جمعه، تیر ۰۹، ۱۳۹۱

برای برخی مبنای آزادی خواهی، کوبیدن رضا پهلوی است و برای برخی آزادی خواهی در حمله به منتقدین رضا پهلوی خلاصه می شود!

یاد بگیریم که حمله مغرضانه به رضا پهلوی، یا توهین به منتقدین او، از کسی نه آزادی خواه می سازد و نه دمکراسی طلب!

خلاصه و مفید، چند نکته را عرض می کنم:

یکم: دمکراسی طلبی و آزادی خواهی و مبارزه با رژیم، تعریف مشخصی دارد.
می توان با رژیم مبارزه کرد، اما این مبارزه، برای رسیدن به دمکراسی و آزادی نباشد. می توان مبارزه کرد، ام نتیجه کار، عبث و بیهوده باشد، همچنان که مجاهدین خلق، سالها با این رژیم مبارزه کرده اند، اما عملکرد آنها، هیچ کمکی به آزادی و دمکراسی در ایران نکرده است. یا مقال دیگر، گروه عبدالمالک ریگی است که آنها نیز با این رژیم مبارزه کرده اند. 
دوم: مبنای دمکراسی طلبی و آزادی خواهی، کوبیدن رضا پهلوی نیست. او هم دغدغه کشورش را دارد و خواستار یک حکومت دمکراتیک (چه پادشاهی پارلمانی و چه جمهوری) برای ایران است. 
برخی ممکن است با سلطنت مخالف باشند (چون خود من) اما مخالفتی با رضا پهلوی نداشته باشند، فعالیت های اخیر او،  چون شکایت از خامنه ای، یا تشکیل یک شورای ملی را قدر بدانند. 
اصولا دمکراسی طلبی، به معنای کوبیدن و حمله چشم بسته به رضا پهلوی نیست! 
خیلی سطحی نگری است که تصور کنیم اگر کسی به رضا پهلوی حمله نکرد، او دمکراسی طلب و آزادی خواه نیست! و اگر کسی به رضا پهلوی حمله کرد، الزاما او دمکراسی طلب است. 
کافیست نگاه کنید و ببیند اشخاصی چون دکتر نوری علا یا الاهه بقراط، به رضا پهلوی حمله نمی کنند و یا کافیست ببیند که کیهان شریعتمداری، بیش از همه  به رضا پهلوی حمله می کند! 
سوم: خطاب به شاه اللهی ها (!) نیز باید گفت که مبنای آزادی طلبی و دمکراسی طلبی (اگر به دنبال آزادی و دمکراسی هستید)، تعریف چشم بسته از رضا پهلوی نیست، مبنای مزدور رژیم بودن نیز انتقاد از رضا پهلوی نیست. 
زشت و زننده است که برخی به اسم دفاع از رضا پهلوی، در صدد حذف اندیشه مقابل برآیند، یا اینکه به جای بحث منطقی، به شخص منتقد، حمله کنند. 
در حقیقت دو دیدگاه غلط در اینجا وجود دارد، برخی تصور می کنند هر کسی که به رضا پهلوی حمله کرد و با او مخالفت شدید کرد، آزادی خواه و دمکراسی طلب است، در نقطه مقابل این اشخاص نیز کسانی هستند که هر گونه انتقادی از رضا پهلوی را دسیسه رژیم می دانند و معتقدند که اگر کسی از رضا پهلوی انتقاد کرد، الزما مزدور رژیم است!!

این دو گروه، مبنا و معیار آزادی خواهی و دمکراسی طلبی را حمله به رضا پهلوی می یابند! 

شناختی که من از رضا پهلوی پیدا کرده ام، این است که او نه خواستار تمجید و حمایت کور از خودش است، نه از اقدامات برخی در حمله به منتقدینش را تایید می کند.

مخالفین رضا پهلوی باید بدانند که می توان با برخی از گفته های رضا پهلوی مخالف بود، می توان مخالف پادشاهی پارلمانی (خواسته رضا پهلوی) بود، اما می توان دست در دست طرفداران او گذاشت و برای آزادی و دمکراسی در کشور تلاش کرد. 

حامیان تندور رضا پهلوی نیز باید بدانند که تنها خواسته رضا پهلوی، پادشاهی پارلمانی نیست، او خواستار حکومت دمکراتیک در ایران است، این خواسته در قالب جمهوری نیز می گنجد. اگر طرفداران رضا پهلوی، خود را حامی او می دانند، باید بدانند که او خواستار حذف یا توهین به مخالفینش نیست. به این افراد، دیدن این نوشته از رضا پهلوی را توصیه می کنم! 


