اعلامیه جهانی حقوق بشر، شاید مهمترین پیشرفت بشریت باشد، چه آنکه بر اساس این اعلامیه و برای اولین بار، سیاستمداران برابری و آزادی را برای تک تک انسان ها به رسمیت شناختند.در شصت و سه سال پیش، دولتمردان اکثر کشورها، نه تنها این حقوق ذاتی را برای خود، بلکه برای شهروندان دیگر کشورها نیز این حقوق را به رسمیت شناختند.
این سند را می توان مهمترین پیشرفت نوع بشر دانست، چه آنکه بعد از هزاران سال جنگ و خونریزی، برای اولین بار ساده ترین حقوق انسانی چون آزادی و عدالت و برابری انسان ها به رسمیت شناخته شد و اولین قدم مهم برای رسیدن به صلح جهانی برداشته شد.
ایران در زمان شاه نیز جزو اولین امضا کنندگان این اعلامیه بوده، اما در رژیم شاه این اعلامیه هیچگاه به اجرا در نیامد. افسوس که وضع حقوق بشر در ایران، با روی کار آمدن آخوندها، به وحامت گرایید.
فراموش نکنیم که مهمترین سدی که در ایران بر سر راه به رسمیت شناختن اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد، دین اسلام است، کتاب قران، به شکلی آشکارا در تناقض با اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
- اعلامیه جهانی حقوق بشر حرف از برابری انسان ها می زند، اما در قران حرف از برده داری و یا برتر بودن مرد بر زن و یا حتی کتک زدن زن است.
- اعلامیه حقوق بشر حرف از آزادی بیان و اندیشه می زند، اما در اسلام مجازات تغییر دین مرگ است! مخالفین اسلام نیز باید کشته شوند(29 توبه)
- در اعلامیه حقوق بشر، شکنجه و آزار انسان ها ممنوع است، اما در قران به صراحت دستور به شکنجه و یا قطع دست می دهد.
این چند تفاوت آشکارا، نشان می دهد که اصولا نمی توان با تکریم قران و محترم و مقدس شمردن این کتاب، به اجرای اعلامیه جهانی حقوق امید داشت.
برای اینکه درک کنیم چگونه اسلامگرایان از اعلامیه جهانی حقوق بشر وحشت دارند، کافیست به یاد بیاوریم که محمد جعفر پوینده توسط وزارت اطلاعات رژیم، به وحشیانه ترین شکلی ترور شد و کافیست باز به یاد بیاوریم که مهمترین گناه این مرد آزاده و بزرگ، ترجمه اعلامیه حقوق بشر بوده است...!
اجرا و تکریم اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ایران دور از دسترس نیست، با توجه به سی سال ظلم و جور رژیم اسلامی، و به یمن حضور اینترنت و ماهواره، نسل جوان ایرانیان با اصل اسلام به خوبی آشنا شده اند و خیلی راحت می توانند نظر دهند که کدام یک باید تکریم شوند، اعلامیه جهانی حقوق بشر و یا کتاب قران که در آن حرف از برده داری زده شده است؟!
به صورت خلاصه، چرا اسلامگرایان با اعلامیه جهانی حقوق بشر، مخالف هستند؟!
یک: / اجرای اعلامیه جلو اجرای قوانین اسلامی را می گیرد.
در اسلام قوانین وحشیانه ای وجود دارد چون برده داری، قطع دست و پا ، سنگسار، شکنجه ، تجاوز یا کشتن بدلیل اینکه قربانی عقیده ای جز عقیده مسلمین دارد !
این قوانین ابلهانه ، با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در تناقض کامل است، اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت بر ممنوعیت برده داری ، ممنویت شکنجه، و آزادی بیان تاکید می کند. لذا اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر به منزله اجرا نشدن قوانین اسلامی است.
دو:/ اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در دراز مدت به حذف اسلام خواهد انجامید.
اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر، به منزله وجود آزادی بیان و اندیشه است و در یک محیط آزاد، اسلام دیگر مصون از نقد نیست. در آن محیط آزاد اسلام به صراحت و در امنیت توسط روشنفکران جامعه نقد می شود و طبیعتا مسلمانان نیز شعور دارند و در یک فضای آزاد ، به ساختگی بودن این دین پی خواهند برد و خصوصا در نسل های جوان ، شاهد ناپدید شدن اسلام خواهیم بود.
چند نوشته دیگر مرتبط با مبحث حقوق بشر:
شرمنده که باز مزاحم شدم! البته منتظر جواب شما به پرسش قبلی ام ذیل مطلبتان درباره آن آخوند و قمه زنی میمانم. و برای اینکه اینجا هم گیری داده باشم عرض میکنم که برداشت شما از اسلام برداشت سنتگرایان است و خب همه کسانی که شما به آنها انتقاد میکنید (و بیشتر البته مسخره میکنید) از شما در این زمینه جلوتر رفته اند. شما در حال و هوای اسلامی مانده اید که تنها امثال خامنه ای از آن دفاع میکنند، و خب کسانی مثل شما همدست آنهایید، یکی به دلیل مسخره کردن اسلام (چون میگویید که مدافع حقوق بشرید و در عین حال مسخره میکنید و با اینکار باعث بدنامی مدافعان حقوق بشر هم میشوید. در عین حال که مسخره کردن باورها خلاف اصل هجده اعلامیه جهانی حقوق بشر است که برایتان کپی کردم بخوانید). دیگر آنکه اسلام را به همان شیوه ای معرفی میکنید که آنها میخواهند. شرم میکنم وقتی نام زنده یاد محمد جعفر پیونده و محمد مختاری را در اینجا میبینم که جان بر سر مدارا و حقوق بشر دادند و امثال شما با سوءاستفاده از ارزشهایی نظیر حقوق بشر کار آنها را به هیچ میگیرید. شاید خود را با بزرگانی همچون صادق هدایت و احمد کسروی مقایسه میکنید؟ به چه اعتباری؟ با کدام مقاله و کدام کتاب؟ زنده یاد کسروی مرد و مردانه کتاب نوشت با نام خودش، با آنکه میدانست که سرنوشتش چه خواهد بود، یا امثال علی دشتی. این چند جمله را از عبدالکریم سروش برایتان نقل میکنم بلکه کمی بخوانید بیشتر، به جای آنکه بنویسید بدون پشتوانه و مبنا و بدانید که امثال شما هیچ کمکی به آزادی و دموکراسی نکرده اند بلکه در ردیف کسانی قرار میگیرید همچون بن لادن که هرگز یاد نگرفتند در جهان متکثر امروز با احترام به همه عقاید زندگی کنند و البته نام کتاب مختاری را به شما توصیه میکنم که روزانه با خود تکرار کنید چون میدانم این کتابش را هم نخواهید خواند (روی اینترنت هست) "تمرین مدارا". تمرین مدارا کنید هر روز. این هم از سروش: "از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.
پاسخحذفمن دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آنچه میگفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشهای هم به نبوت او وارد نمیکند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ."
گمنامیان عزیز،سلام!
پاسخحذفامیدوارم که حالت خوب باشد؛درخواستی از حضرتعالی داشتم:
آیا می توانی با یحیوی نژاد صحبت کنی و ترتیب اثری دهی تا بتوانم دوباره با نام اصلی ام در بالاترین فعالیت کنم و حضور یابم؟البته،همچنان به افشاگری ام علیه مجاهدید خلق،ادامه خواهم داد.
ارادتمندت
سبزباشی و برقرار
فرورتیش کردتبار
کردتبار عزیز،
پاسخحذفمن بالاترین را ترک کرده ام و اصولا رابطه حسنه ای با انها ندارم...!!
اینجا را ببین:
http://balatarin.com/permlink/2011/12/1/2822256
((محسن گفت...
پاسخحذفشرمنده که باز مزاحم شدم! البته منتظر جواب شما به پرسش قبلی ام ذیل مطلبتان درباره آن آخوند و قمه زنی میمانم. و برای اینکه اینجا هم گیری داده باشم عرض میکنم که برداشت شما از اسلام برداشت سنتگرایان است و خب همه کسانی که شما به آنها انتقاد میکنید (و بیشتر البته مسخره میکنید) از شما در این زمینه جلوتر رفته اند.))
