آنان بسنجیم، مجاهدین خلق بیش از همه زندانی و کشته داده اند، لذا برای من استدلال نکنید که بسیاری از اصلاح طلب ها در زندان هستند.

دوشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۹

نخست وزیر بریتانیا 140 هزارپوند حقوق بابت اداره کشور به بهترین نحو می گیرد و خامنه ای150هزار برابر آن بابت به گند کشیدن ایران


و این تفاوت دموکراسی و دیکتاتوری است؛
قدرت نخست وزیر در بریتانیا ، معادل قدرت سیاسی خامنه ای در ایران است، یعنی بالاترین مقام سیاسی کشور است.
نخست وزیر بریتانیا 140 هزار پوند بابت اداره کشور به بهترین نحو دریافت می کند؛ اما رهبر ایران طبق گفته مخلماباف بیش از سی میلیارد دلار دارایی دارد. یعنی قریب 150 هزار سال حقوق نخست وزیر انگلیس؛ و این پول را بابت به گند کشیدن ایران و کشتار مردم دریافت کرده است!
بماند که اصولا مهم نیست که الان خ.ر. زندگی ساده ای دارد یا نه. فرض کنیم که الان در کاخ هزارمیلیارد تومانی زندگی می کند. این هزار میلیارد تومان فرضی در مقابل ثروتی که از مردم ایران به ازا مدیریت ناصحیح به صورت روزانه در حال تلف شدن است، هیچ است. اینجا بیشتر توضیح داده ام.
سال گذشته دولت انگلیس یکی از حساب های بانکی مجتبی خامنه ای را توقیف کرده که در آن یک میلیارد و ششصد میلیون پوند پول بود، یعنی قریب حقوق هشت هزار سال نخست وزیر !

این است تفاوت دموکراسی و دیکتاتوری !

سه‌شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۹

عالیجناب کارماپا ، نفر دوم بوداییان دنیا، در کنفرانس تد (TED) از تکنولوژِی و فن آوری عاطفه می گویند/ویدیو با زیرنویس فارسی

ویدیویی با زیرنویس فارسی / این سخنرانی را من برای سایت تد (TED)ترجمه کرده ام، اما هنوز بر روی سایت قرار نگرفته و داغ داغ است.

ابتدا شاید تعجب کنید که چرا من اینگونه از عالیجناب کارماپا با احترام یاد می کنم، چرا که به روح و یا تناسخ اصولا اعتقادی ندارم، اما اگر این سخنرانی را ببیند، خواهید دید که این انسان چقدر فرهیخته است و البته که بوداییان به داشتن چنین رهبری باید بنازند.

ایشان ابتدا به نابودی تندیس های بودا در افغانستان اشاره می کنند که برای بودایان بسیار مقدس بوده است و سپس می گویند : ما باید به این شکل مثبتی به این نابودی نگاه کنیم ، همانطوری که دیوار برلین فروریخت و فاصله بین دو گروه از انسان ها را برداشت.

کارماپا کیست ؟

کارماپا به معنای کسی است که فعالیت های بودا را بر دوش می گیرد. در مرام بوداییان تبت، بودا به صورت متناوب در بدن های دیگر تولد مجدد می یابد(تناسخ) و به آموزش پیروانش ادامه می دهد.در سال 1985 نوزادی در شرق تبت به دنیا آمد.کارماپای هفدهم، احتمالا روزی جانشین دالایی لاما به عنوان سمبل و الگوی بوداییان خواهد شد.

نماینده کارماپا اخیرا در نیویورک در یک اجلاس با شرکت بیست هزار نفر سخنرانی کرده است.در حقیقت عالیجناب کارماپا ، نفر دوم و جانشین دالایی لاما محسوب می شوند.عالیجناب کارماپا که در کنفرانس اخیر تد، در هند شرکت کرده اند، در آنجا به سخنرانی پرداخته اند.

همانطور که می دانیم طالبان تندیس های بودا را که هزاران سال قدمت و چند ده متر ارتفاع داشت، با گلوله آرپی جی ، نابود کردند. (توضیحات بیشتر اینجا)این مجسمه ها برای بوداییان بسیار مقدس بود، اما ببیند که چگونه این مرد فرهیخته، با این مساله انسانی برخورد می کند. این رفتار را با رفتار مسلمانان مقایسه کنید که مبادا یک خشت کعبه آسیب ببیند !! تفاوت یک منش انسانی و یک منش خشن و وحشی را اینجا به وضوح می بینیم.