مطالب دیگر امروز من:

۹ نظر:

  1. ايــن ره کـه تـو مـيروی بـه۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

    پاسخحذف
  2. نـه اون خـوبـه نـه ايـشـون، لـعـنـت بـه هـر دوتـاشــون۰

    پاسخحذف
  3. خانم / آقای گمنامیان
    من همیشه مقالات و نوشته های شما را دنبال کرده ام و از نگاه شما به مسائل استفاده میبرم. گر چه با شما در بسیاری جهات اختلاف نظر دارم، معذلک نگاه شما را به مسائل درخور توجه میدانم.
    متاسفانه اینبار، نوشته شما را بسیار قابل اعتراض میدانم و از نگاه بسیار سطحی شما بسیار شگفت زده شدم. متاسفانه شما در اینجا اعتراضات به حقی را که به رضا پهلوی میشود را، در حد یک لج و لجبازی ساده و بچه گانه پایین آوردید و آنها را به حد دعواهای شخصی تقلیل داده اید.
    اجازه دهید از نکات خود شما شروع کنم:
    شما گفته اید که:
    "مکراسی طلبی و آزادی خواهی و مبارزه با رژیم، تعریف مشخصی دارد."

    تعریف شما از دموکراسی و آزادیخواهی چیست که رضا پهلوی در ان جا میگیرد، اما مجاهد و فدایی و کمونیست و ملی و غیره و غیره در ان جای نمیگیرند؟ آیا شما نام وعده های فریبنده پیش از بدست گیری قدرت را "دموکراسی طلبی" میگذارید؟ خوب پس با این حساب که خمینی از همه "دمکرات تر" که در پاریس وعده هایی به مراتب شیرین تر میداد.
    به نظر من دموکرات منشی به معنای احترام به حق و حقوق مردم است. کسی که به هر یک از حقوق مردم احترام نمیگذارد، دموکرات نیست. آقای رضا پهلوی هر بار که با سوالات مربوط به جنایات پدر و پدر بزرگشان، بالاخص کودتای ۲۸ مرداد مواجه میشوند، از پاسخگویی به سوالات به هزار لطایف الحیل طفره میروند. این واقعه، واقعه ای که در ان دولت دموکراتیک و منتخب ملت با کودتای آمریکایی و به همراهی دربار و ارتجاع دسرنگون شد، و اثری عمیق بر روح و روان ایرانیان گذاشت. در هر کشوری که چنین اتفاقی میفتد خائنین محاکمه میشدند و دستگاه های درگیر در ان، با عذر خواهی از مردم، برنامه خود را برای تصفیه چنین عواملی از درون خود اعلام میکردند تا مردم مطمئن باشند که چنین چیزی هرگز تکرار نخواهد شد. خودداری از پاسخگویی به چنین سوالاتی توسط شاهزاده، تنها نشاندهنده بی اعتنایی ایشان به حق مردم برای "دانستن" است و چنین کسی، هر چه باشد، "دموکرات" نیست.
    البته این تنها چیزی نیست که شاهزاده از ان طفره میرود. مثلا معلوم نیست که چطور در حالیکه ایشان برای برقراری و تداوم سلطنت پهلوی سوگند یاد کرده اند، میتوانند به وعده خود مبنی به احترام به رای مردم از فردای سرنگونی جمهوری اسلامی احترام بگذارند، ولو آنکه ان رای، بر خلاف استقرار سلطنت باشد! آیا ایشان به سوگند پادشاهیش بی اعتنایی میکند، یا به وعده ای که به مردم داده است؟ این تناقضات، بالاخص که با فرار از پاسخگویی روشن و صریح به مردم و خبرنگاران همراه شود، نه تنها تصویر یک انسان دموکرات را نشان نمیدهد، بلکه نشان دهنده انسان شیادی است که خیلی چیزها برای پنهان کردن دارد. البته اینهایی که گفتم مشت نمونه خروار است و از این گفتنیها در مورد ایشان بسیار است.