=================================
------------------------
پاسخ:
محسن عزیز،
اصل هیجده حقوق بشر، اشعار می دارد:
------------------------------
(ماده ی 18
هر شخصی حق دارد از آزادی انديشه ، وجدان و دين بهره مند شود : اين حق مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد ، در قالب آموزش دينی ، عبادت ها و اجرای آيين ها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی ، به طور خصوصی يا عمومی است .))
------------------------
می شود بفرمایید کجای این اصل، می گوید کسی حق ندارد عقیده دیگران را نقد یا مسخره کند؟!
ضمنا،
ماده سی اعلامیه حقوق بشر می گوید: ((ماده ی 30
هيچ يک از مقررات اعلاميه ی حاضر نبايد چنان تفسير شود که برای هيچ دولت ، جمعيت يا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بين بردن حقوق و آزادی های مندرج در اين اعلاميه فعاليتی انجام دهد يا به عملی دست بزند.))
شما نمی توانید از اصل هیجده سو استفاده کنید و بخواهید با کمک آن اصل نوزدهم که اصل آزادی بیان است را محدود کنید.
اصل نوزده اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت می گوید:
-----------------
(ما ده ی 19
هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار ، به تمام وسايل ممکن بيان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.)
-----------------
گرامی،
آزادی بیان و عقیده یعنی اینکه من بتوانم با آزادی و بدون ترس از صدور فتوای حکم قتل، در هر موردی اظهار نظر کنم.
حال این اظهار نظر می تواند مسخره کردن عقاید دیگران نیز باشد.
در حقوق بشر ، دو بحث جداگانه داریم:
یک- آزادی عقیده: یعنی شما و بنده مجاز هستیم که هر عقیده ای را برگزینیم،
دو - آزادی بیان: یعنی من و شما حق داریم هر عقیده ای را نقد کنیم.
به دیگر عبارت، ایمان به هر عقیده ای همانقدر آزاد است که نقد آن عقیده آزاد است.
مسخره کردن هر عقیده ای با نقد آن هیچ تفاوتی ندارد، اصولا قوانین برده داری، سنگسار، بریدن دست، کور کردن چشم و کشتن مخالفین، انقدر مسخره است که اگر آنرا نقد کنیم، فوری به مسخره کردن تفسیر می شود (حتی اگر قصد نقاد، مسخره کردن نباشد!).
اصولا اشخاصی که از نقد دین می ترسند، و می دانند جوابی برای نقد ندارند، در پاسخ به نقد؛ از آن به عنوان مسخره کرده یاد می کنند و می گویند ممنوع است.
خیر گرامی،
حتی مسخره کردن نیز آزاد است.
این نوشته مرا بخوانید:
احترام به عقاید : آیا به عقیده هیتلر هم باید احترام گذاشت ؟!/چرا من به عقاید مسلمانان توهین می کنم؟!
http://gomnamian.blogspot.com/2011/03/blog-post_6079.html
((محسن گفت...
پاسخحذف............عرض میکنم که برداشت شما از اسلام برداشت سنتگرایان است و خب همه کسانی که شما به آنها انتقاد میکنید (و بیشتر البته مسخره میکنید) از شما در این زمینه جلوتر رفته اند.......))
======================================
0------------------------------------------
پاسخ:
برداشت من شبیه برداشت مسلمانان سنتی است، چون اسلام اصلی، همان اسلام است!ما چیزی به نام اسلام رحمانی نداریم،
در اینجا نوشته ام که :
چرا اسلام رحمانی وجود خارجی ندارد ؟!/ مگر ما قاتل دلرحم یا دزد امانت دار داریم که اسلام رحمانی داشته باشیم
http://gomnamian.blogspot.com/2010/09/blog-post_04.html
((محسن گفت.......... امثال شما با سوءاستفاده از ارزشهایی نظیر حقوق بشر کار آنها را به هیچ میگیرید. شاید خود را با بزرگانی همچون صادق هدایت و احمد کسروی مقایسه میکنید؟ به چه اعتباری؟ با کدام مقاله و کدام کتاب؟ زنده یاد کسروی مرد و مردانه کتاب نوشت با نام خودش، با آنکه میدانست که سرنوشتش چه خواهد بود، یا امثال علی دشتی.