او می گوید:(ما اگر دقت کنیم، می بینم که در هر دمی که فرومی دهیم و نفس می کشیم، نشانه هایی از شادمانی و خوشبختی وجود دارد.)

لینک این مطلب در بالاترین

چهارشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۹

چه شد که آمریکا جنگ با عراق را آغاز کرد؟ چگونه فساد مالی و ارتشا مسیر تاریخ را عوض کرد؟/ در پی تهدید بلر برای اقدام نظامی علیه ایران

امروز بلر در مصاحبه ای از اقدام نظامی علیه عراق حمایت کرده و همزمان اعلام کرده که ممکن است چاره ای جز حمله نظامی به ایران نباشد.

سال 2003 ، آمریکا و انگلیس جنگی خانمانسوز علیه صدام حسین آغاز کردند که این جنگ تاکنون قریب دوهزار میلیارد دلار برای آمریکا و انگلیس هزینه برداشته است. البته نتیجه خوش آیند این جنگ ، سرنگونی صدام حسین خونخوار و قرار گرفتن عراق در مسیر دموکراسی بود ، ولی نکته اینجاست که آیا تونی بلر و بوش ، برای برقراری دموکراسی به عراق حمله کردند؟!

با وجود اینکه بوش و بلر می دانستند عراق فاقد سلاح های کشتار جمعی است، چرا آمریکا به عراق حمله کرد ؟

یک- ذخایر نفتی عراق و منافع دراز مدت و استراتژیک آمریکا:
عراق با دارا بودن بیش از یکصد میلیارد بشکه نفت کشف شده (که می تواند در آینده نزدیک به بیش از سه برابر نیز افزایش یابد)؛ یکی از بزرگترین دارندگان نفت دنیا است و کنترل این کشور، اهمیت بسزایی برای سیاست خارجی آمریکا داشته است.

دو- معاملات نفتی و کارتل های نفتی پشت سر بوش و رامسفلد :
در باره ارتباط تیم بوش و بلر و ارتباط آنها با کارتل های نفتی ، سخن بسیار است. این کارتل های نفتی در دراز مدت از رابطه با عراق و کنترل آمریکا بر عراق ، سود بسیار می برند. یکی از مهمترین دلایل حمله به عراق، فشار کارتل های فوق است.

سه- سود شرکت های اسلحه سازی :
کافیست به این نکته توجه کنیم که همسر دیک چنی در مارتین لاکهید(یکی از بزرگترین شرکت های اسلحه سازی آمریکا و دنیا) عضو هییت مدیره است. این شرکت ها ، لابی پرقدرتی در واشینگتن و لندن دارند و در سیاست خارجی آمریکا بسیار اثرگذار هستند. یکی از دلایل آغاز جنگ عراق، فشار این لابی و ارتباط خاص آنها با بوش بوده است.

چهار-فساد و ارتشا بعد از سقوط بغداد در ارتش آمریکا:
شرکت هایی مانند بلک واتر با لابی قدرتی که داشتند، قراردادهای آنچنانی و عجیب وغریبی گرفته اند که پول آنها از جیب مالیات دهنده های آمریکا و انگلیس خارج شده است و هیچ تاثیری نیز در ایجاد امنیت در عراق نداشته است. به دیگر عبارت ، سود دیگر و نامشروع تیم مدیریتی حاکم بر کاخ سفید، اعطا قراردادهای بی حساب و کتاب به شرکت های خاص در عراق بوده است.

چرا هدف بوش ، ایجاد دموکراسی در عراق نبود ؟

برخی از منافع آشکار و پنهان بوش و بلر برای حمله به عراق در بالا شرح داده شده است، کافیست کمی به دقت به رفتار آمریکا و عراق بعد از سقوط بغداد نگاه کنیم. سربازان آمریکایی و انگلیسی هیچ تلاشی برای محافظت از آثار باستانی عراق نکردند، نسبت به کشته شدن مردم عادی دقت لازم را نداشته اند و از همه مهمتر فساد حاکم بر ارتش آمریکا بعد از سقوط بغداد است. این رفتار ، رفتار کسانی نیست که در پی دموکراسی آمده باشند.

سه‌شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۹

آقای مهاجرانی من می توانم مدعی جنبش سبز باشم، اما تویی که بر اصل ولایت فقیه تاکید می کنی ، نمی توای!

