بخش اول این نوشته:
در بخش قبلی این نوشتار، به این مساله پرداختم که اصولا برخی از انسان ها، از نظر ژنتیکی و ساختار مغزی، سایکوپت و جنایتکار هستند و این افراد، اصولا هنگام دست یازیدن به جنایت، هیچ احساس گناه و عذاب وجدانی ندارند. شاید بهترین نمونه از این دست جنایتکاران، بشار اسد و خامنه ای باشد که هیچ گونه عذاب وجدانی از کشتار و سلاخی شهروندان خود ندارند.
حال به این مساله بپردازیم که چگونه ممکن است بخشی از جامعه، در قالب مزدور در خدمت چنین اشخاصی درآیند؟!
آیا محیط می تواند باعث شود که انسان های عادی به جنایت دست بزنند؟! چگونه ممکن است انسان های عادی، از دستورات غیر اخلاقی افراد دیکتاتور، تبعیت کنند؟!
واقعیتی به نام وجود مزدوران و بسیجی ها در جامعه ایرانی!
نمی توان منکر این واقعیت شد که در جامعه کنونی ایران، ده ها هزار بسیحی وجود دارد که حاضر هستند برای رضایت خامنه ای، هموطنان و همنوعان خود را بکشند و شکنجه دهند. یا در سوریه شاهد آن هستیم که مزدوران بشار اسد، از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند.
ابتدا اجازه دهید خلاصه ای از دو تحقیق علمی صورت گرفته در این زمینه را در اینجا ذکر کنم:
تحقیق شماره یک: آزمایش استالی میلگرم (The Milgram experiment on obedience to authority figures)
آزمایش میلگرم، یکی از مطالعات جدی در زمینه اثر پذیری انسان ها، از قدرت مافوق است. خلاصه این آزمایش به شکل زیر است:
به کسانی که داوطلب آزمایش بودند، گفته میشد که هدف از آزمایش، تحقیق در مورد حافظه و یادگیری در شرایط متفاوت است و اینکه آیا شوک الکتریکی باعث بهبود یادگیری میشود یا نه. به داوطلبان چیزی در مورد هدف واقعی آزمایش گفته نمیشد. لباس سفید آزمایشگاه را به تن داوطلب میپوشاندند و داوطلب به اتاقی برده میشد که در آن فردی حضور داشت که خود را دانشمند محقق طرح جا میزد، در اتاق دیگری که با یک دیوار حائل از آنها جدا میشد، یادگیرنده بود که تظاهر میشد، شخصی است که آزمایشهای مربوط به یادگیری بر روی او در حال انجام است. در برخی از صورتهای آزمایش شخص یادگیرنده قبل از جدا شدن به داوطلب میگفت که بیماری قلبی دارد. معلم به یادگیرنده اعلام میکند که در مقابلِ هر پاسخِ غلط، یادگیرنده را با شوک الکتریکی جریمه خواهد کرد و شدتِ این شوک هر بار بیشتر از بارِ قبل خواهد بود. در شوکِ ۱۸۰ ولتی یادگیرنده فریاد میکشد: « من دیگر نمیتوانم درد را تحمل کنم» و در شوک الکتریکی ۲۷۰ ولتی عکسالعملِ شاگرد تنها یک جیغ وحشتناک است. با بالا رفتن میزان شک، یادگیرنده به دیوار حایل میکوبد و التماس میکند که بیماری قلبی دارم و به او شوک وارد نکند. البته در واقع این شوکها وارد نمیشد، اما معلم از آن خبر نداشت و صدای جیغ و فریاد در واقع ضبط شده بودند. اگر معلم از دادن شوک خودداری میکرد پژوهنده (پروفسورِ روانشناسی) او را به ادامهٔ شکنجه ترغیب میکرد. سوال این بود که چند درصد افراد حاضرند در چنین آزمایشی در نقشِ معلم به افراد شوکِ مرگبارِ ۴۵۰ ولت بدهند؟ در حقیقت ٪۶۰ شرکت کنندگان در آزمایشِ میلگرام حاضر شدند به دیگران شوک ۴۵۰ ولتی وارد کنند. با اینکه داوطلبها شدیدا مضطرب شده بودند، ولی نمیتوانستند که اتوریته و مقام علمی پژوهنده (پروفسورِ روانشناسی) را رد کنند. اندکی از افراد از اعمال درد لذت هم میبردند، و با علاقه آن را انجام میدادند. در سه ویدیو زیر می توانید نحوه انجام این آزمایش ها را ببیند:
نتایج این آزمایش:
- شصت و پنج درصد از شرکت کنندگان، حاضر شده اند که ساده ترین اصول اخلاقی را زیر پا بگذارند و در حالی که قربانی التماس می کرده که آزمایش را متوقف کنید، آنها شوک 450 ولت را به دیگر انسان ها وارد کنند، صرفا به این دلیل که یک نفر که روپوش سفیدی بر تن داشته و مسئول آزمایشگاه بوده اسـت، به آنها گفته که این شوک قربانی را نمی کشد و انجام این آزمایش برای این پروژه علمی لازم است!
