سهشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۱
ترکیب خرد و شجاعت، انسان را «خداناباور» می کند...!
۶۸ نظر:
نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.
من مدت 10 سال خدا ناباور هستم اوایل احساس غرور می کردم همه هم به خاطر اعتقاداتشون احمق فرض می کردم ولی کم کم احساس کردم زندگیم داره خشک و بی روح میشه کم کم افسرده شدم احساس اینکه انسان در این دنیا تنها و بی کسه بدون هیچ سرپناه و پشتیبانی انرژی مثبتی نبود در زندگیم آزارم میداد هیچکس از دنیای قبل از بیک بنگ خبر نداره با قاطعیت نمیشه گفت خدایی هست یا نه ! ولی یک سوال دارم از شما وظیفه روشنفکران یکجامعه ارقای کیفیت زندگی بشر هست؟آیا به نظر شما انسانی که در این دنیا سختس های و مشکلات زندگی رو به دل خوش کردن به خدای خودش تحمل میکنه و این احساس که اگر انسان خوبی باشی یه موجدی هست که تو رو دوست داره گیرم هم این خدا وجودنداشته باشه ولی اعتقاد داشتن به خدایی خارج از ادیان انسان به حقوق بشر هم اعتقاد داشته باشه چه ضرری برای جامعه و بشر داره ؟!!خرافات هم اگه باشه این خرافات خرافات مثبتی که کیفیت زندگی بشر رو ارتقا میده مبارزه کردن با این خرافات انرژی منفی محسوب میشه برای همین همیشه جمعیت خداباوران بیشتره.داروین 200 سال پیش ثابت کرد ممکنه خدایی وجود نداشته باشه ولی ما می مبینیم با وجود
پاسخحذفآزادی بیان در غرب باز هم جمعیت خداباوران زیاده ! به نظرت چرا؟ چون انسان بهش نیاز داره از اعتقاد داشتن بهش در زندگی لذت میبره ولی خدا ناباوری چه لذتی و دستاورد مثبتی در زندگی شخصی داره؟!دوستس دارم که خود و همسرش با اعتقاد به خدا زندگی عاشقانه ایی دارن ! ازشون پرسیدم چطور این همه مدت عاشق هم موندین این همه سختی رو تحمل کردید؟چه روحیه قوی دارید!! گفت ما وقتی عاشق شدیم احساس کردیم خدا هم عاشق ماست واسه همین روحیه دوچندانی برای زندگی و تحمل سختی ها داشتیم؟ راشتش حسادت کردمبه زندگیشون ! حالا ما بیایم این خدا رو از اینا بگیرم طبق تجربم در زندگی شخصیم زندگی کردن خیلی سخت و دشوار میشه عزیز ! اعتقادات این دسته آدما که مثال زدم بی آزاره باور کن اعتقاد داشتن به خدا خارج از خدای ادیان برای زندگی بشر و حقوق بشر مفید هم است دین ستیزی باش ولی خدا ستیز نباش اینطوری بهتر می تونی مردمو از دین جدا کنی اگه بگی خدای واقعی با خدای اسلام فرق داره طرفداران بی دین دوچندان خواهد شد
یک-
حذفشما خداباور نیستی !!
پیش قاضی و معلق بازی؟!
دو-
کار زشتی است که وقتی خداباور هستید، خود را خداناباور جا بزنید و سعی کنید از وجود خدا، دفاع کنید...!!
سه-
اگر شما خداناباور بودی، این نکات را درک می کردی:
1-
وجود خدا، باعث بهتر شدن زندگی نمی شود! در کل زندگی بشریت را نابود کرده است، فرض کن اگر اسلامی وجود نمی داشت، آیا کشور ایران بر باد می رفت؟!
2-
در ابعاد شخصی نیز اعتقاد به خدا، باعث بد شدن کیفیت زندگی می شود!
به عنوان مثال، دین اسلام، همیشه شما را مجبور می کند که احساس گناه کنید، همیشه در تمامی ادیان، دینداران باید این احساس را داشته باشند که خدای خود را درست پرستش نکرده اند!!!
3-
همانطوری که نوشتم، خداناباور شدن، نیاز به شجاعت دارد که خیلی ها آنرا ندارند.
هر چند که در غرب، اکثر افراد باهوش یا تحصیل کرده، به خدا باور ندارند...!
یعنی درصد بیخدایان در این قشر خیلی بیشتر است
4-
من مانند شما به دروغ اعتقاد ندارم!!!!! که بیایم و در حال خداباور بودن، بگویم خداناباورم، تا بلکه حرفم بیشتر خریدار داشته باشد!!
نیازی ندارم به کسی دروغ بگویم و بگویم خدای واقعی با خدای اسلام فرق دارد.
وقتی خدا نیست، دیگر نیسـ، دیگر اسلام و غیر اسلام ندارد...!!!!!
ببین گمنامیان عزیز
حذفشما در بهترین حالت می تونید نهایتن ندانم گرا باشید. اگر اثبات عدم وجود خدا ممکن بود که همه همانطور که می آموزند ترکیب اکسیژن و هیدروژن می شود آب٬ خوب وجود یا عدم وجود خدا رو هم می توانستند درک کنند.
اینکه شواهد تجربی دلیل قابل قبولی بر وجود خدا ارائه نمی کند٬ دلیل تام بر عدم وجود خدا نیست.
اما اینکه تعریف ادیان از خدا٬ که البته در لغت واژه ای موهوم است و تعریف جامعی بدلیل ناشناخته بودن نمی شود برای آن ارائه کرد٬ با تعریف ندانمگرایان فرق داشته باشد٬ ممکن است.
لزومن خدا٬ که احتمال وجودش در بیشترین حالت٬ بیشتر از ۵۰ درصد نیست٬ همانند خدای ادیان ابراهیمی و یا سایر ادیان نیست.
بنابراین اینکه ادعا کنیم شانس وجود خدا صفر است٬ همانقدر بی پایه است که بگوییم شانس وجود خدا ۱۰۰ درصد است.
مشکل بشریت٬ وجود یا عدم وجود خدا نیست. مشکل بشریت تعریف ادیان از خدای محتمل است. ادیان با تعاریف خاص خود و تصویرپردازی های غیرمنطقی از خدا٬ بیشتر ابزاری شده اند در دست عده ای خاص برای کنترل ذهن اعضای یک جامعه. این شیوه خدا پنداری باید مورد نقد و مطالعه قرار گیرد. وگرنه اگر به باور شما اگر وقتی یک قلوه سنگ گرد در جیب شما باشد شما ۵ کیلومتر را بهتر از زمانیکی آن را همراه نداشته باشید بدوید٬ خوب چه اشکالی دارد این ذهنیت را در باب خدا هم به دیگران القا کرد. یعنی باور به خدا٬ ممکن است برای عده ای شانس بیشتری برای برخورداری از یک زندگی سعادتمندتر بهمراه داشته باشد٬ همین!
اما اینکه این خدا قرار است شما را بابت بدشانسی های زندگی تان٬ مجازات کند همان افکار مذهبی ست که هیچ پایه و اساس علمی و فلسفی ندارند٬ و اتفاقن باید مورد نقد و روشنگری قرار گیرند.
برای شما مثالی می زنم، شما الان در خانه خود نشسته اید، اگر من مدعی شوم که در مرکز خورشید، خدایی وجود دارد که آفریننده تمام دنیا است، نامش منگل است، و من هم نماینده و پیامبر این خدای جدید هستم، شما چه خواهید گفت؟!
حذفشما به من خواهید گفت که تو مدعی وجود منگل هستی، وجودش را تو باید ثابت کنی، تو از جایی باور یافته ای این منگل وجود دارد، به ما نشان بده که دلیلت چیست.
من نمی توانم به شما بگویم شما بروید در مرکز خورشید تا ببینید منگل وجود دارد، (!) چون شما در سلامت عقل من شک خواهید کرد و دیگر به نوشته های مرا نخواهید خواند! و خواهید گفت این کار عملی نیست.
اگر من هم به شما بگویم که شما به من ثابت کنید که منگل در مرکز خورشید وجود ندارد، پاسخ منطقی شما این خواهد بود که من نمی توانیم با قاطعیت بگوییم منگل آنجا زندگی نمی کند، اما با توجه به دمای بسیار زیاد آنجا، احتمال حیات تقریبا صفر است. و همینطور اگر واقعا خدایی باشد که تمام دنیا را آفریده، حتما یک روش منطقی برای تماس با ما خواهد یافت.
در یک کلام، شما نمی توانید با قاطعیت (از نظر علمی) منکر وجود منگل در مرکز خورشید شوید، اما در پاسخ به من خواهید گفت تو مدعی وجود منگل هستی، تو باید برای وجودش دلیل بیاوری.
اینجا بیشتر توضیح داده ام:
ماله کش عزیزم، ریچارد داوکینز با الله بی زبان تو که ناتوان از دفاع است، فرق دارد؛ نمی توانی هر دروغی را به نافش ببندی...!
http://gomnamian.blogspot.co.uk/2012/02/blog-post_26.html
این که تو چه ادعایی داری و تا چه حد از پس اثباتش بر میای٬ مد نظر من نبود.
حذفطبیعیه که اگه به نحوی بتونی کسانی رو متقاعد کنی که منگلی در وسط خورشید نشسته که خدای توست و تو هم فرستاده اش بر روی زمین٬ خواسته یا ناخواسته می تونی مبدع یک دین جدید بشی. و دوباره چرخه منگل پروری دینی با خلق یک دین جدید آغاز میشه.
من میگم همانطور که شما ممکنه از اثبات وجود منگل برای عدهای عاجز بشی٬ و با فرض اینکه منگلی هم در خورشید باشه٬ دلیلی بر عدم وجود منگل نیست٬ و همینطور برعکسش هم صادقه.
مهم این نیست که منگلی در ناف خورشید هست یا نیست. مهم اینه که ما بجای بحث بیهوده وجود یا عدم وجود منگل٬ بپذیریم که اگر عده ای فکر می کنند صبحشون رو با عبارت "درود منگل" آغاز کنند٬ اونوقت روز خوب یا بهتری خواهند داشت٬ مشکلی نیست. البته تا زمانیکه این عده درصدد تحمیل باورشون بر کسانیکه اعتقادی به این منگل ندارند بر نیامده اند.
اما چرا باید این رو بپذیریم؟
دلیلش واضحه.
برای اینکه ما در این دنیا٬ علارغم همه پیشرفت های علمی باز هم ناشناخته های فراوانی داریم که یافته های بشری نمی توانند برای درکشان توضیحی ارائه کنند. بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم٬ عده ای همیشه هستند که برای کسب آرامش هرچند ظاهری٬ نیاز به این توضیحات دارند. حالا اگر علم من قرار نیست به آن آدم آرامش ذهن دهد٬ چرا باید مانع آن شوم که ایشان روش های متافیزیک را امتحان کنند؟
این ها باور های بی ضرر است. همانند اینکه من بگویم این سنگ برای من شناس می آورد. از اینرو من همیشه سر جلسات امتحان آن را با خود همراه دارم. این احساس شخصی من است. شاید اگر شما آنر با خود سر جلسه امتحانی ببرید نتیجه برعکس بگیرید.
بنابراین بگذارید آدم ها برای درک چیزهایی که بشریت توضیح معنی داری برای آن نیافته است٬ خود تصمیم بگیرند٬ هرچند به نظرمان مسخره آید! مانند حمل همان سنگ.
بیایید نقد و روشنگری مان را متمرکز جایی بکنیم که از همانجا دین یا باورهای اینچنینی در برابر عقل قرار می گیرند. یعنی اگر فردی فرزندش مریض است و نیاز به جراحی دارد اما پدرش می گوید نه من آن را با دخیل بستن در حرم امام رضا مداوا خواهم کرد٬ آنجاست که این تصمیم ضرر غیر جبرانی در پی خواهد داشت٬ و باید با در برابر چنین آدم هایی ایستاد. اما اگر علم برای مداوای آن فرزند هیچ راهکاری اراءه نمی دهد و به قول عوام طرف را جواب می کند٬ دیگر چه اهمیتی دارد ما پدرش را به نقد بکشیم که ای بدبخت چرا فرزندت را برای شفا یافتن به حرم فلانی می بری.
