‏نمایش پست‌ها با برچسب Human right. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب Human right. نمایش همه پست‌ها

پنجشنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۲

آقای اصلاح طلب! این سو استفاده از اعلامیه حقوق بشر است، اگر موسوی را از این حقوق بهره مند بدانید، اما پیمان عارفی را نه!

این سو استفاده از حقوق بشر است اگر بخواهیم از این اعلامیه، تنها درباره گروهی خاص استفاده کنیم و بقیه را از آن محروم بدانیم!


پیش درآمد:
حقوق بشر دامان پر مهری را دارد، دامانی که همه می توانند از آن بهره بگیرند، و حتی ناقضیان حقوق بشر نیز می توانند از این دامان پر مهر،  بهره مند شوند. اصولا هیچ جرم و یا گناهی، باعث  نمی شود که یک انسان، از انسانیت خود ساقط شود، و دیگر نتواند از حقوق بشر بهره مند شود.
یادمان باشد، حتی جنایتکاری مانند صدام حسین نیز از اعلامیه جهانی حقوق بشر بهره مند است، و باید حقوق انسانی او محفوظ بماند. 
خبر دردناک:
شنیدن  خبر درگذشت همسر و مادر پیمان عارفی، دل هر انسانی را به درد می آورد. فارغ از اینکه عقیده و گرایش فکری و سیاسی او چه بوده است، اما جنایت عظیمی صورت گرفته است، که روزگار سیاه ایرانیان را نشان می دهد.
نکته اول: یک انسان صرفا به دلیل اینکه یک نظر مخالف نظر ولی فقیه و رژیم دیکتاتوری داشته است، باید به زندانی طولانی مدت  و تبعید محکوم شود. این نقض آشکار حقوق بشر است، آز آنجا که او هیچ جرمی مرتکب نشده است.
نکته دوم: به دلیل وجود مدیریت احمقانه در این نظام دیکتاتوری، جاده های ایران، نا امن ترین جاده های کشور است. و به همین دلیل مادر و همسر این زندانی سیاسی، هنگام مسافرت برای دیدن این زندانی، در تصادفی دردناک، کشته می شوند.
همه اعضای جامعه و حکومت ها، طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر، موظف به حراست از حق حیات و حفاظت از حق زندگی انسان ها هستند. وجود جاده های خطرناک که سالیانه سی هزار ایرانی را به دام مرگ می کشاند، نقض آشکار حقوق بشر است.
بعد از این اتفاق وحشتناک،  واکنش برخی از رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان، شرم آور است. به عنوان مثال، سایت کلمه، از پیمان عارفی، به عنوان «زندانی امنیتی» یاد می کند!
یعنی این سایت، حاضر نشده پیمان عارفی را زندانی سیاسی بداند، و از او به عنوان زندانی امنیتی یاد می کند! زندانی امنیتی در تمامی کشورها، به افرادی گفته می شود که خطر زیادی را برای جامعه ایجاد می کنند. مثلا یک قاتل زنجیره ای را زندانی امنیتی می دانند.
این در صورتی است که می بینیم پیمان عارفی، تنها یک شهروند بوده که نظر خود را بیان داشته است، و حتی قانون اساسی ناقص ایران نیز حق فعالیت سیاسی را برای همگان محفوظ می دارد.
این در حالی است که سایت فوق، بارها از حقوق بشر درباره زندانیان اصلاح طلب، استفاده کرده است(نمونه)
یعنی از نظر سایت فوق، اعلامیه جهای حقوق بشر شامل موسوی و کروبی می شود، اما پیمان عارفی لایق بهره مندی از این اعلامیه نیست...!
یا برخی دیگر از اصلاح طلبان، به پیمان  عارفی حمله کرده اند، و ضمن تکرار ادعای فرار زندانی، مطالب زننده ای چون ایجاد اشکال برای دیگر زندانیان را مطرح کرده اند! این رفتار، در حالی که زندانی سیاسی فوق، در خون خویش غلطه می زند و عزیزترین کسان خود را از دست داده است، شرم آور و زشت و چندش آور است...!
حقوق بشر فقط برای گروه خاصی نیست...!
آقای اصلاح طلب حکومتی! اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها برای اصلاح طلبان وابسته به رژیم نیست! شامل  همه می شود...!
یادمان باشد، که حتی رژیم اسلامی نیز گهگاه، از اعلامیه حقوق بشر سو استفاده می کند، و مثلا درباره اعمال اسراییل علیه فلسطینیان، به این اعلامیه متوسل می شود، اما در همان حال، نقض حقوق بشر در زندان های رژیم را ندیده می گیرد...!
رفتار اصلاح طلبانی که اینچنین به این  زندانی تاخته اند، یادآور رفتارهای زننده رژیم اسلامی است!