- این آزمایش، نمونه بارزی است که چگونه یک گروه از انسان ها، حاضر می شوند صرفا به دلیل اینکه یک مقام بالاتر به آنها این دستور داده، اخلاق را زیر پا بگذارند و یک انسان دیگر را آزار دهند!
- جایگاه این پرفسور در آزمایشگاه، براحتی قابل تعویض با یک آخوندی است که عبا پوشیده و خودش را نماینده خدا جا می زند! بنا
استانلی در کتاب خود نوشته است:
"انسان های معمولی خیلی ساده به انجام کارهای می پردازند که به آنها ارجاع شده است و هیچ احساس بدی نیز ندارند. آنها می توانند تبدیل به شخص اجرا کننده دستورات وحشتناک شوند. حتی زمانی که نتیجه کارهای وحشتناک آنها نیز شفاف است، و باز از آنها خواسته می شود به عمل غیر اخلاقی خود ادامه دهند، کار خود را ادامه می دهند! تنها تعداد کمی از انسان ها، حاضر می شوند در مقابل دستوری که از بالا دریافت کرده اند، مقاومت کنند! "
آزمایش دوم: آزمایش زندان استانفورد (Stanford prison experiment )
این آزمایش توسط پرفسور فیلیپ زیمباردو (روانشناس سرشناس) انجام شده است.
خلاصه آزمایش به شکل زیر است:
پرفسور زیمباردو، ۲۴ نفر را انتخاب کرد. با شیر یا خط، ۱۲ نفر زندانبان و ۱۲ نفر دیگر، زندانی شدند. زیمباردو با ادارهٔ پلیس محلی صحبت کرده، و آنها قبول کردند تا در آزمایش وی با او همکاری کنند. «زندانیها» در خانههای خود در نقاط مختلف شهر نشسته بودند که یک ماشین پلیس به طور غیرمنتظره جلوی خانهٔ آنها پارک کرد، مامورانی با لباس پلیس آنها را دستنبند و چشمبند زدند، آنها را به زندان مصنوعی بردند، بازرسی بدنی کردند، مایع ضد شپش روی آنها ریختند، عکس گرفتند، انگشت نگاری کردند، لباس زندانی به آنها دادند، به جای اسم، به آنها شماره دادند، و آنها را با دو زندانی دیگر داخل سلولی با میلههای آهنی انداختند/ نگهبانان زندانیان را مجبور میکردند تا شمارهٔ خود را تکرار کنند و با این کار، آنها را حفظ کنند. آنها میخواستند این ایده را در زندانیان تقویت کنند که هویت جدیدشان، یک عدد است.
در این دو ویدیو زیر، خود پرفسور زیمباردو، نحوه انجام این آزمایش را توضیح می دهند:
نتیجه این آزمایش:
خیلی زود، نگهبانها از این تکرار شمارهها به عنوان روش دیگری برای اذیت کردن زندانهای استفاده کردند. /با ادامهٔ آزمایش، چند تن از نگهبانان به طرز فزایندهای خشن و بیرحم شدند. محققان متوجه شدند که حداقل یک سوم نگهبانان تمایلات سادیستی واقعی از خود نشان میدادند. اکثر نگهبانان از این که آزمایش بعد از فقط شش روز متوقف میشود، ناراحت بودند. بعضی از زندانبانان زندانیان را مجبور میکردند تا با دست خالی، توالتها را بشورند....
سخنرانی پرفسور زیبماردو در کنفرانس تد، درباره اثر شرایط محیطی بر روی رفتار انسان ها
در ویدیو زیر که بر آن زیر نویس فارسی گذاشته ام، پرفسور زیمباردو با نشان دادن تصاویری از زندان ابوغریب، به می گوید چطور ممکن است افراد خوب و معمولی، در اثر محیط بد و وجود افراد بد در کنار آنها، دست به جنایت بزنند.
