شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۱

شاهزاده عزیز، آهسته بران! حق حاکمیت مردم و عدالتخانه، آرمان جنبش مشروطه بود که در پادشاهی محمدرضا شاه، زیر پا گذاشته شد!

رضا پهلوی بیانیه ای درباره جنبش مشروطه صادر کرده و آنرا تقدیر کرده است، صد البته که نفس این اقدام پسندیده است. اما انتقاد جدی بر یکی از نکات مطرح در آن نوشته وارد است، چرا که او نوشته است:

" با این همه، در چهار دهۀ پس از پایان اشغال کشور، رشد و توسعۀ اقتصادی و صنعتی ایران، تأمین بسیاری از آزادی ها و حقوق مدنی و سیاسی زنان، اصلاحـات ارضی و تثبیت روابط دوستـانه و مسالمت آمیز ایران با همۀ اعضای جامعۀ بین الملل، می رفت که همۀ هدف های اساسی انقلاب مشروطه تحقق یابد. دریغ که بار دیگر- و این بار نه دخالت و تهاجم دولت های بیگانه - پدیده ای نامبارک که انقلاب ویرانگر و پس گرای اسلامی باشد، حرکت جامعۀ ایران را به سوی پیشرفت و آزادی و دموکراسی متوقف ساخت و همۀ دستاوردهای بزرگ مردمش را برباد داد. امروز از ایرانی که در راه پیشرفت و رفاه و امنیت و صلح و مدارا شتابان پیش می رفت حتّی سایۀ کم رنگی نیز بر جای نمانده است."

شخصا از چند اقدام بسیار مثبت رضا پهلوی، بسیار دفاع کرده ام و او را شخصی می دانم که مانند بسیاری دیگر از ایرانیان آزادی خواه، دغدغه دمکراسی برای ایران را دارد، اما اقدامات مثبت هیچ کسی، نباید او را مصون از انتقاد کند.

این بیانیه اخیر ایشان و این جمله «می رفت که همۀ هدف های اساسی انقلاب مشروطه تحقق یابد.» مرا کمی آزار داده است و ناچارم به آن پاسخ گویم:

در نقد این سخن آقای پهلوی، ابتدا نکات ذیل را باید مد نظر داشت:

-          واقعیت این است که استانداردهای یکصد سال پیش همه جای دنیا در زمان جنبش مشروطه ، با استانداردهای امروز، بسیار متفاوت بوده است! شاید در آن موقع، صحبت از حق رای زنان و حقوق بشر، اصولا معنا و مفهومی نداشت.
-          اعلامیه جهانی حقوق بشر قریب شصت و اندی سال قبل، به صورت رسمی به امضا درآمد (هر چند قبل از آن در قانون اساسی فرانسه و برخی اسناد حقوقی، قوام خود را یافته بود.)
-          اما نمی توان منکر شد که جنبش مشروطه، بر اساس بنیادهای ساده ای چون اداره جامعه توسط مردم و یا عدلیه بنا شده بود.
-          خود رضا پهلوی چندی قبل، با شجاعت نقض حقوق بشر در زمان پدرش را قبول کرده بود و آنرا محکوم کرده بود(اینجا).
-          نمی توان منکر این  شد که در دوران محمد رضا شاه، تلاش بسیاری برای ارتقا جامعه در تمام ابعاد شده است، هیچ کسی منکر توسعه و پیشرفت کشور در دوران محمد رضا شاه نیست، نگارنده حتی منکر این نیز نیست که با اجرای برنامه های هوشمندانه ای چون "سپاه دانش"، تلاش شده بود که مردم با سواد شوند. اما مگر توسعه و پیشرفت کشور، فقط ساخت پل و راه آهن است!؟ واقعیت این است که محمد رضا شاه، زمینه فعالیت سیاسی را در جامعه از بین برد و این فضای بسته، جامعه ایران را با بن بستی مواجه ساخت که به انقلاب انجامید.
دو حقیقت است که برای برخورد منصفانه با این نوشته اخیر آقای  رضا پهلوی، نباید آنرا کتمان کرد:

-          یک: نمی توانیم  از شاه و جامعه پنجاه سال قبل ایران، توقع رفتاری برابر رفتار مردم فرانسه در سال 2012 را داشته باشیم، و بر اساس آن استاندارد ها، شاه را مورد قضاوت قرار دهیم و مثلا بگوییم چرا مانند رییس جمهور کنونی فرانسه، با مطبوعات برخورد نکرده است!   
-          دو: همزمان نمی توان این واقعیت را ندیده گرفت که حکومت مردم بر مردم و عدلیه (عدالت و دادگاه مستقل)، بنیان و اساس خواسته جنبش مشروطه ایران است.
یک مجلس موسسانی که توسط مظفرالدین شاه در تاریخ چهادهم مهرماه 1285 تاسیس شده و قانون اساسی اولیه ایران را تدوین کرد، عملکرد محمد رضا شاه پهلوی، عملا در تناقض با آن قانون اساسی بوده است!

خواسته های مردم ایران در جنبش مشروطه، بنا شده بر دو بنیان بود، یکی حاکمیت مردم بر مردم و دیگری داشتن دادگاه.

براستی آیا صدور حکم زندان برای ده ها زندانی سیاسی، انصاف بوده است؟! مگر نه اینکه این احکام غیر عادلانه و سیاسی ، در تناقض آشکارا با یکی از اصلی ترین خواسته های جنبش مشروطه قرار دارد؟!

خواسته های جنبش مشروطه، فقط توسعه اقتصادی کشور نبود، بلکه وجود عدالت (به عنوان یکی از اساسی ترین بنیان های دمکراسی) و حکومت مردم بر مردم بوده است. محمد رضا شاه پهلوی، با اعلام حکومت تک حزبی در ایران و یا آزار زندانیان سیاسی و مخالفین خود، دقیقا این خواسته ها و آرمان ها را زیر پا گذاشت!

برای داشتن حکومتی خودکامه، باید حق رای مردم را زیر پا گذاشت و برای ساکت کردن مخالفین، باید عدالت را لگد مال کرد و دهان آنها را دوخت، این واقعیتی است که در زمان محمد رضا شاه پهلوی، رخ داده است. 

محمد رضا شاه، در مقابل تظاهرات مردم، حاضر نشد حمام خون راه بیاندازد و قدرت را واگذار کرد، این جای ستایش دارد و باید تایید کرد که او آدم کش نبود، مدیریت نسبتا خوبی نیز برای اداره  کشور داشت،  اما همزمان نمی توان منکر این شد که عدالت و حق رای مردم را زیر پا گذشت و این تضییع حق مردم ایران  و آزادی خواهان معترض بوده است! 

برای جلوگیری از رخداد یک اتفاق بد، اولین قدم به رسمیت شناختن آن رخداد است!


انکار چنین تضییع حقی، بی حرمتی به آن آزادی خواهانی است که در زمان شاه، خواستار دمکراسی و حاکمیت مردم شده بودند...! 


------------------------------نوشته های دیگر چند روز پیش این وبلاگ:

۵۱ نظر:

  1. 3 masale ra bayad dar in mored dar nazar dasht.

    1. jonbeshe mashroote ghabl az be hokumat residane pahlavi ha be ellate eghteshash haye darooni va amal kard haye keshvarhaye bozorg va bi kefayatiye
    dolatha va niroohaye siyasi shekast khord va goftemane ghaleb ke edalat va hokumate mardom bar mardom jaye khod ra be goftemane amniyat va roshd mehvar dad

    2. dar rabete ba iran an zaman bayad vaziyate dorane an zaman va taghabolhaye shadide jahani ra ke har keshvari ra be janeb dari az yektaraf keshand, naghshe mohemi
    dar peydayesh goftemane jadide gharb setizi va communism dar zaman e mohammad reza pahlavi bazi kard va hokumate mardom bar mardom faghat shoari bood
    too khali baraye jaleb nazare mardom.

    3. goftemane mokhalefin bishtar goftemani enghelabi bood ke asasan hich goone taghiri ra dar nezam hakem montafi midanest va hamishe khod ra dar taghabol ba hokumat
    matrah mikard na bar asase khasthaye mardomi va tahaghoghe in khast-ha


    dar natije in se onsore yad shode dar iran bayad dar nazar dasht ke na hokumat na mokhalefan khodra dar chaharchoob jonbeshe mashroote matrah nemikardand
    va in tahlili be nazare in janeb ghalat khahad bood ke ma tajlil az jonbeshe mashroote ra ba ghaboole goftemane mashroote eshtebah begirim va bar in asas
    be masael bepardazim

    nagofte ayan ast ke hokumat do pahlavi az zaaf ha va eshkalate mohemi bar khordar boode va dar zemn barkhordhaye ghalat ba digaran besyar soorat gerefte. va in matn monkere
    in masael nist.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. عزیز جان
      شرمنده ام
      من چشمم درد می گیرد، کامنت پینگلیش را نمی خوانم!

      یا فارسی بنویس، یا انگلیسی تا جواب تقدیم کنم!

      حذف
  2. حکومت کنونی ایران نتیجه و خروجی حکومت قبلی است اگر قبل از 57 جامعه را محدود نمی کردند و اجازه می دادند عقاید ابراز شود وضع به گونه ای نمی شد که با وجود تعیین بختیار هم مردم باز به انقلاب ادامه دهند این اقای شاهزاده گویا فراموش کرده اند پدرشان که طبق قانون مشروطه نباید در امور اجرایی دخالت می کرد عملا وارد عمل شده بود و قانون مشروطه را ساقط کرده بوداکثرا اخوندها اجازه داشتند حرف بزنند سایر گروه ها سرکوب شده بودند کسی نمانده بود.
    جالب است این اقای شاهزاده کودتای 28 مرداد را فراموش کرده اند و می فرمایند دخالت بیگانه باعث انقلاب 57 شد.شما که خودت با کودتا امده ای سرکار این دیگر واقعا مایه خنده است.انقلاب 57 به گمان بنده دو چیز را مشخص کرد اول اینکه ما در ایران با پادشاهی به جایی نمیرسیم چون پادشاه جنبه اینکه در کارها دخالت نکند را ندارد و بالاخره اینقدر خود مردم بال و پر به شاه میدهند که سرانجام در قانون مداخله میکند و دوم اینکه مردم متوجه شدند اسلام نمیتواندمبنای اداره جامعه قرار گیرد اسلام حداکثر یک عقیده است و حکومت عقیذتی هر چه هم که باشد از قبل اصولش مشخص است و مخالف را تحمل نمی کند حال خواه اسلام باشد کمونیسم باشد و...
    این دوستان سلطنت طلب معتقدند همه چیز زمان شاه خوب بوده و مردم بی دلیل قیام کردهاند .اخه عزیز من یه چیزی بگو که بگنجد شما قانون علت و معلول را زیر سوال می برید با این حرفتان .بالفرض که حرف شما درست باشد و همه چیز در زمان شاه عالی بوده باشد این نهایتا خروجی سیستم شما بوده که وقتی همه چیز خوب بوده یکهو مردم دیوانه شده اند یعنی اینکه سیستم شما که به قول خودتان دمکرات است و بهترین است در نهایت بدون دلیل منجر به شورش می شود پس سیستم خوبی نیست.
    پدر شما از قانون مشروطه دیگه چیزی باقی نگذاشته بود این وضع کنونی ایران این همه مشکلات و به فنا رفتن مملکت دلیل عمده اش این است که همان قانون اجرا نشد و پدر شما از مشروطه چیزی باقی نذاشته بود
    من نمیدانم این پیام شما برای چه چیزی بوده؟مشروطه در زمان پدر شما فقط یک اسم بوده .
    حالا شماها هی بیایید و توجیه کنید اگر ذره ای ارزش داشت.تاریخ مشخص است همه وقایع ثبت و ضبط شده اینها را که نمیشود ماست مالی کرد شما احساستان می گوید سلطنت خوب بوده ما منطقمان می گوید بد بوده نتیجه خوبی نداشته
    دموکراسی واقعی باید شکل بگیرد همه حرفها شنید شود همه حرفشان را بزنند اخه عزیز من این چه روشی است شما ها در پیش گرفته اید و از سیستم های شکست خورده دارید دائما حمایت می کنید؟دلتان به حال کودکان و ایندگان بی اینده این ممملکت بسوزد اخر اینکه شما قبل 57 مشروب می خوردی و بهترین تفریح را داشته ای و ارزش ریال فلان بوده شد توجیه؟جامعه باید ازادی داشته باشد ازادی که باشد اقتصاد هم از پی آن می اید خروجی اقتصاد به ظاهر خوب شما در غیاب ازادی ،حکومت اخوندها بوده که دیگر همان اقتصاد خوب را هم ندارد ولی وضعیت بد حکومت اخوندها دلیل نمیشود که شما خوب بوده اید.
    بروید و کمی فکر کنید دست از این کارها بردارید کمی منطقی باشید این اعمال و رفتار شماها باعث شده که الان ما در این بحران باشیم