البته این اولین بار نیست که استفاده گزینشی از حقوق بشر، باعث اعتراض فعالان سیاسی یا مدنی می شود، چندی قبل، رضا پهلوی نیز نوشته بود:  مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟!

نوشته دیگر امروز:
نقدی بر مقاله فاضل میبدی، با عنوان «اسلام، حقوق بشر و حق شهروندی»/ گره زدن حزب نازی به فعالان صلح! 

خواندن این نوشته را نیز توصیه می کنم:
 پژوهشی بر عملیات کربلای پنج/ هموطنم، این تصویر روباه بنفش است، هنگام صدور دستور قتل عام شصت و پنج هزار نفر ایرانی! 

نوشته های چند روز اخیر این وبلاگ: 
/---------آهای ملتی که برای سخنرانی و تصویب نظر روحانی در سازمان ملل، بندری می رقصید...! بعدا نگویید کاش دستم شکسته بود...!
/-----------/
هشدار!/ هموطن جداشده از اسلام! آتئیست عزیز! مراقب باش که مانند سران رژیم اسلامی رفتار نکنی...!

/----------/رژیم، موفق به صدور انقلاب اسلامی نشده، لذا فساد اسلامی را به کشورهای منطقه صادر می کند...!

/-------چگونه می توان برای لغو اعدام تلاش کرد، وقتی که قصاص و آدم کشی، جزو جداناشدنی اسلام است و هنوز برای تکریم اسلام تلاش می کنند؟!


/-----------/در ستایش فعالان سیاسی پناهنده: هموطنان آزاده ای که تن عزیز خود را شمع آجین کرده اند برای آینده ایران!

/-------/نقش ماندلا در جهانی شدن ubuntu/من هستم به خاطر تو/ انسانیت، وظیفه و بدهی هر کسی به دیگری است / ویدیو و توضیح
/---/داستان کوتاه: معجزه امامزاده اکبر، و تخلیه بار کمپرسی..!




دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۹۲

آیا با حرکت پلکانی و اندک اندک، می توان به آزادی و دمکراسی دست یافت؟

اعطای آزادی به شیوه قطره چکانی(!) ممکن نیست. اصولا نمی توان پله پله به دمکراسی دست یافت. 

یکم:/

آزادی را مثال می زنم: یا آزادی کامل وجود دارد، یا اینکه آزادی اصلا وجود ندارد. ما آزادی مشروط و محدود نداریم!

اگر مثلا رژیم، یک بخش از مطبوعات را آزاد کند، و بگوید اجازه دارید در باره هر چیزی بنویسید، جز درباره خامنه ای، ما همچنان هیچ آزادی نخواهیم داشت. چرا که اگر اندک آزادی باشد، نویسنده آزاد اندیشه، به اولین چیزی که خواهد پرداخت، نبود آزادی درباره دیگر موارد است!! 

یعنی یا آزادی به صورت کامل و با ویژگی های قابل لمس برای همه، وجود دارد، یا هیچ آزادی وجود ندارد! 

دوم:/

دمکراسی نیز همین گونه است. تصور کنید از سیصد نماینده مجلس، تنها مردم ایران اجازه یابند یک نماینده واقعی انتخاب کنند! حال اگر حتی یک نماینده واقعی مردم در مجلس وجود داشته باشد، اولین خواسته اش، این خواهد بود که چرا بقیه نمایندگان، نماینده واقعی نیستند!؟

سوم:/

با انتخاب امثال روحانی، نمی توان به دمکراسی دست یافت، و هیچ حرکت مثبتی در جامعه رخ نمی دهد. یکی از مهمترین استدلال های اصلاح طلبان برای دفاع از شرکت در انتخابات رژیم و دفاع از کسانی چون میرحسین موسوی وی حسن روحانی، موارد زیر است:

ما بین بد و بدتر انتخاب می کنیم!ما اندک اندک به سمت دمکراسی می رویم! اگر یکباره طلب دمکراسی و آزادی کنیم، همین ریاست جمهوری روحانی نیز نصیب ما نمی شود!