    از ان گذشته فرموده اید که مبارزات مجاهدین و فداییان و غیره کمکی به دموکراسی نکرده است. سوال اینست که اگر مبارزات مجاهدین و فداییان و ملیون و غیره به قول شما کمکی به دموکراسی نکرده، میشود بفرمایید که مبارزات تاکنونی آقای رضا پهلوی چه کمکی به دموکراسی کرده است؟ آقای رضا پهلوی پس از خروج ایران و کوتاه مدتی پس از فوت پدرش تاجگذاری کرد و قسم پادشاهی خورد و از ان پس سالهای انفعال خویش را آغاز کرد. اما پس از سالها انتظار و زمانی که دید که مردم "ناسپاس" ایران دسته دسته برای عذر تقصیر خواهی جهت سرنگونی دم و دستگاه پهلوی، به پایش نمی افتند و از اصرار و تقاضا برای بازگشت به ایران و از سر گیری غارت و سرکوب خبری نیست، بلافاصله رنگ عوض کرد و اعلام نمود که اگر مردم ایران مرا نخواهند، من به رایشان احترام میگذارم. (از حالا ملت ایران را شامل الطاف ملوکانه خویش، البته در تبعید، میکند!)

    -------------------------------------------پایان قسمت اول -----------------------------------------------------------------------

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درود،

      سپاس گذار کامنت ارزمشمند شما هستم

      نکات ذیل را خدمت شما عرض می کنم:

      فرموده اید:
      "من همیشه مقالات و نوشته های شما را دنبال کرده ام و از نگاه شما به مسائل استفاده میبرم. گر چه با شما در بسیاری جهات اختلاف نظر دارم، معذلک نگاه شما را به مسائل درخور توجه میدانم."
      سپاس گذار محبت شما هستم. ممنونم.
      ===========
      فرموده اید:
      "تعریف شما از دموکراسی و آزادیخواهی چیست که رضا پهلوی در ان جا میگیرد، اما مجاهد و فدایی و کمونیست و ملی و غیره و غیره در ان جای نمیگیرند؟ آیا شما نام وعده های فریبنده پیش از بدست گیری قدرت را "دموکراسی طلبی" میگذارید؟ خوب پس با این حساب که خمینی از همه "دمکرات تر" که در پاریس وعده هایی به مراتب شیرین تر میداد.
      به نظر من دموکرات منشی به معنای احترام به حق و حقوق مردم است. کسی که به هر یک از حقوق مردم احترام نمیگذارد، دموکرات نیست. آقای رضا پهلوی هر بار که با سوالات مربوط به جنایات پدر و پدر بزرگشان، بالاخص کودتای ۲۸ مرداد مواجه میشوند، از پاسخگویی به سوالات به هزار لطایف الحیل طفره میروند."
      گرامی،

      هیرو زندگی من، بختیار است و مصدق، کسی است که به آن افتخار می کنم.
      اما نکته اینجاست که آیا ما باید در دعوای 28 مرداد به سر ببریم و وضع وخیم کشور را فراموش کنیم؟!

      رضا پهلوی نقض حقوق بشر در زمان پدرش را را محکوم کرده است، آیا این کافی نیست؟
      http://gomnamian.blogspot.co.uk/2012/02/blog-post_8.html

      ضمنا،

      باز تاکید می کنم، دمکراسی تعریف مشخصی دارد، وقتی کسی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و رای مردم و سکولاریسم تاکید می کند، چرا ما نباید حرفش را بپذیریم؟!

      نمی توان رضا پهلوی و مجاهدین را با هم مقایسه کرد، چه آنکه رضا پهلوی هیچ کار دیکتاتوری انجام نداده، اما مجاهدین بمب گذاری و ... در پرونده خود دارند. بماند که رضا پهلوی آنقدر شرافت داشته که نقض حقوق بشر در زمان پدرش را تایید و محکوم کند .

      تلاش رضا پهلوی برای تشکیل یک شورای ملی، تلاش برای دمکراسی است.