    پاسخحذف
  3. عدلیه نوین، آرمان بزرگانی چون آخوند زاده، مستشار الدوله و مشروطه خواهان بزرگ و سکولار ایران در بیش از صد سال گذشته است. حکایت عدلیه، تاریخ و حکایت های جالبی دارد که در کتاب مشروطه ایرانی جناب آجودانی، به زیبایی در مورد آنها صحبت شده است

    پاسخحذف
  4. گمنامیان جان،

    نمی خواهی جواب این را بدهی؟


    https://balatarin.com/permlink/2012/8/4/3108401#c-5643303

    نوشته: جیره مواجب حاجب اندرونی قطع شده انگار ...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،

      من مدتها است که دیگر در بالاترین نیستم.

      جوابی هم به این آدم ندارم که بدهم، (تصور می کنم از وابستگان به بنی صدر باشد!) اما اگر این آدم شعور و شخصیت می داشت، به کسی که نمی شناسد، انگ نمی چسباند!

      زمانی که من از شاهزاده رضا بابت اینکه نقض حقوق بشر در زمان پدرش را محکوم کرده بود، طرفداری کردم، این اشخاض نوشتند من از او پول گرفته ام(!)، حالا که از او انتقاد می کنم، می گویند پولم قطع شده است!!

      این اشخاص، نگاه نمی کنند ببیند در این دو سال، من از رضا پهلوی بیش از همه انتقاد کرده ام!

      چند روز قبل در جواب این اشخاص نوشته بودم:

      ------------------------------------------
      در پی اتهام های احقمانه می نویسم:
      رفتار اشخاصی که به دلیل داشتن عقیده متفاوت به دیگران انگ می چسبانند، از جنس رفتار مراجع تقلید و فتواهای قتل آنان است...!
      http://gomnamian.blogspot.co.uk/2012/06/blog-post_1413.html
      -----------------------------------------------

      حذف
  5. هر سیستمی یک ورودی دارد یک خروجی به عنوان ورودی به پهلوی قانون مشروطه داده شد و خروجی آن قیام 57 بودعلتش هم زیر پا گذاشت اصول دمکراسی و بستن و تعطیلی احزاب و روزنامه ها بود کسی نبود که حرف بزند این دالانی که طراحی کردید به خمینی ختم شد حالا این وسط هر بهانه ای می خواهید بیاورید اقا بیگانه ها نذاشتن اقا چپ نمیذاشت کمونیستها بودن توده ای بودن و...هر کسی در ایران حق داشته و دارد و خواهد داشت که حرفش را بزند تعطیل کردن احزاب به بهانه اینکه اینها یه کارهایی می خواستن بکنن عین دیکتاتوری است نه مردم مقصر بودن هیچ ملتی نمیخاد ادم بده رو بیاره سرکار این تعطیل کردن اندیشه در زمان پدر شما باعث شد اندیشه مردم هم به انحراف کشیده بشه
    اقا شاه کمتر ادم کشته پس بهتره این واقعا مضحکه شما یک نفر ادم هم بکشی با کسی که 15000 تا کشته در اصل هیچ فرقی نداری من ذره ای تفاوت نیبینم
    28 مرداد که پدرتان کودتا فرمودند به همراهی امریکا قبلش هم پدربزرگتان، از درون کودتا هم حکومت دمکراتیک و ازاد بیرون نمی اید ما گذشته را می خواهیم پشت سر بگذاریم اما سخنان جوک گونه شما نمی گذارد روزنامه ها تعطیل شده بوده اقا این که دیگه چیزی نیست که بشه انکارش کرد میشه؟ارشیو هست مطالبشون هستن اخه دوره قبل هخامنشیان نبوده که ما اعمال و رفتار رو نداشته باشیم این کارها رو کردین وضعیت اکنون این شده. قانون اساسی می نویسن میذارن اونجا که این اتفاقات پیش نیاد
    اندیشه شما باقی نگذاشته بودید یک تریبون بود که ازش میترسیدین اون هم اخوندا بودن یک گزینه باقی نگذاشته بودید کسی نبود بیاد انتقاد کنه تضارب ارا و نظرات نبود خروجی اش هم اینه
    اصلا اگر از یک سیستم اونجوری یک حکومت شکوفا بیرون می امد جای تعجب بود
    دمکراسی برقرار کنی توی باتلاق هم باشی بالاخره میای بیرون اما دیکتاتوری برقرار کنی بهشت رو هم تبدیل به باتلاق می کنی
    نمیشه گفت کاملا هم بی تقصیریم متاسفانه احساساتی هم هستیم با منطقمان هم تصمیم نمیگیریم حالا این حضرات ظلمات و تارکی هم بوجود اورده بودند دیگه شما ببینید از ترکیب احساساتی بودن ماها و تاریکی حاکم بر جامعه چه معجونی باید دربیاد که دراومد و الان هم نتیجه اش را می بینیم
    لذا هی نیایید وقایع را عوض کنید و جور دیگری جلوه بدهید این کار شما شبیه کار عربهاست می خواهند نام خلیج فارس را عوض کنند هی هرچه زور میزنند می بینند نمیشود
    هدف های اساسی انقلاب مشروطیت که تو همون قانونش بود که پدرتون خلاصش کرده بود .تعطیل کردن ده ها روزنامه و رسوندنشون به دوتا پیشرفت و دمکراسی بوده؟راهی که پدر شما رفت راه انقلاب 57 بود حالا شما دو تا گزینه داری یا باید بگی تقصیر پدرم بود که به 57 رسیدیم یا اینکه بگویید نه ما مشکلی نداشتیم بیگانه ها نذاشتن
    صددرصد 100 دیکتاتوری ها وقتی سقوط کردن گفتن بیگانه ها نذاشتن اخه ادم روش که نمیشه بگه مردم خودم بیرونم کردن -فذافی همینو گفت بن علی همینو گفت مبارک همینو گفت بشار اسد همینو میگه ایران داره الان همینو میگه واقعا ادم حیرت میکنه این همه ما تلفات دادیم باز برای اینها درس عبرت نشده باز میخان یه دیکتاتوری دیگه رو بیارن تحمیل کنن
    رفتار شما نشون میده دمکراسی خواه نیستید شما اون اعمال پدرتون رو توجیه می کنید خب پس فردا هم بالفرض بیایید سر کار به پشتوانه اون اعمال پدر بزرگوارتان اطرافیان شما هم کارهایی می کنن و توجیه می کنن و اسمش رو میذارن دوران طلایی اعلیحضرت
    اقا فساد کمتر بوده اون دوران خوب بوده این چه جمله خنده داری است هی شما تکرار می کنید فساد اصلا نباید باشد کمتر بوده یعنی چه؟مگر پول کارگری خودتان بوده ؟پول نفت بوده متعلق به مردم نباید ذره ای از ان دزدیده می شده این چه استدلال مضحکی است که می ایید می گویید اقا فساد نسبت به الان کمتر بوده پس ان موقع بهتر بوده
    اولین ادم رو که گرفتی زندانی کردی دیگه تمومه تو دیگه مشروعیتی به لحاظ دموکراسی نداری تو دیگه خلاصی حالا اسم زندانی رو بذار زندانی امنیتی یا زندانی محارب و..اسم مهم نیست مهم اینه که تو اندیشه رو زندانی کردی
    اقا دو نفر رو زندانی کرده بودیم چیزی نبوده بیخیال شید دیگه شاه خوب بوده تونل ساختیم حاده درست کردیم .می خواستی جاده هم درست نکنی؟تو که دیگه همه چی رو تعطیل کرده بودی یه پول نفتی بود داد می زنیم اهای پیمانکار بیا جاده بساز جمهوری اسلامی که بیشتر از تو تونل ساخته بیشتر از تو حاده و ازاد راه ساخته پس چرا کشور هنوز مشکل داره؟ و...جوک ها تمامی ندارند.
    اخه ادبیات شما با ادبیات جمهوری اسلامی چه فرقی دارد ؟اونها ماها رو ضد انقلاب میدونن شما هم به ماها برچسب می زنید چه فرقی بین شماها وجود داره؟
    نه اخه شما نمیدونی ما مشروب داریم تفریحات هست ما خیلی بهتریم.ذره ای فرق بین شما و جمهوری اسلامی وجود ندارد.(از دید بنده)

