در این سی ساله، دو بار مردم ایران شانس این را یافتند که حاکمیت کشور را بدست گیرند و خامنه ای را از قدرت کنار بگذارند، اما هر دو بار، این اصلاح طلبان بودند که خیانت کردند و روند آزادی خواهی
را سرکوب، و از پشت به مردم ایران خنجر زدند.
چگونه می توان به گروه سیاسی که اینچنین سابقه کریه و سیاهی دارد، اعتماد کرد؟! مگر نه اینکه به جامعه مدنی و دمکراسی متوسل شدند تا به قدرت برسند و بعد به مردم ایران، خیانت کردند؟!
- بعد از سرکوب دانشجویان در کوی دانشگاه و تظاهرات مردم، خامنه ای در تلوزیون گریه کرد و مانند ...(!)، پشیمان بود. او گفت اگر عکس مرا هم آتش زدند، شما واکنش نشان ندهید! در حالی که به دستور او سگان حزب الله، به کوی حمله کرده بودند.
خاتمی بیست میلیون رای داشت، شرایط بین المللی طوری بود که خامنه ای در بدترین وضع ممکن به سر می برد، تنها کافی بود که خاتمی محکم پا به میدان بگذارد و خواستار اصلاحات واقعی شود. افسوس که خاتمی خواستار حفظ نظام به همین شکل ولایت فقیه بود!
- در شورای شهر، اعضای شورا که همگی اصلاح طلب بودند، به بدترین وجهی عمل کردند، صحبت های جدی از فساد مالی در شهرداری تهران بود. مردم هم کوی دانشگاه را دیدند و هم فساد اصلاح طلبان (چه در شورای شهر و چه در دیگر ارگان های که دست اصلاح طلبان بود) و دریافتند که سگ زرد، برادر شغال است!
- مردم می فهمند و می بینند:
بسیاری از اصلاح طلبان، زمانی خود قدرت را به دست داشته اند، از کروبی بگیر تا میر حسین موسوی و پرونده سیاهی دارند. مثلا موسوی در مصاحبه با تلوزیون اتریش، وقتی از او پرسیده شد که چرا هزاران زندانی را قتل عام کرده اید، با بی شرمی گفت که آنها قصد شورش داشته اند! مردم می فهمند و می بینند که این اصلاح طلبان چه می کنند و چه در سر دارند.
- بعد از تقلب در انتخابات و حضور مردم در پای صندوق رای، که انتخاب بد و بدتر بود، مردم تظاهرات میلیونی راه انداختند. موسوی و دیگر اصلاح طلبان اول خواستار لغو آن تظاهرات بودند، بعد هم که یکی از بزرگترین تجمعات تاریخ بشری شکل گرفت (سه و نیم میلیون نفر بنا به گفته شهردار تهران)، باز هم اصلاح طلبان و موسوی، مردم را به خانه فرستادند!
- یادمان نمی رود که خاتمی با بی شرمی، در انتخابات فرمایشی رژیم شرکت کرد، یادمان نمی رود که برای مجلس درگذشت جلاد خمینی، آیت الله صادق خلخالی، پیام تسلیت فرستاد و یا مجید انصاری (مغز متفکر اصلاح طلبان)، در مجلس ختم خلخالی، چگونه از این جلاد یاد کرد(اینجا)! وقتی این همه خیانت اصلاح طلبان را می بینم، به این می اندیشم که آیا عمر اصلاح طلبان به سر آمده یا نه؟! یا باید منتظر خیانت های تازه از طرف آنها باشیم؟!
تجربه نشان داده که اصلاح طلبان، برای دست یابی به قدرت، به هر کثافت کاری دست می زنند، اگر لازم باشد «تقیه» می کنند و درباره دین خود هم دروغ می گویند.
شخصا اگر یک اصلاح طلب، بیاید و بگوید من آتیست شده ام و دیگر حتی خدا را نیز باور ندارم(تا چه رسد به جمهوری اسلامی)، باور نمی کنم!!
اصلاح طلبی منجلابی است که وقتی کسی به آن پیوست، دیگر برای همیشه آلوده به آن لجن است، دیگر نمی توان به او اعتماد کرد، چون او قبلا ثابت کرده برای رسیده به قدرت، به هر کاری دست می زند!
اصلاح طلبان، سوپاپ اطمینان رژیم هستند، آنها درست در لحظه ای که رژیم در آستانه سقوط قرار می گیرد، وارد عمل می شوند، پوستین عوض می کنند و گریم می کنند و به میدان می آیند، تا رژیم را نجات دهند.
چطور می توان به این اصلاح طلبان و جدا شدگان از آنها جدا کرد؟! مگر نه اینکه یکبار برای رسیدن به قدرت، آز مفهوم دمکراسی و جامعه مدنی سو استفاده کردند و بعد به مردم ایران خنجر زدند؟! چطور می توان به آنها اعتماد کرد، از کجا بدانیم که اینبار تلاش نمی کنند به مفهوم سکولاریسم و جدایی دین از سیاست، برای رسیدن به قدرت سو استفاده نمی کنند؟!
آیت الله صادق خلخالی، یک اصلاح طلب واقعی در پوستینی متفاوت!
حزب الهی ها چه حمله ای کردند به این لینک شما
پاسخحذفhttp://balatarin.com/permlink/2012/7/20/3092966