‏نمایش پست‌ها با برچسب کشتار دهه شصت. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب کشتار دهه شصت. نمایش همه پست‌ها

دوشنبه، دی ۳۰، ۱۳۹۲

احمدی نژاد هولوکاست یهودیان را منکر می شود، آن یکی می گوید فراموشش کن!/ انکار یا پنهان کردن یک جنایت، خود یک جنایت است!

سخنان شرم آور آقای ابراهیم نبوی و درخواست او برای فراموش کردن جنایاتی که در دهه شصت رخ داده است، یادآور رفتار احمدی نژاد است. احمدی نژاد نیز با وقاحت، در چشم همه نگاه می کرد، و بدون اینکه حرمت خون هزاران انسانی که بر زمین ریخته شده را نگه دارد، با بی شرمی می گفت هولوکاستی وجود نداشته است...!

حال ابراهیم نبوی، با همان روش، خواستار فراموش کردن جنایات دهه شصت می شود...!

نکته مهم اینجاست، اصولا در جوامع متمدن، مثلا همان بلژیکی که آقای نبوی در آن رشد می کند، چنین سخنانی می تواند جرم تلقی شود!

برخی از اشخاص، لیاقت زندگی در یک کشور متمدن و آزاد را ندارند، تفکر و قالب شخصیتی آنها بیشتر منطبق بر رژیم جمهوری اسلامی است.

دلایل برای جرم بودن انکار جنایت علیه بشریت:

اصولا در تمامی جوامع متمدن، فعالیت نژاد پرستانه بر علیه اقلیت، ممنوع و جرم محسوب می شود، به عنوان مثال در تصمیم رسمی اتحادیه اروپا برای مقابله با نژاد پرستی (مصوبه سال 2007) می بینیم که به صراحت قید شده:

European Union Framework Decision for Combating Racism and Xenophobia (2007)
The text establishes that the following intentional conduct will be punishable in all EU Member States:
- Publicly inciting to violence or hatred , even by dissemination or distribution of tracts, pictures or other material, directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.
- Publicly condoning, denying or grossly trivialising
- crimes of genocide, crimes against humanity and war crimes as defined in the Statute of the International Criminal Court (Articles 6, 7 and 8) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin, and
- crimes defined by the Tribunal of Nuremberg (Article 6 of the Charter of the International Military Tribunal, London Agreement of 1945) directed against a group of persons or a member of such a group defined by reference to race, colour, religion, descent or national or ethnic origin.

خلاصه ترجمه:
" اعمال زیر توسط اعضا اتحادیه اروپا، جرم بوده و مجازات خواهد شد:
-         تحریک افکار عمومی برای اقدام خشونت آمیز و ایجاد تنفر، حتی به وسیله انتشار اعلامیه، تصویر و یا دیگر منابع که بر علیه یک گروه از مردم بر اساس نژاد و رنگ پوست و مذهب و یا نسب آنها باشد.  
اگر در ملا عام به انکار، بخشش و یا کم جلوه دادن اثرات اعمال زیر بپردازند:
-         نسل کشی، جنایت علیه بشریت و یا جنایت جنگی و..."

بر اساس قانون فوق، انکار نسل کشی در برخی از کشورهای اروپایی جرم محسوب می شود و مهمترین دلیلی که برای تصویب این قانون در نظر گرفته اند، این است که می گویند انکار نسل کشی، زمینه را برای نژاد پرستی و بیگانه هراسی ( xenophobia) فراهم می کند.

دلیل ساده ای برای آن وجود دارد، چرا که افراد نژاد پرست  تلاش می کنند با انکار نسل کشی های صورت گرفته، زمینه را برای نسل کشی و نژاد پرستی جدیدی فراهم کنند.

