تعارف که نداریم، جنبش سبز از تک و تا افتاده است ؛ رژیم به خیال این است که آنرا مهار کرده است و با گذشت بیش از یکسال از اولین تظاهرات گسترده رژیم ؛ ما شاهد هیچ اقدام عملی و سازمان یافته جدیدی نبوده ایم.
براستی مشکل چیست ؟
مشکل اساسی، ادعای رهبریت جنبش توسط اصلاح طلبان است، در حالی که اصلاح طلب ها به دموکراسی اعتقاد ندارند.
مشکل، رهبری این جنبش است، این جنبش فاقد رهبری منسجم و هماهنگ با خواسته های مردم است.
اکنون سال 2010 است و مردم ایران با مردم سال 1978 که خواسته های خود را بر اساس خواسته های خمینی تبیین می کردند، زمین تا آسمان فرق دارند. به دیگر سخن ، به صورت کاملا واضحی مردم ایران خواستار حذف دین از صحنه سیاست کشور هستند که این به معنای تغییر ساختاری در نظام است، ولی اصلاح طلب ها و موسوی ، صرفا خواستار اصلاح نظام ج.ا. و برگشتن اصلاح طلبان بر سر قدرت هستند،
لذا ، می بینم که اصلاح طلب ها عملا به ترمزی برای جنبش تبدیل شده است و تمایلی به مثلا دعوت مردم به تظاهراتی یکپارچه ندارد.
در چند تظاهرات اخیر دیدیم که اصلاح طلب ها از شعارهای ساختار شکن، بشدت انتقاد کردند، براستی آن شعارها مگر چه بود ؟ چرا آنها از شعارهایی مانند مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر دیکتاتور ابا دارند ؟!
در یک نظام دموکراتیک، نه تنها اصلاح طلبان حکومتی از جانب مردم برای حکوت انتخاب نخواهند شد، بلکه باید به دلیل مشارکت در سی سال جنایت رژیم ، بابت بسیاری از اعمال خود در دادگاه ، پاسخگو باشند.
مشکل اصلاح طلب ها این است که آنها خواستار این هستند که خود بر سر قدرت برگردند، و چون در زمان قدرت گرفتن آنها ،اندکی اوضاع کشور بهبود می یابد، به مردم با ذکر مثال دوران خاتمی، وعده بهبودی اوضاع می دهند.
اما این بهبودی ، با خواسته مردم، زمین تا آسمان فرق دارد. مشکل مردم ایران این نیست که حکومت دست آقایان اصلاح طلب بیافتد تا وضع اندکی بهتر شود، بلکه خواسته آنها این است که حکومت دست خود مردم بیافتد، تا وضع کاملا خوب شود.
به صورت شفاف باید بگویم که ما فقط به دنبال کاستن از بدی اوضاع نیستم؛ بلکه دنبال خوب کردن اوضاع هستیم.
در بیست و پنجم خرداد سال گذشته، سه و نیم میلیون نفر در تهران به خیابان آمدند، دنیا به رفتار مسالمت آمیز آنها و اراده آنها احترام گذاشت، موسوی می داند که اگر همجهت با مردم باشد، به راحتی میلیونها نفر باز به خیابان خواهند امد و امکان اقدام عملی و کارساز، به راحتی فراهم است؛ اما اصلاح طلب ها ترجیح می دهند همین نظام ولایت فقیه به همین شکل کنونی حفظ شود ، تا انکه یک نظام دموکراتیک بر سر کار بیاید.
به دلیل فوق معتقدم که اصلاح طلب های حکومتی ، تبدیل به ترمز جنبش سبز شده اند و باید از آنها گذر کرد.
شاید منش اصلاح طلبان در خاتمی نمود پیدا کند، یادمان نرود که سال 76 و بعد از تظاهرات دانشجویی، خاتمی به جای حمایت از دانشجویان، از آنان خواست که به خوابگاه ها برگردند، اگر او واقعا به دموکراسی اعتقاد داشت، می توانست از موقعیت پیش آمده ، که خامنه ای در تلوزیون گریه می کرد، برای ایجاد تغییرات دموکراتیک استفاده کند.
