دلیل انتشار این نوشته چیست؟!
نگارنده یکی از وبلاگ نویسانی است که از فراخوان برای تشکیل
یک شورای ملی، حمایت کرده است، چرا که معتقدم برای شکل بخشیدن به مبارزات علیه
رژیم، بایسته و شایسته است که آزادی خواهان ایرانی گرد هم جمع شوند و با امضای یک
اساسنامه یا منشور، به مبارزات خود شکل مشخصی ببخشند.
به یاد بیاوریم که در بیست و پنجم خرداد سه سال پیش، بیش از
سه و نیم میلیون ایرانی، در خیابان های تهران حاضر شدند، اما به دلیل نبود یک
رهبری مشخص، این فرصت طلایی سوخت و رژیم اسلامی، به حیات ننگین خود ادامه داد.
حال چند وقتی است که برخی از افراد که با تشکیل این شورا مخالف هستند
و زمانی نیز از دوستان خود من بوده اند، به نگارنده حمله شخصی می کنند، و انواع
اقسام انگ ها را می چسبانند...!
هیچ نیازی به پاسخ به چنین انگ هایی نمی بینم، تنها در
اینجا قصد نقد چنین منش و روشی را دارم:
اینکه شخصی را به دلیل داشتن عقیده مخالف، مورد هجوم قرار دهیم، به او انگ
بچسبانیم، خود نوعی استبداد است.
برای مستبد بودن، نیازی نیست حتما در پست ریاست جمهوری، شاهی یا ولایت فقیه
نشسته باشید، همینکه به جای نقد افکار یک انسان، تلاش می کنید شخصیت او را لگد مال
کنید، خود یک نوع استبداد است، و تفکری استبدادی است.
استبداد، به معنای خودرایی است، به معنای این است که سعی در شکست پای کسی کنیم
که در مقابل ما ایستاده است.
نیازی نیست مانند شعبان جعفری چماق به دست بگیریم، یا مانند ده نمکی سوار بر
موتور، زنجیر در هوا بچرخانیم، برای مستبد بودن، کافیست تلاش کنیم شخصیت افراد
مخالف را لگدمال کنیم. این می شود تفکر استبدادی!
نیازی نیست مدیرمسول کیهان شریعتمداری باشی، تا فرد مستبدی شوی، همینکه به جای
نقد کلام، به تخریب شخصیت مشغول می شوی، همینقدر که اخلاقیات را زیر پا می گذاری و
دروغی که مطمین نیستی را می نویسی، به معنای تفکر استبدادی است.
تفکر استبدادی، یعنی سو استفاده از قدرت، برای آزار دیگران! نیازی نیست حتما
فرمانده بسیج باشی تا بتوانی دیگران را آزار بدهی، می توانی یک وبلاگ نویس باشی،
می توانی با کیبرد و قلم خودت، بیش از هر چماقی دیگران را آزار دهی!
استبداد و دیکتاتوری، سو استفاده از قدرت و اختیارات است، هنگامی که برای تخریب شخصیت یک نفر، به سو استفاده از قلم و کیبرد روی می آوریم، قدم در راه بی بازگشت دیکتاتوری گذاشته ایم.
اجازه بدهید مثالی بزنم:
هنگامی که رضا پهلوی تلاش کرد علیه خامنه ای در دادگاه لاهه پرونده تشکیل دهد،
نگارنده جزو وبلاگ نویسانی بود که از او حمایت کرد، اما یکی از دوستان عزیزم، جناب
آقای کوروش راد مرا «جیره وار حاجب اندرونی» خوانده بود: (منبع)
حال همین دوست
گرامی، بعدا به جای تخریب شخصیت من، به نقد کلام و مناظره روی آورد، پیوندهای زیر:
به نظر شما،
کدام یکی از این روش، بهتر است؟! حمله شخصی یا بحث منطقی؟!