روش کار آنها بسیار ساده است، چه آنکه مثلا احمدی نژاد می گوید در جنگ جهانی دوم، اصولا یهودی ها کشته نشده اند، بعد استدلال می کند که این یهودی ها، با این دروغی که سر هم کرده اند (مبنی بر نسل کشی) دارند از دنیا سو استفاده می کنند.
طبیعی است که این گفتار دروغ، می تواند زمینه ساز بروز دوباره جنایت شود، چون آن افراد نژآد پرست، نه تنها از کشتار قبلی شرمگین نمی شوند، بلکه تصور می کنند چون آن افراد داستان دروغینی (به عنوان نمونه هولوکاست) را درست کرده اند،  مستحق آزار بیشتر هستند...!

در حقیقت با همین روش ساده، افراد نژاد پرست زمینه را برای آزار اقلیت ها فراهم می کنند.

بسیار انکار نسل کشی های گذشته را به نوعی (Hate speech) سخنان تنفر آمریز می دانند  که هدف نهایی آن آزار اقلیت های جامعه است.

در سال 1992، برخی درخواست کردند  که بر اساس آزادی بیان مندرج اعلامیه جهانی حقوق بشر، انکار نسل کشی ها را امری مجاز بدانند، اما کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، و دادگاه عالی اتحادیه اروپا  و کمیته حقوق بشر سازمان ملل، این درخواست را رد کردند.

نکته اینجاست که  بسیاری معتقدند اطلاع رسانی بسیار موثرتر از ایجاد قانون بر علیه انکار  نسل کشی ها  است(منبع)

در المان به صراحت قانون اشعار می دارد که :

"  Denial of the Holocaust in public, or to the effects thereof is punishable by imprisonment from 6 months to 5 years and the loss of certain rights"

"هر گاه کسی به انکار هولوکاست در انظار عمومی بپردازد، به زندان از شش تا پنج سال محکوم می شود."

نکته اینجاست که باید خود را به جای شخص یهودی گذاشت که شش میلیون نفر از جامعه انها توسط همین جامعه آلمان کشته شده اند، حال تحمل اینکه بعد از چند سال، همان جامعه آلمان، منکر وقوع این فاجعه شود، بسیار ثقیل است.

از سال 1990 تا کنون چهارده نفر در اتحادیه اروپا به دلیل انکار نسل کشی، با جریمه مواجه شده اند. 




شنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۲

سکوت درباره هولوکاست ایرانی با درخواست فراموشی آن فرقی ندارد! چه فرقی است بین نبوی و موسوی یا دیگر اصلاح طلبان؟!

اولین باری که ابعاد فاجعه سال 67 را با تمامی وجود لمس کردم، چند سال پیش بود، زمانی بود که جنفیر رابینسون (فعال حقوق بشر و وکیل معروف جولاین آسانژ و ویکی لیکس)، به صورت اتفاقی، از خاطره اش در همکاری با قاضی جفری رابتسون درباره پرونده معروف کشتار دهه هفتاد سخن گفت، لحظه ای سکوت کرد، بعد گفت تنها کلمه فارسی که همیشه به یادش می ماند، عبارت «ملی کش» است!

شنیدن این عبارت از زبان خانم رابینسون، مرا به فکر فرو برد، براستی چرا باید تنها کلمه فارسی که به یاد یک وکیل می ماند، عبارت «ملی کش» باشد؟!

این رخداد، مرا به فکر فرو برد، شاید ما ایرانی ها، به اندازه کافی به این جنایت نمی پردازیم و ابعاد فاجعه را در نیافته ایم!

پر بیراه نیست اگر بگوییم که بسیاری از هموطنان، با اینکه حرف از حقوق بشر می زنند، ولی به دلیل اینکه بسیاری از ما از رهبران مجاهدین و یا گروه های چپ تنفر دارند، باز نیز چشم خود را بر روی این فاجعه می بندند و به اندازه کافی به آن نمی پردازند...!