مهاجرانی دراین ویدیو دقیقه ۶:۳۴ این ویدویو می گوید که:

 "بالاخره از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز، افرادی با انقلاب مخالف بودند، با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سی سال مخالفت کردند، می توانند در واقع به این مخالفت ادامه بدهند، ولی این مجموعه نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند"


یک- بسیاری از روشنفکران(از جمله انسان بزرگی چون بختیار) با انقلاب مخالف بود، چه آنکه می گفت این آخوندها می خواهند ایران را به ماقبل از تاریخ ببرند و دیدیم که بردند.بعد از بدست گرفتن قدرت، تصمیم به بهبود اوضاع داشت که مراد جنایت کار مهاجرانی(خمینی ) مانع ان شد و اجازه نداد که بختیار برنامه اش را عملی کند.

دو -جایگاه کنونی ما چیست و هدف ما کجاست؟ بیشک جایگاه کنونی ما ، یک کشوری است که دارای نظانی خودکامه و بنا شده بر دین است.بی شک کسی که این انقلاب را استارت زد و از همه مهمتر آنرا تبدیل به یک انقلاب دینی کرد و از دل آن با کلک و دروغ ، یک نظام خودکامه مذهبی به وجود آورد، شخص آیت الله خمینی و نهاد روحانیت بوده است.مشخص است که از خمینی متنفر هستم.

سه-آقای مهاجرانی، بی شک خمینی یک جنایت کار بود، به دلیل خودکامه گی او جنگی فرسایشی و بدون هیچ منطق نظامی و عقلی و سیاسی ادامه یافت که میلیونها انسان کشته شدند، آیا این دلیل کافی برای جنایتکار بودن او نیست ؟ آیا من روشنفکر و روزنامه نگار حق ندارم از او متنفر باشم و با او مخالفت کنم؟

چهار- چرا آقای مهاجرانی و امثالهم ، علم رغم اینکه بهتر از من و شما این جنایات را دیده اند، اما همچنان عاشق خمینی و انقلاب اسلامی هستند ؟!دلیلش خیلی مشخص است.

در یک نظام مردم سالار، افرادی چون مهاجرانی به هیچ پیشرفت سیاسی نمی رسیدند ، اما به برکت آن امام جنایتکار، به وزارت و وکالت و ... رسیده اند.آقای مهاجرانی ، آیا اگر شما در فرانسه رشد کرده بودید، می توانسید به وزارت و وکلالت رسید؟ آیا می توانستید به با تشکیل گروه کارگزاران و زیر زعامت گروه کارگزان سازندگی به غارت بپردازید ؟

چرا مهاجرانی و امثالهم، از تبدیل نظان کنونی ایران به نظامی دموکراتیک وحشت دارند ؟

دلیلش بسیار مشخص است، چون در آن صورت دادگاه های منصفانه تشکیل خواهد شد و شما و بسیاری چون شما باید پاسخگوی بسیار از جرم های خود باشید.

آقای مهاجرانی ، شما بگو چه کسی می تواند مدعی جنبش سبز باشد؟

نمی توانید بگویید چون فقط در آن انتخابات ، آقای موسوی و کروبی شرکت کرده اند، فقط آنها می توانند مدعی جنبش سبز باشند

به آن انتخابات نه می توانی و نه حق داری استناد کنی، آن انتخابات فرمایشی بوده است ؟آقای خامنه ای ، رییس و هم پیاله پیشین تو، جمعی را که مورد اعتماد خودش بوده اند، در یک لیست قرار داده بود، و می گفت ملت می توانند از این لیست استفاده کنند. اگر آن انتخابات منصفانه برگزار شده بود، آنوقت شما حق داشتی بگویید موسوی به دلیل رای اکثریتش، نماینده اکثریت است.

باز درود به شرف میرحسین موسوی که می گوید همراه جنبش سبز است و سخنگوی آن نیست.

چه کسی هستی که به خودت حق این را می دهی که چه کسانی حق اظهار نظر دارند و چه کسی ندارند ؟

حق مشارکت در فعالیت سیاسی، حق ارزشمندی مانند تنفس یا غذا خوردن است، از کجا این قدرت را بدست آورده ای که این حق را می خواهی از این و آن بگیری ؟

فرموده اید که:
"..با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سی سال مخالفت کردند،)"

بله ، روشفکران و عمده مردم سی سال با خمینی و این شیوه اداره کشور حکومت کردند ، اما پاسخ اسلاف شما چه بود ؟ آنها را شکنجه کردید، کشتید و الی آخر.