      حذف
  4. ------------------------------------------- قسمت دوم -----------------------------------------------------------------------
    فرموده اید که .
    "مبنای دمکراسی طلبی و آزادی خواهی، کوبیدن رضا پهلوی نیست. او هم دغدغه کشورش را دارد و خواستار یک حکومت دمکراتیک (چه پادشاهی پارلمانی و چه جمهوری) برای ایران است. "
    مبنای دموکراسی، کوبیدن هیچکس نیست. اولا مگر ما با کسی جنگ و جدال فردی و شخصی داریم؟ مشکل ما با آقای رضا پهلوی و دیگر فعالان سیاسی، مشکل خط و خطوط و جهت گیریهای سیاسی و منافع طبقاتی است که در خدمت ان هستند. به شما اطمینان میدهم که جز لمپنها، هیچ کسی اختلافات سیاسی را فردی و شخصی نمیکند.
    اما مبنای دموکراسی طلبی حتی صرف کوبیدن خط و خطوط ارتجاعی و قابل اعتراض هم نیست. مهم آنست که یک منتقد و مخالف "به چه دلیل" و "از کدام زاویه" به یک خط و جهت گیری سیاسی و طبقاتی حمله میکند. آیا این انتقاد و مخالفت از موضعی مترقی و انسانی است، یا از موضعی ارتجاعی و عقب افتاده. تنها این ملک است که مشخص میکند که آیا این اعتراض اعتراضی انسانی و مترقی است، یا تنها در جهت جنگ قدرت بین دو جناح از جناح های ارتجاعی. این یک.
    از ان گذشته همین ادعای شما محل اختلاف و شک است. آیا رضا پهلوی براستی بدنبال برقراری حکومتی دموکراتیک و برقراری حق حاکمیت ملی برای کلیه ایرانیان است تا همه ایرانیان در تعیین سرنوشت خود بتوانند شرکت داشته باشند؟ چنین چیزی نه در گذشته خاندان پهلوی مشاهده شده و نه حتی هم اکنون و پس از سالها اقامت اینان در کشورهای دموکراتیک قابل مشاهده است. اینان حتی به حق مردم در دانستن و توضیح خواهی هم باور ندارند. میگویید نه، به ادبیاتی دقت کنید که اینان برای توصیف افکار عمومی پرسشگر از کودتای ۲۸ مرداد، بکار میبرند. از روضه خوانی برای ۲۸ رداد گرفته تا کربلای ۲۸ مرداد. انهم نه توسط هواداران عادی این طیف، بلکه توسط سردمداران ان، از قماش داریوش همایون. فرار و طفره روی شاهزاده از پاسخگویی به افکار عمومی در این مورد هم که نیاز به بازگویی ندارد.

    فرموده اید که :
    "خطاب به شاه اللهی ها (!) نیز باید گفت که مبنای آزادی طلبی و دمکراسی طلبی (اگر به دنبال آزادی و دمکراسی هستید)، تعریف چشم بسته از رضا پهلوی نیست، مبنای مزدور رژیم بودن نیز انتقاد از رضا پهلوی نیست. "

    گمنامیان عزیز، قبل از آنکه هواداران عادی شاهزاده را محکوم کنی، نگاهی به سران و سردمداران این جریان بینداز تا ببینی که آب از سرچشمه آلوده است. معلوم است که وقتی پیشنماز بخندد، پس نماز ریسه میرود. من با آنکه هواداران سلطنت را دنباله همان شعبان بی مخ میدانم و افرادی بی منطق، معذلک راستی و صراحت آنها را ستایش میکنم، بالاخص در مورد مسائلی که شاهزاده و دیگر سردمداران این جریان فاشیستی- استعماری سعی در پنهان کردنش دارند. وقتی سردمداران جریانی انقدر بی اخلاق هستند که به دنبال فریب افکار عمومی به بدیهی ترین نرمها و معیارهای دموکراسی بی اعتنایی کرده و حق افکار عمومی را با بی اعتنایی آشکار زیر پا میگذارند، معلوم است که طرفدارانش، که اغلب آدمهای پیچیده ای هم نیستند و حرام زدگی و فریبکاری سران را هم ندارند، از اظهار فاشیستی ترین حرفها و درخواستها ابایی ندارند.
    اتفاقا همین چند وقت پیش بود که فردی به نام امید دانایی در سوئد (اگر اشتباه نکرده باشم)، با وقاحت تمام به کمونیستها میگفت که شما با انقلابتان (که همانطور که میدانید همه مردم در ان شرکت داشتند) به شاه ما خیانت کردید! لابد از دید این جوجه فاشیست سلطنت طلب، ملت ایران همگی بابت این انقلاب به شاه خیانت کرده اند! این چماقدار تازه نفس آریامهری که تازه پا جای پای شعبان جعفری گذاشته اصلا نمیفهمد که مملکت مال مردم است و حکومتها خدمتگزار و نوکر مردم و حرف از خیانت مردم و افکار عمومی به حکومتی که باید نوکر مردم باشد، به غایت مسخره و البته نشانگر آنست که ارزش های انسانی و دموکراتیک تا کجا در ذهن این جماعت مسخ شده است.
    گمنامیان عزیز، این نجاست را هر چه بیشتر هم بزنی، بوی گندش بیشتر درمیآید. این جریان قابل اصلاح نیست و نشان داده است که جایی جز زباله دان تاریخ ندارد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،
      سپاس مجدد از کامنت،

      شما اعمال اشخاص خاصی را نمی توانید به حساب کسی بگذارید.