من از رهبران مجاهدین متنفرم، چون بسیاری از هموطنان بی گناه من، قربانی افکار مریض و بیمار رجوی شده اند، اما آیا حقوق بشر گزینشی است؟! مگر می شود کشته شدن ندا را محکوم کرد، ولی چشم بر روی کشتار مجاهدین خلق در زندان بست؟! مگر می شود گفت چون از افکار مجاهدین خوشم نمی آید، پس آنها را لایق حقوق بشر نمی دانم!؟

کشتار چند هزار انسان بی گناه، یک هولوکاست واقعی است، چرا ما به این موضوع نپرداخته ایم؟!

نمی توان تعارف کرد، نمی توان چشم پوشید، نمی توان مصلحت زمانه را برتر دانست، یک هولوکاست واقعی رخداده است، و رژیم ایران به جنایت علیه بشریت دست زده است.مگر می شود چشم فرو بست و کشتار شش هزار نفر انسان بی دفاع را در زندان ندیده گرفت؟!نادیده گرفتن چنین جنایتی، زمینه را برای رخدادن دوباره آن فراهم می کند.

آیا کشتار سال 67، یک جنایت علیه بشریت محسوب می شود؟

میثاق بین المللی رم که به تشکیل  دادگاه (دیوان )کیفری بین المللی International Criminal Court انجامید، به صراحت در تعریف جنایت علیه بشریت اشعار می دارد:
are particularly odious offenses in that they constitute a serious attack on human dignity or grave humiliation or a degradation of human beings

به دیگر عبارت، به صراحت هر جنایت جدی که باعث شود شان و مقام و منزلت انسانی پای مال شود را جنایت علیه بشریت می داند.

در حقیقت، جرمی که تنها رخ دادن آن باعث بی حرمتی به شان انسان ها است، جنایت علیه بشریت خوانده می شود، رخدادهای دهشتناکی چون کشتار ارامنه در زمان حکومت عثمانی در ترکیه کنونی، کشتار صدها هزار انسان در رواندا، یا کشتار میلیونها یهودی در زمان جنگ دوم جهانی، مثال بارزی از جنایت علیه بشریت هستند، چون این کشتارها، تنها باعث بی حرمتی و آزار قربانیان نشده اند، بلکه خود جنایت، حرمت انسانی را لکه دار کرده است.

حال اگر به رخدادهای سال دهه شصت، خصوصا سال 67 بپردازیم، می بینیم که کشتار بیش از پنج هزار انسانی که سالها زندانی بوده اند و توان دفاع از خود را نداشته اند، یک جنایت محرز علیه بشریت است. کافیت به یاد بیاوریم که:

-          حتی همان دادگاه های فرمایشی و ناعادلانه رژیم، بسیاری از این زندانیان را به چند سال زندان محکوم کرده بود، و برخی از آنها حتی دوران محکومیت خود را نیز سپری کرده بودند، که اصطلاحات به آنها ملی کش می گفته اند.
-          این افراد در زندان هایی نگه داری می شدند که هیچ ارتباطی با بیرون نداشته اند، کشتار آنها به بهانه حمله مجاهدین، یک جنایت و انتقام گیری کور بوده است.
برای اینکه بدانیم واقعا جنایت علیه بشریت رخ داده است، کافیست به یاد بیاوریم که سال گذشته، دادگاه ایران تریبونال، با حضور حقوقدان های سرشناس بین المللی، کشتار دهه شصت را جنایت علیه بشریت دانستند و رژیم ایران مقصر خواندند.

آنها در حکم دادگاه نوشته اند:

The Islamic Republic of Iran bears absolute responsibility for gross violations of human rights against its citizens under the International Covenant of Civil and Political Rights and The Islamic Republic of Iran has a strong case to answer for crimes against humanity under customary international law as applicable to Iran in the 1980s.

