برای درک رابطه ایران و آمریکا، باید به نکات عدیده ای نظر داشت، رئوس این
نکات به شرح ذیل است:
-
رابطه بین سه
کشور ایران، آمریکا و اسراییل، نقش اصلی را در این بحران بازی می کند.
-
رژیم ایران اگر
به سلاح اتمی دست یابد، به اسراییل حمله می کند و اسراییل نیز به خوبی به این خطر
واقف است.
-
چند صد میلیارد
دلار از ثروت مردم ایران، خرج برنامه اتمی رژیم شده است، صد البته که یک طفل شش
ساله نیز می داند که چنین برنامه اتمی، نه مقرون به صرفه است و نه عاقلانه و تنها
هدف نظامی را دنبال می کند.
تحریم ها شاید چند صد میلیارد دلار هزینه برای مردم ایران
به همراه داشته، و تنها هدف رژیم راه اندازی یک یا چند نیروگاه اتمی است، در حالی
که با سرمایه گذاری یک یا دو میلیارد دلار، می شد معادل همان نیروگاه ها، برق
تولید کرد.
-
رژیم ایران مایل
نیست برنامه اتمی خود را کنار بگذارد، چون به خوبی می داند که در مجادله اش با
غرب، اگر موضوع بحث برنامه اتمی باشد، مردم ایران چندان موضع گیری نمی کنند، اما
اگر دولت ایران، درخواست دنیا را برای خاتمه دادن به برنامه اتمیش بپذیرد، موضوع
بعدی بحث، نقض گسترده حقوق بشر در ایران است! این موضوع بحث، برای رژیم بسیار
خطرناک است، چون مردم ایران نیز با غربی ها، هم پیمان می شوند!
-
دولت ایران در
آستانه تولید بمب اتمی است، اگر چند خرابکاری سرویس های جاسوسی غرب نبود (مانند
ویروس های کامپیوتری) تا کنون رژیم به بمب اتمی دست یافته بود و اصولا برنامه انها
نیز چنین بود، اما اسراییلی ها و سرویس های غربی با کمک ویروس های کامپیوتری،
تمامی برنامه های رژیم را به عقب انداختند!
-
تحریم های بین
المللی، کمر رژمی را شکسته است. اقتصاد ایران را به نابودی کشانده و کشور در
آستانه فرو پاشی است.
-
دولت اسراییل به
شدت مایل به جنگ با ایران است، چون می داند که توقف موقت این برنامه، دردی را دوا
نمی کند و رژیم بعد از مدتی، برنامه اش را از سر خواهد گرفت.
-
بعد از انتخابات
آمریکا در ماه آینده، اوباما دستور حمله به ایران را صادر خواهد کرد، اوباما چون
نگران نتیجه انتخابات و شکست در آن بوده، تا کنون چنین کاری نکرده است.
-
رژیم ایران، به
دلایل شرایط وخیم اقتصادی، در صدد است که باز هاشمی را وارد صحنه کند تا با غرب
اندکی مذاکره کنند و کشور را از بحران نجات دهند. بازگشت مهدی هاشمی نیز به ایران،
در این راستا است.
-
دولت ایران برای
برون رفت از این بحران، تنها یک راه دارد، آن هم رها کردن برنامه اتمی خود در قبل
از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است. چنین پیشنهادی نیز به آمریکا ارایه شده است،
اما طرف آمریکایی آنرا رد کرده است(منبع: رادیو فردا)!
-
اوباما اکنون
برنده انتخابات است، احمق نیست که بیاید و با دولت ایران مصالحه کند و دشمنی لابی
های اسراییل را به جان بخرد...!
-
دولت اسراییل به
شدت مایل است که از این بحران استفاده کند، به ایران حمله کند و کار برنامه اتمیش
را یکسره کند، اسراییلی ها به خوبی می دانند که اگر تحریم ها برداشته شود، ایران
باز فرصت می کند که مخفیانه برنامه اتمیش را ادامه دهد.