باید توجه داشت که انتخاب بد و بدتر، در یک نظام دیکتاتورِ، در حقیقت انتخاب بین دو دیکتاتور است! اگر یکی از آنها، کمتر جنایت می کند، این حرکت مثبت به سمت دمکراسی محسوب نمی گردد.

دمکراسی و آزادی، مشخصات ساده و قابل لمسی دارند.  اینچنین نیست که بتوان به صورت پلکانی به آزادی و دمکراسی دست یافت...!



نوشته دیروز این وبلاگ:



و چند نوشته اخیر این وبلاگ:








جمعه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۱

آی کیو! توهین به مسلمانان، نشان از روشنفکری تو نیست، دلیل کندذهنی توست که نمی فهمی بین روشنگری و نژادپرستی فرق بسیار است...!

خلاصه:
تحقیر و فحاشی به پیروان یک دین خاص، از منظر حقوق بشر //حال حکایت افرادی است که فکر می کنند فحاشی به مسلمانان، روشنگری است/ فرق بسیاری است بین اینکه من بگویم اسلام بد است، با اینکه بگویم مسلمان ها انسان های بدی هستند...!/می توان یک عقیده را نقد کرد، حتی به آن عقیده توهین کرد و مسخره اش کرد، اما نمی توان به پیروان آن عقیده توهین کرد. / احمق بودن نژادپرست ها(!): / الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:اینکه من چه دینی دارم، به خودم مربوط است، صد البته که شما می توانید آن دین را نقد کنید، اما حق ندارید به من توهین کنید، چون  من دین خاصی را انتخاب کرده ام، یا اینکه در جامعه ای بزرگ شده ام که به دین خاصی اعتقاد دارند! این گناه من نیست!

مبری باد جنبش روشنفکری ایران، از وجود اشخاصی که با فحاشی به مسلمانان، تصور می کنند روشنگری می کنند! روشنفکر برای روشنگری از زبان منطق و عقل استفاده می کند، نه آزار و تحقیر همنوعان خود! 

حکایتی بامزه است که:

"گروهی، مشغول پخت آش بودند و هر کسی یکی از محتویات را اضافه کرده بود، یکی گوشت آورده بود و دیگری نخود و یکی لوبیا را. به ناگاه، شخصی از راه رسید و موشی مرده را به داخل آن قابلمه آش انداخت و گفت: « من هم شریک پخت آش هستم!» "

به چه زبانی به این اشخاص فحاش باید گفت که شما شریک جنبش روشنفکری و آزادی خواهی نیستید؟! 

حال حکایت افرادی است که فکر می کنند فحاشی به مسلمانان، روشنگری است و مثلا حالا چون در اروپا زندگی می کنند و بعد به مسلمانان به دلیل عقیده آنها و یا رفتار آنها فحاشی می کنند، خیلی روشنفکر محسوب می شوند! هیچ ارتباطی بین روشنفکران ایرانی و کسانی که تلاش می کنند با روشنگری، خرافات را از جامعه بزدایند، با این اشخاص فحاش وجود ندارد!

ناچارم باز به توضیح این مساله بپردازم که اصولا فحاشی، تحقیر یا آزار  مسلمانان، هیچ ربطی به افراد خردگرا ندارد. اصولا کسی که خردگرا است و از بند دین خود را رهانیده است، آنقدر شعور دارد که دریابد نژادپرستی چقدر زننده و زشت است!

در اینجا، به بررسی آزار و تحقیر مسلمانان (یا پیروان یک دین یا عقیده) می پردازم.