امیدوارم توضیحاتم اندکی موضوع را روشن کرده باشد.
شما مطلبی را تکرار می کنی که در ذهن مسلمانان نسبت به زندگی افراد بدون خدا وجود دارد. در حالی که اگر واقعا بدون خدا باشید اصلا به این صورت فکر نمی کنید. زندگی برای شما بسیار آرام و آرامش بخش می شود و هرگز هم احساس پوچی و ... نخواهی کرد. کافی است شجاعت داشته باشید و زندگی کردن بدون خدا را تجربه بکنید تا آنگاه معنی واقعی زندگی کردن، لذت بردن از زندگی، انسان خوب بودن، زندگی کردن از روی وجدان و سرشت انسان را درک بکنید...
حذفبیاییم به جای تفکرات کهنه و نا موفق خداناباوری در اداره جامعه خدایی جدید به مردم معرفی کنیم که بر مبنای حقوق بشر باشد روحیه امید و نشاط به مردم بدهد نه یاس افسردگی پوچی من به خدای ادیان قدیمی اعتقادی ندارم ولی به خدایی مدرن که بر مبنای حقوق بشر باشد اعتقاد دارم که انسان هایی که کار نیک انجام میدهند دوست دارد و کسی را مجازات نمی کند همچین خدایی زندگی را زیبا می کند و هیچ زیانی ندارد
پاسخحذفبه این خدا از کجا می خواهد بیاید؟!
حذفچه دلیلی برای وجودش داری؟!؟
افسردگی شما ریشه در اعتقاد به خدا ندارد، شما نیاز به روانپزشک دارید!
چه با خدا و چه بی خدا، افسرده باقی می مانید!
برای رفع افسردگی، نیاز به اختراع خدا نیست !!
انسان ها هم جنایتکار نیستند که برای خوب بودن، به وجود خدا اعتقاد داشته باشند....
این خدا از آنجا می آید که زندگی را زیباتر می کند دلیلی هم برای عدم وجود خدا وجود ندارد !! از نظر منطق و علم وجود خدا را نه می شود با قاطعیت اثبات کرد نه می شود رد کرد پس باید احتمالات و اثرات تجربی اعتقاد و عدم اعتقاد به خدا را بررسی کرد پس بنا بر تاریخ و بررسی جوامع و زیاد شدن جرم و احساس نا امیدی در جامعه و افزایش خودکشی می توان به این نتیجه رسید که اعتقاد داشتن به خدای مدرن زندگی را زیباتر می کند افسردگی انسان امروز ناشی در احساس تنهایی و پوچی و مرگ و نابودیست که اعتقاد داشتن به خدای مدرن همه این عوامل که باعث افسردگی می شود را از بین میبرد و احساس شادی می کنم با خواندن مقالات افرادی مانند شما احساس افسردگی می کنم نه اعتقاد به خدای مدرن !! لطفا دست از تعصب دگم و غرور کورکورانه بردارید و به فکر بالا بردن کیفیت زندگی مردم باشید مشکل اصلی جامعه ما اخلاق که در حال سقوطه که تفکرات خداناباوری به این بی اخلاقی در جامعه ایران دو چندان دامن میزنه آمار بالای خیانت دزدی کلاهبرداری جنایت در ایران ناشی از عوارض همین تفکراته!! انسانی که واقعا خدای مدرن دوست باشد هیچگاه دست به چنین اعمالی نمی زند چون می خواهد محبوب خدای خدای خود باشد و جامعه سالمی خواهیم داشت لذت زندگی چند برابر می شود از چند صال پیش تفکرات خداناباوری شروع شد ولی نهایتا چی شد اکثریت مردم از داشتن چنین تفکراتی گریزان شدند و به دلیل کمبود تبلیغ معرفی خدای مدرن به دامن خدایان شیطانی ادیان می افتند و زندگی بشر رو به لجن کشیدند دو دسته بشریت رو بدبخت مردند یکی خداباوران ادیان ابراهیمی و دیگری خدا ناباوران افراطی نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی !! من نظریه فرگشت داروین رو قبول دارم در عین حال به خدای مدرن هم اعتقاد دارم باورش برایم سخته که این دنیا با این قوانین عجیب فیزیک و شیمی و زیست شناسی نیرویی هوشمند بوجود نیاورده باشه !! احساس می کنم حتما یه موجود هوشمندی پشت این قضیه هست هوشمند بودن قوانین این دنیا قابل رد کردن نیست .باورش برام سخته که فلسفه این زندگی بر مبنای پوچی استوار باشه پوچی مسئله ایه که همه خداناباوران بهش اعتقاد دارند تنها راه رهای از غم پوچی اعتقاد داشتن به موجود هوشمندی به نام خداست
حذفkhoda mojod nist , enegy ast.
پاسخحذفhttp://balatarin.com/permlink/2012/7/24/3096936
پاسخحذفاز این دست اعترافات از اهالی کلیسا و مبلغین مسیحی من هم شنیدهام که بله من به خدا اعتقاد نداشتم و بعد احساس کمبود میکردم و گمشده خودم را بالاخره پیدا کردم و.... خدا ناباور هیچگاه بر نمیگردد تا راه رفته را یک بار دیگر امتحان کند. منهم با گمنامیان موافق هستم، دوست عزیز دروغ نگو. اگر حرفی برای گفتن داری با منطق بیا جلو، تجربه دینی شما کسی را قانع نمیکند.
پاسخحذفکسی که دین دارد بی گمان یا نا آگاه است و یا مزدور. روشنفکر دیندار هم یک سخن یاوه است. همه ی دین های دنیا دروغ و جعل است. مردم برای پرسش های خود پاسخی نداشتند، عده ای کلاه بردار با ادعای پیامبری دروغ های سرهم بندی کردند وانها را فریب دادند. اما اگرخدایی باشد که بدون شک نیست خدای این ادیان نیست.زیرا همه ی سخنان این ادیان از مغز احمق ترین آدمها برآمده است. کتابهای آسمانی پر از لغزشهای فراوانی است که با دانش هماهنگ نیست. اما چرا خدایی دیگر حتی به غیر از خدای ادیان ابراهیمی نیست؟ کدام خدای بی شعوری قبول می کند که جلو چشم همه زور دار بی زور را بخورد و هیچکس هم اعتراض نکند و خدا هم آنرا روا داشته است. جانوران کوچکترها و بی زورترهارا می خورند. انسان دام ها را می خورد و قشنگترین پرندگان هم طعمه ی دیگران می شوند. براستی اگر چنین خدایی باشد باید آنرا اعداام کرد.پس انسان آگاه و خردمند این چرت و پرت ها را نمی پذیرد.
پاسخحذف"برای شما مثالی می زنم، شما الان در خانه خود نشسته اید، اگر من مدعی شوم که در مرکز خورشید، خدایی وجود دارد که آفریننده تمام دنیا است، نامش منگل است، و من هم نماینده و پیامبر این خدای جدید هستم، شما چه خواهید گفت؟!"
پاسخحذفمنگلیان جان! احتیاج به مثال نیست. تو اینکار را کرده ای. ادعا کرده ای چیزی به اسم "خرد" وجود دارد و آنرا به عنوان میزان تمام افکار و اعمال بشریت قبول داری و علاوه بر این با تمام تفخر ادعا داری تو نماینده اش هستی.
به پیروی از داوکینز شوت ادعا می کنی خدا باوران باید برای وجود خدای خود دلیل بیاورند. حال اینکه تو باید برای ادعای خود که "دلیل آوردن" معنی داراست و
"خرد" وجود دارد دلیل بیاوری یا آنرا کورکورانه قبول کنی. در حالت اول، به دور بر می خوری و مغالطه است چون برای اثبات درستی دلیل آوردن نمی توان دلیل آورد. در حالت دوم
حکمی که بر خداباوران می رانی بر خود تو هم صادق می شود که به چیزی بدون دلیل ایمان آورده ای.
خدا باوران احتیاجی به دلیل آوردن برای خرد ندارند چون خداوند، خداوند خرد است و خرد یکی از نتایج وجود خداوند است. خدا ناباورانند که در برابر این سوال مثل خر در گل می مانند: خرد چیست و منشا آن کجاست؟ هر جوابی به این سوال دادی، خداباوران می توانند همان جواب را محکمتر در مورد خداوند بدهند.
در ضمن سوال "آیا خدا وجود دارد" هم سوال غلطی است. خدا منشا وجود است. دقیقتر اینست که بگوییم آنچه منشا وجود است را خدا می نامیم. آیا منگلیان یا گاوکینگز باور دارند وجود منشا ندارند و از هیچ مطلق ناگهان چیزهایی سر برآورده اند؟ چون سوال دومی که مانند خر در مقابل آن در گل می مانند اینست: چرا چیزی بیش از هیچ وجود دارد؟ البته جواب مضحک هارکینگ را هم داریم: که بله، به علت قوانین فیزیکی از "هیچ" ماده و انرژی سر برآوردند! مرغ پخته هم به این جواب می خندد: قوانین فیزیکی قوانین حاکم بر ماده و انرژی هستند و بدون "وجود" چیزی از خود اراده ای ندارند که موثر باشند. در هیچی، قوانین فیزیکی هم وجود ندارند که باعث وجود چیزی بشوند یا نه. اگر هم بگوییم قوانین فیزیکی ازلی و ابدی اند، که تنها با اسامی بازی کرده ایم. به جای خدا جهان را خلق کرد می گوییم قوانین فیزیکی جهان را خلق کردند.
چه چیز شما را وادار به این کرده که به کسانیکه براساس تفکر به این نتیجه رسیده اند خدا نیست٬ توهین کنید؟ متاسفانه اینقدر دلایل و توضیحات حقیرانه ای ارائه کردی که ارزش پاسخ گویی نمی بینم.
حذفاما همین را بگویم که بر اساس نظریه کوانتم احتمال بوجود آمدن از هیچ٬ صفر نیست!
http://www.youtube.com/watch?v=7ImvlS8PLIo
درست به همین دلیل بود که هاوکینگ گفت برای آفرینش لزومن نیازی به وجود خدا نیست.
اینقدر ابلهانه با موضوع وجود یا عدم وجود خدا رفتار نکنید. با این دست و پازدن ها نه خدایی خلق می شود و نه خدایی می میرد. بیشتر وسعت نامتناهی حماقت تان را به رخ دیگران خواهید کشید.
"چه چیز شما را وادار به این کرده که به کسانیکه براساس تفکر به این نتیجه رسیده اند خدا نیست٬ توهین کنید؟"
حذفمن توهینی نکردم. منگلیان دوست داشت اگر نمایندگی خدایی را به عهده بگیرد آن خدا را منگل بنامد. من هم به این عقیده او احترام گذاشتم.
"متاسفانه اینقدر دلایل و توضیحات حقیرانه ای ارائه کردی که ارزش پاسخ گویی نمی بینم."
معلوم است جوابی برای گفتن نداری. همان که گفتم مثل....
"اما همین را بگویم که بر اساس نظریه کوانتم احتمال بوجود آمدن از هیچ٬ صفر نیست!
http://www.youtube.com/watch?v=7ImvlS8PLIo"
حرف بسیار احمقانه ایست که خداناباوران برای اینکه مثل خ.د.گ. مانده اند می بافند و پیچش می دهند.
وقتی "هیچ" چیز وجود ندارد، نظریه کوانتم هم وجود ندارد که طبق آن بخواهد چیزی بوجود بیاید یا نیاید.
دوستان شما در این ویوئو هم نسبیت به معنی کلمه "وجود" توجیه نیستند. چیزی که این آقا می گوید اینست که اگر یک استخر آب "کوانتومی" آرام داشته باشیم به علت
وجود احتمالات کوانتومی می توان استخری داشت که جمع موجهای مثبت و منفی آن صفر شوند. ولی اگر چنین استخری-پیشزمینه کوانتومی- "وجود" نداشته باشد صحبت از "بالا و پایین شدن های کوانتومی "quantum fluctuation"-(دقیقه سی و سه) بی معنی است. منتها چون آقایان اتئیست استادشامورتی بازی هستند و ملت هم مثل بتپرستان قدیم در برابر علم مدرن و دلالان آن بدون به کار انداخت عقل خود دولا و راست می شوند با یک بازی کلامی از این که دنیا از یک دنیای "با انرژی صفر" به وجود آمده به این نتیجه می رسد دنیا از هیچ به وجود آمده. مثل اینکه بگوییم چون پولی که در بانک دارم با قرضهای من برابر است، پس وقتی به دنیا آمدم بانکی وجود نداشت.