    پاسخحذف
  6. آیا بناست که ما در درک خود از تاریخ معاصر هم نظر شویم؟ این هرگز اتفاق نخواهد افتاد. شصت سال است که توده‌ای ها و مصدقی‌ها سینه زنی برای «کودتا»ی ۲۸ مرداد را می‌خواهند به خورد دیگران بدهند و تنها نتیجه‌ای که گرفته‌اند افشاندن بذر کینه و عدم اعتماد است بدون اینکه کس دیگری داستان کمدی-تراژیک آنها را بخرد و برایش سینه بزند. در مورد انقلاب مشروطه و خواست‌های محوری‌اش هم هرکس برداشت خودش را دارد. آیا بناست که ما تنها زمانی به وحدت عمل دست پیدا کنیم که همه به برداشت بنده یا جنابعالی «اسلام» بیاورند؟!
    چیزهایی هست که فراسوی برداشت‌های شخصی تاریخی تثبیت شده‌اند. این که انقلاب مشروطه جنبشی در راه تجدد بود. این که تنها سند تجددگرایان تاریخ معاصر ایران همین قانون مشروطهٔ پادشاهی است. و به ویژه این امر که هیچکس نمی‌تواند به کوتاهی هایی که در اجرای قانون اساسی (که بعضاً ارتجاعی‌تر از آن است که جای افسوس داشته باشد!) ایراد بگیرد مگر اینکه تعهد خود را به احترام گذاشتن به همین سند تجددگرایی تاریخ معاصر ایران و تعهد به تغییر دادن آن در یک فرایند قانونی، آزاد و دموکراتیک اعلام کرده باشد. مسکوت گذاشتن این قسمت آخر است که دم خروس منتقدان را نمایان می‌سازد!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بهنام خان
      آیا توده ای ها و مصداقی ها میخواهند کودتای ۲۸ مرداد را به خورد کسی بدهند؟ شما مثل کبک سرتان را زیر برف کرده اید و خیال هم میکنید که بقیه هم مثل خودتان هیچ جا را نمیبینند. کودتای ۲۸ مرداد مستند به اسناد سفارت آمریکا و انگلستان است و انکار شما هم مثل انکار ان بنده خدایی است که دائم قسم حضرت عباس میخورد که اصلا پیاز نخورده است! هر بر هم که دهانش ر باز میکرد تا قسم بخورد، پوی پیاز مشام هر کسی را میآزرد.
      جالب است که از یک طرف میفرمایید که قضیه کودتای ۲۸ مرداد به خرج کسی نرفت و از طرف دیگر میگویید که نتیجه این کار افشاندن تخم بی اعتمادی بود. اگر این افشاگریها تاثیری نداشت، چوتر میتوانست بذر بی اعتمادی در مردم بکارد؟
      مشکل ما مردم کشور گل و بلبل با شما جماعت طرفداران سینه چاک استبداد استبداد و ارتجاع اینست که هم خود را به جای مردم میگذارید و از قول همه صحبت میکنید و هم آنکه ظرفیت شنیدن پاسخ را ندارید و هزاران سند و مدرک کودتای ۲۸ مرداد را به هیچ میگیرید. شاید اگر در تمام ۵۰ سال حکومت پهلوی بخود زحمت شنیدن حرفهای مردم را بخود میدادید، این جامه تا این حد متحمل خسارت نمیشد.

      حذف
    2. گرامی، من خودم را فقط جای خودم می‌گذارم. آن کسانی که خود را جای مردم می‌گذارند توده‌ای ها و مصدقی‌ها هستند. بهرحال اگر این لجن سیاسی دستپخت حزب توده دلمشغولی واقعی مردم بود، فکر نمی‌کنی که دست‌کم هر سال در ۲۸ مرداد میلیون‌ها نفر از مردم به بزرگداشت او به تظاهرات می‌پرداختند؟ این آش دستپخت جامعهٔ «سیاسی» کشور است که در مقالات و کامنت‌ها به تولید و بازتولید فرهنگ نفرت و ابتذال سیاسی مشغولند. حتی در کتاب‌های تاریخی که محصول کار واقعاً آکادمیک بوده‌اند هم نمی‌توان این مهملات را دید. پژوهشگران تاریخ، از میرفطروس گرفته تا میلانی و حتی آبراهامیان، قضیه را به این شکل جزمی نگاه نمی‌کنند.
      ارتش و طرفداران دودمان پهلوی، یعنی آن چیزی که رضا شاه بزرگ بر جا گذاشته بود خواهان عزل مصدق بودند. یکی دو بار تدارک دیدند و موفق نشدند. هر بار هم حزب توده برنامهٔ آنها را کشف و خنثی کرد. (باید پرسید «پایگاه اجتماعی» این «حکومت ملی» پس چکاره بود). در ۲۸ مرداد و در شرایطی که مجلس را منحل کرده بود، این کار با موفقیت به انجام رسید. چهل پنجاه مأمور سیا به همراه انبوهی از مأموران انگلیسی و روسی بر این فعل و انفعالات نظارتی فعالانه داشته‌اند. همین است که می‌گویم برداشت‌های تاریخی را نباید معیار اتحاد عمل قرار داد. از دیدگاه من برداشت شما سراپا غلط است. حالا آیا می‌خواهید که بنده و جنابعالی هم مثل مصدقی و شاهی شصت سال دیگر بر سر این قضیه کلنجار برویم؟!
      یک نکتهٔ دیگر، در اینکه همهٔ ما ایرانیان فرهنگ استبدادی داریم شکی نیست، ولی بنده شخصاً از کودکی مخالف استبداد محمد رضا شاه بوده‌ام و در بلوغ هم تا حدود دههٔ هفتاد هوادار چریک‌های فدایی خلق بوده‌ام. به عبارت دیگر من هم در طول بخش مهمی از زندگی‌ام از همان آشغال‌های حزب توده و مصدقی‌ها تغذیه کرده‌ام و شما چیز تازه‌ای ندارید که به من بیاموزید. پس از دههٔ هفتاد به قول شما سرم را از برف بیرون آوردم!
      البته هرکسی اختیار خودش را دارد. ولی همانطور که در پیش گفتم، اتحاد عمل نمی‌تواند مشروط به «اسلام» آوردن دیگران به باورهای شما باشد.

      حذف
    3. بهنام خان
      پرسیده اید که:
      "بهرحال اگر این لجن سیاسی دستپخت حزب توده دلمشغولی واقعی مردم بود، فکر نمی‌کنی که دست‌کم هر سال در ۲۸ مرداد میلیون‌ها نفر از مردم به بزرگداشت او به تظاهرات می‌پرداختند؟"

      آیا شما نمیدانید که هر کمترین تحرک و گرد هم ایی طرفداران مصدق با مشت آهنین رژیم و سرکوب مواجه میشود؟ آیا شما نمیدانید که خمینی در سالگرد رحلت مصدق با اشاره به مردمی که در مزار مصدق گرد آمده بودند گفت که برای هر استخوان پوسیده ای عزاداری میکنند؟ آیا شما نمیدانید که سران و سردمداران این رژیم از همراهان شاه و دربار در کودتای ۲۸ مرداد بودند؟ آیا شما خبر ندارید که تروریستهای موتلفه که امروز کشور را در دست دارند هم دست به ترور وزیر امور خارجه مصدق زدند و هم خود و آخوندهای هوادارشان در کودتا با شاه و دربار دست داشتند؟
      با این حال با این حرف موافقم که امروز مساله ۲۸ مرداد مساله روز نیست، انهم به این دلیل که بخشی از کودتاچیان یعنی شاه و دربار با انقلاب ۵۷ سرنگون شدند. مشکل اینست که شما قصد برگرداندن همان مشکل را به کشور دارید که این با هر عقل سلیمی در تناقض است. آخر کدام آدم عاقلی مشکلی را که یکبار حل شده تبدیل به مشکل روز خود میکند؟ ما باید بدنبال حل باقیمانده مشکل باشیم و بخش کودتاچیان معمم را از کشورمان برانیم نه آنکه کودتاچیان مکلای ۲۸ مرداد را برگردانیم.

      فرموده اید که "این آش دستپخت جامعهٔ «سیاسی» کشور است که در مقالات و کامنت‌ها به تولید و بازتولید فرهنگ نفرت و ابتذال سیاسی مشغولند."

      برای نفرت از کودتاچیان و خائنین و شکنجه گران نیاز به بازتولید هیچ نوع فرهنگی نیست. وقتی میگویم که سرتان را زیر برف کرده اید همین است. آیا مگر نفرت از خائنین و کودتاچیان و آدمکشان نیازمند "فرهنگ سازی" است؟ بد نیست که با یک فرانسوی صحبت کنید تا ببینید که راجع به مارشال پتان رییس حکومت ویشی (حکومت دست نشانده هیتلر در فرانسه) چه میگوید. تازه باز رحمت به شرف طرفداران حکومت ویشی که بر خلاف کودتاچیان ۲۸ مردادی انقدر وقیح نیستند که با پررویی خود را به عنوان آلترناتیو معرفی نمایند.

      فرموده اید که "حتی در کتاب‌های تاریخی که محصول کار واقعاً آکادمیک بوده‌اند هم نمی‌توان این مهملات را دید."
      تا منظورتان از کتب تاریخ چه باشد، کتب تاریخ باید جای واقعیت تاریخی باشد، اما کتبی که از زیر دست ریزه خواران دستگاه سلطنت از قماش میر فطرس ها در میاید، البته تنها چیزی را که مد نظر قرار نمیدهند، همان واقعیت هاست. این کتاب ها و این تاریخ نویسان قلابی نه به منظور بیان واقعیت تاریخی، بلکه به منظور ماله کشی بر روی واقعیات تاریخی و خاک پاشی در چشم خوانندگان دست به نگارش این کتب میزنند. این گونه کتب از انواع و اقسام رذیلانه ترین شیوه های ماله مغلطه و حذف بهره برداری میکنند. اینگونه تاریخ نویسان حزبی کارشان به هیچ عنوان ارزش آکادمیک و تحقیقی ندارد.

      گفته اید که "ارتش و طرفداران دودمان پهلوی، یعنی آن چیزی که رضا شاه بزرگ بر جا گذاشته بود خواهان عزل مصدق بودند. یکی دو بار تدارک دیدند و موفق نشدند. هر بار هم حزب توده برنامهٔ آنها را کشف و خنثی کرد. (باید پرسید «پایگاه اجتماعی» این «حکومت ملی» پس چکاره بود)."

      ارتش و دربار بسیار بیجا کردند که نماینده مردم و نخست وزیر منتخب آنها را حذف کردند. این نه تنها توجیه نیست بلکه خود از مواردی است که این جماعت باید در فردای آزاد ایران در دادگاهی مردمی و در پیشگاه افکار عمومی پاسخگوی ان باشند. آقای رضا پهلوی هم که در ان زمان حتی متولد هم نشده بود، به عنوان حداقل باید در مقام مسئول و متصدی دستگاه پهلوی پاسخگوی بی احترامی دستگاه پهلوی در پیشگاه ملت ایران باشد، اگر میخواهد که اساسا جدی گرفته شود.

      حذف
    4. ------------دنباله پاسخ به بهنام عزیز ------------------------------
      از ان گذشته پایگاه اجتماعی چه ربطی به کشف و خنثی سازی کودتا دارد؟ مگر انتظار داشتید که مردم عادی ایران دستگاه کشف و خنثی سازی کودتا را داشته باشند؟ مگر انتظار داشتید که جلوی مسلسل و گلوله کودتاچیان سینه سپر کنند؟ مگر حالا که چنین نکردند، این کودتا و سرنگونی نخست وزیر منتخب ملت، انهم با خیانت به کشور و همکاری با کشورهای غارتگری که چشم طمع به ثروت ایران داشتند، قابل توجیه میشود؟ انهم پس از انکه این قدرتها در دادگاه لاهه شکست خوردند.

      در ادامه فرموده اید که :" در ۲۸ مرداد و در شرایطی که مجلس را منحل کرده بود، این کار با موفقیت به انجام رسید. چهل پنجاه مأمور سیا به همراه انبوهی از مأموران انگلیسی و روسی بر این فعل و انفعالات نظارتی فعالانه داشته‌اند. "

      سپس به طرز شگفت آوری و معلوم نسیت که از کجا، به این نتیجه حیرت آور رسیده اید که "همین است که می‌گویم برداشت‌های تاریخی را نباید معیار اتحاد عمل قرار داد."