      در مورد آقای امید دانا، یادم است که لینکی دیدم که در آن ، این کار امید دانا محکوم شده بود و نوشته شده بود اگر رضا پهلوی هم حضور داشت، عکس یکی از زندانیان سیاسی را بالای سر می برد. و رضا پهلوی هم در بالاترین به این لینک رای داده بود (یعنی با آن موافق بود!)

      منظورم این است که منصفانه باید عمل کنیم و رفتار اشخاص را بر مبنای حرف و عمل خودشان قضاوت کنیم! نه بر اساس علمکرد کسی مثل امید دانا که معلوم نیست که هست و به کجا وصل است!

      حذف
  5. گمنامیان عزیز
    ممنون از پاسخ شما به سوالاتم. متاسفانه پاسخهای شما سوالات مرا بیشتر کرد. اما اجازه دهید به جای سوالات بیشتری که بتایم ایجاد شده به ایرادهایی بپردازم که به پاسخهای شما دارم.

    فرموده اید که:

    "هیرو زندگی من، بختیار است و مصدق، کسی است که به آن افتخار می کنم.
    اما نکته اینجاست که آیا ما باید در دعوای 28 مرداد به سر ببریم و وضع وخیم کشور را فراموش کنیم؟! "

    شما از من میپرسید که آیا ما باید در دعوای ۲۸ مرداد بسر ببریم و من در پاسخ از شما میپرسم که اگر براستی میخواهید از این دعوا فاصله بگیرید، چرا به سراغ جریانی میروید که به تلویح و تصریح از ان کودتا حمایت میکند و ان کودتای شرم آور را "قیام ملی" میخواند.
    دوست عزیز، تا زمانی که آرمانهایی که مصدق بر ان پی میفشرد، هنوز متحقق نشده اند، مساله ۲۸ مرداد مساله روز است و مساله روز خواهد ماند. لطفا توجه داشته باشید که ۲۸ مرداد تنها یک روز در تقویم سال و ماه نیست که سپری شده باشد. ۲۸ مرداد شناسه جریانهای تاریخی است که امروز هم مدعی حکومت هستند. یادتان باشد که روزهای خوب و غرور آفرین برای یک ملت و پیروزیهای تاریخی، اسباب رشد و ترقی ان ملت میشوند، و روزهای تلخ و یاس و شکست، اسباب عبرت و باز اندیشی و درون نگری ان. اگر شما مساله عبرت تاریخی را از ۲۸ مرداد بگیرید، جز شکست و احساس حقارت برای ایرانیان چه میماند؟
    ۲۸ مرداد و کلا تاریخ گذشته یک سرزمین، چرا روزهای مهمی هستند؟ یکی از دلایل ان، به نظر من، شناساندن جریانهایی است که ادعاهای بزرگ دارند اما در عمل حقیرند و کم مایه. ۲۸ مرداد نشان داد که دستگاه استعمار ساخته و استعمار خواسته پهلوی، چنانچه مجبور به انتخاب بین منافع ملت ایران و منافع استعمار شود، بدون کمترین تردیدی منافع استعمار را برخواهد گزید و آنرا بر منافع ملت ارجحیت خواهد داد، چرا که منافع خود را به منافع کمپ استعمار و ارتجاع نزدیکتر میبیند. آیا چنین دستگاهی میتواند سخنگو و حافظ منافع ایرانیان باشد؟
    یادتان باشد که وضعیت وخیم کشور ما دنباله ان کودتای شرم آور و نتیجه همراهی و همکاری شیخ و شاه است. آنچه سبب پا گرفتن دستگاه آخوند در ایران و وضعیت امروز ما شد، سرکوب بی وقفه احزاب مترقی و سکولار در کشور و تقویت مذهبیون از کیسه مراحم آریامهری بوده است.

