مبارزه
مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی، ریشه ای عمیق دارد، و فراتر از جنبش سبز
یا کوی دانشگاه است.
آتش
فشان آزادی در ایران زمانی فوران یافت که مردم ایران، بیش از یکصد سال قبل موفق
شدند جنبش مشروطه را به پیروزی برسانند.
دست
یابی به دمکراسی و حق حاکمیت مردم بر مردم قدمتی بیش از یکصد سال دارد، و پر بیراه
نیست اگر این جنبش را قدیمی ترین جنبش آزادی خواهانه آسیا و آفریقا بدانیم.
اکنون
که در آستانه سالگرد دهه زجر، یا آغاز استقرار حاکمیت ولایت فقیه بر کشور ایران
هستیم، ذکر این نکته ضروری است که جنبش آزادی خواهانه ایران، چون آتش در انبار
باروت است، حتی اگر شعله ای کوچک از آن باقی مانده باشد، باز شراره ریز خواهد شد،
و خانه دیکتاتور را به خاکستر تبدیل خواهد کرد.
این
رژیم با کشتن ندا و سهراب در خیابان های تهران، کشتن مختاری، پوینده، فرخزدا،
بختیار، ستار بهشتی و ...، شاید برای مدت کوتاهی بتواند سر پا بماند، اما عاقبت
جنایتکاران، سرنگونی و گوشه زندان است...!
عاقبتی
که در انتظار خامنه ای است...!
صدام با پورمحمدی؟/ دولتی که یک متهم به جنایت علیه بشریت،وزیر دادگستریش باشد، مشخص است که چطور عدالتی را گسترش خواهد داد!
من می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و بگویم که اگر شما هم متوجه شدید به تازگی یک عده‌ای در اینترنت به رژیم پهلوی میتازند و یا دعوای شا و مصدق راه میدازد. این‌ها گاهی مواقع عکس‌های آن چنانی از دوران پهلوی و معمولا هم از روزنامه کیهان ضمیمه گوهر فشانی‌های خود میکنند. شما حدس بزنید چه کسانی به عکس‌های قدیمی روزنامه کیهان دسترسی دارند. آیا غیر از عوامل خود رژیم آخوندی چه کسانی در چنین اوضاع و احوالی با عکس‌های کیهان به جنگ رژیم پهلوی میروند؟
پاسخحذفبه نظر من هدف آخوند‌ها از این کار دو چیز است:
۱-انحراف افکار از فجایع و فساد نجومی رژیم و از همه مهمتر نرمش ذلیلانه خامنه‌ای در مورد مساله اتمی
۲-تضعیف رضا پهلوی
دوست عزیز!
پاسخحذفایرانی بودن افتخار است، اما انسان بودن افتخار بزرگ تری است و انسان آزاده بودن خیلی بزرگ تر. ایرانیان با یک فرهنگ منحرف مبتنی بر «مذهب»، «ذلت و سرسپردگی»، «قبیله گرایی و خونریزی برای هم خونی» و ... در طول تاریخ نشان داده اند که همه توانشان در همین از جا «جستن» های لحظه ای و آتشفشانی و «خونریزی و کشتار و غارت»های مقطعی است! ایرانی هرگز با تدبیر و خردمحور حرکاتش را پی نگرفته، در عوض، همواره مبتنی بر احساساتی که نامش را «وطن پرستی» یا «وطن دوستی» گذاشته حرکتی موج وار ایجاد کرده و با گذشت اندک زمانی تسلیم شرایط شده و با «عادت» به زندگی ذلت بار اغلب «بدتر از گذشته اش» برگشته و مانده است. این نوع حرکات سینوسی نمی تواند نجات بخش و آزادی ده باشد! اگر غرب پیشرفتی داشته، ناشی از «حرکت آرام اجتماعی» با مدیریت «رهبران خردمند» و با تکیه بر «دانش فردی و عمومی» بوده است. پیشرفتی که در سایه ی «احترام به انسان»، «احترام به سرمایه» و «احترام به اندیشه» رخ داده نه بر اساس «سلیقه» یا «تقلید» و «مرید گری»!! اگر ژاپن پیشرفتی داشته به حاکمان و بیگانگان مربوط نیست؛ به «جمع محوری» و «دیگر دوستی» این مردمان مربوط می شود. ایرانی تنها «خود» و «خانواده خود» و «بستگان خود» را می بیند و با «خود محوری»، همه اندیشه و علم را نادیده انگاشته، گاه با احساسات به عرش می رود و اغلب در زیر «فرش» به زندگی ذلت بار و عادتی خود بسنده و «قناعت» می کند!
این قدر از شخصیتی به نام «ایرانی» صحبت نکنید که هیچ واقعیت خارجی ندارد! بس کنید! این ایرانی همان است که احمدی نژاد را به رفسنجانی ترجیح داد. بیرون شدن رضاشاه از وطن را جشن گرفت. در فاجعه ی قتل بزرگمرد وطن امیرکبیر نظاره گر بود تا پادشاهی زمان 50 سال برگرده اش سوار بود (ناصرالدین شاه) و حال در خیابان های شهرها ببینید پیاده و سواره اش با هموطنش چه می کند! به دادگاه های ایران سر بزنید و نظاره کنید که چه پرونده هایی از خباثت «ایرانیان» نسبت به حتی دوستان و نزدیکانشان تشکیل شده و چه فساد و تباهی و آلودگی هایی وطن را گرفته است!! این ها همه را به حاکمان نسبت می دهید؟! حاکمان جز فرزندان، پدران، مادران، اقوام و دوستان شما و ما هستند؟....