      آیا بالاخره نظارت ماموران سیا و اینتلیجنت سرویس و خرج مبلغ کلان بابت این کودتا و پرداخت آنها به مزدوران ایرانیشان، مصداق خیانت به کشور نیست؟ آیا میتوان با چنین جریانی که اصلا اعتقادی به دموکراسی ندارد، بر سر رسیدن به "دموکراسی" متحد شد؟ اتفاقا برای رسیدن به هر هدفی، باید کسانی شرکت داشته باشند که به ان هدف اعتقاد داشته باشند و نه کسانی که کارنامه پیشینشان مملو از خیانت و سرکوب باشد و امروز هم تنها در مقام توجیه ان جنایات هستند. حکایت حرکت در مسیر سلطنت طلبی و سلطنت طلبان، انهم برای رسیدن به دموکراسی یادآور همان حکایت سعدی است که به اعرابی نهیب میزد که "ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / کین ره که تو میروی به ترکستانست/ که این جماعت موسوم به سلطنت طلب، تنها چیزی را که به درک نمیکنند، همان حقوق مردم و آزادی ودموکراسی و اعتقاد به حق حاکمیت مردم است. کافی است که به توجیهاتشان از کودتای ۲۸ مرداد نگاه کنید تا ببینید که این جماعت اساسا درکی از قانون مشروطه ندارند.

      فرموده اید که : حالا آیا می‌خواهید که بنده و جنابعالی هم مثل مصدقی و شاهی شصت سال دیگر بر سر این قضیه کلنجار برویم".

      دلیل اینکه میگویم شما جماعت طرفدار استبداد، عادت به تک گویی دارید، انهم علیرغم اینکه چند سال سابقه آزادی خواهی داشته اید، اینست که چشمتان را میبندید و حرفتان را میزنید و حاضر هم به گوش کردن نیستید. حتی عادت به این کار هم ندارید. مساله ۲۸ مرداد مساله مصدقی و شاهی نیست. مساله بی احترامی به حق و حقوق این مردم و دولت منتخب آنهاست. حکومتی که انقدر وقیح و دریده باشد که با همراهی قدرتهای غارتگر جهانی تبانی کند و نخست وزیر منتخب مردم را سرنگون کند، اساسا لیاقت بدست گیری قدرت را ندارد. قضیه خیلی ساده است. در گرماگرم مبارزه ملت ایران برای احقاق حقوقش، دستگاهی که باید سخنگوی مردم خود باشد، آنچنان غرق در فساد و زد و بندهای پنهانی با قدرتهای بزرگ است که منافع خود را به قدرتهای زیاده خواه جهانی نزدیکتر میبیبند. به همین دلیل ساده هم نمیتواند وظیفه خود را برای ایفای نقش سخنگویی ملت انجام دهد. آیا مقاومت جانانه ژاک شیراک نخست وزیر فرانسه را در گرماگرم باج خواهی نئوکانهای هار آمریکایی دیدید؟ دیدید که چطور پای منافع فرانسه ایستاد و تسلیم باج خواهی و زورگویی نئو کانهای آمریکایی نشد. دیدید که طیف سلطنت طلب و تلویزیونهای همراهشان چطور همصدا با جنگ طلبان پنتاگون به تمسخر فرانسویان برخاستند. گویا برای این جماعت مسخ شده و تا مغز استخوان نوکر خیلی عجیب بود که کسی در مقابل باج خواهی های قدرتهای بزرگ به دفاع از منافع ملتش برخیزد. امثال بوش هم که به حرف شنوی نوکرانی مطیع مثل محمد رضا پهلوی عادت کرده بودند، به واقع در پررویی و زیاده خواهی به قول سعدی اسب فصاحت به میدان وقاحت کشاندند. دست آخر هم به غلط کردن پیش فرانسویان افتادند. من به عنوان یک شهروند ایرانی چنین دولتمردی را میخواهم که پای منافع ملی ما سینه سپر کند و در مقابل باج خواهی و زیاده طلبی قدرتهای بزرگ بایستد و پهلوی و پهلویستها اینچنین نیستند.
      شما مطمئن باشید که اگر من و شما به جای شصت سال، ششصد سال هم با هم کلنجار برویم، خیانت ۲۸ مرداد با هیچ آب زمزمی قابل شستشو نیست. گذشت زمان مشکلی از پهلویها حل نخواهد کرد.

      حذف
    5. ------------بخش آخر پاسخ به بهنام عزیز --------------------------

      فرموده اید که:"ولی بنده شخصاً از کودکی مخالف استبداد محمد رضا شاه بوده‌ام و در بلوغ هم تا حدود دههٔ هفتاد هوادار چریک‌های فدایی خلق بوده‌ام. "
      به راستی راه درازی را برای الحاق به دشمنان ایران و ایرانی پیموده اید. البته شما تنها نیستید. سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمانی که به قول معروف خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود، خیلی زود از ماهیت انسانی و دموکراتیکش تهی شد. بسیارانی به راه خیانت بار حزب مردم فروش رفتند و سر از زیر عبای شیخ درآوردند، برخی هم مثل خود شما به اردوگاه دشمن دیگر مردم یعنی دزدان پهلوی طلب رفته اند و مثل آقای حشمت رییسی، به توجیه دیکتاتوری و کودتا پرداخته اند و در محفل ساواکیها و دزدان و خائنین لوس آنجلسی مشغول خوشرقصی هستند

      فرموده اید که:"ه عبارت دیگر من هم در طول بخش مهمی از زندگی‌ام از همان آشغال‌های حزب توده و مصدقی‌ها تغذیه کرده‌ام و شما چیز تازه‌ای ندارید که به من بیاموزید."

      از قدیم گفته اند که کسی را که خوابیده میتوان بیدار کرد و کسی را که خود را به خواب زده هرگز. اگر شما به هر دلیل، با وجود علم به تاریخ و اسناد خدشه ناپذیر تاریخی همچنان اصرار دارید که چیزی یاد نگیرید، کسی نمیتواند به شما چیزی یاد بدهد. اینهم نه مشکل من است و نه مشکل مصدق و نه مشکل مصدقی ها.

      در خاتمه هم گفته اید که:

      "البته هرکسی اختیار خودش را دارد. ولی همانطور که در پیش گفتم، اتحاد عمل نمی‌تواند مشروط به «اسلام» آوردن دیگران به باورهای شما باشد."

      "اسلام آوردن دیگران به باور من" که اصلا عبارتی بی معنا و گنگ است اما همانطور که با شیوخ معتقد به ولایت فقیه نمیتوان به دموکراسی و آزادی رسید، با کودتاچیان پهلوی هم نمیتوان به هدف آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملی دست یافت و هر گونه باور به همراهی سلطنت طلبان برای رسیدن به ایرانی آزاد و دموکراتیک، به شهادت عملکردهای تاکنونی این جماعت، نامی جز خودفریبی ندارد.

      حذف
    6. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
      http://www.mozakhrafat.blogfa.com/post-19.aspx

      حذف
    7. آقای بهنام عزیز
      کاملا با این کلام آخرتان موافقم! اگر اینهمه اسناد تاریخی از سرسپردگی و خیانت پهلویها نتواند کسی را آگاه کند، احتمالا هیچ چیز دیگری هم نمیتواند به آگاهی چنین فردی کمک کند.

      حذف
  7. با سپاس از شما گمنامیان گرامی،

    "محمد رضا شاه، در مقابل تظاهرات مردم، حاضر نشد حمام خون راه بیاندازد" آیا واقعا این گفته خودتان را باور دارید؟! شاه وقتی از ایران "فرار" کرد که بکلی سررشته اوضاع از دستش خارج شده بود و جانش هم در خطر بود! چرا وقتی این همه زحمت کشیده اید و به این خوبی حرفهای رضا پهلوی را تحلیل کرده اید، با گفتن این حرف می خواهید جنایتهای شاه را کمرنگ کنید؟! همیشه حد بالاتری برای جنایت وجود دارد. من گمان نمی کنم که خامنه ای هنوز به پل پوت یا استالین مثلا رسیده باشد!! این توجیه کارهای او می شود از نظر شما؟!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،
      اگر به چند سال آخر حکومت پهلوی بنگریم، می بینیم که او می توانست به خشونت متوسل شود، خمینی و اطرافیانش را بکشد، ولی چنین نکرد.
      حتی در سال 1977، اکثر مخالفین را از زندان آزاد کرد(در حالی که آن زمان در اوج قدرت بود) البته بنا به توصیه رییس جمهور وقت آمریکا اگر اشتباه نکنم.

      به هر حال شاه اگر می خواست در قدرت بماند، مثل بشار اسد می توانست حمام خون راه بیاندازد. کل آمار کسانی که در زمان شاه کشته شده اند، بین سیصد نفر (خوشبینانه) و سه هزار نفر (بسیار بد بینانه) در نوسان است.
      این عدد را مقایسه کنید با کشتار چند ده هزار نفر در مدت کوتاه توسط بشار اسد.

      حذف
    2. گمنامیان عزیز
      شاه تا آنجا که توانست دست به خشونت زد. شما نباید ۱۷ شهریور سال ۵۷ را از یاد ببرید که در ان بسیاری از مردم کشته و زخمی شدند. کشتار های سال های ۴۰ که در ان مزدوران شاه حتی به مردم در داخل خانه هایشان تیراندازی میکردند که دیگر پیشکش. هر کس جرات میکرد که از پنجره خانه اش نگاهی به بیرون بیندازد هدف تیر مزدوران آریامهری قرار میگرفت. بنا بر این خودداری شاه از کشتار بیشتر مردم از روی انسانیتش نبود، بلکه به این خاطر بود که ارتشیان بسیاری از خدمت فرار میکردند و ارتش دیگر ابزار سرکوب نداشت، چرا که ارتشیان حاضر به تیراندازی به مردم نبودند و بسیاری هم قبلا به مردم پیوسته بودند. و الا تا آنجا که به شاه و رژیمش مربوط بود، آنها حتی تا پای طرح بمباران تهران هم رفتند که با تیراندازی چند تن از ارتشیان غیور در غذا خوری افسران این طرح عقیم ماند.
      فرموده اید که شاه میتوانست خمینی را بکشد. با شما موافق نیستم. شاه از آنجا که مشروعیت مردمی نداشت و حکومتش حاصل کودتا بود چاره ای جز همراهی با آخوندها، برای گرفتن مشروعیت مذهبی و الهی نداشت. وقتی آخوندهایی مثل شریعتمداری با کشتن خمینی مخالفت میکردند، شاه نمیتوانست با مخالفت با آنها، آخرین پایه های مشروعیت خود را به خطر بیندازد. یادتان باشد که کودتای ۲۸ مرداد با همکاری شاه و شیخ انجام شد. بگذریم از آنکه اساسا خمینی از سالهای پیش از انقلاب مورد توجه محافل استعماری بود، بالاخص که بوی الرحمن رژیم شاه هم بلند شده بود و استعمار نیاز به جایگزینی شاه با شیخ داشت.
      فرموده اید که شاه در سالهای ۷۷ بسیاری را از زندان آزاد کرد. خوب جمهوری اسلامی که زندانیان به مراتب بیشتری را آزاد کرده است. بالاخص که اگر یادتان باشد، زندانیان آزاد شده ارازل و اوباش موتلفه و حجتیه بودند که بعد از آنکه آب توبه بر سرشان ریخته شد و در نمایش سپاس شاها شرکت کرده و ابراز ندامت نمودند، از زندان آزاد شدند. این قماش از زندانیان هم قبل از آنکه تهدیدی برای شاه و رژیمش باشند، تهدید به مراتب بزرگتری برای آزادی خواهان، جوانان و زنان ستمدیده میهنمان هستند وگر نه شما به من بفرمایید که در همان سالها چند زندانی چپ و ملی و آزادی خواه از زندان آزاد شدند؟