.One might ask: Fluctuations in what? exactly, when there is absolutely Nothing.
@ پاد منگل
حذفلااقل این دانشمندای از خدا بیخبر تا خلق جهان از هیچ پیشرفتند. حالا میشه بپرسم این خدای شما که آخرین بار 1400 سال پیش تصمیم گرفت تا دیگر با بشر حرف نزند چرا از اثبات خالق بودن خودش عاجزه٬ که ما حالا مجبور نشیم پای منبر شما بشینیم؟
جواب بالارا بخوانید. خدا از اثبات خودش عاجز نیست، چون خدا ثابت است. این جمله هم مثل "آیا خدا وجود دارد" بی معنی است. در قرآن هم حتی یک آیه برای "اثبات وجود خدا" نیامده است و تنها یک بار این حقیقت ساده اعلام شده که در خدا شکی نیست. بای اینکه این خدا=حقیقت است که به جمله ها معنی می دهد و نه بالعکس. به محض اینکه شما از "اثبات" صحبت می کنید، به وجود "خرد" و "معنا" بدون هیچ دلیلی اذعان آورده اید، یعنی قبول کرده اید "حقیقت" وجود دارد، (و الا همه حرفهای شما بی معنی می شد) و الحق=حقیقت یکی از اسامی خدای قرآن است. خدا همین امروز هم با بشر حرف می زند، تنها بعضی ها خود را به کری و کوری زده اند. در همین جمله ای که در بالا نوشتید و از"اثبات" حرف زدید و "در ذهن خود برای آن جملات "معنا" انگاشتید به "حقیقت" اشاره کردید و از همین طریق او با شما حرف زد. اگر می خواهید خدا ناباور حقیقی باشید، حرف نزنید و به هیچ جمله معنی داری فکر نکنید، آنگاه می توان گفت دچار تناقض نیستید.
حذفما میگیم، "خدا" چیه؟ کیه؟ و به خصوص چه نشونهای هست که چنین موجودی الان وجود داره؟
حذفشما میگی: "خدا همین امروز هم با بشر حرف می زند، تنها بعضیها خود را به کری و کوری زده اند."
شما خدا رو تو ذهن خودت میسازی، تا هر کجا جوابی به سؤالات نداشتی، همه رو به "او" واگذار کنی! "خدای خود ساخته شما"، ملاتی از است که جرز دیوار دیوار جهل شما رو پر میکند! و اگه واقعا صدایی از طرف اون خدا میشنوی، خودتو به جایی معرفی کن که درمانت کنند!
من ایرانی و فارس هستم، ولی جدی جدی معنی باقی جملات شما رو هم نفهمیدم! بیشتر شبیه نفرین ننه عمقزی بود!
احساس یکی بودن با طبیعت واینکه شما تافته جدا بافته نیستید و لازم نیست در همه حال احساس گناه یا اینکه چیزی در حال تماشای شماست یا چیزی سرنوشت شما را در دست داشته و شما باید برای خوش آیند او زندگی کنید و همانطور که گفته شد با هر چرخشی در زندگی احساس گناه داشته باشید و اینکه اخلاق را بر مبنای انسانی و طبیعی آن (یازخورد روابط انسانی) نه بر مبنای مخدوش دینی آن باور دارید به شما احساس سبکی خاصی میدهد. لازم به ذکر است که این شما هسنید که به زندگیتان معنی میدهید اگر خواستید سرتان را زیر برف کنید اختیار خودتان است ولی بدانید که مجبور کردن خودتان به باور داشتن چیزی که وجود ندارد سبب شادی نخواهد بود. اگر انگلیسی میدانید این فیلم را نگاه کنید http://www.youtube.com/watch?v=DaOVPaYf780
پاسخحذفپایدار باشید
" این شما هسنید که به زندگیتان معنی میدهید"
پاسخحذفکدام معنی؟ کدام زندگی؟من حداکثر تا ۵۰ سال دیگر زنده هستم و بعد هیچ و پوچ می شوم. پس نه زندگی وجود دارد نه معنی. اگر هم سر خودم را کلاه بگذارم و با هزار حقه و کلک یادی از مرگ نکنم حقیقت عوض نمی شود. مرگ آمدنی است و بعد از آن نه معنی وجود دارد نه زندگی. پس امروز هم هیچ کدام از اینها واقعا نیستند، چون اگر می بودند پایا می بودند. زندگی که به مرگ ختم شود زندگی نیست، و آن معنی که به بی معنایی و بیهودگی برسد لایق تعبیر معنی نیست.
حرفهای پارسینامه مثل اینست که به دانشجوییان یک کلاس بگوییم: بیهوده نگران امتحان و درس خواندن نباشید. چرا باید برای خوشایند استاد زندگی کنید؟ اگر چیزی را ندانستید و یا با هر چرخشی در جواب سوالی جواب اشتباه نوشتید با دوستانتان به پارتی بروید و خوش باشید و بر مبنای مخدوش احساس گناه از درس نخواندن زندگی نکنید تا "احساس سبکی خاصی" به شما دست بدهد. این شما هستید که به علم و دانش و وظیفه در برابر جامعه معنی می دهید نه حرف استاد و بدانید مجبور کردن خودتان به درس خواندن سبب شادی نخواهد بود چون اعصاب خوردکن است.
منطق در حد گاوهای تیم ملی مش عباس !!طرف داره تجربه زندگی شخصیشوتعریف می کنه اونوقت یه عده می گن نه تو اینطور نیستی حتما باید خدا نا باور باشی تو دورغگویی خداناباور هیچوقت تفکرش بر نمی گرده !!!! اسم چند نفر رو بیارم که آته ایست بودند بریدند از تفکرشون؟! خداناباوران باید بپذیرند که تفکر خداناباوری تفکر چندان دلچسب وجذاب و شادی برای مردم نیست و مشکلات روحی روانی بسیاری به بار می آره کسانی که از پوچی و تفکرات خداناباوری خودکشی کردند خیلی زیاده نمونش همین صادق هدایت شما ها با این بحث های بیهوده فقط دارید آرامش امید رو از مردم می گیرید یه گهی گرفتید دستتون میگید بخورید تنها انسان های شجاع می تونند این گه رو بخورن !! خداناباوری = یاس پوچی افسردگی هرزگی هر چی آدم دیوس تو زندگیم توی ایران دیدم ِیه آدم از خدا بی خبری بود هر چی هم دوست با معرفت داشتم آدم خدا ترسی بود
پاسخحذفتو درک درستی از موضوع خدانابواری نداری. اصولن در ایران٬ خداناباور به معنی واقعی کلمه ندارم. آدم از خدا بیخبر مساوی با خداناباور نیست. خیلی ها٬ ممکنه خلاف کار هم باشند٬ فکر می کنند خدا هست اگرچه نماز نمی خونند و روزه هم نمی گیرند. اینها که گفتی دلیل بر خداباوری و خدانابوری شخص نیست. می تونی ادعا کنی از مسلمانانی که تا کنون برخورد داشتی اونهایی که اهل مسجد و نماز بودند٬ بیشتر قابل اطمینان بودند اما این رو لزومن نمی تونی تعمیم بدی به جامعه غیر مسلمان!
حذفتو فکر می کنی خداباوری چیه؟ چه تصوری از خدا در ذهنت داری؟ آیا این تصورت با نفر بغل دستی ت یکیه؟ از کجا مطمئنی که خدای مثلا واقعی همانند خدای تصوراتت هست؟
می بینی؟
تفاوت تو با یک خداناباور تنها تفاوت در خیالات و تصورات است.
در غرب بخض عمده قشر جوان و تحصیلکرده اعتقادی به دین و خدا ندارد و گرایشات آتئیستی دارد. با این وجود انسان ترین و قانون مندترین انسان ها را در میان همین طیقه می یابی. کسانی که بجای نیکی کردن از روی ترس از خدا٬ بخاطر احترام به انسانیت و وجدانشان کار درست می کنند. دومی ارزشش به مراتب بیشتر از کاری ست که قرار است دیگری بواسطه ترس از چیزی انجامش دهد.
مشکل شما این است که اگر مفهوم خدا را از زندگی تان حذف کنند احساس پوچی می کنید. چون فکر می کنید همیشه باید به جایی سنجاق شده باشید. وگرنه٬ با مطالعه و درک خرافات دینی٬ خواهید دید افسردگی انسان ها ریشه در بی دینی ندارد٬ ریشه در سرگردانی ذهن بشر دارد.
یکی ممکن است آدم متدینی هم باشد٬ و در حادثه ای عزیزش را از دست دهد. این فقدان ممکن است او را دچار بحران روحی و نهایتن افسردگی کند. همین مورد ممکن است برای یک آدم آتئیست هم بیوفتد. بنابراین صرف اعتقاد به باوری٬ نمی تواند بشر را برای همیشه گارانتی کند.
بشر به ضعف ها و ناتوانی های خود واقف است. همین آگاهی در برخی موجب ترس و وحشت می شود. چنین انسان هایی استعداد بیشتری برای پذیرش متافیزیک برای غلبه بر این ترس دارند.
"من مدت ۱۰ سال خدا ناباور هستم اوایل احساس غرور می کردم همه هم به خاطر اعتقاداتشون احمق فرض می کردم ولی کم کم احساس کردم زندگیم داره خشک و بیروح میشه کم کم افسرده شدم "
پاسخحذفجواب این "خدا باور" دروغگو رو گمنامین و سایر دوستان به خوبی دادند:
"یک-
شما خداباور نیستی !!
پیش قاضی و معلق بازی؟!
دو-
کار زشتی است که وقتی خداباور هستید، خود را خداناباور جا بزنید و سعی کنید از وجود خدا، دفاع کنید...!!"
و نیازی به وقت تلف کردن با ایشون نیست...
" اسم چند نفر رو بیارم که آته ایست بودند بریدند از تفکرشون؟! "
پاسخحذفهر چند با ادبیات شما، بعید میدونم که به دنبال بحث منطقی باشید، ولی برای روشن شدن سایرین توضیحی بر آنچه گفتید میدم....
شما ممکنه بتونید یک، ۲ ، ۱۰، یا حتا ، شاید ۱۰۰ نفر رو مثال بزنید که "بی خدا" بوده و بعد به خودا گرویده اند! اصلا بذار خودم کارتو راحت تر کنم! بسیاتی از این چکو چینیهایی که تحت نظام کمونیستی قدرتمند حاکم بر چین یک "بی خدای اجباری" بار میان رو به شخصه دیدم که با خروج از چین رها مثلا تحصیل در کشورهای با فرهنگ غرب، در دام کشیشان کلیسا افتاده، رها جهت "پر کردن خلا فکری خود"، مسیحی میشند.
ولی چند مورد خاص، ملاکی بر گرایش نسل بشر به سوی خودا نیست عزیز ("امیدوارم با ادبیات خودتون این لفظ مرا بی ارزش نکنید")! به این منظور، شما باید اطلاعات آماری وسیع تاری رو مورد برسی قرار بعدی. نقشه زیر، درصد افرادی رو نشون میده که در اروپا و در سال ۲۰۰۵ به "وجود خودا اعتقاد دارند":
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Europe_belief_in_god.svg
همونطوری که میبینی، آمار قابل توجهی در اروپا، (به جز ترکیه و یکی دو کشور دیگه) رها به خصوص در کشورهای مرفه تر اروپا به خدا اعتقادی ندارند.
حال، این نمودار رو ببین:
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Bsa-religion-question.svg
کاملا واضحه که در ۳۰ سال گذشته، در اروپا، "مذهب گریزی" سیر افزایشی داره و از میزان معتقدین به مسیحیت هم آشکارا کم شده.