آقای نبوی، این گفته شما یک جنایت است:

چند روز گذشته، بحث های زیادی درباره کشتار سال 67 و موضعی که ابراهیم نبوی، یکی از اصلاح طلبان مقیم خارج، در فضای مجازی در گرفته است. او در مصاحبه با صدای آمریکا گفته است:

« دهه ۶۰ هم که دیگه ۳۰ سال ازش گذشته، دیگه اصلا کسی یادش نیست. یارو می گه که آقا سال ۶۷ رو به یاد بیارید، خوب سال ۶۸ که آقای خمینی مرحوم شد کسی یادش نیست. شما اصلا یاد کسی نیار اون سال ها رو، ولش کن، تموم شد؛ به نظر من این داستان رو اصلا نباید بهش توجه کرد...»

در زمان رخ دادن این جنایت که آقای نبوی که مسئولیت رده بالایی در این رژیم نداشته و تصمیم گیر نبوده است، اما این گفته آقای نبوی، خود یک جنایت است.

هزاران انسان سلاخی شده اند، و کرامت انسانی تک تک انسان های جامعه لگد مال شده است، و ایشان خواستار این می شود که به این موضوع پرداخته نشود!!

معتقدم که گفته آقای نبوی، خود یک جنایت است، چون نپرداختن به این مساله، و پنهان کردن آن باعث می شود که زمینه برای شکل گیری جنایت مشابهی فراهم شود! آقای نبوی، دانسته و ندانسته، مشغول زمینه چینی برای رخدادن دوباره این جنایت است...!

براستی، اگر سال 67، مردم ایران از وقوع چنین فاجعه ای مطلع شده بودند، آیا ممکن بود که در سال 2009، رژیم برای بار دوم به جنایت های عظیمی چون کهریزک دست بزند؟!

مسئولیت میرحسین موسوی و دیگر سران اصلاح طلب:

در اینجا، مایلم به نکته مهمتری بپردازم، و آن مسئولیت دیگر سران رژیم در این جنایت است:

بسیاری از سران اصلاح طلب، در رخ دادن این جنایت مسئولیت دارند و در زمان روی دادن این جنایت، سمت های بسیار رده بالایی را داشته اند، مثلا:

-          میر حسین موسوی، نخست وزیر بود و رابطه نزدیکی با خمینی داشت
-          عبدالکریم موسوی اردبیلی، ریاست دیوانعالی کشور و شورای عالی قضایی  بوده است!
-          سید حسین موسوی تبریزی که یکی دیگر از پدرخوانده های اصلاح طلبان است، دادستان کل انقلاب بوده است!
-          سید محمد خوئینی ها پدر خوانده اصلاح طلبان: دادستان کل کشور!
-          ابوالقاسم سرحدی زاده رییس شورای سرپرستی زندان ها،
-          مجید انصاری: رییس زندان ها!
نگارنده می داند که میرحسین موسوی حاضر نشد بر سر رای مردم معامله کند، مقابل خامنه ای ایستادگی کرد و اکنون در زندان است، اما لطفا به نکات زیر نیز توجه بفرمایید:

-          کار خوب یک نفر، باعث نمی شود کارهای بد دیگر او را در نظر نگیریم!
-          به زندان رفتن، به تنهایی باعث نمی شود که تمامی اعمال و حرف های فرد، خوب و مثبت جلوه کند!
-          زندان رفتن باعث نمی شود که کسی قدیس محسوب شود!
به یاد بیاوریم که موسوی، در زمان همان کشتار به تلوزیون اتریش گفته بود که زندانیا قصد شورش داشته اند، و ما در این موارد، رحم سرمان نمی شود! (منبع: گاردین)

در خاتمه بر این نکته باید پافشاری نمایم که بین حرف ابراهیم نبوی مبنی بر فراموش کردن واقعه و جنایت دهه شصت، و همینطور سکوت دیگر اصلاح طلبان در این مورد، هیچ فرقی نمی بینم...!

نوشته های روز گذشته این وبلاگ:

 چند نوشته اخیر این وبلاگ:

 چرا حکومت های دیکتاتوری، از هنر می ترسند؟!/ آیا چاپلین هم در مراسم هیتلر شرکت می کرد؟!/ مشروعیت بخشی هنرمندان به رژیم