      حذف
    3. با سلام
      نوشته خوبی بود ولی دوست دارم یک نکته به شما و همه بینندگان سایت شما بگم , اگر در ایران زندگی نمی کنید ، و این تحلیل را دارید که سلطنت طلبی در اینده سیاسی ایران مورد پذیرش مردم داخل ایران است به نظر من به بیراهه می روید . برای من بسیار جالب است که هنوزم عده ای در مورد خوب و بد حکومت پهلوی و اینده سیاسی آن بحث می کنند دوستان عزیز قرار نیست به گذشته برگردیم فقط قرار است از گذشته بیاموزیم . ازادی خواهان خارج از ایران عزیز تفکرات سیاسی خود را نه با تفکرات احزاب سیاسی گذشته ایران بلکه با تفکرات سیاسی روز دنیا پیوند بزنید مردم داخل ایران خیلی بیشتر از انچه شما فکر می کنید از سیاست و تفکرات سیاسی روز دنیا اگاه هستند اگر نمی توانید خودراوافکار سیاسی حزب خودرا با سیاست های روز وفق دهید در اینده سیاسی ایران نقشی نخواهید داشت . این نظر شخصی منه » حکومت اینده ایران یک حکومت سکولار دموکرات همراه با نهاد مجلس و ریاست جمهوری است .
      با تشکر

      حذف
    4. گرامی،

      آن چیزهایی که شما از کشتار می گویید، داستان های خیالی جمهوری اسلامی است.

      کشتار میدان ژاله هم بهتر است بدانید کار تروریست های فلسطینی بود که برای کمک به خمینی به ایران آمدند.
      همانطوری که خمینی و یارانش، سینما رکس آبادان را آتش زدند تا مردم را به هیجان بیاورند، میدان ژاله را نیز چنین کردند.

      حذف
    5. بله جناب گمنامیان، حق با شماست!!!! کشتار میدان ژاله کار تروریستها بود و به شاه و حکومت نظامی سرکوبگرش هم اصلا ربطی نداشت ! لابد کشتار مردم سوریه در حلب و دمشق و دیگر شهرهای سوریه هم کار تروریستهای القاعده است!!!! و بشار اسد "معصوم و مظلوم" اصلا تقصیری ندارد!!! معلوم نیست که کشوری که ادعا میکرد که پنجمین ارتش قدرتمند دنیا را در اختیار دارد چطور تا این حد بی در و دروازه بود که چند فلسطینی بتوانند به ایران بیایند و در روز روشن و در زیر چشمان مراقب ساواک مشغول کشتار مردم شوند و حتی یکی از آنها هم بدست ساواک نیفتد!!! اصلا حتی گفتن این حرفها هم توهین به درک و فهم و شعور انسان است چه رسد به شنیدن آنها و بدتر از باور به آنها. فقط سوال اینست که کشتار سال ۴۰ در تهران کار چه کسی بود؟ آیا کار بورکینافاسو و مزدوران جزیره قمر نبود؟!!!! آخر دوست عزیز یک حرفی بزن که با یک منطق دو دو تا چهار تای یک آدم معمولی با یک بهره هوشی معمولی قابل باور باشد.

      حذف
  8. دوستان ،مسئله ای که اکثرا در نوشته های انتقادی به دوران زمامداری خانواده پهلوی ،مورد توجه قرار نمی گیرد ، دقت در خواسته های آن زمان مردم ((که بیشتر شامل بهداشت و رفاه و آموزش و عمران کشور بوده)) و همچنین نداشتن قدرت تصمیم گیری درست در مورد سرنوشت خود با توجه به همه کمبودهای آموزشی و عدم وجود بستر لازم برای اعمال نظر در امر آینده سیاسی و اجتماعی کشورمان ایران است . به باور من که شاید به نوعی نزدیک به باور رضا شاه کبیر و محمدرضا شاه فقیدباشد ،ایشان اولویت کاری خود را در گذر از دوران ایران عقب مانده از همه جوامع دنیا در تمامی زمینه ها به ایرانی مدرن و قدرتمند در منطقه و حتی در جهان ،می دانستند و بعنوان افرادی میهن دوست ،تا آنجایی که در توان داشتند و به گواه تاریخ این مهم را انجام دادند .بحث حقوق بشر و زندانی سیاسی و مسائلی اینچنینی در زمانی اتفاق افتاد که محمدرضا شاه فقید ،برای منافع ملی کشور و جلوگیری از سهم خواهی های کشورها در غرب و شرق ،به نوعی با آنها در جنگ پنهان بود و در این میان ،اشخاصی در داخل کشور نیزآگاهانه و یا نا آگاهانه ،توان این مبارزه را به نفع بیگانگان ،کاهش می دادند. حال برخورد با این افراد و گروهها شایداز نظر بینش امروز ما به مسائل حقوق بشر درست نباشد ،ولیکن به نوعی در کشورهای مدعی دمکراسی نیز اجرا می شد . البته اینجانب در کل سیاست برخورد را با منتقدین و مخالفین به این نحو درست و انسانی نمی دانم ،ولیکن برای انتقاد یا مخالفت با اتفاقی در یک مقطع زمانی ،بایستی شرایط روز را در منطقه و حتی در دنیا و اتفاقات پیرامون آن را نیز بررسی کرد . بحث در مورد این مسائل ،فرصت زیادی را می طلبد و در این کوتاه سخن نمی گنجد ،ولیکن باور دارم که برای انتقاد کردن و ایراد گرفتن از شخص و عملکرد وی ،باید توان درک موقعیت آن شخص را از نظر مکانی و زمانی و فشارهای سیاسی و اجتماعی داشت و بتوان در مدت فکر کردن به موضوع ،خود را به جای آن فرد قرار داد. بالطبع در این شرایط می توان نظر درست تر و عادلانه تری را در مورد شخصیت مورد بحث ،مطرح کرد. با سپاس از شما ...پاینده ایران و ملت ایران

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آقای نادری عزیز
      اینقدر این صحبت مسخره را نفرمایید که گویا در زمان پهلویها "اشتباهاتی" صورت گرفته بود. جناب به کودتا بر عالیه نخست وزیر منتخب یک کشور نمیگویند، اشتباه، میگویند خیانت. وگر نه مردم در هیچ کشوری حکومتی را به خاطر "اشتباه" سرنگون نمیکنند.
      میفرمایید که برخوردهای انزمانی شاه و دستگاهش با "دید امروز" ما انسانی و قابل دفاع نیست. به خدمتتان میرسانم که تاریخ پهلویها به "ماقبل تاریخ" بر نمیگردد بلکه مربوط به تاریخ معاصر ایران است. این اعمال نه این زمان و نه حتی ان زمان قابل دفاع بودند. وگر اعلامیه حقوق بشر که شکنجه را محکوم میکند، یا قانون اساسی مشروطه که شاهان پهلوی آنرا نقض میکردند، هر دو در همان زمان نوشته شده بودند. اعمال پهلویها حتی با معیارهای آنزمان هم قابل دفاع و توجیه نیست. بنابر این دستاویزهایی به عنوان "شرایط روز" یا "وضعیت استراتژیکی" به هیچ عنوان نه خیانت و کودتا را توجیه میکنند، نه زندان و شکنجه را و نه غارت را. دست بر قضا جمهوری اسلامی هم برای توجیه سرکوب دست به توجیهات منطقه ای و تاریخی میزند. این نشان دهنده آنست که شما همین الان هم به حقوق بشر و تقدس ان باور ندارید و بیشتر به فرصت طلبانی میمانید که از هر وسیله و فرصتی برای سرکوب مردم و یا توجیه ان به نفع جناح مورد نظرتان استفاده میکنید.

      حذف
    2. http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/weekly/sale1390/1395/Boghrat_1395.htm

      آقای ناشناس مقاله سرکار خانم بقراط را بخوانید ،امیدوارم قدرت فهم این نوشته بسیار قوی و مستدل را داشته باشید !

      حذف
    3. آقای نادری فر
      تصور میکنم که اگر این مقاله را خود جنابعالی بخوانید بهتر نتیجه میگیرید. همان تیتر مقاله به صراحت میگوید که شاهان پهلوی ادعای دموکراسی نداشتند که خیلی طبیعی است که حکومتی که با کودتا و نه با رای مردم روی کار آمده باشد، اساسا خود را مدیون مردم نمیداند که بخواهد ادعاهای دموکراتیک هم داشته باشد. استناد ایشان هم به غیر دموکراتیک بودن قانون اساسی مشروطه مربوط میشود به بندهایی در قانون اساسی که به دخالت روحانیون در قانون گذاری میپردازد. قانون اساسی گر چه متاسفانه چنین گافی را هم در خود داشت، اما ظرفیتهای دموکراتیک فراوانی در خود داشت که از جمله آنها میتوان به بندهایی اشاره کرد که اجازه دخالت به مقام غیر منتخب (شاه) و در نتیجه غیر پاسخگو به مردم را، در امور کشور نمیدهد. مساله اینست که چه شاه و چه پدرش همواره این بخش از قانون را که ماهیتا دموکراتیک است را در تمام مدت سلطنت خود زیر پا گذاشتند. و الا مساله خانواده پهلوی این نیست که چرا قانون اساسی دموکراتیک نیست. مساله اینست که این جماعت همان بندهای دموکراتیک را هم به نفع خود و دخالتشان در کشور نقض میکردند و به نظر من وجود بندهای قابل اعتراض در یک قانون دموکراتیک، کسی را از پیروی از ان قانون مبرا نمیکند، بالاخص که مثل شاهان پهلوی برای حفظ این قانون سوگند هم خورده باشد. اگر بندهای قابل اعتراضی هم در قانون اساسی باشد، باید مثل همه جای دنیا از طریق روندهای قانونی اصلاح شود، درست مثل قانون اساسی آمریکا که تاکنون چهار بار اصلاح شده است. قانون اساسی که وحی منزل نیست که قابل تغییر نباشد، منتهی تا زمانی که قانون تغییر نکرده باید از ان پیروی کرد و از طریق روندهای دموکراتیک خواهان تغییر ان شد. خلاصه اینکه نقض قانون اساسی دموکراتیک یک کشور تحت هیچ عنوانی قابل توجیه نیست.
      به عنوان مثالی دیگر از ظرفیت دموکراتیک قانون اساسی، میتوان به بند استقلال و تفکیک قوا اشاره کرد که در سرتاسر دوران پهلوی نقض شد و بقول یکی از بادمجان دور قاب چین های سلطنتی، دیگر در مملکت اول شخص و دوم شخص و سوم شخص وجود نداشت چرا که بقول وی جز شخص اعلیحضرت اساسا شخص دیگری وجود نداشت.
      نکته دیگر آنکه، در مقاله خانم بقراط و کلا در مغلطه های سلطنت طلبان دو مساله با هم عمدا مخلوط شده، یکی دموکراتیک بودن قانون اساسی و دیگری درست بودن و بی ایراد بودن ان. قانون اساسی دموکراتیک، قانونی نیست که هیچ نکته قابل ایرادی در ان نباشد که اساسا چنین قانونی وجود خارجی ندارد. قانون اساسی دموکراتیک قانونی است که راه تغییرات را بصورت قانونی و دموکراتیک مشخص نموده باشد. قانونی که راه دموکراتیکی را برای تغیرات پیشبینی نکرده باشد، ولو بفرض محال بدون ایراد هم باشد، قانونی دموکراتیک نیست. ولی باز تکرار میکنم که شاهان پهلوی حتی بخشهای مترقی قانون اساسی را هم رعایت نمیکردند و امیدوارم که شما قدرت درک این مساله را داشته باشید که این نقض قانون تحت هیچ عنوانی قابل توجیه نیست.