لینک بالاترین
پاسخحذفhttps://balatarin.com/permlink/2012/7/11/3084495
salam va adab
حذفkhaheshan in matlab ro be balatarin ersal konid va baraye an mozzoo e dagh ham bezanid
man account balatarin nadaram
khabare besiat mohemmi hast koshte shodan in pesare javan
http://www.digarban.com/node/7770
واقعا دو مطلب اخیر بسیار بسیار با ارزش، علمی و آموزنده بودند و من از شما سپاسگزارم آقای گمنامیان.
پاسخحذفدر تکمیل فرمایش شما، تنها دوست دارم یک لینک هم من اضافه کنم:
مغز شویی کودکان، نه فقط توسط اسلام، که هر دین یا ایدئولوژی دیگری نیز قابل انجام است:
Brainwashed children. Part 2: Jesus camp, next generation of proselytizers
http://www.youtube.com/watch?v=s-pe8TSvz5I&feature=relmfu
و اگر چه، حداقل، از این کودکان مسیحی در عملیات تروریستی استفاده نمیشود، ولی تزریق رنج و درد و اجبار به تضرع در چهره این کودکان مظلوم، مرا به این فکر میاندزد که با وجود تمام پیشرفتهای تکنولوژیکی، همچنان نسل بشر از خرافات رنج میبرد...
به امید رهائی جهان از جنایتکاران...
به امید رهائی از خرافات...
جالب بود. مرسی از زحماتت.
پاسخحذفآقای گمنامیان، همانگونه که شما از یک جمهوری خواه به یک سلطنت طلب (دیکتاتور طلب )تبدیل شدید، بقیه نیز به همچنین، آقای رضا پهلوی یک ماه پیش مصاحبه ای با مجله ی فوکوس آلمانی کرد که در انجا خودش رو شاه قانونی ایران معرفی میکنه اما گمنامیان که از پرزهای پای مگس رو سر عظما هم نمیگذره به طرز عجیبی در این مورد سکوت پیشه کرد، آقای گمنامیان قضیه چیه؟
پاسخحذفعزیز جان
حذفیک-
جایی دیده ای که من بگویم از سلطنت خوشم می آید یا از سلطنت طرفداری می کنم!؟
چرا روی هوا حرف می زنید؟!
دو-
در مورد مجله فوکوس:
مصاحبه با فکوس را خواندم، اما همزمان بیانیه دفتر رضا پهلوی را نیز دیدم که گفته بود این سخنان رضا پهلوی نیست!
اخلاق و عقل و منطق نیز حکم میکند که وقتی رضا پهلوی در صد تا مصاحبه (که تکذیب نشده و مشخصا حرف های خودش است) یک سخن مشخص می گوید و از نقض حقوق بشر در زمان پدرش انتقاد می کند، من به آن سخنان اتکا کنم، نه به حرف های یک نشریه، آنهم وقتی رضا پهلوی این سخنان را تکذیب کرده است
این غیر اخلاقی است که وقتی دفتر رضا پهلوی می گوید این حرف من نیست و عوض شده، ما بخواهیم بر او بتازیم
اگر کسی خطایی کند، صد البته که باید او را به تیغ نقد مورد حمله قرار داد، اما وقتی رضا پهلوی می گوید این سخنان من نیست و فوکوس اشتباه کرده است، همزمان در صد مصاحبه دیگرش، حرف متفاوتی زده است، آیا منصفانه است که به او بتازیم!؟
سه:
در این ویدیو هم می بیند که او این سخنانی که فوکوس منتشر کرده را تکذیب می کند و می گوید از آن مجله شکایت کرده است.
http://www.youtube.com/watch?v=DWnOQyUx85Y
حال با توجه به نکات فوق، من چه باید بگویم؟
آقای گمنامیان این عادت شماست که به جای جواب به کامنت دیگران به تصورات فکری خودتون از اون کامنت جواب میدین! آیا من در کامنت بالا گفتم که آقای رضا پهلوی نقص حقوق بشر رو تکذیب کردند یا اینکه گفته ام که ایشان خودشون رو شاه قانونی ایران میدانند ؟ و این مساله تنها به این یک مورد مصاحبه برنمیگردد بلکه بارها با اشکال مختلف این ادعا رو مطرح کردند، جالب توجه اینکه شما دیپلمات ایران رو در آلمان بر طبق حرف های یک دختر بچه ی ۱۰ ساله که به مامانش گفته بود حس کرده که طرف میخواسته بوسش کنه، با نوشتن چندین مقاله محکوم کردین، اما مصاحبه ی خبر گذاری معتبر فوکوس رو که دست بر قضا مربوط به همین کشور آلمان هستش معتبر نمیدونید چونکه دفتررضا پهلوی اون رو نفی کرده( منظور من اینجا محکوم کردن آقای پهلوی یا طرفداری از دیپلمات های ایرانی نیستش بلکه نشان دادن پارادوکس در سخنان شماست همین )امیدوارم از این به بعد به دور از عصبانیت یا به دور از فکر جلب خواننده مطلب بنویسید.