ضمنا، پیشاپیش جواب کسانی را که می گویند اصلاح طلبان زیادی در زندان هستند را بدهم؛ اگر قرار باشد خوب بودن و مثمر ثمر بودن یک گروه سیاسی را به تعداد زندانیان آنان بسنجیم، مجاهدین خلق بیش از همه زندانی و کشته داده اند، لذا برای من استدلال نکنید که بسیاری از اصلاح طلب ها در زندان هستند.
kamelan dorost gofti,makhsusan estedlale akharet dar morede tedade zendaniyan ,be nazare man mojahedine khalgh az eslah talabha baraye jonbesh mofidtaran cherake sarnegooniye kamel mikhan va emrooze ounha ham darke behtari az demokrasi daran nesbat be eslahtalabha ke aslan ba demokrasi mokhalefate kamel daran ,,,
پاسخحذفkamelan dorost gofti,makhsusan estedlale akharet dar morede tedade zendaniyan ,be nazare man mojahedine khalgh az eslah talabha baraye jonbesh mofidtaran cherake sarnegooniye kamel mikhan va emrooze ounha ham darke behtari az demokrasi daran nesbat be eslahtalabha ke aslan ba demokrasi mokhalefate kamel daran ,,,
پاسخحذفکمونيستهای توده ای قبل از 28 مرداد با ادعای دفاع از حقوق ملت ايران نقشه تصرف ايران را بنفع شوروی داشتند، آمريکاييها به بهانه دفاع از مردم ايران در مقابل کمونيستها آمدند وآخوند خمينی به بهانه دفاع از ملت ايران در سال 1342 در مقابل آمريکاييها شورش کرد.
پاسخحذفهيچکدام از اين سه تا اصالتی در دفاع از حقوق ملت ايران نداشتند و ندارند و تنها در مسير پيشرفت طبيعی مردم ايران اختلال ايجاد کردند. همان سيستم شاهنشاهی مشروطه بيشترين اصالت را در مقابل اين سه عامل اجنبی وخارجی داشت البته با همه کاستيها. نه کمونيستها، نه آمريکاييها نه مسلمانان کوچکترين اصالتی برای حفظ حقوق ملت ايران ندارند
با سلام
پاسخحذفبرخی از معدود فقهای که روزی به همراه بنیانگذار انقلاب جزو تئوریسین ها ومبلغین سر سخت ولایت فقیه بوده وآیه مذکور (59)سوره نساء را به ولایت فقیه تفسیر می نمودند ، طی سالهای اخیر صراحتا اعلام کرده اند که در ارائه نظریه ولایت فقیه ، بعد مطلقه وحکومتی آن را مد نظرشان نبوده؟ واذعان نمودند که از گفته ها ونوشته هایشان سوء استفاده شده است؟ قبل از ارائه تئوری ولایت فقیه توسط موسس انقلاب ، واژه ولایت فقیه در کتب فقهی شیعی، به کار نرفته بودواولین بار توسط روحانیت طرفدار دین سیاسی مطرح شد.
زنده باد آزادی
جدای دین از سیاست
با سلام
پاسخحذفدلایلی بر رد ولایت فقیه
آنها با سو استفاده از آیاتی که دلالت بر ولایت واطاعت خدا ورسول دارد وبا بیان این دروغ که ولایت فقیه در طول ولایت خداست ورسول آنرا واجب الاطاعه معرفی می کنند
سوره نور ایه(54)که در این آیه همان گونه که امر به اطاعت از خدا دارد ورسول ،جبری وقهری نبودنش را نیز قید کرده (فان تولوا وان تطیعوه) وایضا در پایان آیه نیز آمده(وما علی الرسول الا البلاغ المبین) که دایره عملکردپیامبر را محدود به ابلاغ رسالت نموده ، در نتیجه هرگونه تحکم واستبداد به نام خدا ودین ،نفی گردبده.
درود بر آزادی
جدای دین از سیاست