      حذف
  9. به عنوان یک هوادار خاندان پهلوی عرض می کنم: ای کاش همه مثل گمنامیان شعور داشتند و خیلی مودبانه و منصفانه اینچنین نقد کنند نه یکی مثل مشیری که میگه مشاور رضا پهلوی در بچگی به روش ادرار می کرد !! گمنامیان جان محمد رضا به دمکراسی و قانون مشروطه اعتقاد داشت و تصمیم داشت در ابتدا با سرکوب تروریست ها و رشد طبقه متوسط جامعه دمراسی را در ایران پیاده کنه وضعیت جامعه تا قبل ترور محمد رضا عالی بود و آزادی کامل برقرار شده بود ولی این تروریست ها با ترور شاه کار رو خراب کردند و شاه رو نسبت به مخالفینش بدبین کردند نتیجه این آزادی ها گسترش تروریست ها بود ! مخالفین شاه همه به دنبال فرصت برای کودتا بر علیه شاه بودند منحل کردن مجلس توسط مصدق و نزدیک شدن به حزب توده و درخواست از شاه برای در دست گرفتن وزارت جنگ همه به این دلیل بود که بر علیه شاه کودتایی راه بیندازند و خود قدرت را در دست بگیرند دیدیم بعدها مخالفین و احزاب چطور در دامن خمینی رفتند ! محمد رضا چون به مشروطه اعتقاد داشت به جای سرکوب مملکت را به شاپور بختیار یکی از مخالفینش سپرد ولی نتیجه چه شد ! مشکل اصلی در سال 57 ویروس اسلام و کمونیست ها بودند نه نبود آزادی احزاب در آن زمان کوچکترین انتقادی از اسلام را مردم بر نمی تافتند زمان می بره تا یک جامعه برای دمکراسی آماده بشه با وجود اون همه تروریست و خراب کار دادن آزادی به ضرر مملکت بود اگر شاه گفت حزب تک حزبی و رستاخیز به دلیل این بود که مخالفینش درست حسابی نبودند . باز هم میگویم آمدن بختیار مدرک خوبیست تا ثابت شود مشکل از شاه و دادن آزادی به احزاب نبود بلکه از ویروس اسلام و کمونیست ها ضربه خوردیم هر مملکت اسلام زده ایی رو نگاه کنی با وجود آزادی و دمکراسی در نهایت اسلام گراها به قدرت می رسند نمونش دمکراسی در مصر و ترکیه رو دیدیم که با تجربه انقلاب 57 مردم ایران اما مردم باز به اسلام گراها رای دادند! خمینی انقلاب را با شعار های مذهبی شروع کرد که ای مردم به داد اسلام برسید رفت اسلام !! نه با شعار آزادی زندانیان سیاسی و احزاب و دمکراسی ! مردم اون زمان کاری به نبود آزادی احزاب و مطبوعات نداشتند که دغدغه اصلی اونها اسلام بود نه دمکراسی یکی از شعار های اصلی انقلاب 57 این بود: حزب قط حزب الله رهبر فقط روح الله !!! این اسلام بود که مردم را نادان کرده بود نه شاه بیچاره هر کسی هم انتقاد می کرد بر علیه اسلام براحتی کشته می شد و اهمیتی هم برای مردم هم نداشت آزادی در آنزمان هیچ فایده نداشت اروپا بعد از هزاران سال حکومت قرون وسطی به دمکراسی دست پیدا کردند در دست گرفتن قدرت بدست مذهبیون امری اجتناب نا پذیر در هر جامعه ایی است و مردم بعد تجربه این حکومت ها روشن می شوند

    پاسخحذف
  10. اصل 46 قاون اسای مشروطه: درباره عزل و نصب وزیران بموجب فرمان شاه است. این اصل از ماده 65 قانون اساسی بلژیک با تغییراتی اقتباس شده است. در این ماده شاه وزیران خود را منصوب و یا عزل می‌کند. در متمم بار دیگر از بکارگیری وزیران شاه خود داری شده و عزل ونصب را به موجب فرمان دانسته‌اند.
    اصل 50 قانون اساسی مشروطه: درباره فرماندهی کل قشون برای پادشاه. در قانون اساسی بلژیک (ماده 68) این اختیارات وسیع تر است.
    می بینیم که محمد رضا مطابق قاون مشروطه عمل می کرد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. با این اوصاف شما، چقدر این مشروطه ایی که رضا پهلوی و خامه ایی جان شیفته و واله آن هستند، دمکراسی دارد. اینقدر ما را دمکراسی چپان نکنید لطفا مردیم...

      حذف
    2. متاسفانه شما طرفداران پادشاهی با تفسیری بسیار سطحی از قانون اساسی و بدون درک عمیق محتوای ان مقصود مورد نظر خود را بیرون میکشید. حکایت کسی است که "لااله" را میگفت و "الالله " را از قلم میانداخت و با این روش ادعا میکرد که قران وجود خدا را نفی کرده است. اگر شما سلطنت طلبان اولا مخاطبین خود را اینقدر احمق فرض نمیکردید و درک خود را هم از قانون اساسی مشروطه، که اینهمه برایش سینه میزنید، بالا میبردید، چنین سخنان سخیفی نمیگفتید. اساسا تفسیر از هر قانون، هر قانونی که میخواهد باشد، باید بقول اهل قانون "جامع و مانع" باشد، یعنی جامع خودی و مانع غیر. به عبارت بهتر تفسیر یک ماده قانونی نباید به گونه ای باشد که مواد قانونی دیگر را نقض نماید. مطابق قانون اساسی مشروطه هیچ یک از وزرا نمیتوانند به عذر حکم کتبی یا شفاهی شاه از خود سلب مسولیت نمایند و خلع وزرا از منصب و مسولیت تنها توسط مجلس و نمایندگان مردم امکان پذیر است. با این تفسیری که شما از قانون میکنید، پادشاهی مشروطه لابد فرقی با پادشاهی مطلقه ندارد! و اینهمه مجاهدین مشروطه جانشان را لابد تنها برای این گذاشتند که محمد علیشاه قاجار برود و رضا خان قلدر کودتاچی جایش را بگیرد!
      محض اطلاع جنابعالی در یک نظام مشروطه سلطنتی، مقام سلطنت یک مقام تشریفاتی است و امضایش هم حالت تشریفاتی دارد و صرفا به منظور احترام به سمبل پادشاهی بر پای احکام گذارده میشود و به هیچ عنوان ارزش اجرایی ندارد.
      متاسفانه با این همه علم و کتلی که برای مشروطه سلطنتی میزنید، متاسفانه مشروطه سلطنتی را درک نمیکنید، و تنها به دنبال بازگشت به سلطنت مطلقه پهلویها هستید.

      حذف
    3. در انقلاب مشروطه قدرت با برپایی مجلس تقسیم شد قدرت شاه از بین نرفت لطفا تاریخ را بهتر بخوانیدیک مقام تشریفاتی بی خاصیت اصلا ارزش وجودی ندارد پادشاه هماهنگ کننده و وحدت ملی قواست

      حذف
    4. اگر انقلاب مشروطه منجر به تشریفاتی شدن نقش مقام غیر منتخب سلطنت نشد به این دلیل است که این انقلاب با کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضا خان به شکست انجامید. ان چیزی هم که پس از ۱۶ سال دیکتاتوری رضا خان، از مشروطه باقی گذارده بود، با کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد توسط پسرش و استبداد متعاقب ان نابود شد. و الا خود قانون اساسی به صراحت پادشاه را از هر نوع مسولیتی در امور کشور مبرا میکند. پس چیزی به نام تقسیم قدرت بین شاه و مجلس، انهم در حکومت مشروطه نداریم. بگذریم از اینکه در زمان سلطنت پهلوی، مجلس اساسا وجود بی خاصیتی بود که نمایندگانش دست نشانده دربار و شاه بودند و یا دست نشانده سیاستهای بیگانه و تنها زمانی امکان پیدایش مجلسی نسبتا مردمی و راهیابی نمایندگان واقعی ملت به این مجلس پیدا میشد، که استبداد شاه و دربار به علتی تضعیف شده باشد، مثل دوران اشغال ایران توسط متفقین.

      حذف
  11. آقای هوادار خاندان پهلوی: حرفهاتون چند جای اشکال داره

    اولا شما دارید از سلطنت مشروطه طرفدای می‌کنید یا از شخص محمّد رضا پهلوی و خاندان فخیمه پهلوی؟ چیزی که در رفتار سلطنت طلبها هیچوقت واضح و صادقانه نیست این هست که از مشروطه سلطنتی و مزاید و فواید آن دائم خرج می‌کنند تا سلطنت یا حکومت (یا هرچه که شما را خوش آید) سلسله مورد نظر خود دفاع کنند. شما اشتباهات محمد رضا را توجیه میکنی‌ بکن، کسی‌ حرفی‌ ندارد، ولی‌ حالا چرا باید "طرفدار" خاندان پهلوی باشی‌؟ مگر ایرانی‌ صاحب فهم و شعور و دانش و کمالات در دنیا کم است که در قرن ۲۱ باید """"طرفدار بی‌ قید و بند"""" یک وارث نرینه یک سلسله ور افتاده که بیشتر عمرش را خارج از ایران گذرانده، شد؟؟؟ یکی‌ طرفدار آزادی است، یکی‌ طرفدار حقوق بشر، یکی‌ طرفدار علم، یکی‌ طرفدار مذهب، یکی‌ هم طرفدار مشروطه سلطنتی، جالب اینجاست که تمام طرفداران مشروطه سلطنتی " طرفدار" خاندان پهلوی هستند. شاید دلیلش این است که هیچ انسان فرهیخته ایی جز خاندان پهلوی در قرن ۲۱ تبلیغ برای سلطنت نمیکند و آن را شروع برای دمکراسی در هیچ کشوری نمیداند.