تحقیر و فحاشی به پیروان یک دین خاص، از منظر حقوق بشر:

ما دو اصل زیربنایی در اعلامیه جهانی حقوق بشر داریم، اصل آزادی بیان و اصل آزادی اندیشه:

ماده ی ۱۸:هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.

ماده ی ۱۹:هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.

بر طبق اصل آزادی اندیشه، آزادی هر انسانی برای داشتن هر گونه اعتقادی، به رسمیت شناخته شده است. یعنی من نوعی، می توانم به الله، بودا، یا یک اسپاگیتی پرنده به عنوان آفریننده اعتقاد داشته باشم.

اما در اصل نوزدهم، می بینم که آزاد بیان است و در این اصل، به صراحت حق انتشار اطلاعات و افکار، تضمین گردیده است.

 اصول فوق، هیچ تناقضی با یکدیگر ندارند. خلاصه ساده این دو اصل این است که من می توانم هر عقیده ای داشته باشم، اما آقای ایکس هم می تواند عقیده و افکار مرا نقد کند.

 در اصول نوزدهم، هیچ شرط و تبصره ای برای آزادی بیان گذاشته نشده است و نگفته که مثلا آزادی بیان در صورتی مورد قبول امضا کنندگان است که به عقاید دیگران توهین نکنید! لذا می توان به صراحت گفت که آزادی توهین به عقاید دیگران، در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده است.

اما در همان اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز، به صراحت اول از همه  بر رفتار برادرانه تاکید شده است:

ماده ی ۱:تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند.

از آن گذشته، در ماه هیجده به صراحت گفته شده است:

ماده ی ۱۸:هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.

یعنی حق داشتن یک مسلک و یا دین خاص و ابراز آن در محل عمومی، کاملا تضمین شده است. اینکه به مسلمانان بی حرمتی شود و به آنها صرفا به دلیل دینی که اعتقاد دارند، بی احترامی صورت پذیرد، نقض آشکار حقوق بشر است، چرا که با ایجاد وحشت از تحقیر، اجازه داشتن دین در محل عمومی از آنها سلب شده است.

تفاوت بین نقد دین و فحاشی به پیروان یک دین

فرق بسیاری است بین اینکه من بگویم اسلام بد است، با اینکه بگویم مسلمان ها انسان های بدی هستند...!

می توان یک عقیده را نقد کرد، حتی به آن عقیده توهین کرد و مسخره اش کرد، اما نمی توان به پیروان آن عقیده توهین کرد. 

در جمع بندی، می توان گفت که اعتقاد به یک عقیده خاص آزاد است، نقد آن عقیده خاص برای همگان نیز تضمین شده است، اما در عین حال، نمی توان به یک انسان، به صرف داشتن یک عقیده، توهین کرد. می توان عقیده او را نقد کرد، اما حق توهین به خود او را ندارید.

نژاد پرستی چیست؟!

نژاد پرستی را داشتن رفتاری متفاوت با یک گروه خاص می دانند، شیفر می نویسد:

"نژادپرستی به صورت کلی به عمل یا رفتار یا عقیده ای است که بر اساس آن، انسان ها را به گروه های مختلفی تقسیم می کنند و هر دسته را نژادی می نامند. بر اساس آن ایده، هر کسی از آن نژاد خاص باشد، شخصیت یا توانانی خاصی دارد که به او به ارث رسیده است و بر این اساس، آن شخص باید مورد رفتار خاصی قرار گیرد. حال چه آن نژاد را قدر بنهند و یا مورد تحقیر قرار دهند، اسم این کار نژادپرستی می شود. "
منبع: Racism" in R. Schaefer. 2008 Encyclopedia of Race, Ethnicity and Society. SAGE. p. 1113

بر اساس کنوانسیون بین الملی رفع هر نوع تبعیض نژادی، می توان گفت که تحقیر یک انسان به دلیل دین او نیز، نژاد پرستی خوانده می شود، چرا که در این کنوانسیون می خوانیم: (آدرس)

Considering that the Charter of the United Nations is based on the principles of the dignity and Considering that the Charter of the United Nations is based on the principles of the dignity and equality inherent in all human beings, and that all Member States have pledged themselves to take joint and separate action, in co-operation with the Organization, for the achievement of one of the purposes of the United Nations which is to promote and encourage universal respect for and observance of human rights and fundamental freedoms for all, without distinction as to race, sex, language or religion,...
1. In this Convention, the term "racial discrimination" shall mean any distinction, exclusion, restriction or preference based on race, colour, descent, or national or ethnic origin which has the purpose or effect of nullifying or impairing the recognition, enjoyment or exercise, on an equal footing, of human rights and fundamental freedoms in the political, economic, social, cultural or any other field of public life.
 نظر به‌ اینکه‌ منشور ملل‌ متحد مبتنی‌ بر اصول‌ حیثیت‌ ذاتی‌ و تساوی‌ کلیه‌ افراد انسانی‌ و کلیه‌ دول‌ عضو ملل‌ متحد متعهد شده‌اند که‌ منفرداً و مشترکاً با همکاری‌ سازمان‌ برای‌ نیل‌ به‌ یکی‌ از هدفهای‌ ملل‌ متحد یعنی‌ توسعه‌ و تشویق‌ احترام‌ جهانی‌ و واقعی‌ به‌ حقوق‌ بشر و آزادیهای‌ اساسی‌ برای‌ همگان‌ بدون‌ تمایز نژاد یا جنس‌ یا زبان‌ و یا مذهب‌ اقدام‌ نمایند.....  
در قرارداد حاضر اصطلاح‌ "تبعیض‌ نژادی‌" اطلاق‌ می‌شود به‌ هر نوع‌ تمایز و ممنوعیت‌ یا محدودیت‌ و یا رجحانی‌ که‌ براساس‌ نژاد و رنگ‌ یا نسب‌ و یا منشأ ملی‌ و یا قومی‌ مبتنی‌ بوده‌ و هدف‌ یا اثر آن‌ از بین‌ بردن‌ و یا در معرض‌ تهدید و مخاطره‌ قراردادن‌ شناسایی‌ یا تمتع‌ و یا استیفاء در شرایط‌ متساوی‌ از حقوق‌ بشر و آزادی‌های‌ اساسی‌ در زمینه‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و یا در هر زمینه‌ دیگری‌ از حیات‌ عمومی‌ باشد.
در این ماده، به صراحت اشعار می دارد که هر گونه رفتاری که منجر شود حقوق اولیه انسان ها، چون آزادی مذهب خدشه دار گردد، رفتار نژادپرستانه است. تحقیر یک مسلمان، صرفا به دلیل مسلمان بودن او، یک نقض آشکارای حقوق بشر  و بر اساس این کنوانسیون، مصداق بارز نژاد پرستی است.

همینطور در کتاب فرهنگ سیاسی دکتر آشوری، می خوانیم:

"نژادگرایی نظریه‌ای است که میان نژاد و پدیده‌های غیر زیست شناسی مانند دین، آداب، زبان و... رابطه ایجاد کرده برخی نژادها را برتر از دیگر نژادهای بشری می‌شمارد. در این نظریه برتری نژادی مستقل از شرایط محیطی و اجتماعی رشد افراد عمل کرده و دست تقدیر برخی نژادهای بشر را برتر و برخی دیگر را کهتر گردانیده‌است."

آیا بد رفتاری با پیروان یک دین، نژادپرستی محسوب می شود؟
در بالا با ذکر چند مثال از چند منبع مختلف، نشان دادم که ساده ترین تعریف نژاد پرستی، بد رفتاری با یک اقلیت، و دسته بندی آنها بر اساس چیزی که به ارث برده اند، نژادپرستی می داند. 

اسلام نیز به نوعی به مسلمانان به ارث می رسد، هر کودکی از زمان تولد از پدر و مادر مسلمان، مسلمان خوانده می شود و از کودکی آنقدر او را شستشوی مغزی می دهند، تا مسلمان شناخته شود. 

صد البته که این رفتاری غیر انسانی با یک کودک است، اما واقعیت این است تقریبا همه مسلمانان، به نوعی اسلام را به ارث برده اند و خود در انتخاب این دین، نقشی نداشته اند! لذا بد رفتاری با یک مسلمان، به دلیل چیزی که خود در انتخاب آن نقشی نداشته، بی انصافی محض است. 

