مشروعیت بخشی به رژیم:
به
یاد داشته باشیم که حضور هنرمندان در مراسمی که رییس جمهور رژیم سخنرانی می کند،
مشروعیت بخشی به این رژیم و حسن روحانی است.
کشورهای
خارجی، به دقت مسایل جاری کشور ایران را زیر نظر دارند، و وقتی می بینند که حتی
هنرمندان این کشور نیز در مراسمی که حسن روحانی حضور دارد، حاضر می شوند، این را
به حساب عادی بودن شرایط کشور می گذارند، و می گویند: «وقتی هنرمندان، به عنوان افراد سرآمد جامعه ایرانی در مراسم حاضر می شوند، این رژیم پایدار است..»
سندروم استکهلم چیست؟
در
ویکی می خوانیم:
"سندرم
استکهلم پدیده ایست روانی که در آن گروگان حس یکدلی و همدردی و احساس مثبت نسبت به
گروگان گیر پیدا کرده، و در مواقعی این حس وفاداری تا حدیست که از کسی که جان/مال/آزادیش
را تهدید میکند، دفاع نموده و به صورت اختياري و با علاقه خود را تسليمش میکند"
هنرمندانی که به سندروم استکهلم دچارند:
در
شگفتم از هنرمندانی که رژیم، گلوی آنها را فشرده است، و اجازه فعالیت آزادانه را
به آنها نمی دهد، آنها را به وسیله سانسور خود تحقیر می کند، همراهان و همکاران
آنها را می کشد و شمع آجین می کند، اما در مراسم رییس جمهور این رژیم شرکت می
کنند.
چرا
باید هنرمندان این جامعه، در مراسمی که قاتل همکاران آنها حضور دارند، حاضر شوند و
به او مشروعیت ببخشند؟!؟
مگر نه آنکه دولت آبادی، یکی از پایه گذاران کانون نویسندگان است؟ آیا فراموش کرده که چند تن از اعضای کانون نویسندگان به دست وزارت اطلاعات سلاخی شدند، آنهم در شرایطی که همین حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و ناظر بر عملکرد وزارت اطلاعات بود؟!
دردآور است:
برای
نگارنده دردآور است که می بینم نویسنده محبوبم، محمود دولت آبادی و یا شهرام
ناظری، در مراسمی شرکت می کنند که حاصلش، مشروعیت بخشیدن به حسن روحانی است، کسی
که خون جوانان مبارز در کوی دانشگاه، از دست او می چکد.
از روی بیداد شرم نکردید؟!
بیداد،
شاعر جوان خراسانی بود که در شعرش، هنرمندانی که برای دیدار خامنه ای می روند را سرزنش کرده بود، او به شجاعت، از کسانی که شعر یا هنر خود را تقدیم خامنه ای می کنند، انتقاد کرده و گفته بود: «دُرِّ دری نثار ره خوک کردهای».
بعد از خواند این شعر، بیداد عزیز به یکباره ناپدید شد و برخی از منابع، از بازداشت او خبر دادند. او چه
زیبا سروده است:
اشعار
صیقلی شده تقدیم کس
نکن گل
را فدای رویش خاشاک و خس نکن
دل
را اسیر دلبر مشکوک کردهای دُرِّ
دری نثار ره خوک کردهای
آزاده
باش هر چه که هستی عزیز
من حتی
اگر که بُت بپرستی عزیز من
هرچند آتئیست (خداناباور) هستم، اما در مقابل هنرمند باشرفی چون بیداد که شرف خود را
نفروخته، و از هنرش برای مقابله با حکومت زور استفاده کرده است، کلاه از سر بر می
دارم.
یادآوری امین حیایی:
یادمان
باشد، امین حیایی برای شرکت در فیلم قلاده طلا، که در آن به جنبش آزادی خواهی
ایران، توهین شده بود، برای همیشه منفور مردم شد.
وای
به روزی که نسل آینده ایران، در مورد روحانی و حضور هنرمندان در مراسم او، بخواهند
قضاوت کنند...!
گمنامیان جان، برو ببین کاربر ضد برایت چه نوشته است:
پاسخحذفhttp://www.balatarin.com/permlink/2014/1/11/3480155#c-6198833
گرامی،
حذفضمن سپاس از کامنت شما، توجه شما را به نکات ذیل جلب می کنم:
یک- بنده در بالاترین حضور ندارم. مسولین بالاترین، و آقای ضد که گویا بالایار (مسئول کنونی) بالاترین است، حساب مرا بسته اند و اجازه ورود مرا نمی دهند.