    دوما شما چنان در مورد نزدیکی‌ مصدق به توده و انحلال مجلس صحبت میفرمایید انگار به کّل فراموش کرده‌اید که مصدق بر آمده از رای ""مردم""" (خیلی‌ سخت نیست درک این کلمه) بود و محمد رضا بر آمده از تصمیم متفقین که پدرش را بعد از بلا استفاده بودن تبعید کردند و پسر جوانش را به جای او شاه اعلام نمودند، چه اگر پسر یزقل نامی‌ دم دستشون بود، باکی نداشتند از گذاشتن آن پاپت. جناب طرفدار پهلوی، این مدل تحلیل شما از تصمیم‌گیری مصدق و شاه من را به یاد حرفهای خنده دار علی‌ لاریجانی در مجلس ایران انداخت که بعد از شعارهای مرگ بر موسوی و کروبی آن گوسفندان، با افتخار تکرار میکرد که "این مجلس خمینی است" "این مجلس خامنه ایی است" حالا مردم کجای این توالت بهارستان قرار می‌گرفتند چه در زمان شاه و چه آخوند، خدای بی‌ وجود داند. شاید هم به نظر شخص جنابعالی جناب طرفدار خاندان پهلوی، مردم شعور‌شان نمی‌رسید و شاه باید تشخیص میداد که برای جلوگیری از نفوذ کمونیست یا آنها که تررش میکردند، نظام تک‌حزبی و دیکتاتوری ایجاد کرده و قانون اساسی‌ مشروطیت را زیر پا می‌گذشت.

    جناب طرفدار......، مردم آمریکا زمانی‌ که از انگلیس با چنگ و دندان مستقل شدند، کلنیست‌های آواره و پا پتی بیش نبودند، بد نبود اگر شما و مریدتان که از بخت خوش ۳۳ سال است در مهد دمکراسی زندگی‌ نموده، یک نیم نگاه به امضاهای پای اساسنامه استقلال آمریکا می‌‌افکندید تا ببینیند چه طیف وسیع از مردم عادی جامعه عامی‌ از دانشمند، کشاورز، وکیل، سیاستمدار، پزشک، کاسب و غیره، استقلال آمریکا را امضا کردند بدون آنکه یکی‌ خونش را برتر از سایرین بداند، یا امتیاز ویژه ایی برای خودش قائل شود، یا حزبی راه بیاندازد برای ایجاد یک سلطنت و ولی‌ نعمت جدید و هم آورد بطلبد، و توجیهش هم این باشد که اگر ""مردم"" در همه پرسی‌ سلطنت خواستند، من آماده‌ام که سلطان جدید شوم و فقط سلطنت کنم نه حکومت و اراجیفی از این قبیل. کسی‌ از شعور ویژه مردم آمریکا در ۲۵۰ سال پیش تعریفی‌ نکرده به خصوص که تاریخ بارها و بارها خلافش را نشان داده، چیزی که تحسین بر انگیز است این است که چطور رهبران و لیدرهای آن قیام پابرهنگان، که نامشان با افتخار در تاریخ ماند، به شعور عمومی‌ پابرهنگان احترام گذاشتند، و بر سر منصب و خاندان و خون و وراثت سلطنت با هم نزاع نکردند و هیچ کدام مدعی حکومت نشد، حتّی همان یکی‌ دو نفر مثل واشنگتن یا جفرسون که به ریاست جمهوری رسیدند، به موقع و پس از خدمت به کشورشان با آرامش دوره خود را تمام کردند.

    جناب طرفدار پهلوی، ترور کردن شاهی که بدون رای مردم و خواست مردم، حکومت موروثی می‌کند توجیهی‌ برای افزودن درجه دیکتاتوری نیست، شما هم مثل آخوندها مخاطب تان را گوسفند فرض کرده ایی؟ کندی هم ترور شد، پس باید دمکراتها قدرت را قبض کنند یا برادرش بر تخت بنشیند، چرا چون "تشخیص میفرمایند" که سلاح مملکت در این است که قدرت دست جناح‌های دیگر نیفتاد؟ عجب توجیهاتی.... مستفیض میفرمایید ما را

    پاسخحذف
  12. طبق نظر یکی از ناشناس ها که بالا گفته :اولین ادم رو که گرفتی زندانی کردی دیگه تمومه تو دیگه مشروعیتی به لحاظ دموکراسی نداری تو دیگه خلاصی حالا اسم زندانی رو بذار زندانی امنیتی یا زندانی محارب و..اسم مهم نیست مهم اینه که تو اندیشه رو زندانی کردی ......
    با این حساب هیچ کجای دنیا دمکراسی وجود ندارد, چون مثلن همین اعضای القاعده و طالبان و ... را که در گوانتانامو زندانی کرده اند نباید زندانی کنند. آنها طبق ایدئولوژی و طرز فکر شان عمل می کنند چرا باید اندیشه را زندانی کرد؟؟ لطفن نگویید آنها تروریست هستند و آدمها را میکشند, چون طبق اندیشه ی آنها کفار را باید کشت و از دم تیغ گذراند.
    همان آقایان و بعضن خانمهای مثلن روشنفکر و دمکراسی خواه که قبل از انقلاب مبارزه می کردند اگر یکی از هم گروهی های خودشان نظر مخالفی ابراز می کرد یا سوالی برایش بوجود می آمد (به اصطلاح مسئله دار می شد) چه برخوردی با او می کردند؟ مجید شریف واقفی را به یاد می آورید؟ یا همین الان عملکرد مجاهدین خلق را ببینید, خود جناب گمنامیان زیاد در باره شان نوشته دیگر تکرار نمی کنم, به نظر شما از درون همچین دیدگاهی دمکراسی بیرون می آید؟ یا فدائیان خلق و گروههای دیگر با انواع تفکرات و ایدئولوژی های مختلف.
    کسی که به کلانتری و پاسگاه حمله می کرده و یک مشت ژاندارم و پاسبان بدبخت را می کشته, به کدام دمکراسی و عدالت قائل است؟
    اگر یاد می گرفتیم اینقدر شعار ندهیم و منطقی تر برخورد کنیم خوب بهتر بود. همانطور که گمنامیان عزیز گفته :آن چیزهایی که شما از کشتار می گویید، داستان های خیالی جمهوری اسلامی است.
    مسائل را نسبی تحلیل کنیم و از سیاه و سفید دیدن مطلق پرهیز کنیم. چون همانطور که گفتم با این تحلیل هایی که دوستان ارائه دادند نه هیچ کجا دمکراسی مطرح است نه عدالت نه آزادی نه نظر مردم مهم است.
    ضمنن در سالهای انقلاب خود من در بین دوستان دانش آموز و دانشجو و یا همسایه ها تا دهها کوچه آنطرف تر و یا افراد فامیل و .... نه یک کشته دیدم نه یک زخمی با وجود اینکه 90 درصدشان هم هرروز در تظاهرات و اعتصاب و .... بودند و شرکت داشتند. ولی بعضی ها تحت تاثیر تبلیغات رژیم در مورد حمام خون و کشتارها داستان سرایی می کنند. بیشترین کشته های انقلاب در روزهای 21 و 22 بهمن بود که ارتش اعلام بطرفی کرد وکاری به مردم نداشت و مردم به پادگانها حمله کردند و همه اسلحه و تانک و زره پوش و نفربر ها را غارت کرده و چون بلد نبودند با آنها کار کنند یا اشتباهن به هم شلیک می کردند یا نارنجک منفجر می شد و من شاهد بودم یکنفر مسلسل یوزی برداشته بود و در حالی که شلیک می کرد و ترسیده بود دورخودش می چرخید و لوله ی اسلحه هم مستقیم گرفته بود در حالی که در اطرافش پر جمعیت بود. و از این قبیل وحشی بازی ها که افرادی هر چه کیسه خواب و کنسرو و اسلحه و پتو و غیره در پادگانها بود غارت کردند و به قیافه ی هیچ کدام هم نمی آمد دنبال دمکراسی و عدالت باشند بیشتر به اوباش غارتگر و ماجرا جو شباهت داشتند. این چیزی بود که بنده شاهد بودم. البته صحبت زیاد است و بیش از این طولانی می شود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. "طبق نظر یکی از ناشناس ها که بالا گفته :اولین ادم رو که گرفتی زندانی کردی دیگه تمومه تو دیگه مشروعیتی به لحاظ دموکراسی نداری تو دیگه خلاصی حالا اسم زندانی رو بذار زندانی امنیتی یا زندانی محارب و..اسم مهم نیست مهم اینه که تو اندیشه رو زندانی کردی ......
      با این حساب هیچ کجای دنیا دمکراسی وجود ندارد, چون مثلن همین اعضای القاعده و طالبان و ... را که در گوانتانامو زندانی کرده اند نباید زندانی کنند...."

      لطفا خلط مبحث نفرمایید. منظور از زندانی، زندانی سیاسی و عقیدتی است و گر نه در هر کشوری مجرمین و بزه کاران را زندانی میکنند، نه آنکه شلاق بدستشان بدهند که به جان فرزندان آزادیخواه کشور بیفتند. در هیچ کشور دموکراتی کودتاچیان را آزاد نمیگذارند، چه رسد به آنکه برای حکومت مجدد بر مردم، آنها را کاندیدا نمایند و با وقاحت جماعتی را که باید بابت خیانت به کشور در سال ۳۲ محاکمه شوند و سیستمی که چنین خائنینی را در خود پروراند به عنوان آلترناتیو به مردم معرفی کنند.

      حذف
    2. منظور ایشان هم زندانی سیاسی بوده و گرنه هر جامعه ای بزهکار دارد ضمنا طالبان و القاعده افرادی بودند که علیه امنیت امریکا دست به سلاح بردند بنابراین فکر کنم شما دارید خلط مبحث می فرمایید.
      حرفهای ایشان را بنده خواندم کاملا منطقی بود و شما زندانی سیاسی داشته باشی دیگر نمیتوانی ادعای دموکراسی داشته باشی
      لطفا ابهام گویی هم نفرمایید.