/--------------------نوشته دیگر امروز
من:
به نظر من بخشی از این رفتاری که انجام میگیرد به این دلیل است که یک سری از افراد با حضور رضا پهلوی دچار نگرانی شدند دست و پای خود را گم کردند و چون تا به حال طرف مقابلشان افراد بیسواد رژیم بود در این سالها نتواسته بودند هیچ اندوخته فکری فراهم کنند و همین هم آزارشان میداد که هیچ حرف منطقی در مخالفت با شکایت از خامنهای یا شورای ملی نمیتوانند بزنند و چاره را در ایجاد فضای وحشت و انگ چسباندن به این و آن دیدند تا کسی جرات نکند بر خلافشان عمل کند، این روش را هم با هوچی گری و شعار آی لینک من منفی گرفت زخمی شدم پی گرفتند که خود این نشاندهنده این بود که حتا تحمل مخالف و رای مخالف را هم ندارند و تصور میکنند هر مطلبی که مینویسند همه باید به به و چه چه کنند. واقعا این فرهنگی که اینها برقرار کردند که هیچ کس حق ندارد رای "نه" بدهد در آینده مشکل ساز خواهد شد در ایران چون هر کس فکر میکند اگر رای نیاورد بهش تجاوز شده است یا ضربه چماق خورده است! البته این خبر خوبی نیست نه برای جمهوری خواهان نه برای مشروطه خواهان که چنین فضای خاله زنکی بر صحنه سیاسی پدید آماده ولی شاید خوب شد که قبل از تغییر رژیم توانستیم این مشکلات را زودتر ببینیم. به هر حال فعلا این فضا ادامه دارد و گمنامیان میشود چماق به دست و مزدور و اصلاح طلبهای مخفی میشوند جمهوری خواه و دست بوسان امام میشوند آزادی خواه و آزادی خواهان واقعی هم از هر سلیقه یا باید با اینها همراه شوند یا فحش بخورند.
پاسخحذفحجم کینه و نفرتی که این پیرمردهای پنجاه و هفتی به بدنه جامعه ایران تزریق کردند مطمئنا اثرات بدی در آینده خواهد داشت و باعث میشود جوانانی که در جنبش سبز کنار هم بودند به اسم جمهوری خواه و مشروطه خواه اسلحه به دست بگیرند در برابر هم. واقعا باعث تاسف است وقتی میبینیم یک سری جوان زیر ۳۰ سال که نه ربطی به ساواک دارند نه زمان شعبان بی مخ اصلا به دنیا آمده بودند و حالا به هر دلیلی عقیده دارند پادشاهی برای ایران مناسب است اینجور تهدید میشوند و انگ ساواکی و چماق کش میخورند. چند وقت پیش در بالاترین لینکی را دیدم که به صراحت میگفت مشروطه خواهان غده سرطانی هستند که باید از زمین برداشته شوند. فرستنده این لینک هم کسی بود که زمانی خود را منتقد دین و فردی اندیشمند میدانست. بعد از خواندن این مطلب به صفحه فیسبوک رضا پهلوی رفتم و داشتم به صورت این بچهها نگاه میکردم و فکر میکردم تا کی باید در ایران به خاطر عقیده کشته شد.
پاسخحذفامیر ریدر amirreader یا همان بالاکون 17 خایه لیس مجاهدین طی چند روز گذشته مجددا به حذف بچه های زحمت کشی دست زده است که بعد از مدتها دوباره رونقی به سایت خرابه بالاترین بخشیده بودند و با خواهش دیگر دوستان به بالاترین بازگشتند.
پاسخحذفبالاکون 14 و 15 و 17 و 18 که جز گند زدن به سایت و تخریب صاحبان تفکر کاری ندارند.
لاشی بازی و کون پلنگی بالاکون های بالاترین مسئله شیرینی است که حقایقی را روشن میکند که در این فاحشه خانه چه میگذرد
در ایران نسل جوان اصلا کاری به مصدق ندارد. این فسیلهای مصدق پرست هم هنوز در ۶۰ سال پیش زندگی میکنند.
پاسخحذفتو انقلاب 57 اکثر این روشنفکران ! سیاسیون و حزب ها و سازمانهایی که امروز در گوشه و کنار این دنیا نشستن و اپوزیسیون رو تشکییل میدن ! یا بهتر بگیم نمیدن ! بدون تاٌمل و تفکر رفتند زیر عبای رهبری خمینی و بدتر از همه این که تا آخرین لحضه زیر این عبا موندند تا نوبت تار و مار شدن خودشون برسه !
پاسخحذفجالب اینکه تا به امروز هیچ کدوم از اونهایی که جان سالم بدر بردند و یه گوشه ایی خودشونو رسوندند ( امریکا اروپا یا.....) اعتراف به اشتباهشون نکردند فقط خودشونو توجیه کردند ! و امروز هم هر کدوم خودشونو از رهبران و ناجیان ایران میدونند! و فکر میکنند با تکرار حرفهای علی شریعتی یا با مظلومیت مصدق یا لزوم مبارزه با امپریالسم یا .... میتونند دوباره جوانا رو بکشند تو خیابون برای یه انقلاب اسلامی دیگه !
غافل از اینکه نسل جوان امروز خسته از این داستانهاست, و برای خودش یه آیندهَ دیگه ایی رو در نظر داره , آینده ایی که دنیای آزاد امروز با سرعت 1000کیلومتر در ساعت به طرفش داره میره ! از نسل پدرانش گله داره و حق هم داره !!!