و این در مورد عوام بود! و در مورد نخبگان جامعی، که ماد نظر من در اینجا دانشمندان برجسته میباشد، آمار برای "خدا باوران" بسیار ناامید کننده هست!
جهان علم مدتهاست که داره به سوی خدا ناباوری پیش میره. بزرگترین و مهمترین خداناباوران در حال حاضر، آدمهای تن پرور ویا به فکر خوشی و عیش و نوش یا پائین تنه نیستند. اونا، بزرگترین دانشمندان حال حاضر جهان هستند و مطمئن باشید که همهٔ براهین ذهنی اثبات خدا رو که شما دلتون رو بهشون خوش میکنید، اونا هم پاس کردن! ولی عزیزم، فاتحهٔ این براهین مدتهاست که خونده شده!
شما لابد با مجله بسیار بسیار معتبر نیچر (Nature) آشنا هستید. حداقل برید و ببینید چقدر اعتبار داره... حال به مقاله زیر در این مجله مراجعه کنید:
http://www.nature.com/nature/journal/v394/n6691/full/394313a0.html
چون شاید اکانت دانشگاهی برای دسترسی ندارید، این هم لینک متن کامل این مقاله:
http://www.stephenjaygould.org/ctrl/news/file002.html
http://www.stephenjaygould.org/ctrl/news/file002.pdf
و ورژن پیدیاف:
http://www.stephenjaygould.org/ctrl/news/file۰۰۲.pdf
عنوان مقاله اینه: "Leading scientists still reject God"
شما، این عنوان رو ترجمه کن لطفا!؟
گزارشات آماری این ژورنال بسیار معتبر نشون داده که از جمع بزرگترین دانشمندان یا اصطلاحا Leading Scientists ، فقط ۷ درصد به خدا اعتقاد دارند. بیش از ۷۰ درصد خداناباور و مابقی در موضع شک هستند. و همونطوری که در اون مقاله میبینید، "خدا باوری" در بین دانشمندان با گذشت زمان کاملا سیر نزولی داره. (خواهش میکنم کمی راجع به ژورنال نیچر تحقیق کنید... )
پس شما با مثال زدن چند نفر، آمار قابل اعتنایی ارائه نمیکنی.
الان شما که خدا ناباور هستی٬ درکتون از معنای زندگی در حال حاضر و پس از مرگ چیست؟
حذفرسالت بشری برای یک خدانابور در چه چیز یا چیزهایی می تونه خلاصه بشه؟
کتاب "parfume" , اثر patrick suskind را بخوانید تا آرکتایپ دانشمندان مدرن و امروزی را بفهمید. در یک نمای کاریکاتوری انسانهایی هستند به شدت یک بعدی که لکه کوچک روی دیوار را می بینند و تجزیه تحلیل می کنند ولی از دیدن دیوار عاجزند. گل را به آزمایشگاه می برند و پس از پرپر کردن آن مولکولهای گل را به شما نشان داده به شما می گویند "دیدید زیبایی وجود ندارد؟"
حذفدر هر لحظه، میلیاردها موجود تک سلولی تکثیر شده و میلیاردها از اونها از بین رفته واا نابود میشند... این چه اهمیتی برای شما داره؟
حذفبارها شما میبینی که برگ درختان در پاییز میمیرند، میافتند و نابود شده و به خاک تبدیل میشند. آیا شما به این فکر میکنی که حال اونها کجا هستند؟ میلیونها و میلیاردها مورچه، زنبور عسل، در مدتی کم زندگی کرده، میمیرند... این چه تاثیری در جهان داره؟
ما انسانها، تا کنون تنها موجودات شناختهای هستیم که به یمن فرگشت، دارای مغزای پیچیده تاری شدیم که سایر موجودات رو به استخدامخدمون در آوردیم و سعی در رام کردن محیط داریم. هر چزند موجودات و پستاندارن دیگه هم تا حدودی این کار رو میکنند، ولی ما پیشرفتهترین نمونه هستیم. و آیا این دلیلیست بر خود برتر بینی ما؟
اگر بیگ بنگ رو "نقطه شروع" این جهان فرض کنیم، از همان نقطه آغاز تا کنون "بی نظمی" جهان رو به افزایش بوده. در هر لحظه، بی نظمی جهان نسبت به لحظه پیش بیشتره... و اگه این رو نوعی اضمحلال بنامیم، لکل جهان، با این همه کهکشان و ستاره رو به اضمحلاله. پس چرا ما اجزای ناچیز، فکر میکنیم تافته جدا بفته هستیم؟ چرا فکر میکنیم، این کول رو به اضمحلال فقط و فقط برای ماست؟ تاا ما به جایی برسیم؟ به کجا؟ چون فقط نمیخواهیم بمیریم؟ چون از نیستی میترسیم؟
شاید بزرگترین سوالی که برای بشر جالب خواهد بود اینه: آیا میشه رئال افزایش بی نعزم در جهان رو متوقف یآا حتا وارونه کرد؟ این سال برای من جالب هست، هر چند پاسخ علم تا کنون "خیر" هست. من، سعی میکنم تاا جایی که میتونم از یاد گیری و فرصت کوتاهی که دارم لذت ببرم... و برام مهم نیست که بعد از مرگم چه خواهد شد...
خود را ترساندن از سیخ و آتش جهنم، یآا وعده بهشتی با باکرگان ۷۰ متری، اخلاقیت رو به جامعه اهدا نمیکنه... و آرامشی هم به من نمیده... من واقعیت موجود (روال افزایش بی نظمی جهان) رو پذیرفتهام و خود را جزیی برتر از کل نمیدونم...
می پرسید:آلان شما که خدا ناباور هستی٬ درکتون از معنای زندگی در حال حاضر و پس از مرگ چیست؟ گویا برای شما خدا باوران این پرسش حل شده است!.حتما درک یک خدا باور این است که در این دنیا هرجقدر برای خدا چاپلوسی کند، رکوع و سجود کند و ده ها بار بگوبد، الله اکبر، اشهد...و سبحان الله و تملق و ..برای خدا کند، پس اندازی است برای آن دنیا. در آن دنیا می رود بهشت و در زیر درخت که در زیر پایش جوی شیر و آب و روی سرش گونه های مختلف میوه آویزان است و به اشاره ای، یک حوری بهشتی که باکره است به خدمتش می رسد. شراب پاک هم هرچقدر بخواهی هم هست. این هم استراتژی یک خدا باور است. این افکار به یک بچه خردمند هم بگویی می خندد. شاید تا کنون به یک هتل رفته اید، که همه چیز ( نوشیدن و خوردن)رایگان است و با همان پولی که قبلا داده ای حساب شده است. واقعا می توانی بیش از یک ماه ادامه بدهید؟ از آن سو به باور خداباوران ، جهنم است که برای آنان که در دنیا باهوش ترند و به این خزعبلات اهمیت نمی دهند، جهنمی که شب وروز آتش است و آتش. جهنمی که خدا آنرا ساخته است و بوسیله ی کتابش که پر از اشتباههای مختلف است( در آن به صدای خری که خودش خلق کرده است، اهانت می کند- ان انکر الاصوات لصوت الحمیر-و مثل پیر زنها عموی فرستاده اش را نفرین می کند و به زنش که هیزم آور است- تبت یدا ابی لهب و امراته حمالة الحطب-این جهنم که پادافره اایست برای خردمندان. پس داداش یا خواهر خدا باور، آیا درکتان از دنیا بیش از این است؟. درک خدا ناباوران ، در ک یگانه ای نیست. مثلا درک بسیاری از خدا ناباوران بر این است که چون کسی نیست به درد مردم بخورد، باید با بی عدالتی جنگید و دشمنان مردم که دکانی به اندازه حماقت دینداران باز کرده اند، باید نابود کرد.
حذففکر نمی کردم سئوالات ساده من اینگونه شما را برآضفته کند. من از معنای زندگی پرسیدم و نه از کیفیت آن در پس از مرگ؟
حذفحالا یک لیوان آب خنک بخور و با آرامش به سئوالات من فکر کن و تونستی پاسخ بده. من چندان هم مذهبی نیستم اما هنوز به خدا و ادیان الهی باور دارم.
آتئیسم برای بشر چه رسالتی در این دنیا می بیند؟
شاقول انسانیت اگر اخلاق باشد٬ باتوجه به اینکه اخلاق و خلق و خوی انسان ها در مواردی نسبی است٬ آیا می شود یک قواعد جهانشمول برای هدایت انسان هایی که متفکر نیستند و بیشتر اهل مطالعه و مرور افکار انسان های پیشرو هستند ارائه نمود. در این مورد به عنوان مثال اسلام و شاید دقیق تر شیعه مبحث تقلید را ارائه می کند.
«اگر موجود (که در تحقق آن شک نیست) واجبالوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید.»
حذفاستدلال شما بر "برداشتی عقلانی" بر اساس "تجربیات و درک ذهنی ما در جهان ماکروسکپی" بنا شده و قابل قبول و ارجاع نیست! شما زبان عربی رو چاشنی استدلال خود کردید، ولی من زبان فارسی رو با چاشنی فزیک نوین بر میگزینم:
حذفبر اساس فیزیک کوانتوم، "موجود" (منظور من در اینجا انرژی، حالا مثبت یا منفی، و لابد برای شما سوال پیش میاد که انرژی مگه میشه که منفی باشه؟ بله، میشه) میتون رفتاری نشون بده که گویا از "هیچ مطلق" به وجود میاد و بعد دوباره به "هیچ مطلق" بر میگرده! در فیزیک کوانتم، استدلال عقلی مفهوم نداره... این احتمالات است که حکم میراند.
بر اساس فیزیک نسبیتی، جرم و انرژی معادل هستند.
دانشمندان، تلاش بسیاری کردند تا فیزیک کوانتوم رو با نسبیت ترکیب کنند، مثلا آلبرت اینشتین، دهههای آخر عمر خود را بر این صرف کرد. اخیرا فیزیکدانان، بالاخره موفق شدن این دو رو ترکیب کنند و توضیح بدند که احتمال به وجود آمدن این جهان در نقطه بیگ بنگ "از هیچ مطلق" وجود داره، و در واقع این احتمال، قویترین پاسخ حل معادلات هست. اگه ذهن شما نمیتونه "درک شهودی" بر این مطلب داشته باشه، چیز عجیبی نیست. چرا که همونطوری که اشاره کردم، دنیای کوانتم بر اساس درک شهودی کار نمیکنه.
بذارید براتون مثالی بزنم:
فرض کنید دو چاه داریم، چاه الف و چاه ب، که از هم ۱۰۰ متر فاصله دارند. حال، شما سنگی رو در چاه الف میندازید و از محل دور میشید. فردا به محل برمیگردید، ولی میبینید که سنگ شما در چاه الف نیست، و در چاه ب قرار داره. خوب، با همین ذهنی که جمله قبلیتون رو بر اساس اون نوشتید چه استنتاج خواهید کرد؟ مسلما درک شما از مساله اینه که، کسی یا ماشینی باید روی سنگ در ته چها الف کار کرده، به اون مقداری انرژی داده و از چاه خارجش کرده، و بعد اونو به چاه ب انداخته.
حال، مطمئنا اگه مثلا من اونجا باشم و به شما بگم این سنگ شما خود به خود و بدون دخالت کسی از چه الف به ب رفته، شما فکر میکنید که یآا من منگلم یآا شما رو اسگل کردم!
ولی دوست عزیز، در جهان کوانتوم، این امر ممکنه! یعنی سنگ میتونه بدون "هیچ دلیلی" از چه الف در بیاد و به چه ب منتقل بشه. مثل اینکه انرژی اون از هیچ افزایش و بعد دوباره به هیچ تبدیل میشه. دلیل؟ هیچ دلیلی وجود نداره! فقط مساله اینه که در جهان ماکرو، که ذهن منو شما بهش خو گرفته، چنین احتمالی نزدیک به صفره. ولی اگه سنگ شما در ابعاد یک اتم هیدروژن و چاههای شما در ابعاد فواصل اتمی باشه، این اتفاق با احتمال بسیار زیادی میافته! و آزمایشات تجربی عملا این مطلب رو ثابت کرده.