بله ، آقای مهاجرانی ، ما در گذشته و در آینده با شما مشکلات عمده و اساسی داریم.آقای مهاجرانی، اتفاقا کسی که جای زیادی در جنبش سبز ندارد، خود شما هستید.

الف- شیوه و منش خمینی در این سی ساله به شکل بسیار جامعی در این کشور اجرا شده است، پس دلیلی ندارد مردم برای برگرداندن آن شیوه وحشیانه ، بخواهند به خیابان بیایند.

دوم- شما تا کنون بر سر کار بوده اید، چه گلی بر سر مردم زده اید، در کدام انتخابات واقعی برنده شده اید که فکر می کنید مردم برای روی کار آمدن شما و اینکه شما سخنگوی آنها باشید، حاضرند جانشان را به خطر بیاندازند؟

سوم- مردم برای برکناری شما و امثال شما جانشان را به خطر انداخته اند، طنز روزگار است که شما ادعای سخنگویی آنها را دارید.

از همه اینها گذشته،

آغوش جنبش سبز بر همه باز است، اما این نکته را باید بدانی که تو تا زمانی که جنایت خمینی را محکوم نکنی، جایی در جنبش سبز نداری.

در پایان سخن اینکه آقای مهاجرانی،

من مخالف انقلاب بوده ام، من مخالف خمینی بوده ام، من مخالف قشر مفتخوری به نام روحانیت بوده و هستم، برای آزادی کشورم نیز از همه چیز گذشته و می گذرم، شما نیز حق نداری سر جای خودت بنشینی و بگویی که من حق ندارم در جنبش سبز حضور داشته باشم، اگر حضور کسی برای جنبش سبز مضر باشد، مطمین باش ، آن من نیستم. آن حضور کسی است که اصل ولایت فقیه را قبول دارد.

جمعه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۹

نوشته ای بی پروا /چرا معتقدم که اصلاح طلب ها گزینه مناسبی برای رهبری جنبش سبز نیستند؟

یک -اهداف جنبش سبزبا اصلاح طلب ها متفاوت است

اول باید مشخص کنیم که خواسته های جنبش سبز چیست. آیا جنبش سبز فقط در پی تغییر ریاست جمهوری از احمدی نژاد به میرحسین موسوی است؟! البته که هدف جنبش ،بسیار فراتر از این است.، چه آنکه می دانیم تقسیم قدرت در ج.ا. به شکلی است که پست ریاست جمهوری در حد ریس دفتر رییس جمهور در یک کشور دموکراتیک است و اکثریت قدرت در اختیار خود رهبر است. اینکه فقط پست ریاست جمهوری به موسوی داده شود، تغییر زیادی در جامعه ما به وجود نمی آورد

هدف جنبش سبز رسیدن به ساختاری دموکراتیک اجرای مفاد حقوق بشر در ایران است

شاهد آن نیز شعارهایی است که در راهپیمایی ها در داخل ایران و در خارج ایران علیه رژیم و شخص خامنه ای سر داده شده است. حال با توجه به این نکته، باید دید که آیا اصلاح طلب ها ، تا چه اندازه پایبند به این هدف هستند و اصولا هدف غایی اصلاح طلب ها چیست؟

صحبت های اخیر مهاجرانی و خاتمی را دیده ایم، هر دو دم از اعتقاد و التزام به ولایت فقیه می زنند.آیا براستی نیل به مفاد حقوق بشر ، در سایه ولایت فقیه ممکن است؟قطعا نمی توان هدفی چون رسیدن به نظامی دموکراتیک داشت، یا دغدغه حقوق بشر داشته باشی و در همان زمان دم از پایبندی به ولایت فقیه بزنی

دو- اطلاح طلب ها نمی خواهند به اهداف جنبش سبز دست پیدا کنند

چرا اصلاح طلب ها نمی خواهند جنبش سبز به پیروزی برسد؟

الف-بسیاری از سران اصلاح طلب کنونی، در دهه شصت ، مرتکب بسیاری از جنایات شده اند ، چه به صورت مستقیم و جه به صورت غیر مستقیم. همه می دانیم که خمینی عنایت ویژه ای به گروه چپ داشت، همان گروهی که اکنون عمده اصلاح طلب ها از دل آن بیرون آمده اند. لذا با روی کار آمدن یک رژیم دموکراتیک،آنها باید پاسخگوی بسیاری از اتفاقات مانند کشتار 67 باشند ،نمونه اش، موسوی اردبیلی، موسوی تبریزی، محتشمی، والی آخر