پاسخحذفاین چند جمله را از عبدالکریم سروش برایتان نقل میکنم بلکه کمی بخوانید بیشتر، به جای آنکه بنویسید بدون پشتوانه و مبنا و بدانید که امثال شما هیچ کمکی به آزادی و دموکراسی نکرده اند بلکه در ردیف کسانی قرار میگیرید همچون بن لادن که هرگز یاد نگرفتند در جهان متکثر امروز با احترام به همه عقاید زندگی کنند و البته نام کتاب مختاری را به شما توصیه میکنم که روزانه با خود تکرار کنید چون میدانم این کتابش را هم نخواهید خواند (روی اینترنت هست) "تمرین مدارا". تمرین مدارا کنید هر روز. این هم از سروش: "از دیدگاه سنتی، در وحی خطا راه ندارد. اما امروزه، مفسران بیشتر و بیشتری فکر میکنند وحی در مسایل صرفاً دینی مانند صفات خداوند، حیات پس از مرگ و قواعد عبادت خطاپذیر نیست. آنها میپذیرند که وحی میتواند در مسایلی که به این جهان و جامعهی انسانی مربوط میشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهی وقایع تاریخی، سایر ادیان و سایر موضوعات عملی زمینی میگوید، لزوماً نمیتواند درست باشد. این مفسران اغلب استدلال میکنند که این نوع خطاها در قرآن خدشهای به نبوت پیامبر وارد نمیکند؛ چون پیامبر به سطح دانش مردم زمان خویش «فرود آمده است» و «به زبان زمان خویش» با آنها سخن گفته است.............))
========================================
-------------------------------------
پاسخ:
محسن گرامی،
من به اسم اصلی خودم نمی نویسم، چون دو تا از مراجع تقلید گوساله ای که شما سنگ دفاع از آنان را به سینه می زنید، فتوای قتل مرا داده اند،
شما و امثال شما در پی کشتن انسان ها بر می آیید و بعد می گویید چرا به اسم اصلی خودت نمی نویسی!!!!!!
گرامی،
سرنوشت کسروی برای امثال من مثال خوبی است که بدانم نباید به اسم اصلی خودم بنویسم، ضمنا، اینجا نیز مشنگ نیستم که تالیفات اصلی خودم را بنویسم، چون رد یابی می شوم.
در توضحیات نویسنده وبلاگ، نوشته ام مهم نیست من که هستم، مهم این است که من چه می گویم.
امثال من، ریشه اسلام را می زنند و چهره واقعی اسلام را نمایش می دهند.
نمایش می دهند ، راه بر قدرت گیری امثال بن لادن می بندند، حال شما من را با بن لادن مقایسه می کنید؟!؟!
عجبا!
اگر کسی چهره واقعی اسلام را نشان دهد، می شود بن لادن؟!؟!؟!؟!؟
این هم از مرجع تفلید منسوب به اصلاح طلبان،آیت الله دستغیب که فتوا به آدم کشی می دهد و رسما یک تروریست است !/ آیا کشتن یک انسان کار یک آزادیخواه است؟
http://gomnamian.blogspot.com/2011/07/blog-post_03.html
آقای کدیور،گویا تصور می کنید با بچه طرف هستید! اسلام و خود قرآن خشن است، شما برای رحمانی کردن آن می خواهی قرآن جدیدی بسازی؟!