پس لطفا به اون استدلال خود خوشبیبن نباش!
اولیس عزیز! اینها نفرین ننه عمقزی هستند یا حرفهای من؟ مثلا می گویید:
حذف"در فیزیک کوانتم، استدلال عقلی مفهوم نداره... این احتمالات است که حکم میراند."
خوب آقای دانشمند فیزیک اتمی، اگر استدلال عقلی مفهومی ندارد، پس عقل هم بی معنی است. پس از کجا "احتمالات" و "حکم راندن" در آن دوران "بی عقلی" معنی دار و کارا هستند؟
بر فرض که حرف شما درست و ما این تناقض را بپذیریم که هیچ مطلق هست و در همان زمان احتمالات کوانتومی هم وجود دارند (اا، پس احتمالات کوانتومی هیچ هستند... بگذریم.) . چرا هیچ مطلق باید از احتمالات کوانتومی تبعیت کند؟ دلبخواهی است یا کسی به او اینرا دیکته کرده؟
مثال چاه شما هم مثال بی ربطی است. اتفاقا عقل به ما ثابت نمی کند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد ومن با این مسئله که سنگ از چاه یک به چاه دو برود- به خاطر احتمالات کوانتومی-هیچ مشکلی ندارم. مشکل من با اینست که بگوویم مطلقا هیچ چیز نبود و ناگهان به خاطر "کوانتوم، یا نظریه واحد" چیز دیگری به وجود آمد. اگر "هیچ" نبود، پس نظریه کوانتوم، یا نظریه واحد، یا "احتمالات کوانتومی" یا هر چه که می خواهید اسمش را بگذارید هم نبود که به خاطر آن چیزی به وجود بیاید یا معادله ای حل شود.
شما معنی شهود و درک شهودی را درست نفهمیده اید. شهود و عقل شهود و عقل تجربی نیستند. شهود وعقل بدیهیات را بر ما روشن می کنند. بدیهیاتی مثل:
۱. اگر آ ب است و اگر ب پ است، آنگاه آ پ است.
۲. از هیچ مطلق چیز دیگری نمی تواند زاده شود.
۳. هیچ مطلق نه وجود داشته نه هیچگاه وجود خواهد داشت، به خاطر این موضوع بدیهی که هم اکنون دنیایی وجود دارد.
در هیچ یک از موارد بالا من وجود دنیایی با انرژی صفر، یا احتمال عدم وجود دنیای ماده-انرژی را در زمانی پیش از بیگبنگ نفی نکردم.
کمی فکر کنید، شما در کمند یک استدلال دوری گرفتارید: ابتدا فرض می کنید چیزی بجز ماده و انرژی وجود ندارد. سپس می گویید دانشمندان ثابت کرده اند که می توان معادلاتی را حل کرد که دنیایی بدون ماده و انرژی به دنیایی با ماده و انرژی تبدیل شود- بر فرض که حرف آنها درست باشد. سپس به خاطر فرض اولیه خود- که برای آن هیچ استدلالی ارائه نکرده اید- نتیجه می گیرید که می توان از "هیچ مطلق" دنیایی با ماده و انرژی بیرون کشید. و در آخر نتیجه می گیرید که پس چیزی به جز ماده و انرژی وجود ندارد و جهان ماورای مادی بی معنی است. یعنی از فرض خود به فرض خود می رسید که مغالطه است. اگر آن فرض اولیه را انجام ندهید متوجه می شوید که ا. نمی توانید دنیای بدون ماده و انرژی را به معنی "هیچ مطلق" بگیرید. ۲. نمی توانید "هَیچ مطلق" را فرض بگیرید و دم از کوانتم بزنید، در هیچ مطلق هیچ چیز وجود ندارد، نه کوانتومی، نه قانون کوانتومی، نه احتمالات کوانتومی، ....
ببینید، خود شما هم از "دنیای کوانتوم" حرف می زنید، پس اعتقاد دارید که پیشزمینه جهان ما، دنیای کوانتوم است، که به هر حال برای خود "دنیا"یی است، و وجود دارد، پس "هیچ مطلق" نیست. (همان استخر آب کوانتومی که در بالا از آن صحبت کردم). بدون این پیشزمینه، بدون فضای تئوری ریاضی که در آن معادلات کوانتوم معنی بدهند و بدون معادل "وجودی" آن فضای تئوری، صحبت از اینکه احتمالات کوانتومی در وجود اثر پذیرند بی معنی است. به عبارت دیگر اگر جواب معادلات با مشخصاتی که ذکر کردید وجود دارند، تنها نشان می دهند که فرضیه به وجود آمدن دنیای با ماده و انرژی از دنیای بدون ماده و انرژی از نظر ریاضی "سازگار" است، ولی این دلیل نمی شود که صرف آن معادلات "وقوع" آن سناریو در جهان "واقعا موجود" را توضیح بدهند. اگر فرض می کنید که آن معادلات در به دنیا آوردن دنیای ما موثر بوده اند، پس فرض می کنید که آن فضای تئوری که آن معادلات در آن صادقند و شرایط اولیه آن فضا "واقعا" موجود بوده اند، و در نتیجه از هَچ مطلق شروع نمی کنید. و الا صحبت از معادلات ریاضی در "هیچ مطلق" بی معنی است. هر تئوری ریاضی از یکسری اصول موضوعه روی فضاهای بنیادی شروع می شود.
بحث ما سر این است که آیا دنیا می تواند واجب الوجود باشد یا باید خدای شما واجب الوجود باشد، شما می ایی و می گویی چون دنیا متغیر است، نمی تواند واجب الوجود باشد، پس نیاز به خدا هست / من می گویم من متغیر بودن دنیا را قبول ندارم، اما اگر شما معتقدی دنیا متغیر است، من هم می گویم خدای شما نیز متغییر است !!/ شما نمی توانی بگویی خدای ما متغییر نیست، چون هنوز وجودش اثبات نشده که حالا بخواهی اصلا صفت به ریشش ببندی یا نبندی !! تازه برای همان صفت هم باید دلیل و شاهد و مدرک بیاوری ، روی هوا که نمی شود حرف زد/ در جواب من که می گویم پس آفریننده آفریدگار شما ، چه کسی است، شما می گویید:(او نمی تواند خالقی داشته باشد ، چون منجر به تسلسل می شود و دور باطل است)؛ گویا فراموش کرده اید که شما استدلال لزوم به آفرینش را علم کرده اید، اگر این استدلال نقصان تسلسل دارد، مشکل از شما است ، نه از من / شما نمی تواند از نقصان استدلال خود برای اثبات وجود خدا استفاده کنید!!»
حذفاین بخشی از مناظره من با یک آخوند است، می توانید آنرا در این لینک ببینید:
بخش دوم مناظره گمنامیان و آخوند درباره وجود یا عدم وجود خدا
http://gomnamian.blogspot.co.uk/2012/01/blog-post_30.html
با تشکر از آقای گمنامیان، و اون مناظره،
حذف--------------------------------------------
"اگر استدلال عقلی مفهومی ندارد، پس عقل هم بیمعنی است. پس از کجا "احتمالات" و "حکم راندن" در آن دوران "بی عقلی" معنی دار و کارا هستند؟ "
من در صدد انتقال مفاهیم هستم، زمان محدود، تایپ فارسی به سختی با بهنویس، و در عوض شما با کلمات بازی میکنید!
بذار برخی مسائل رو باز هم بارات ساده تر بگم:
شما میگی که منطق مطلق میگه که:
"از هیچ مطلق چیز دیگری نمی تواند زاده شود"
و من به شما میگم منطق مطلق در طبیعت وجود نداره. و باز هم تصریح میکنم، آنچه شما استدلال میکنی، و منطق مطلق مینامی، در واقع تفاسیر ذهنی شما با توجه به تجربیات شما از زندگی در جهان ماکرو هست.
تفاسیر مغز شما با توجه به تجربیات ذهن شماست، شما هیچ وقت ندیدید که جیب خالی شما در یک لحظه، شانسی پر پول بشه. یا هر اتفاقی از این دست. پس منطق مطلق، یآا هر چیزی که میخواهی اسمشو بذار، رو ذهنت بارات شکل میده: "از هیچ مطلق چیز دیگری نمی تواند زاده شود". ولی من به شما گفتم که در جهان کوانتوم، احتمال وجود چیزی مثل انرژی، از هیچ وجود داره.
بذار مثال دیگهای برات بزنم:اگه ابعاد شما به اندازه یک ویروس بود، درک شما از مسائل جهان اطرافتون، حتا مثلا هندسه به گونه دیگری بود. مثلا "قضیه حمار"، اینکه یک الاغ تشنه و گرسنه، فاصله بین خودش تا آب و غذا رو روی خط راست طی میکنه که کوتاهترین فاصله ممکن بین دو نقطه هست، برای شما در ابعاد فعلی "منطقی و بدیهیست". ولی برای انسانی در ابعاد یک ویروس، این بی معنی هست! اگه شما ابعاد یک ویروس داشتی، اصلا نمیدونستی که حرکت در مسیر مستقیم یعنی چی! چون هیچ ویروسی تو دنیا نمیتونه چنین حرکت داشته باشه. در عوض حرکت اونها با یکسری نوسانات راندم در جهات اتفاقی هست.تصمیم گیری از قبل برای رفتن از نقطه ا به نقطه ب برای یک انسان ویروس شکل، اصلا تعریف نشده هست! چه برسه به اینکه بخواد به "حرکت روی خط راست" بین این دو نقطهٔ فکر کنه! و این پیام من به شماست که با درک ذهنی خود، چیزی رو منطقی یآا غیر منطقی ننامید.
---------------------------------
"ببینید، خود شما هم از "دنیای کوانتوم" حرف می زنید، پس اعتقاد دارید که پیشزمینه جهان ما، دنیای کوانتوم است، که به هر حال برای خود "دنیا"یی است، و وجود دارد، پس "هیچ مطلق" نیست."
بازی با کلمات من! آنچه در این جهان هست، از ذرات بسیار کوچکی تشکیل شده. وقتی من راجع به ذرات در این ابعاد کوچک صحبت میکنم، آنرا به مصداق جهان کوانتوم نامیدم، جهت سهولت بحث، نه اینکه بگم جهان دیگری به اسم جهان کوانتم وجود داره، که اگه این دنیای مادی رو حذف کنیم، جهان کوانتم همچنان اونجاست.
ختم کلام من، علم و فیزیک، به دنبال جنگ با ماورای طبیعت نیست. اصلا قبول نداره که چنین چیزی هست... هر چی هست همینجاست، یا میفهمیمش، یا خواهیم فهمید. اگه شما میگی چیزی به غیر از این چیزایی وجود داره که مثلا من میفهممشون، ماورای فیزیک، ماورای ماده و انرژی، اوکی! بحثی نیست! بیع و ثاابتش کن... ما هم مقاله شما رو میخونیم و یاد میگیریم!
"اتفاقا عقل به ما ثابت نمی کند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد ومن با این مسئله که سنگ از چاه یک به چاه دو برود- به خاطر احتمالات کوانتومیهیچ مشکلی ندارم."
حذفپس از شما سوال میکنم، به من بگو ببینم، انرژی لازم جهت خروج سنگ از چاه از کجا و چطور تامین میشه؟
(فقط نگو به خواست خدا!!!)
اولیس عزیز. شما به خال زدید. یعنی رسیدید به کنه مطلب که در آن بالا هم به آن اشاره داشتم.
حذفجمله "منطق مطلق وجود نداره" شما رو بررسی می کنیم. آیا یه جمله مطلقه یا نسبی؟ اگر شما آنرا با توجه به تجربه این جهان و ادعاهای فیزیکدانها ادعا کردی که در نتیجه استدلال خودت در مورد این جمله صادقه که نمی تونه مطلق باشه.اگر بر اساس یه مطلق دیگه بهش رسیدی و این یه جمله مطلق ذهنیه، که باز هم حرف خودت رو نقض کردی. پس در نتیجه باید یه جمله نسبی باشه. اگر هم نسبی شد، پس بهش اعتمادی نیست و به همون روشی که شما ادعا می کنی که حرف من درست نیست (چون مطلق نیست)، حرف شما هم نمی تونه درست باشه. حداقل حرف من از یه جایی شروع می شه که سازگاره با خودش. شما یه حرفی می زنی که توش می مونی.