ب- نباید منکر این شد که برخی از مدیران اصلاح طلب دارای پرونده ای فساد مالی در طی مدت مدیریتشان هستند.نمونه اش اصغر زاده در شورای شهر تهران، یا مدیرانی که از دل گروه کارگزاران بیرون آمده اند. اصولا این یک اصل شناخته شده در سیستم و نظام مدیریتی جمهوری اسلامی است که تا کسی فساد مالی نداشته باشد، اجازه حضور او را در مناصب دولتی نمی دهند.با پیروزی جنبش سبز و روی کار آمدن نظامی دموکراتیک بسیاری از اصلاح طلب ها باید پاسخگوی اعمال خود در زمان مدیریتشان باشند و طبیعی است که آنها ترجیح می دهند یک تغییر بنیادی در ساختار جمهوری اسلامی به وجود نیاید. ،

به صرف اینکه کسی از احمدی نژاد انتقاد می کند ،ما نمی توانیم از انها بت بسازین و آنها را لیدر جنبش سبز بدانیم. اگر قرار به انتقاد باشد، مجاهدین خلق هم انتقاد می کنند، اگر قرار به انتخاب لیدر است، باید که سوابق و عملکرد گذشته فرد و همینطور عقاید کنونی فرد را کاملا بررسی کرده و با اهداف خویش انطباق دهیم

برخی می گویند چون اصلاح طلب ها در داخل ایران هستند، اینگونه با احتیاط سخن می گویند تا دستگیر نشوند. مساله این نیست که انها احتیاط می کنند، بلکه باید آنها مواضع خویش را در مورد مسایل مهمی چون پیمان حقوق بشر، به صورت شفاف اعلام کنند.

مگر انسان بزرگی چون آن سان سوچی، در دل حکومت نظامی وحشب برمه دم از حقوق بشر نمی زند؟

نمی توان دم از مردم سالاری زد و همزمان پایبند به ولایت فقیه بود، دم از دوران طلایی امام زد،و گفت که قصدی برای تغییر قانون اساسی ندارم

برای موسوی احترام قایلم، چرا که بر روی رای مردم معامله نکرد،اما این معامله نکردن ، با اینکه اهداف او با اهداف جنبش سبز یکی باشد و مغایرت نداشته باشد، دو موضوع کاملا جدا است.می شود که موسوی روی رای مردم معامله نکند، اما هدفش رسیدن به نظامی دموکراتیک بر مبنای حقوق بشر نیز نباشد.


فکر می کنم شاید موسوی به علت اینکه می دید شعارهای مردم در خیابان با اهدافش تفاوت اساسی دارد، شرافتمندانه گفته بود که او رهبر جنبش سبز نیست

سه‌شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹

چرا ما خواستار تغییر به نظامی دموکراتیک هستی?تفاوت برخورد احمدی نژادی با یک نظام دموکراتیک در چیست؟

در سیستم احمدی نژادی ، احمدی نژاد هر ماه به یک شهر سرکشی می کند، تعداد زیادی از محافظین، وزیران و نماینده های مجلس نیز او را همراهی می کنند، به شیوه شاهان قاجار مردم دنبال ماشین او باید بدوند، زن و مرد، باید خودشان را حقیر کنند ، تا بلکه بتوانند نامه ای به دست یکی از محافظانش بدهند و تقاضایی کنند.

چرا ؟ چون از نظر سیستم احمدی نژادی، مردم فاقد شعور هستند، لذا باید که احمدی نژاد از پایتخت به شهر فلان برود و برای مردم تصمیم بگیرد.در سیستم احمدی نژادی، احمدی نژاد مالک همه چیز است و در ازا نامه التماس آمیز مردم، وام یا کمک مالی در اختیار آنها قرار می دهد.

در این سیستم ابلهانه ، شرط موفقیت ، داشتن شانس برای حضور احمدی نژاد در آن شهر شهروندان است و نهایت چیزی که بدست مردم می رسد، یک وام صد یا دویست هزار تومانی است. به شهروندان احترامی گذاشته نمی شود و آنها باید دنبال ماشین احمدی نژاد بدوند. چرا؟ چون احمدی نژاد با تقلب بر سر کار آمده و خودش و حزب متبوعش ، برای ادامه حیات سیاسی نیازمند رای مردم نیستند.

و اما در سیستم دموکراتیک:

اصولا برای تصمیم گیری های محلی ، نیازی به حضور رییس جمهور نیست، قدرت در ادارات محلی تفویض شده است، چرا که اصل بر این است که مردم شعور دارند و خود توان تصمیم گیری درست را دارند.