    فرموده اید که:
    "رضا پهلوی نقض حقوق بشر در زمان پدرش را را محکوم کرده است، آیا این کافی نیست؟"
    آقای رضا پهلوی تنها برخی از کارهایی را که در زمان پدرش انجام شده محکوم کرده، انهم با قید این مطلب که پدرش از این کارها خبر نداشت. این همان ادعایی است که حکومت جمهوری اسلامی هم میکند و حاضر به گردن گرفتن ان فجایع نیست. کشتارها را هم یا کار "مردم مسلمان و غیور" میداند که غیرت اسلامیشان بجوش آمده و یا کار "عناصر خودسر" وزارت اطلاعات. این اتفاقا نشان از بزدلی دیکتاتوریها دارد. اما از این حرفها گذشته آیا ایشان هرگز پدر و پدر بزرگش را بخاطر کودتاهای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ محکوم کرده است؟ آیا سرنگونی دولت دموکراتیک دولت مصدق، انهم با همراهی ارتجاع و استعمار، نقض خشن و وحشیانه حق حاکمیت ملت ایران نیست؟ آیا کودتا بر علیه حکومت مشروطه، که خونبهای مجاهدین و آزادیخواهان مشروطه است، نقض حق حاکمیت ملی، که از مصادیق حقوق بشر است، نیست؟ آیا شما در جایی هم دیده اید که ایشان این کودتاها را هم محکوم کنند؟
    -----------------------------------------پایان قسمت اول -----------------------------------------

    پاسخحذف
  6. ----------------------------------------- قسمت دوم -----------------------------------------

    پرسیده اید که:
    "باز تاکید می کنم، دمکراسی تعریف مشخصی دارد، وقتی کسی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و رای مردم و سکولاریسم تاکید می کند، چرا ما نباید حرفش را بپذیریم؟! "

    به همان دلیل که نباید حرفهای خمینی و خاتمی را میپذیرفتیم و حالا که پذیرفتیم، باید به چنین وضعیت ناگزیری هم تن دهیم. دوست عزیز، لفاظی و چرب زبانی که کاری ندارد. از هر کسی هم بر میاید، بالاخص که در قدرت هم نیست. سوال اینست که آیا دستگاه سلطنت پهلوی یا دستگاهها ارتجاع مذهبی، توان و ظرفیت تحقق این شعارها و وعده ها را هم دارد؟ آیا تحقق حقوق بشر و حق حاکمیت ملی، منافع طبقاتی دستگاه های استعماری شیخ و شاه را بخطر نمیاندازد؟ پاسخ این سوال به گواهی سالهای حکومت ارتجاع شاه و شیخ منفی است
    چرا نباید حرف رضا پهلوی را بپذیریم؟ بخاطر سابقه منفی خانواده پهلوی. البته که حرف هر کسی را نباید براحتی پذیرفت، چه رسد به اینکه ان فرد به لحاظ تفکر و جریان، به جریانی وابسته باشد که سابقه منفی مشخصی هم دارد. منتهی وقتی چنین ادعاهایی از طرف هر کس، با سابقه یا بی سابقه مطرح شود، باید این حرفها مورد "راستی آزمایی" قرار گیرد و متاسفانه آقای رضا پهلوی با برخورد تاکنونی خود با افکار عمومی پرسشگر، در این امتحان "راستی آزمایی" مردود شده اند.