باور کن بازی با کلمات نیست، جدی ترین قضایای ریاضی مثل قضیه گودل از توی همین روش استدلالی ساده در می آد. در ضمن، از همین استدلال ساده در می آید که مسئله فیزیک و علم نیست، بلکه فلسفی و عقلیه. تناقض شما اینه که شما دارید استدلال "عقلی و ذهنی" می کنید که منطق مطلق و ذهن و عقل شهودی وجود ندارند بر اساس مشاهدات روزمره تون. کسی که منطق مطلق رو در آزمایشگاه ها ندیده که در بارش بشه بدون استفاده از "عقل و منطق" صحبت کرد جان من. نتایجی که از مشاهدات فیزیکی می گیرید رو بدون "عقل و شهود و منطق مطلق" نمی توانید به زبان بیاورید. همه اینها راحت ثابت می کنه که باید منطق مطلقی باشه ، والا بحث ما اصلا بی فایده است. چون اگر منطق مطلقی نیست، هم حرف من می تونه درست باشه، هم حرف شما هم هم زمان هر دو می تونند غلط باشند. تازه همین جمله آخر هم معلوم نیست درسته یا غلط چون منطق مطلقی نیست. همان که گفتم همه باید ساکت بشوند.
''ولی من به شما گفتم که در جهان کوانتوم، احتمال وجود چیزی مثل انرژی، از هیچ وجود داره."
"آنچه در این جهان هست، از ذرات بسیار کوچکی تشکیل شده. وقتی من راجع به ذرات در این ابعاد کوچک صحبت میکنم، آنرا به مصداق جهان کوانتوم نامیدم"
دو جمله متناقض. در جمله دوم، اذعان می کنید که "جهان کوانتوم"، جهان ذرات بسیار ریز هستند. در جمله اول، می گویید در جهان کوانتوم ( که جهان ذرات زیر است)
آحتمال وجود چیزی از "هیچ" وجود دارد. لطفا این را به من توضیح بدهید ، چگونه اگر جهان کوانتومی نیست (چون هیچ چیزی نیست)، در "جهان کوانتوم" اتفاقی می افتد یا نمی افتد؟ بازی با کلمات نیست، آین شمایید که ظاهرا بلد نیستید عقاید خود را درست بیان کنید. لطفا دقیق تر توضیح دهید که طبق کدام آزمایش یا تئوری فیزیکی، "جهان کوانتوم" از هیچ به وجود می آید؟
"اتفاقا عقل به ما ثابت نمی کند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد ومن با این مسئله که سنگ از چاه یک به چاه دو برود- به خاطر احتمالات کوانتومیهیچ مشکلی ندارم."
حذفپس از شما سوال میکنم، به من بگو ببینم، انرژی لازم جهت خروج سنگ از چاه از کجا و چطور تامین میشه؟
(فقط نگو به خواست خدا!!!)"
تئوری های فیزیکی مطلق نیستند، اسمشان رویشان است، نظریه، تئوری. زمانی نظریه مکانیک نیوتن قابل قبول بود، وقتی بشریت دقیقتر شد دید که نظریه های بهتری هم می توان برای توصیف جهان پیدا کرد. این اصل که سنگ بدون انرژی نمی تونه از یه چان به چاه دیگه بره هم یه نظریه فیزیکی در جهان ماکرو هست که با آزمایش بدست اومده و با مکانیک نیوتن سازگاره. حالا یا مکانیک کوانتوم قبول داره این اصل رو یا نه (من نمی دونم). ولی عقل شهودی و منطقی نمی تونه اینجا تصمیم بگیره که آیا این اصل یه اصل فیزیکی هست یا نه، مفهوم انرژی یه مفهوم فیزیکی قابل اندازه گیریه، مفهوم عقلی که نیست.
ولی مسئله اینجاست که مکانیک کوانتوم نمی گوید "ناگهان، هر کی به هر کی و بدون هیچ دلیلی" این اتفاق می افتد، بلکه می گوید طبق قوانین نظریه کوانتوم این آزادی هست که سنگ به چاه دوم برود یا نرود، طبق این احتمالاتی که قابل محاسبه است،
و سوال آخر اینکه چرا نباید بگویم به خواست خدا؟ روزگاری دانشمندان آی كیو مکانیک نیوتونی را چوب و چماق کرده بودند و به سر دینداران می زدند که ببینید که حرکت همه چیز در جهان مادی با این قوانین قابل محاسبه است و خدای شما نمی تواند به غیر از تعیین مقادیر اولیه سالها پیش کار دیگری در خلقت انجام دهد. همه چیز برای علم -زده های آن دوران بهشتی بود تا اینکه مکانیک کوانتوم مثل پتک بر سر آنها فرود آمد. دترمینیسم منحل شد. دیگر نمی شد گفت که جهان فیزیکی صد در صد طبق قوانین فیزیکی عمل می کند. آگر دانشمندان صادق بودند باید به اشتباه اقرار می کردند و از خدا باوران به خاطر آن اعتقاد دگماتیک به مکانیک نیوتن و دترمینیسم آن عذر خواهی می کردند، ولی غرور و خود برتربینی علم زده آنها را از چاله به چاه انداخته است، و حالا با بازی با کلمات "احتمالات" و نسبی گرایی فلسفی
بازی دیگری در آورده اند. تا آزمایشی بعدی چگونه خواب و خیال آنها را به هم بریزد.
من جدا زبان شما رو نمیفهمم.... خوانندگان قضاوت کنند...
حذفبدرود...
چگونه انتظار دارید چیزی را بفهمید وقتی "فهمیدن" را که تنها می تواند از "ذهن و منطق مطلق" ناشی شود انکار می کنید.
حذفطبق نظر شما، ذهن تنها بازی میلیونها میلیون ذره کوانتومی است که طبق احتمالات کوانتومی و بدون هیچ دلیلی یا طبق معادلات داده شده از این چاه به آن چاه می پرند. هیچ در هیچ در پوچ. کدام فهمیدن؟ کلاه خود را قاضی کنید.
کسانی که به دنبال "اثبات" وجود خدا هستند در واقع خدایی را که آنقدر برایشان مهم است را در حد یک قضیه ریاضی پایین میآورند. این مشکل خشک مغزهایی بود که به فلسفه و منطق ارسطو آویزان میشدند. در برابر این ها اهل تصوف آمدند و گفتند که آی بیخبران خدا احتیاج به اثبات من و تو ندارد. یعنی میخواهی بگویی تا پیش از تو خدا نبود تا این که تو به دنیا آمدی و او را ثابت کردی. اهل تصوف به خرد افلاطونی روی آوردند و گفتند خدا یک تجربه شخصی است و قابل انتقال نیست. این است که دوستی که خدا ناباور بودی و بعد خدا باور شدی، تجربه ت را برای خودت نگهدار.
پاسخحذفاصلا من نمیگم همه ی نظم جهان را ثابت کن .نمیگو هزاران گونه موجودات با رفتارهای زیستی مختلف رو قضاوت کن .فقط به طراحی بدن خودت واندامهای داخلیش فکرکن .به کارکرد اندامها ازتنفس تا تغذیه ودفع وبیماری وبه قلبت فکرکن که چرا میتپد.من میگم یک نفر با شعورتر از ما این جهان رو آفریده .یکی میگه خدا یکی میگه خورشید یکی هم میگه آدم هایی از کرات دیگر.به هرحال وجودداره .
پاسخحذف"من میگم یک نفر با شعورتر از ما این جهان رو آفریده "
حذفو کی اون با "شعور تر" رو آفریده؟
"من میگم یک نفر با شعورتر از ما این جهان رو آفریده"
حذفشما میتونید این طور فکر کنید، ولی باید بتونید اون رو ثابت کنید، تا قابل قبول توسط سایرین باشه.
پاسخ به آقای از روی کنجکاوی
پاسخحذفمشکل شما این است که فکر می کنید، که الله یا خدا این همه ی کاینات را برای آدمها ساخته است. آدم ها هم مانند دیگر جانداران و بی جانان هستند. تنها انسان با هوش تر است و کارهایش سرشتی مطلق نیست و حق گزینش و مقایسه دارد( گرچه گزارش هایی هم برای برخی جانوران هم در این باره چاپ شده است). یکی از آشناها مرده بود و به ناگزیر رفتم مسجد، آخوند روی منبر به جای اینکه سخن از مرده بگوید، گفت آیا می دانید چراخداوند کاینات را درست کرده است؟..با خود اندیشیدیم چه می خواهد بگوید؟ ادامه داد..بر طبق حدیث .. فقط برای حضرت فاطمه ساخته است. تصور کنید، وقتی این آقای روحانی مسن که سالها بالای منبر نشسته و صدها هزار نفر شنونده داشته است،چنین می گوید،شما چه انتظار از مردم مذهبی عوام کالانعام دارید؟ پرسش شما این است که یک ناخداباور در این دنیا چه رسالتی دار؟ انسان وقتی زاده می شود، بسته به محیطش، تا بخواهد خوب و بد را از هم تمیز دهد، یک خروار خرافات تو مغزش فرومی کنند.یک آتئیست ، اولین رسالتش رهایی از این خرافات است . دیگر چون راه را از چاه تمیز می دهد، دیگر راه هموار است برای بهتر زندگی کردن. مثلا برای اینکه پولش را بی خودی به آخوند محله بدهد، به فامیل های فقیرش می دهد.بجای خرج کردن در مکه و جاهای دیگر مذهبی در شهرهای خرج می کند که خودش بخواهد ولذتی ببرد. شما اگر بیشتر مجرمان را بررسی کنید، بیشترشان از خانواده های مذهبی هستند. من نمی گویم که آتئیست همه راست کردارند، نه اصلان چنین نیست و اگر بخواهند بزه کنند ، نمونه ی دزد با چراغ خواهد بود. اخلاق بازتاب اندیشه ها یک فرد در عمل است.اخلاق یک مذهبی که تمام اندیشه هایش روی اوهام است، چه می تواند باشد. هیچ کسی را برای خودش دوست ندارد، فقط برای رضای خدا!. مجتهدها هم تا کنون امتحانشان پس اده اند( من نمی خواهم به جزییات به پردازم) آیا یک فرد رک وراست در همه ی تاریخ سراغ دارید؟.فرزندان آخوندهای نسبتا خوب زمان انقلاب هم بی دین درآمدند و کشته شدند.چه بسا کسانی هستند( حتی دکترا دارند)و کاملا به بی خودی دین آگاهند ولی به قول نویسنده ی این وبلاگ شجاعت رهایی را ندارند.در باره ی صوفی گری باید گفت، چون مذهب و دینب ا هیچ خرد سالمی قابل هضم نیست، بیچاره ها خودشان را سر کار گذاشته اند یعنی راه فراری پیدا کرده اند تا شاید دین را ماله کشی کنند .
" اگه شما میگی چیزی به غیر از این چیزایی وجود داره که مثلا من میفهممشون، ماورای فیزیک، ماورای ماده و انرژی اوکی! بحثی نیست! بیع و ثاابتش کن... ما هم مقاله شما رو میخونیم و یاد میگیریم!"
پاسخحذفتمام حرف من از اولین کامنت تا حالا همین بوده. "ماورای ماده و انرژی چی هست؟" خیلی چیز ها: وجود، خرد، ذهن، منطق، درک، حس، "فهمیدن"، خودآگاهی، "کیفیات ذهنی" ی مثل رنگها: قرمزی و سبزی و آبی (نه طول موجها، بلکه آن رنگهایی که ذهن درک می کند و تنها با خود کیفیت همان رنگ تعریف می شوند.)،... تمامی مفاهیمی که از آن درکی داریم ولی نمی توانیم با استفاده از ماده و انرژی آنها را تعریف کنیم. بلکه ظاهرا به محض اینکه راجع به ماده و انرژی حرف می زنیم داریم از آنها استفاده می کنیم. این ماده و انرژی هستند که با استفاده از آنها تعریف و فهمیده می شوند و نه باالعکس.