در یک حکومت دموکراتیک، با دویدن دنبال اتومبیل احمدی نژاد، چیزی عاید کسی نمی شود، چه آنکه اگر محتاج باشد، باید مستقیما به اداره مربوطه رجوع کند و اگر محق باشد، طبق قانون به او رسیدگی می شود و حتی داشتن توصیه نامه از مثلا رییس جمهور نیز کمکی به او نخواهد کرد.

در این شیوه حکومت ، اگر رییس جمهور به مردم بی احترامی کند، دور بعد خودش و حزب متبوعش رای نخواهد آورد، لذا این رییس جمهور است که محتاج مردم است، نه اینکه مردم محتاج رییس جمهور باشند.

از همه مهمتر، در یک سیستم دموکراتیک، چون مردم و نمایندگان مردم بر ریسس جمهور و دولت اشراف داشته و او را تحت نظارت دارند، اولا همه تصمیم ها به بهترین وجه گرفته خواهد شد و دوما فساد به کمترین میزان خواهد رسید. لذا می بینم که در یک سیستم دموکراتیک مانند فرانسه، مردم در رفاه هستند و ولی در ایران با داشتن ثروتی مانند نفت و گاز و مردمی بسیار زحمتکش، باید شاهد فقر شدید باشیم.

در فرانسه یک کشاورز می تواند به رییس جمهور جلوی همه توهین کند و اتفاقی نیز برایش نیافتد، اما در ایران یک دانشجو به دلیل فاشیست خواندن احمدی نژاد ، به اعدام محکوم می شود.

این تفاوت دموکراسی و دیکتاتوری است.

شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۹

آقای احمدی نژاد، قاتل مروه که عکس در جیب شماست، ظرف سه ماه مجازات شد، بعد از 330 روز، ما فقط خواستار معرفی قاتل هستیم.

هر بار که از رسانه های غربی از احمدی نژاد درباره ندا و مظلومیت آن دختر سوال می کنند، فورا عکس مروه الشربینی را از جیبش بیرون می آورد (اینجا) و با مظلوم خواندن مروه سعی می کند که ذهن مخاطبین را منحرف کند.

قتل مروه در ماه آگوست سال 2009 رخ داد (اینجا)و فقط سه ماه بعد در ماه دسامبر نیز دادگاه قاتل برگزار شد و الکساندر وینیسی قاتل به حبس ابد(سخت ترین مجازات در آلمان) محکوم شد(اینجا).

آقای احمدی نژاد، از قتل ندا بیش از 330 روز می گذرد، اگر خبری از این جنایات نداری، این هم فیلم کشته شدن ندا برای اطلاع تو. قاتلش نیز فردی است به نام عباس کارگر جاوید، اگر در اینباره هم چیزی نمی دانی، این هم فیلم از قاتل که در محل قتل از او گرفته شده است.

ممکن است بفرمایید در اینباره تو و آن خامنه ای آدم کش، چه غلطی کرده اید؟ ممکن است بگویی آیا تا کنون از عباس کارگر جاوید سوالی پرسیده شده یا نه ؟

آقای احمدی نژآد ، ما حتی مجازات قاتل را هم نمی خواهیم، لطفا فقط قاتل را به جامعه معرفی کنید. آیا این خواسته زیادی اسـت؟

آیا قاتل تحت فرمان نظام به این قتل دست زده است؟

اگر اینگونه نیست، چرا تا کنون حتی یک بازجویی ساده از این قاتل نشده است؟

احمدی نژاد ، مردم ایران تو و خامنه ای را به عنوان آمر در این قتل ها می دانند، عکس مروه نیز هیچ کمکی به تو نمی کند ، فقط یک جرم به میلیونها جرم تو اضافه می کند، و آن جرم سو استفاده تو از یک زن بیگناه دیگر به نام مروه الشربینی است.

پنجشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۹

دزد دریایی فقط در سومالی نیست / یک دزد دریایی در ایران هستی یک ملتی را سرقت کرده و هفتاد میلیون را به گروگان گرفته است

چرا سازمان ملل و سازمان های بین المللی ، گیر داده اند به دزد های دریایی سومالی؟!
باور کنید دزد دریایی جنایت کاری، آرای مردم ما را ، هستی ما را ، دزدیده است و ملیونها ایرانی را به گروگان گرفته است.
مردم دنیا،
در قرن بیست و یکم ، اگر کمک نمی کنید، لااقل چشم های خود را بر این جنایت نبندید!