دو- جالب اینجاست، آقای بالایاری که می داند من نمی توانم نظر بدهم، چپ و راست خطاب به من کامنت می گذارد و اتهام وارد می کند...! البته وقتی کسی از بیضه حسن روحانی (آخوند آدم کش شورای امنیت رژیم) آویزان است، توقع بیشتری نمی توان داشت، روش او هم روش های کثیف شریعتمداری و کیهان است...!
خوب یکی نیست به او بگوید، اگر جرات داری بیا در خود وبلاگ کامنت بگذار تا جوابت را بدهم...!!
سه- بنده مسئول کار رضا پهلوی نیستم، اگر با رضا پهلوی هم در شورای ملی همکاری دارم، دلیل نمی شود که او بتواند بگوید رضا پهلوی من!!
بماند که در این ویدیو، رضا پهلوی می گوید یکبار در یک جلسه پرویز ثابتی را دیده است، اعمال او را محکوم می کند، و در چند جای دیگر نیز بشدت کارهای ساواک را محکوم کرده است.
حالا یکی نیست به این نماینده آقای روحانی بگوید:
آیا در این نوشته اسمی از رضا پهلوی بوده که سعی می کنی اینطوری بحث را منحرف کنی؟! این نوشته تنها به موضوع هنر پرداخته است، چه ربطی دارد به رضا پهلوی؟!
چهار- تکلیف بنده و آقای ضد و افتراق ما مشخص است:
ایشان به آقای روحانی متوسل شده، و سایت بالاترین را در اختیار دارد، امیدش به روحانی است و خواستار ادامه حیات رژیم است...!
اما بنده خواستار سرنگونی و تعویض این رژیم هستم، و از شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد نیز، چون خواستار برگزاری انتخابات آزاد در ایران است، حمایت کرده ام.
نمی دانم این انتخابات آزاد، چه سوزشی دارد که این اشخاص، اینگونه به بنده حمله می کنند...!!
ما ملتی هستیم که خیلی هنر کنیم خواهیم دانست که چی نمی خواهیم اما متاسفانه نمی دانیم چه می خواهیم. چه خوب میشه اگه قطب نمای عیب یابی دیگران را بدور اندازیم و به قابلیتها و وجوه مثبت دیگران توجه کنیم. احتیاج نیست از بدبختی ها و صعفها گوش فلک راهم کرده وآنچه را که هویداست هی به خودمانو حتی دیگران بگوییم و از دست آنها جایزه های آنچنانی بگیریم و فضایی در جهان بوجود آوریم که دیگران به ما بعنوان یک ملت مفلوک نگاه کنند. چرا انگلیسیها به درد دریایی بودن افتخار می کنند؟ چرا آمریکاییها افتخار می کنند که کابوی و گاوچران بوده اند؟ چرا ترکها ( نه آذریها) از قاچاقچیگری به توسعه های بیش از قابلیت های خودشان رسیده اند؟ به هنرمندان فیلمساز ترک نگاه کنید و ببینید کشورشان را چگونه به دیگران نشان می دهند تا سرمایه را برای توسعه بیشترجلب کنند. و هنرمندان ما بابت نمایش کاستی هایی که همه میدانند چه جایزه های دهن پرکنی که نمی گیرند. گویا همه در تخریب وضربه زدن به این پیکر ی که زخمهای تارخی در بدن دارد ناجوانمردانه رقابت میکنند.
حذفکاشکی اشکهایم اجازه میداد با تو که درد شناس لایقی هستی بیشتر درد دل کنم ولی انقدر اشک خواهم ریخت تا با زلالی آن حقیقتی را که تو بیان کردی برملا کنم بگونه ای که غیر از ایرانیان نه تنها اشکهانم را نبینند که تنها در چهره من افتخار به ایرانی بودنم را بخوانند. آخه نمی شه که هم به ایرانی بودن افتخار کرد و هم بدیهای آن را عق زد.
اخیراً کتابی با عنوان "اقتدار گرائی ایرانی در عهد قاجار" با قلم استاد علوم سیاسی دکتر محمود سریع القلم به بازار نشر عرضه شده است.
آنچه که بیش از موضوع و متن کتاب است، صفحه "تقدیم" که نویسنده در ابتدای کتاب خود آورده و درواقع به عقیده من رمز پیشرفت و سربلندی دوباره ایران در عصر جدید خواهد بود.
"تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده
برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد!
برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛ ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد
از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد
از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود
از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد
تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود
به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد
برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد
از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت
غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد
دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود
برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت
و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند."