نوشته دیگر امروز من، در نشریه فضول محله:
نوشته دیروز من:
تنها با روشنگری
درباره اسلام می توان وضع کنونی کشور را بهبود داد، چون اگر حتی جنبش آزادی خواهی
ایران، موفق به سرنگون کردن خامنه ای شود، گروهی دیگر از ملاها، از اثرگذاری خود
استفاده می کنند و باز قدرت را به دست می گیرند.
واقعیت این است که
دینداران، بعد از قبول اسلام، به راحتی اخلاق را زیر پا می گذارند و بنا به دستور
ملایان، به راحتی حق دیگر گروه های جامعه را نادیده می گیرند، لذا تنها روش اساسی
برای قوام بخشیدن به دمکراسی در ایران، روشنگری درباره اسلام است.
اصولا دمکراسی با
سکولاریسم، ریشه ای و پیوندی عمیق دارد، مگر می شود در جامعه ای که گروهی دیندار،
خود و نظر خود را برتر از دیگران می دانند، دمکراسی بر قرار کرد؟! چرا که
دینداران، معتقدند افرد بی دین، اصولا نجس هستند و نظر آنها ارزش ندارد، این به
معنای تناقض آشکار بین دین و دمکراسی است.
مفاهیمی
چون حقوق بشر و آزادی بیان و دمکراسی، به هم گره خورده اند، داشتن هیچ کدام از
آنها بدون حضور دیگری ممکن نیست.
در هیچ جامعه ای نمی توان مدعی تکریم حقوق بشر بود، اما
آزادی بیان نداشت، یا دمکراسی در آن وجود نداشته باشد.
بدون وجود آزادی بیان، هیچ گاه دمکراسی شکل نخواهد گرفت، چه
آنکه قبل از انتخاب، باید آزادی بیان وجود داشته باشد تا شهروندان بتوانند با
چشمانی باز به نقد گزینه های مختلف بپردازند و در نهایت انتخاب درست خود را داشته
باشند.
اکنون می توان با قاطعیت گفت که راه رسیدن به دمکراسی و
آزادی بیان و حقوق بشر در جامعه ایران، از جاده نقد بی پروای اسلامی می گذرد.
در اینجا با صورت خیلی خلاصه به ارتباط آزادی بیان، حقوق
بشر و دمکراسی با اسلام می پردازم:
- با وجود اسلام و بدون شکسته شدن حرمت اسلام، نمی توان به
دمکراسی در ایران دست یافت، چه آنکه قران به صراحت می گوید (اکثرهم لایعقلون) و یا
بی هیچ شرمی دم از برده داری می زند. براستی چگونه می توان با وجود دینی که
به برده داری معتقد است، دم از دست یافتن به دمکراسی زد؟
- بنا به قانون اسلام، در صورتی که یک مسلمان تصمیم بگیرد
دینش را عوض کند، باید کشته شود. یعنی در این دین چیزی به نام آزادی اندیشه وجود
ندارد، یا اگر کسی به انتقاد از پیامبر اسلام بپردازد، سزایش مرگ است، چگونه می
توان با وجود چنین قوانینی در اسلام، دم از آزادی بیان در جامعه اسلامی زد؟
- تناقض و فاصله اسلام از حقوق بشر، بی نیاز از هیچ توضیحی
است، دینی که در آن دستور به تجاوز به زن شوهردار و اسیر داده می شود، برده داری
وجود دارد، دستور به سنگسار می دهد و یا مخالفین اسلام را بکشید، در تناقض آشکارا
با حقوق بشر است.
اگر نکات بالا را کنار هم بچینیم، به راحتی می توانیم ببینم
که بدون نقد اسلام، بدون شکستن حرمت اسلام، برقرار دمکراسی در جامعه خواب و خیالی
بیش نیست.
مطلب شما درست بود
پاسخحذفاما واقعا چطور و چگونه میشود علیه اسلام افشاگری کرد
شاید یکی از راه هایش همین طنزنویسی باشد که من انجام میدهم که واقعیات تلخ اسلام را آشکار کند
ولی عملا چند درصد مردم به این مطالب افشاگرانه دسترسی دارند؟
خیلی کم هستند
در خود جامعه بشدت تبلیغات میشود
حتی تمام کتاب هایی که ما در دوران دبستان خوانده ایم کاملا عوض شده اند ، طوریکه ساختار ذهنی کودکان از همان سنین کم ، مریض پرورش می یابد
ای کاش "دین" هم به عنوان یک عامل ناقض حقوق بشر ، توسط سازمان ملل شناخته میشد ، و مثل اینکه کشورها را مجاب به نابودی سلاح های کشتار جمعی میکنند، کشورهای غیرسکولار را نیز مجاب به جدایی دین از سیاست میکردند
سپاس
من مدتهاست کارهای "نیکی" رو میشناسم، کارهای خوب هم داشته. پیش از زمانی او رو میشناسم که به خاطر کشیدن کاریکاتور "استاد تمساح" در ایران، هنوز زندان نرفته به خوردن چیزایی اعتراف کرد که حتا نمیشه بهش فکر کرد! شاید او بهتر بود به دنبال کسب خبر قهرو آشتی ستارگان هالیودی جهت رونق "روزنامههای زرد" میگشت!
پاسخحذفو کاری هاشمی ندارم، که آقای گمنامیان بخواد به من هم انگ اصلاح طلبی بزنه. ولی همونطوری که در تمام کامنتهام هم اشاره کردم، برآیند فعالیتهای اخیر "نیکی` رو کاملا به ضرر جنبش آزادی خواهی مردم ایران دیدم. لفظ روزنامه نگار مستقل و از این حرفها هم کشکه. به سهولت میشه سناریویی قابل قبولی (با توجه به عملکرد او) متصور شد که بسیاری از مدافعین "آشنا و گمنام" او رو بی اثر کنه.
حمله (به حق یا ناحق به امثال هاشمی و "اصلاح طلب" خواندن همه مخالفین یک روزنامه نگار (که حداقل اونا هم حق دارند نظرشونو بگن، طبق اصول دموکراسی!) ربطی به عملکرد بد نیکی نداره.
به قول دوستی :
"نیک آهنگ هم بجای فرار به جلو و زدن انگ به این و آن ،فرار از کاناداو به میدان فرستادن مدافعین با نام و بینام از ملت ایران [ به خاطر مجموع عملکردش] عذر خواهی کند"
و به قول سعدی:
"دانا" چون طبله عطار است، خاموش و "هنرنمای"، و "نادان"، چون طبل غاز ای، "بلند آواز و میان تهی"!
نظرات نیک آهنگ کوثر در مورد طراح دانمارکی کاریکاتورهای مربوط به محمد
پاسخحذف" یک آهنگ: من انتقاد دارم به کاری که آنها کرده اند، وقتی کاری می کنی که می دانی تنفر بوجود خواهد آورد و و مردمی که در اروپا اقلیت هستند را آزرده خاطر می کند، این می تواند موضوع خیلی حساسی باشد و می تواند باعث ناراحتی در میان مردم گردد. من شخصا هرگز یک چنین کاری را نمی کنم.
مصاحبه کننده: ولی هر کارتون یا دیدگاه هزلی در مورد مسئله یا مشکلی می تواند باعث رنجش و خشم و ناراحتی برخی شود. پس آزادی بیان چه می شود؟ آیا محدودیت هایی وجود دارد؟
…..نیک آهنگ: چرا اینطور کارتونها در آمریکا که آزادی مطبوعات وجود دارد منتشر نمی شوند؟ کارتونیستها در آمریکا حتی یک همچین شوخی هایی با عیسی نمی کنند. اینها مسائل خیلی حساسی هستند، این به حساسیت خود خبرنگار بستگی دارد،چون یک کارتونیست مطبوعاتی، یک خبرنگار هست. یک خبرنگار می داند که روی چه مسائلی می شود دست گذاشت و روی چه مسائلی نمی شود دست گذاشت. من فکر می کنم که سر دبیر (روزنامه دانمارکی که اولین بار کارتونها را چاپ کرد) کار درستی انجام نداده است".
من نمیدونم، آقای گمنامین، آیا این صحبتها جدا از طرف روزنامه نگار مستقل "نیک آهنگ کوثر" هست؟
درود،
حذفهر کسی می تواند اشتباهاتی داشته باشد.
من مخالف این نظر نیک آهنگ هستم، شاید در بسیاری از مسایل دیگر هم مخالف هم باشیم، اما درباره جنجال اخیؤ، کاملا حق را به نیک آهنگ می دهم.
1- "من فکر می کنم که سر دبیر (روزنامه دانمارکی که اولین بار کارتونها را چاپ کرد) کار درستی انجام نداده است"
حذف..."سر دبیر"...
اولا این فکر نمیکنم تنها یک اشتباه باشه! این یک نظر کاملا مغایر با اصولیست که شما در همینجا بهش اشاره کردید. اگه شما روزنامه نگار و اون سردبیر شما باشه، حتا در انگلیس و آمریکا کم به شما کار نمیده (بنا به عقیده خودش، صحیحه؟)
و من تضمین نمیکنم اگه در ایران بود، برای خوش خدمتی با این عقیدش شما رو تقدیم به آدمخوارن نمیکرد! تخم مرقهاتون رو تو سبد این یارو نزارید لطفا!
۲- "رباره جنجال اخیؤ، کاملا حق را به نیک آهنگ می دهم."
تجزیه شما از کارهاش هی... بد نیست. ولی شما به وضوح ترکیبش رو (که مرده شور ببره و بارها براتون توضیح دادم) ندیده میگیری...