با توجه به جمع نکات فوق، می توان نتیجه گرفت که شیشه عمر رژیم اسلامی، در
آستانه زمین خوردن است و دیگر چیزی از عمر این رژیم باقی نمانده است.
چون یا به شکل حمله نظامی و یا در اثر تحریم ها، این رژیم ساقط می گردد! تنها
مساله این است که آیا مردم ایران، توان آنرا دارند که یک تشکل فراگیر از بین همه
جناح تشکیل دهند و بدون خونریزی، زمینه برگزاری انتخابات آزاد را فراهم کنند؟!
/-----------------/این هم چند نوشته دیگر من در این چند روزه:
گمنامیان عزیز چرا اینقدر با اطمینان این حرفا رو میزنید؟
پاسخحذفاز کجا معلوم که اوباما برنده انتخابات باشد؟
از کجا معلوم که بعد از انتخابات (اگر اوباما انتخاب شود) اوباما به ایران حمله نزامی خواهد کرد؟
درود گرامی،
حذفمن نظرم را گفتم، شرایط سیاسی اینگونه نشان می دهد.
یعنی صبر غرب به پایان رسیده، شرایط بین المللی نیز دیگر به نفع رژیم نیست.
با سلام
پاسخحذفتحلیلتون بسیار ضعیف و سطحی نگر بود.
روند علم و منطق این است که کسی تحلیل دیگران را سطحی و پوچ نمیداند، مگر اینکه بتواند در جواب، دیگران را با تحلیل خودش مفتخر نماید.
حذفبحثتان(که تحلیل مرحله به مرحله ای از وضعیت فعلی رژیم به دست میداد) و نتیجه گیریتان (که به اهمیت اتحاد ایرانیان پس از سقوط رژیم اشاره می کرد) به ترتیب "حرف دل" و "آرزوی" همه ایرانیان است. اما معمولا آرزوها بدون ابزار لازم به نتیجه نمی رسند. شرایط ایران و سوریه از جهات مختلفی متفاوت است (مهمترین تفاوت آن حضور نظام ایران در پشت بشار است و بعد هم نوع حمایت روسیه و چین از سوریه که بسیار متفاوت از نوع حمایت این دو کشور از ایران است.) با در نظر داشتن این تفاوتها الان چندین ماه است که مردم مظلوم زیر شدیدترین بمبارانها توسط ارتش و هواپیماهای سوریه هستند و هر روز منتظر شنیدن خبر مرگ بشار اسد و بازگشت آرامش به سوریه هستیم اما خبری نیست و بشار زنده است و مردم سوریه را می کشد و کشورهای غربی را از ظهور اسلام گرایان تندرو در پس نظام خود می ترساند و با اینکه آنجا هم "حرف دل" مردم سوریه دردناک است و هم "آرزویشان" ممکن اما دریغ و دریغ ... تهران امروز که این کامنت را می نویسم در حال برگزاری نمایش احمقانه ای به نام نمایشگاه رسانه های دیجیتال است کاش می شد دوستان خارج از کشور سری به این نمایشگاه بزنند تا بفهمند ما در ایران با چه احمق هایی طرف هستیم ... کسانی که با عناوین وبلاگ های جون "مقاومت اسلامی"، "حزب الله سایبری" و "افسران جوان جنگ نرم" و ... که همان ارتش ساعتی هفت تومن خودمان هستند در حال فعالیت های مسخره ای با عنوان مبارزه با دشمنان سایبری هستند همه هم گوش به فرمان رهبری نادان تر از خودشان ... با پول و امکانات فراوان ... فکر می کنم چالشی بزرگ پیش رو داریم با این جماعت نادان ... حکایت معروفی در مورد یکی از دولتمردان انگیس که می گوید وی در برابر پاسخ این سوال که چگونه است که انگلستان توانست در آن سوی دنیا، کشور هند را مستعمره خود کند اما در کنار گوشش همیشه با کشور ایرلند مشکلات اساسی دارد پاسخ داده: در هند چیزی هست که در ایرلند نیست ... اکثریت نادان و اقلیت خائن ... ایران امروز چگونه است؟
پاسخحذف