مشکل بحث با یکی مثل شما اینه که به هیچ مرجع و چارچوبی در بحث پایبند نیستی. و بدون اینکه حتا راجع به چیزهایی که مطمئنا از روی مرجع بهت گفته میشه مطالعه کنی، فقط حرف میزنی.. بدون ارائه مرجع محکمه پسند! من بحث علمی میکنم، شما بحث رو کلامی و فلسفی میکنی!
حذفمیتونم راجع به تمام مغالطات شما، جمله به جمله برات پارگرافها بنویسم، ولی نه وقت و نه انرژیش رو دارم. شما کلی حرف میزنی، ولی به هیچ سوالی که به روشنی ازت پرسیده میشه پاسخ نمیدی.
در حال حاضر زبان من و شما (منظور چارچوب و مراجع بحث) در این بحث پیش رو یکسان نیست.
اولین چیزی که باید یاد بگیری اینه که واقعا برای نتیجه گری در بحث، باید مراجع یکسانی داشت. این رو بارها قبلا هم گفتم، به شما یا دیگران.... حال به روشنی چند مطلب با شماره ارائه می کنم... صغری و کبری نچین لطفا... فقط همینها رو توضیح بده..با شماره..
۱- مراجع مورد ارجاع من ساینس، و اون چیزیست که توسط جامعه علمی بحث قبول و منتشر شده، که به طور مشخص شامل انتشارات ISI) Institute of Science and Information)میشه. شما اگه در این چارچوب هستی، هر جا ازت سوالی خواستم، باید مرجعی در تأیید حرفت در این چارچوب ارائه کنی، و البته "شما هم حق داری از من مراجع بخواهی". در اینصورت نیازی نیست همدیگه رو زیر سوال ببریم که آیا من دانشمند هستم یا نه و آیا اصلا شما تحصیلات آکادمیک علمی داری که اینطور گودرز رو به شقایق پیوند میدی؟
پس موضوع رو تکرار میکنم، چون انتشارات مورد تأیید ISI معتبرترین در جهان علم هست، این مرجع ماست. اگر بله، در صورت درخواست طرف مقابل، باید حرف خود را با ارائه مرجع در این چارچوب تأیید کنیم، نه از شما انتزات فکریتونو میخوام، نه آیه، نه حدیث... فقط مقاله یا کتاب در چارچوب علم. قبول میکنید؟ "من هم قول می دم از خودم حرف در نیارم و میتونم ثابت کنم آنچه به شما میگم ، مورد تأیید ISI هست". مگر اینکه شما من که به هیچ، جامعه علمی رو قبول نداری، که اون بحث دیگست.
۲- "ماورای ماده و انرژی چی هست؟" خیلی چیز ها: وجود، خرد، ذهن، منطق، درک، حس، "فهمیدن"، خودآگاهی، "کیفیات ذهنی" ی مثل رنگها: قرمزی و سبزی و آبی (نه طول موجها، بلکه آن رنگهایی که ذهن درک می کند و تنها با خود کیفیت همان رنگ تعریف می شوند.)،..."
شما حتا انتزعات و تفاسیر ذهنی رو ماورای ماده میدونی. . چون به کّل عملکرد ذهن رو ماورای ماده میدونی..!. "خوب این فقط ادعای شماست"! پس در همون چارچوبی که بهت گفتم حرفتو ساپورت کن: "یعنی تعدادی مقاله علمی به منو دوستان دیگه نشون بده، که گروهی یا حتا فقط یکی از متخصصین این امر منتشر کرده، و در اون حتا اشاره کرده که عملکرد ذهن به ماورای این جهان (و احتمالا منظور شما روح و از این حرفا) برمیگرده". ببین عزیز، صغری کبرای شما رو نمیخوام...ازت "فقط و فقط" تعدادی مقاله خواستم که ادعای شما رو مطرح کرده. روشنه که نه؟
حال من به کارم میرسم و منتظرم تا نحوه پاسخ شما رو ببینیم...
ISI: Institute for Scientific Information
حذف"مراجع مورد ارجاع من ساینس، و اون چیزیست که توسط جامعه علمی بحث قبول و منتشر شده، که به طور مشخص شامل انتشارات ISI) Institute of Science and Information)میشه. شما اگه در این چارچوب هستی، هر جا ازت سوالی خواستم، باید مرجعی در تأیید حرفت در این چارچوب ارائه کنی، و البته "شما هم حق داری از من مراجع بخواهی". در اینصورت نیازی نیست همدیگه رو زیر سوال ببریم که آیا من دانشمند هستم یا نه و آیا اصلا شما تحصیلات آکادمیک علمی داری که اینطور گودرز رو به شقایق پیوند میدی؟
پاسخحذفپس موضوع رو تکرار میکنم، چون انتشارات مورد تأیید ISI معتبرترین در جهان علم هست، این مرجع ماست. اگر بله، در صورت درخواست طرف مقابل، باید حرف خود را با ارائه مرجع در این چارچوب تأیید کنیم، نه از شما انتزات فکریتونو میخوام، نه آیه، نه حدیث... فقط مقاله یا کتاب در چارچوب علم. قبول میکنید؟ "من هم قول می دم از خودم حرف در نیارم و میتونم ثابت کنم آنچه به شما میگم ، مورد تأیید ISI هست". مگر اینکه شما من که به هیچ، جامعه علمی رو قبول نداری، که اون بحث دیگست."
--------------------------------------
مثل اینکه شما حرفهای بالای من رو نخواندید. چند بار من از کلمه "علم زده" استفاده کردم؟ بدیهی است که مرجع من مقالات مصطلح علمی به معنی امروزی نیستند. من علم امروزی را در حیطه کارکرد خودش می پذیرم، ولی از آن بت بزرگی درست نمی کنم که "مرجع تقلید" من بشود. این از "خدا ناباوری" مثل شما عجیب است که ادعا می کنید خدایی را نمی پرستید و در برابر این برساخته بشریت مدرن اینچنین خاضع و خاشعید. علم تجربی تنها در حیطه همان مشاهدات تجربی قادر به بیان گزاره های مثبت یا منفی است ولی بیشتر فلسفه بافی ها و تعمیم های دانشمندان امروزی از این حیطه خارج می شود: با منطق و عقل بدیهی ناسازگارند یا بی پایه اند یا دوری و بر اساس همان مفروضات پیشینی فلسفی که می خواهند از علوم تجربی استخراج کنند. لطفا به من نگویید که مدرک "فلسفه" به شما نشان بدهم. مواردی که در بالا گفتم استدلال های بسیار ساده ای هستند که در دسترس همگانی قرار دارند که از عقل خود استفاده می کنند. (اگر می توانید آنها را نقض کنید و جاخالی ندهید).ولی این حرفها در مورد علم مدرن و نوچه هایش را هم من تنها نگفته ام. بسیاری از کسانی که هم دستی در علم امروز داشته اند و هم در فلسفه نسبت به این موضوع هشدار داده اند.
انقدر کتاب و مقاله در این مورد هست که من خجالت می کشم به شما آنرا یادآوری کنم. اگر علم-زده نبودید، کافی بود یکبار کلمات Criticism of science را در اینترنت جستجو کنید و منابعی برای مطالعه و استفاده خود پیدا کنید. در ضمن اگر مقالات فلسفه مدرن در حیطه همان ISI شما بگنجد، مطمئنم انقدر نظرات متناقض با هم پیدا خواهید کرد که سگ صاحبش را نشناسد. چنین چیزی شایسته عنوان "مرجع" نیست (ولی محکوم هم نیست چون تلاش بشری برای یافتن حقیقت است).
در مورد تحصیلات آکادمیک من هم نگران نباش. بله من خودم درجه دکترا در یکی از زمینه های علوم مدرن دارم و استاد دانشگاه هم هستم. اینرا هم گفتم که دست از مغالطه حمله به شخص برداری و
حرف مرا به چالش بکشی. از سوی دیگر، رفتار شما خیلی با رفتار حکومت "اسلامی" ایران شباهت دارد. ۱. به شدت علم زده. روزی نیست که در مورد پیشرفتهای علمی ایران گوش ما رو کر نکنند.
۲. ISI پرستی. مقالات دانشجویان و استادان ایران قابل قبول نیست مگر اینکه ژورنال علمی توسط ISI قبول شود! بعد دم از علم بومی هم می زنند! ۳. مدرگ گرایی و مدرک پرستی: حریصانه به دنبال جور کردن یک مدرک قلابی برای خودشان هستند. (آخوندها) مدرک و تحصیلات را توی سر مردم می زنند که "ما متخصصیم و چون شما مدرک ما را ندارید خفه شوید. اصلا شما کی هستید و آیا در حوزه درس خوانده اید که در مورد دین نظر می دهید و "گودرز را به شقایق ربط می دهید"...!
ادامه دارد.
میبینی؟
پاسخحذفمن به هیچ وجه به شما حمله نکردم... گفتم:
"هر جا ازت سوالی خواستم، باید مرجعی در تأیید حرفت در این چارچوب ارائه کنی، و البته "شما هم حق داری از من مراجع بخواهی". در اینصورت نیازی نیست همدیگه رو زیر سوال ببریم که آیا من دانشمند هستم یا نه و آیا اصلا شما تحصیلات آکادمیک علمی داری که اینطور گودرز رو به شقایق پیوند میدی؟"
برای من مهم نیست که شما چی یا کی هستی... (نحوه بحثت مشخصه!) و شما فقط به من حمله میکنی:
"چند بار من از کلمه "علم زده" استفاده کردم؟"،
و به خصوص این:
" رفتار شما خیلی با رفتار حکومت "اسلامی" ایران شباهت دارد. ۱. به شدت علم زده. روزی نیست که در مورد پیشرفتهای علمی ایران گوش ما رو کر نکنند. , ... ,... .... "
همه توضیحاتت فقط فرافکنی و شلوغ کاریه! این اراجیف در مورد شباهت من به حکومت اسلامی چه ربطی به بحث ما داشت؟
پس یا نمیدونی رفتار علمی چیه، یا حکومت "اسلامی" رو نشناختی!
به وضوح از چارچوب مورد قبول جامعی علمی و ارأی سند طفره رفتی:
"بدیهی است که مرجع من مقالات مصطلح علمی به معنی امروزی نیستند."
و با این جوابت، این پاسخ نهایی من به شما خواهد بود:
محمد بچه باز هم در خواب میدید که با الاغش به آسمانها رفته یا شاید صداهایی در ذهنش میشنید که آدم کشیها و برده داری رو براش موجه میکرد! با اینکه او نمیتونست اینارو ثابت کنه، عدهی دزد و غارتگر و البته "احمق" بدون نیاز به اثبات اراجیف او رو پذیرفتند و با هدف غارت به دیگران حمله و تجاوز کردند...
ارزش سخنان شما، "بدون توانائی شما در اثبات"، چیزی بیش از اراجیف محمد بچه باز نیست!
از کوزه همان برون تراود که دروست. برو پیش دکتر قبل از اینکه با بچه مردم یا شاید با بچه خودت کاری بکنی.
حذفنفرین نکن ننه امقزی!
حذفمن که به تو توهین نکردم! اون پایین میخواستم باهات بحث کنم که این کامنت بی مربوطت رو دیدم...ولی این یه حرفتو کاملا قبول دارم "از کوزه همان برون تراود که دروست."!
"نفرين نكن ... "
حذفچرا به نفرين واكنش نشان مي دهيد؟ يا آن را بد مي پنداريد؟ فكر كنم نفرين هم شبيه اون چيريه كه پادمنگل منظورشه از رنگ و ...
بحث خوبتان را به دعوي عوام بدل نكنيد
با هر جفت تون هستم!!!