      حذف
  13. جناب ناشناسی که که به بنده که هوادار خاندان پهلوی هستم نقد کردید چند سوال را ایراد فرمودید لازم می بینم جواب بدم . بنده طرفدار خاندان پهلوی هستم به دلیل اینکه هیچ حزب و گروه و شخصیت سیاسی قدرتمند تر و محبوب تر و میهن پرستتر از خاندان پهلوی در شریط فعلی وجود ندارد که به مملکت عاشقانه خدمت کرده باشد و برای ایران اعتبار بین المللی بخرد کافیست از کسانی که در زمان شاه به خارج از کشور سفر می کردند بپرسید چه برخورد و شناختی از یک ایرانی داشتند ! مطمئن باشید اگر شخصی بیابم که به فکر منافع حزبی و گروهی نباشد از او دفاع خواهم کرد ولی عزیز جان سیاست مداران ما اکثرا سابقه و کارنامه سیاهی دارند برای همین از خاندان پهلوی حمایت می کنم نوع حکومت مورد نظر بنده پادشاهی مشروطه که قدرت تقسیم شده باشد و پادشاه فرمانده کل قوای نظامی و پاسبان قانون اساسی که بنا بر رای مردم باشد ولی در کار دولت دخالتی نکند و رئیس جمهور و مجلس به انتخاب مردم انتخاب شود . قیاس مع الفرغی مردید ما بین ایران که کشوری چندین هزار ساله با حکومت های درخشان پادشهانی همچون کورش و داریوش است با کشوری همچون امریکا که زاییده چند قرن اخیر از مهاجران است ولی آنجایی که پای منافع مملکت پیش بیاید دیکتاتوری لازم است تا مردم به شعور و آگاهی برسند مثل اینکه فراموش کردید همین آمریکا چطور سرخپوستان را از سرزمین مادری خود بیرون کردند حتما با دمکراسی با سرخپوستان رفتار کردند ؟! اگر رفتار دیکتاتوری با سرخ پوستان نبود که آمریکا امریکا نمی شد مطمئن باشید اگر در آمریکا یه عده کمونیست در جامعه نفوذ می کیرند و کندی را ترور می کردند حکومت آمریکا شدیدا با دمکراسی که منجر به کمونیست بشه برخورد خواهد کرد منافع ملی آمریکا ایجاب می کنه که حتی از حکومت های دیکتاوری عربی سعودی و بحرین حتی در صورت سرکوب شدید مردمشان ازشون حمایت کنه بر خلاف منش دمکراسی !نمونه دیگر دیکتاتوری مثبت را در مورد ترکیه و آتاتورک می تونید ملاحظه فرمایید ولی فرق ملت ما با ترکیه آن بود که ملت آنها قدر نشناس نبودند و ازآتاتورک رهبر ملی ساختند و ولی مادر مورد رضا خان که دقیقا نقش آتاتورک را در ایران بازی کرد اشتباه کردیم هنوز داریم به این خاندان ایرانساز می تازیم !خاندان پهلوی در ایران طرفداران زیادی دارند یک مستند از ایران تا قاهره پخش شد خیلی از مخالفین شاه از طرفداران خاندان پهلوی شدند این مستند تنها گوشه ایی از واقعیات بود در صورت انتخابات آزاد و فاش شدن خیانت های مخالفین شاه و خدمات شاه از تلویزیون ملی مطمئن باشید ملت اکثرا به پادشاهی رای خواهند داد چون جمهوری خواهان چهره محبوبی در مقابل مشروطه خواهان ندارند خیلی از مردم در ایران حتی نظامیان ارتش فعلی عاشق خاندان پهلوی هستند من خود در ایران هستم و از محبوبیت این خاندان با خبرم خاندان پهلوی قدرت نرم بر اندازی را دارد با تشکیل شورای ملی خواهید دید خیلی از ارتشیان چطور با رضا شاه دوم پیمان وفاداری خواهند بست باید و قسم خواهند خورد بعد از رضا دخترشان ملکه نور بر تخت شاهی بنشیند باید از پتانسیل و و محبوبیت خاندان پهلوی جهت براندازی استفاده شود نه آنکه تخریب شوند به صراحت بگویم بدون کمک خاندان پهلوی سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن نیست منتظر حوادث بعدی باشید آنروزی که ملکه نور با رای ملت و حمایت ارتش بر تخت شاهی بنشیند اوج شگفتی و تحسین جهانیان نسبت به ایرانیان را شاهد خواهیم بود که چطور یک زن از ارزش و شخصیت چنین والایی برخوردار که پادشاه و مادر مملکت شود !

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. این البته تصور شماست که هیچ حزب و سازمانی را از خانواده کودتاچی و بدنام پهلوی میهن دوست تر و دموکرات تر نمیدانید وگر نه که واقیعت تاریخی چیز دیگری میگوید که با هیچ مقدار از ماله کشی قابل کتمان نیست.

      حذف
    2. نام ببر تا خشتکشان را جلوی روی مبارکت پایین بکشم و رسوایشان کنم از وطن فروشی

      حذف
    3. من جای شما بودم اصلا صحبتی از بقول خودتان "پایین کشیدن شلوار وطن فروشان" نمیکردم که با وجود حمایت از شاهانی که اساسا بر کشیدنشان به قدرت حاصل اراده بیگانه بوده و با کودتاهای بیگانه ساخته و بیگانه خواسته بقدرت رسیدند، و در تمام مدت حکومت خود، کاری جز اجابت خواستهای بیگانگان نداشتند، اولین کسی که خشتکش باید پایین کشیده شود همان "اعلیحضرتین" مبارک جنابعالی است.
      حکومتی که به گواهی اسناد تاریخی، دربارش را تبدیل به شعبه ایرانی وزارت امور خارجه انگلستان و آمریکا کرد، و شاه ان عملا تبدیل به کارمند جز وزارت امور خارجه آمریکا شده بود، نمیتواند مشروعیت مبارزه با کسی را تحت عنوان "وطنفروشی" داشته باشد که بقول معروف رطب خورده منع رطب نمیکند.

      حذف
  14. لعنت به کورش کبیر و داریوش که با اینکه این همه خدمت به ایران کردند ولی با مخالفینشون بد برخورد کردند و دمکراسی را در ایران برقرار نکردند و دیکتاتور بودند من جمهوری خواه از اینکه کورش و داریوش دیکتاتور بودند متاسفم !!!!!!!!!!!!!!!!!!

    پاسخحذف
  15. عجب ابلهی هستی تو دیگه. نه اینکه تو عهد باستان بجز این بوده!! اغلب کشورهای دوربرمونم تا همین اواخر دیکتاتوری بود. از جمله روسیه . ترکیه. بقیه اش پیش کشت.
    حداقل یه چیزی بگو که سوادش رو داری یا میدونی چی داری میگی

    پاسخحذف
  16. خوب داریوش و کورش دیکتاتور بودن دیگه ! در منطق یک جمهوری خواه نباید به داریوش و کورش افتخار کرد باید اونا را به اسم دمکراسی تخریب کرد وگرنه چه فرقی هست بین پهلوی وهخامنشیان دوتاشون مثل هم دیکتاتور بودند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. دوست عزیز
      جایی برای مقایسه بین حکومت پهلوی و حکومت هخامنشی نیست و چنین قیاسی از بن غلط است چرا که به اندازه ۲۰۰۰ سال از نظر زمانی با هم اختلاف دارند، بنابر این حرف از دمکراسی در حکومت هخامنشی، انهم در حالیکه دموکراسی هنوز در هیچ نقطه دنیا وجود نداشت، در بهترین حالت ساده لوحی است. حکومت پهلوی اما با ۲۰۰۰ سال تاخیر و تاخر نسبت به حکومت هخامنشی بوجود آمد، یعنی زمانی که جنبش های دموکراتیک در جهان پدیدار شده بودند و ایران به تازگی انقلاب مشروطه را با پیروزی به ثمر رسانده بود. یادمان باشد که کوروش قانونی در پیش رو نداشت تا با سوگند به ان، متعهد به حفظ ان شود، اما هم رضا پهلوی و هم محمد رضا پهلوی، هر دو به قانون اساسی مشروطه سوگند خورده بودند. قانونی که خونبهای انقلاب مشروطه بود. هر دو هم ان قانون را از روز اول بدست گیری قدرت، زیر پای گذاشتند
      مساله دوم اینست که کودتای ۲۸ مرداد نقطه پایانی بر پادشاهی و فلسفه ان در ایران نهاد. توضیح آنکه بطور تاریخی، نهاد پادشاهی همواره خود را حافظ ایران در برابر انیران میدانست و تمام دیکتاتوری و ستم کبود را هم به عنوان اینکه حافظ ایران در برابر انیران است، توجیه میکرد. اما از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد، نهاد پادشاهی در ایران تبدیل به نهادی شد، حافظ منافع انیرانیان در ایران. سیستمی که خود فلسفه وجودی خود را زیر پا بگذارد وجودش را برای جامعه بلا موضوع کرده است.

      حذف
  17. " ناشناسSunday, August 05, 2012 3:21:00 AM

    با سلام
    نوشته خوبی بود ولی دوست دارم یک نکته به شما و همه بینندگان سایت شما بگم , اگر در ایران زندگی نمی کنید ، و این تحلیل را دارید که سلطنت طلبی در اینده سیاسی ایران مورد پذیرش مردم داخل ایران است به نظر من به بیراهه می روید "
    .
    خیر! به بیراهه نمیروند. شماهستید که در اشتباهید و تحلیل یک سویه ای رو از داخل دارید
    من نوعی که توی ایرانم اونم در شهرستان کاملا نظر عکس شما رو دارم
    تشریف ببرید میون مردم عادی. توی محافل خونواده ها یا کسبه و بازار ببینین چی میگن و چی تو ذهنشونه؟
    شما اگه محق هستید و راست میگویید بیایین همین الان یک فضای سالم و آزاد بدون از ترس و خالی از پروپگاندای دولتی فراهم کنید و یک نظرسنجی علمی یا رفراندمی برگذار کنید. اونوقت خواهید دید مردمی که شما ازش اسم میبری به چه شخص و یا به چه طرز فکری رای خواهند داد؟

    پاسخحذف
  18. کسی که ارغ ملی و رگ و ریشه ایرانی نداره و جهان وطنه بایدم اینو بگه
    مثل اون که ازش پرسیدن احساست چیه؟
    گفت هیچ... از تبار همونی

    پاسخحذف
  19. رضا پهلوی(پالانی) اول= نوکر انگلیس
    محمد رضا پهلوی(پالانی)= نوکر آمریکا
    رضا پهلوی(پالانی) دوم= نوکر اسرائیل

    پاسخحذف
  20. سلسله دست نشانده پهلوی قابل قیاس با امپراطوری هخامنشی نیست

    پاسخحذف
  21. حکومت پهلوی و حکومت جمهوری اسلامی هر دو ویژگی های حکومت تمامیت خواه را دارند اینها را از سایت ویکیپدیا پیدا کرده ام:

    علایم تشخیص یک حکومت توتالیتر

    . بسته شدن روزنامه‌های منتقد حکومت.
    . وجود سانسور شدید در تمام ابعاد، از جمله اطّلاعات، رسانه‌ها، مطبوعات و کتب.
    . زندانی شدن افرادی که از حکومت انتقاد می‌کنند.
    . پناهندگان سیاسی فراوان در کشورهای دیگر.
    . اقتصاد دولت مدار.
    . وجود رهبری مقتدر و اغلب کاریزماتیک در راس حکومت.
    . شخصیت پرستی (کیش شخصیت).
    . وجود ایدئولوژی فراگیر رسمی و حکومتی که همه چیز با آن سنجیده می‌شود.
    . سرکوب شدن حقوق اقلیّت‌های سیاسی، مذهبی، قومی.
    . قرار داشتن انحصار رسانه‌های فراگیر، از جمله رادیو و تلویزیون، در اختیار دولت.
    . دولتی بودن تمام نظام‌های ارتباطی، از جمله پست، تلفن و اینترنت.
    . مقدّس شماری آرمان‌های رسمی حاکمیّت.
    . برخورد سبعانه و بی‌رحمانه با مخالفان حکومت.
    . محدود شدن آزادی‌های فردی، به ویژه آزادی بیان.
    منبع
    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C

    در حکومت پهلوی تعداد روزنامه ها به دو تا رسیده بود مخالفان حق حرف زدن نداشتند فقط یک حزب داشتیم و شاه گفته بود که هر کی نمیخاد 700 تومن بخهش بدین از کشور بره و...

    پاسخحذف

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.