حذفعزیز جان
حذفاین سوال بالای شما قبلا در این لینک پرسیده شده بود و من آن جواب را کپی پیست کردیم:
http://gomnamian.org/2012/07/08/answertozedd
ضمنا،
بچه بازی دیلمات آلمانی چه ربطی به مساله مصاحبه با فوکوس دارد؟!
آقای گمنامیان آیا تا به حال شده که اعتراف به اشتباه بودن یک نوشته بعد از انتشار کنید ؟ لطفا خودتون رو به اون راه نزنید، من اصلا قصد ندارم تا با شما در اینجا بحث کنم چون فارسی نوشتن برای من عذاب اوره( استفاده از googetranslate ) ربط این دو موضوع رو کامل واستون گفتم اما شما عجیبه که نمیگیرید! محکومیت یک دیپلمات جمهوری اسلامی از طرف شما (نه از طرف دادگاه آلمان ) به استناد جملات یک دختر بچه ی ۱۰ ساله و با وجود اینکه توسط امور خارجه یک کشور این موضوع رد شده و بیخیالی شما نسبت به مصاحبه ی منتشر شده در یک نشریه ی معتبر آلمانی به این جهت که توسط تشکیلات یک فرد رد شده ! آیا هنوز متوجه نشدین که اون مطالب قبلیتون در مورد دیپلمات ایرانی زیاده روی بوده ؟ در پایان واسه اینکه هیچ شک و شبهه ای واسه خوانندگان پیش نیاد که من از جمهوری کثیف اسلامی طرفداری میکنم دوباره تاکید میکنم که هدف من از این مثال ها نشان دادن پارادوکس صحبت های شما جناب گمنامیان (که مغایر با روح دموکراسی هستش) است ، در ضمن اگر آقای رضا پهلوی یکدرصد فکر میکنه که برتری نطفه ای (نطفه ی مقدس )نسبت به بقیه ی ایرانیها داره (کما اینکه به نظر میاد اینجور هم فکر میکنه !)باید بدونه که آدرس رو اشتباهی آمده !
حذفعزیز جان
حذفشما اعتبار یک دادگاه را با اعتبار مجله ای که مصاحبه کننده، این گزارش را نکذیب می کند، مقایسه می کنید!؟
خنده دار است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
salam va adab
پاسخحذفkhaheshan in matlab ro be balatarin ersal konid va baraye an mozzoo e dagh ham bezanid
man account balatarin nadaram
khabare besiat mohemmi hast koshte shodan in pesare javan
http://www.digarban.com/node/7770
نه جانم خنده دار اینه که دادستانی اعلام جرم کرده (نه اینکه دادگاه محکوم کرده باشه ) اما شما قبل از اینکه دادگاهی تشکیل بشه حکم خودتون رو صادر کردین اما روزنامه ی معتبر فوکوس از نظر شما اعتبارش از یک فرد عادی جامعه کمتره ! بله خنده داره، واقعا هم خنده داره.
پاسخحذفعزیز جان،
حذفیک فرد عادی جامعه!؟!؟
دادستان آلمان اعلام جرم کرده، شما می گویی یک فرد عادی؟!
در مورد مصاحبه رضا پهلوی و اینکه چرا به او انتقاد نکرده ام نیز، پاسخ شما شفاف است، او در مصاحبه های دیگر خودش حرف دیگری زده، می گوید وکیل گرفته و علیه آن نشریه اقدام جرم کرده، آن سخنان را تکذیب کرده است!
کدام آدم عاقلی می آید و رضا پهلوی حرف غلطی زده در حالی که او می گوید من چنین نگفته ام.
عزیز من چرا شما اینقدر کج فهمی ! منظور من از یک فرد عادی همان آقای رضا پهلوی هستش.
حذف