من موضع خودم رو در مورد "مرجعیت" مقالات علمی گفتم. اگر نگاه متفرعنانه بشر مدرن که فکر می کند تمام دانشمندان و فیلسوفان و پیامبران و شاعران و هنرمندان و... مردم ملتهای جهان تا حدود ۴۰۰ سال پیش احمق بوده اند و بشریت اروپایی از ۴۰۰ سال پیش تافته جدا بافته شده است و ناگهان از هوش و عقل فوق العاده برخوردار شده که خدا را کنار بگذارد، اندر مقاله و کتاب هست که بخوانید و شما را به فکر بیاندازد که تا پایان عمرتان بستان است. ولی چون اصرار می کنید و حتما باید مقالات از ذهن یک بی دین که دارای مدرک دانشگاهی از یک کشور غربی باشد خارج شده باشد تا مورد قبول شما باشد، اینهم یک نمونه از کسانی که کار علمی را جدی تر از این میبینند که آنرا مانند امثال داوکینز، هاوکینگ و دنت به شامورتی بازی و داستان سرایی در مدیا برای پیش بردن ایدئولوژی خود تقلیل دهند:
پاسخحذفhttp://consc.net/chalmers/
http://en.wikipedia.org/wiki/David_Chalmers
نمونه ای از یک مقاله که در آن مادی بودن ذهن را به چالس می کشد:
http://consc.net/papers/nature.pdf
! Now you become much much better! Now exactly the borders between the concepts become clear....
پاسخحذفvery good,
Look at the guy profile:
David John Chalmers (born 20 April 1966) is an Australian "philosopher" specializing in the area of philosophy of mind and philosophy of language, whose recent work concerns verbal disputes.
See closer:
"Australian "philosopher""
and closer
"philosopher"
and about the journal paper, I have not read it yet, but take a look at where it is published:
http://onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1002/9780470998762.ch5/summary
the journal name is:
The Blackwell Guide to Philosophy of Mind
and the catagory:
Philosophy
Philosophy
Philosophy
can u see:
Philosophy!
Ok... so far, some advances in your discussion! Good! Thanks! I'm busy now.. we may back to this sweet talk later!
Cheers
گیرم که خدایی هم وجود نداشته باشه با مفهوم پوچی زندگی چه می کنید؟!! واقعا حقیت زندگی اینقدر تلخ که پوچ و بی معنیست و با مرگ همه چیز نابود میشود؟!!!!
پاسخحذف"... و با مرگ همه چیز نابود میشود؟"
حذفبه زبان ترمودینامیک، فعلا که هیچ شواهد قابل قبولی در مورد امکان توقف روال افزایش بی نظمی در جهان در دست نیست (معکوس کردن این روال که دیگه هیچ)!
به زبان ساده تر:
فعلا که حرف شما درست به نظر میرسه... تا بعدا چه پیش آید!
اگر خدایی وجودنداشته باشد برای اینکه مردم از زندگی کردن نا امید نشن مجبوریم بنا بر مصلحت و بهتر شدن زندگی بشراعتقادات خود را تبلیغ نکنیم تبلیغ بیخدایی حقوق بشر را زیر سوال میبرد و آمار خودکشی در جامعه را بالا می برد انسانی را فرض کنید که بیماری نا علاجی دارد و تنها امید او به زندگی شفا گرفتن از خداست چطور بیرحمانه دلتون میاد این انسان را از اعتقاد داشتن به خدا نا امید کنید و امید به زندگی را از او بین ببرید همانطور که میبینید شما با تبلیغ بی خدایی زندگی یک انسان رو نابود می کنید ؟!! بی خدا بودن چندان آرمان زیبایی نیست من یکی با اینکه بی خدا هستم دلم نمیاد مردم رو از اعتقاد داشتن به خدا باز دارم و هیچ تلاشی و تبلیغی در این زمینه نمی کنم چون اگر طرف بفهمه این همه مدت و سالیان سال در تاریخ ملت سر کار بودن با خدا پرستی ضربه روحی شدیدی می خوره یه جوارایی بهش ثابت میشه با احساساتش بازی شده !!
پاسخحذفچیزی که انهتا ندارد، چرندیات است...!!
حذفاولا دین باعث کشتن و کشتار می شود، هیچ چیزی چون دین باعث قتل و خونریزی نشده است. کافیست به وضع کنونی مردم ایران نگاه کنید...!!
ضمنا،
انسان برای ادامه حیات و برای شاد زیستن، نیازی به چرندیاتی به نام خدا ندارد که همیشه مجبور به گریه و احساس گناه باشد....!!
بر اساس آمار، مقدار خلاف در میان انسان های خداباور، بیست برابر بیشتر از خداناباوران است...!×÷
چیزی که انتها ندارد حماقت است !!
حذفاولا خداباوری ربطی به دین نداره خیلی از انسان ها هستند دین دار نیستند ولی خداباور هستند خدا رو از دین جدا می دونند .
معمولا کسی که ظلم می کند تجاوز می کند جنایت می کند چه خوب که گریه کند و احساس گناه کند تا اینکه خدا ناباور باشد و هسچ عذاب وجدانی نگیرد !!
مگر روی شناسنامه افراد خدا باور یا خدا ناباور نوشته شده !!! اکثر خلاف کارها اسم خدا باور رو یدک می کشند در واقع در هنگام ارتکاب جرم خدا ناباور هستند و بدون هیچ ترسی دزدی و یا قتل می کنند
"اکثر خلاف کارها اسم خدا باور رو یدک می کشند در واقع در هنگام ارتکاب جرم خدا ناباور هستند و بدون هیچ ترسی دزدی و یا قتل می کنند"
پاسخحذفمگه "خودا باوری" سویچ خاموش و روشن داره که یارو وقتی میخواد جنایتی مرتکب بشه اونو خاموش کنه؟
از مطلب شما برداشت سر راست تری میشه کرد: ایمان به خدا در فرد کافی نیست تا او جنایت نکنه.
حیلی با دقت مناظره Ulysses و پاد منگل رو خوندم . سفسطه و بحث خارج از مرجع و چارچوب و از هر دری چیزی گفتن جناب پادمنگل بحثی رو که می تونست به جاهای خوبی کشیده بشه به بیراهه برد . ایشون تراوشات ذهن بی آلایش خودشون رو به عنوان حقایقی ساده و بدیهی قصد دارن که به خورد خواننده بدند و در مقابل درخواست منطقی Ulysses برای بحث در چارچوب مشخص آسمان و زمین رو بهم می بافند . شما چرا خودت رو اذیت می کنی و از چارچوب فلسفه که باز ممکنه یه مقداری برات محدودیت ایجاد کنه نظر می دی ؟! آقا شما که به دین اعتقاد داری از همون احادیث و آیات و سنت پیغمبر به عنوان مرجعت استفاده کن ! اونا رو هم با یه سری سفسطه از بالا به پایین می تونی یکسری بدیهیات و منطق مشخص جا بزنی و ازشون استفاده کنی !! آقای عزیز اگه از منظر علمی و در چارچوب مقالات ISI نمی تونی بحث کنی نکن .از نوع مرجع ارائه دادنت هم میزان و کیفیت تحصیلاتت مشخصه . تو گوکل سرج کردی پیج یه فیلسوف گمنام رو را PDF CREATIR تبدیل به PDF کردی جای مرجع جا می زنی ؟؟!!من دانشجوی دکتری کامپیوتر هستم و علاقه مند به علم فیزیک . ولی دوست داشتم از تو این بحث یه آدم علمی دیگه جای شما بود که من استفاده می کردم از مناظره که متاسفانه تراوشات بی نظم و درهم ذهنی شما بحث رو به جای بی ربطی کشوند .
پاسخحذفاز این احمقانه تر حرف نمی شد زد. من می گویم من مرجعیت "علم مدرن" را قبول ندارم و به عقل فلسفی پایبندم، آقایان و خانمها برای در رفتن از زیر جواب دادن به سوال های من هی می گویند من سفسطه می کنم و بحث در چهارچوب تحمیلی آنها را قبول ندارم. اگر "پاد منگل سفسطه می کند" :جمله فلسفی نیست پس چیست؟ سفسطه اصلا در برابر فلسفه می نشیند. (کمی تاریخ فلسفه و سفسطه در یونان را بخوانید تا بفهمید). اگر هم می خواهید بگویید فلسفه "علمی" نیست و تنها باید به علم مدرن و تجربی پایبند باشیم ابتدا باید آنرا ثابت کنید. بدون فلسفیدن ، تنها راه دیگر اعتقاد کورکورانه وبه Science ایمان آوردن است که ظاهرا Ulysses، گمنامیان و آقای ناشناس بالا تصمیم خود را به این نوکری کورکورانه گرفته اند. بوی گند ادعاهایشان هم فلک را گرفته است. احمق حتی به وبسایت آن فیلسوف نرفته ببیند مقاله پی دی اف ( با آدرس مرجع آن) در وبسایت همان شخص است و من چنین کار احمقانه ای برای جا زدن فیلسوف "گمنام" (که در ویکی پدیا پیج دارد و کتابش با استقبال زیادی روبرو شده بوده) نکرده ام. حالا خواندن مقالات یا ایده های آن فیلسوف که ببیند حرف طرف چیست پیشکش. دانشجوی دکترای کامپیوتر هم باش، با همین جمله و تهمت بی اساست سطح شعورت رو نشون دادی.
حذفاینهم آخرین پست من است چون من دیگر امیدی ندارم کسی از شما مخصوصا گمنامیان عزیز سعی کند کمی مغز خود را به کار بیاندازد تا بحث رو در رو داشته باشیم. تمام نکات و سوالات من بی پاسخ گذاشته شد و دریغ که یکبار یک پاراگراف از من حتی نقل شود (از نقد که بگذریم) تا خوانندگان ببینند کجای حرف من "سفسطه" است. تنها بحث عصبی، توهین و ادعای اینکه ما نفهمیدیم. بله، من هم حرفهای بی ربط شما را نفهمیدم ولی سعی کردم بگویم چرا حرفهای شما بی ربط، بی معنی، اراجیف و نادرست اند. حداقل من ۴ تا استدلال برای حرفهایم آوردم و شما را از برادر بزرگم لات محل بت بزرگ (مقالات ISI) نترساندم. البته تعجبی نیست، اگر کسی فلسفه را تعطیل می خواهد، قبول دارد که "فکر کردن" و تعقل" هم تعطیل است و در اولین قدم عقل خودش را تعطیل می کند و به جای استدلال به "آقا شما که به دین اعتقاد داری اله و بله" و توهین به مذهب طرف مقابل برای به دست گرفتن صحنه بحث از نظر روانی اقدام می کند.
این هم ختم کلام دو مقاله که پته سفسطه های "فیزیک نشان می دهد چیزی از هیچ بیرون آمده" و"چهارچوب بحث مقالات ISI هستند" را با زبان ساده و همه فهم میاندازند روی آب. نویسنده مقاله اول یک فیزیکدان کوانتوم و یک فیلسوف است. ببینیم من بحث را به "جاهای بی ربط" می کشم یا داد همه از چرت و پرت گویی داوکینز و شرکا به آسمان رفته:
http://www.nytimes.com/2012/03/25/books/review/a-universe-from-nothing-by-lawrence-m-krauss.html
http://blogs.scientificamerican.com/cross-check/2012/04/23/science-will-never-explain-why-theres-something-rather-than-nothing/
گمنامیان عزیز لطفا منو قانع کنید من عاشق خدا هستم وبا همین عشق خوشبختم و زندگی شاد و موفقی دارم کاری هم به هیچ دینی ندارم حالا چه دلیلی داره خدا ناباوری رو تجربه کنم من نمیخوام شادتر از این باشم لطفا جواب من و امثال منو که فکر کنم کم هم نیستن رو بدید ممنون میشم
پاسخحذفعزیز جان،
حذفمن نگفته ام که شما خداناباور باشید یا نباشید!
من چند واقعیت خیلی ساده را کنار هم چیده ام!!
شما می توانید تا ابد خداباور باشید، یک پنجم پول خود را به ملاها، به عنوان خمس بدهید، روزه بگیرید، کفار را بکشید، برده داری کنید (دستورات اسلام) و یا هزار کار خطای دیگر!
حذفدر حقیقت شما مشکلت با من نیست، مشکلت با وجدان خودت است که می بیند اعتقاد به خدا، زندگی خودت و دیگران را سخت تر کرده است!
گمنامیان عزیز چرا نظر منو حذف کردی من فقط ازت راهنمایی خواستم واقعا معنی ازادی بیان رو فهمیدم
پاسخحذفنظر شما که در بالا هست! من کجا حذفش کرده ام!؟
حذف