چرا نژاد پرستی زننده است؟! 
وقتی انسانی قربانی نژاد پرستی می شود، از حقوق انسانی خود محروم می شود، انسان های نژاد پرست او را به چشم انسان درجه دو نگاه می کنند، حقوق برابری برای او قایل نیستند و به شکل زننده ای مورد آزار قرار می گیرد و از دایره اجتماع خارج انگاشته می شود. 

احمق بودن نژادپرست ها(!):

یک پژوهش علمی نشان داده بود که افراد نژاد پرست، معمولا از هوش کمتری برخوردار هستند و به دیگر عبارت، آدم های احمقی هستند! در این پژوهش می خوانیم:

"There's no gentle way to put it: People who give in to racism and prejudice may simply be dumb, according to a new study that is bound to stir public controversy. The research finds that children with low intelligence are more likely to hold prejudiced attitudes as adults." 
این را بدانیم که برای نژادپرست نبودن، الزما نباید نابغه باشی! هر آدمی که احمق نباشد، می تواند بفهمد که کسی در انتخاب رنگ پوست و نژاد خود نقش ندارد، لذا خیلی احمقانه است که ما گروهی از انسان ها را به دلیل رنگ پوست یا رنگ چشم خود، برتر یا پست تر بدانیم.

الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:
همه انسان ها از هر رنگ و نژاد و دینی، با هم برابر هستند!

الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:
هیچ انسانی، مسئول اعمال اجدادش نیست که مثلا عرب بوده اند و به ایران حمله کرد اند!) و یا مغول بوده اند و مثلا ممکن است جد هشتادم او (!) همراه چنگیز به ایران حمله کرده باشد!

الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:
هیچ انسانی در انتخاب رنگ پوست یا چشمش، یا شکل چشمانش نقش ندارد! مگر من رنگ چشم  خودم را خودم انتخاب کرده ام که باید به دلیل آن مورد بی احترامی قرار بگیرم؟!

الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:
اینکه من چه دینی دارم، به خودم مربوط است، صد البته که شما می توانید آن دین را نقد کنید، اما حق ندارید به من توهین کنید، چون  من دین خاصی را انتخاب کرده ام، یا اینکه در جامعه ای بزرگ شده ام که به دین خاصی اعتقاد دارند! این گناه من نیست!

الزاما نباید نابغه باشی تا بتوانی بفهمی که:
من در محل تولدم، نقشی نداشته ام! خودم محل تولدم را انتخاب نکرده ام، اینکه در ایران بدنیا آمده ام یا افغانستان یا آمریکا، در اختیار من نبوده است. مرا نباید بر اساس  محل تولدم مورد قضاوت قرار دهی! 

برای فهمیدن نکات فوق، الزامی ندارد که نابغه باشی، یک آدم معمولی، این را می فهمد، اما تنها یک آدم احمق ممکن است تصور کند چون رنگ پوست او روشنتر یا تیره تر است، او آدم برتری است. یا اینکه مثلا در قسمت خاصی از دنیا به دنیا آمده است، او آدم مهمتر و با ارزش تری است!!


نکات ذیل در هنگام مشاهده رفتار برخی از هموطنان ما، در ذهن ما شکل می گیرد:

-          اینکه شهروندان کشورهای های عرب همسایه را مسئول جنایات محمد پیامبر و حمله عمر به ایران بدانیم، خیلی مسخره است.
-          مگر آقای فلان که ساکن کویت یا عراق است، در حمله اجدادش نقشی داشته است که او را مسئول می دانید؟! اینکه آنها مسلمان هستند، دلیل این نمی شود که در نوشتار یا رفتار خود به آنها بی احترامی کنیم.
-          کشور ایران از اقوام گوناگون تشکیل شده است، هر قومی به این جامعه خدمتی کرده است، از بختیاری گرفته تا لر و کرد و فارس. بی انصافی محض است که قومی از هموطنان را به تیغ طعن و توهین برنجانیم.

نوشته دیگر امروز مرا نیز بخوانید: 
/-----------/احترام دنیا را با هزینه گزاف و اجلاس نمی توان خرید!/مقابسه جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و اجلاس سران غیر متعهد در تهران!