    فرموده اید که:
    "نمی توان رضا پهلوی و مجاهدین را با هم مقایسه کرد، چه آنکه رضا پهلوی هیچ کار دیکتاتوری انجام نداده، اما مجاهدین بمب گذاری و ... در پرونده خود دارند. بماند که رضا پهلوی آنقدر شرافت داشته که نقض حقوق بشر در زمان پدرش را تایید و محکوم کند ."
    دوست عزیز، انقلابیون آمریکا هم برای جنگ با دولت استعماری انگلستان و آزادی کشورشان از اشغال انگلستان، از بمب و اسلحه استفاده کردند. آقای پهلوی هم آب ندیده، وگر نه شناگر ماهری است. شما انتظار داشتید که در غربت و تبعید چطور دیکتاتوری کند؟
    اما اگر مجاهدین از بمب استفاده کردند، ملیون که از بمب استفاده نکردند. من از شما پرسیدم که چرا رضا پهلوی در تعریف شما از دموکراسی جا میگیرد ولی مجاهدین، فداییان، کمونیستها، ملیون و غیره و غیر هیچیک جا نمیگیرند. مشکل آقای پهلوی این نیست که برای مبارزه با آخوند از بمب و اسلحه استفاده نکرده، مساله آنست که اساسا ایشان هیچ کاری در مبارزه با آخوند نکرده. ضمن آنکه خاندان پهلوی هم از بمب و مسلسل و باتوم و شکنجه تنها بر علیه آزادیخواهان و مبارزین استفاده میکردند، وگر نه که شیخ و شاه در طول تاریخ و در تمام حکومتهای فئودالی، همیشه سابقه همراهی و همکاری هم داشته اند، از ۲۸ مرداد بگیرید تا بحال. ارتش را هم که امرای شاه با سلام و صلوات و با صلاحدید هویزر آمریکایی، بدون اطلاع نخست وزیر وقت، به خمینی دادند. اساسا در طول تاریخ هم، اگر شیخ و شاه با هم اختلافی داشته اند، اختلافشان بر سر تقسیم قدرت بوده است که ربطی به منافع مردم نداشته است. وگر نه خاندان پهلوی از کاربرد ارتش و مسلسل و غیره برای سرکوب و کودتا بر علیه مردم و آزادیخواهان هرگز ابایی نداشته است. این همان چیزی است که اتفاقا پرسشگران، آقای پهلوی را بابتش در مورد ۲۸ مرداد مورد پرسش قرار میدهند که تاکنون هم آقای پهلوی با موفقیت از پاسخگویی فرار کرده است!
    -----------------------------------------پایان قسمت دوم -----------------------------------------

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. -----------------------------------------قسمت آخر -----------------------------------------
      فرموده اید که:
      "تلاش رضا پهلوی برای تشکیل یک شورای ملی، تلاش برای دمکراسی است."
      اگر آقای پهلوی با روراستی با مردم و افکار عمومی برخورد کنند، با صراحت پاسخ دهند و از افکار عمومی و پاسخ به عملکردهای خاندان پهلوی (از جمله کودتای ۲۸ مرداد) فرار نکنند، نتیجه بهتری برای جلب افکار عمومی خواهند گرفت. با شیرین زبانیهای بی مایه دیگر نمیتوان افکار عمومی را فریب داد. آقای پهلوی همانطور که گفتم میتوانند دموکرات منشی خود را در پاسخ صادقانه به سوالات و ابهامات افکار عمومی نشان دهند.

      فرموده اید که:
      "شما اعمال اشخاص خاصی را نمی توانید به حساب کسی بگذارید."
      دوست عزیز، اگر توضیحات مرا میخواندید برای شما به تفصیل نوشتم که چرا آب از سرچشمه گل آلود است و مورد "امید دانا" تنها مشتی از خروار است. اگر شما تنها یک اعلامیه دیده اید که کار "امید دانا" در ان محکوم شده بود، من کانالهای تلویزیونی بسیاری از سلطنت طلبان را دیده ام که "امید دانا" را تشویق هم میکردند و سخنانش را مثل نقل و نبات نقل میکردند. یکی از آنها تلویزیون کانال یک متعلق به آقای شهرام همایون "مشروطه خواه" است.
      دوست عزیز، از قدیم گفته اند که دو صد گفته چو نیم کردار نیست. آقای پهلوی اگر در برخوردش با افکار عمومی نشان دهد که به حق مردم در "دانستن" احترام میگذارد، از طفره روی نسبت به پرسش های افکار عمومی دست بردارد و جوابهای صادقانه به پرسشهای مردم دهد، خود به خود شعبان بی مخ ها و چماقداران از دور ایشان پراکنده خواهند شد. اگر آقای پهلوی براستی دموکرات باشد، شک نکنید که دموکرات ها را هم جذب خود خواهد کرد و دیگر من و شما اینجا مجبور نخواهیم بود که به این صحبت بپردازیم که آیا این رفتارهای غیر دموکراتیک اشی از ذات دستگاه استعماری پهلوی است یا تنها مربوط به عملکرد شخصی و فردی یک سلطنت طلب است. اما آیا دستگاه سلطنت پهلوی با ان سابقه تاریخی و ان منافع طبقاتی میتواند به حاکمیت ملی و دموکراتیک تن دهد؟ بدلایل متعدد در مورد این مساله شک و تردید دارم.

      حذف

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.