پاسخحذفhttp://gomnamian.blogspot.com/2010/07/blog-post_21.html
خب شما که دست به توجیهتان خوب است، کمپین امام نقی را بر اساس همین اعلامیه نقد کنید که از آن دفاع هم کردید. قبلا برایتان فرق حکم و باور را نوشتم تکرار نمیکنم. پیشنهاد میکنم کمی درباره مفهوم پلورالیسم بخوانید و از پیشداوری درباره دیگران، دسته بندی آنها و بخصوص قضاوت درباره آنها، و نیز مهمتر از همه اعتقاد به اینکه حقیقت فقط و فقط پیش من است دوری کنید. اینها نشانه های انسان مدرن و آزاداندیش است. متأسفانه من در شما این صفات را نمیبینم یا کمرنگ میبینم.
پاسخحذف((محسن گفت...
پاسخحذفخب شما که دست به توجیهتان خوب است، کمپین امام نقی را بر اساس همین اعلامیه نقد کنید که از آن دفاع هم کردید. قبلا برایتان فرق حکم و باور را نوشتم تکرار نمیکنم. پیشنهاد میکنم کمی درباره مفهوم پلورالیسم بخوانید و از پیشداوری درباره دیگران، دسته بندی آنها و بخصوص قضاوت درباره آنها، و نیز مهمتر از همه اعتقاد به اینکه حقیقت فقط و فقط پیش من است دوری کنید. اینها نشانه های انسان مدرن و آزاداندیش است. متأسفانه من در شما این صفات را نمیبینم یا کمرنگ میبینم.))
======================================
----------------------------------------------
محسن گرامی،
سپاس از کامنت مجدد شما
شما استناد کرده اید به اصل هیجده حقوق بشر، من اصل نوزدهم و سی ام حقوق بشر را که مربتط با بحثمان بوده، اینجا ذکر کرده ام.
آیا بحث منطقی، چون شما نمی توانید پاسخ بدهید، می شود توجیه کردن !؟
عزیز جان،
پلورالیسم به معنای این نیست که من خفه (!) شوم و از اشکالات و تناقضات اسلام سخنی نگویم.
محسن گرامی،
نمی توانید به استناد کلماتی چون پلورالیسم و حقوق بشر، به خفه کردن دیگران بپردازید.
مفاهیمی چون حقوق بشر و پلورالیسم و تکثر گرایی، تضمین کننده آزادی بیان هستند.
این سو استفاده آشکارا از مفاهیمی چون حقوق بشر است...!
از نظر من فعالیت کمپین امام نقی در فیس بوک نیز، کاملا مشروع و اخلاقی است.
پاسخحذفچطور مسلمین می توانند کافران را نجس بدانند؛ یعنی به شخص خود من توهین کنند، اشکالی ندارد، اما اگر من نوعی به نقد و یا شوخی با امام آنها بکنم، کار بدی کرده ام!؟
یادتان باشد، نجس دانستن کافران، توهین به قریب شش میلیارد انسان است، یعنی جمعیت کثیری از انسان ها.
گرامی،
در دنیای مدرن، شوخی با اشخاص معروف، سیاستمداران و کسی که 1400 سال پیش زندگی کرده، آزاد است، اما بی احترامی به یک گروه از انسان ها، ممنوع و غیر اخلاقی است.
"پلورالیسم به معنای این نیست که من خفه (!) شوم و از اشکالات و تناقضات اسلام سخنی نگویم." من کی گفتم شما اشکالات اسلام را نبینید؟ جملات سروش را خواندید؟ ایشان میگوید قرآن سراپا اشکال است، چون از زبان محمد نوشته شده است، و به قدر فهم بشری آن زمان است. سروش با این نوشته هایش آب در خوابگه مورچگان ریخته، سالها از تساهل و تسامح گفته که درد امروز ماست. اما کار شما چه نتیجه ای داشته؟ غیر از پراکندن بذر نفرت؟ چرا به جای مسخره کردن دیگران که به نظر من کار افراد ناتوان از مباحثه است نمی آیید و درباره این نمینویسید که در حکومت آزاد همه به اندازه هم حق دارند، کسی مانع افراد مذهبی نمیشود، همه در ابراز عقیده شان آزادند، چرا این همه از مذهبیون کینه دارید؟ کینه را در هیچ کجا پیدا نمیکنید جز نزد افراد زبون و قربانیان. شما البته زبون نیستید، بلکه مثل من، نود درصد هموطنانمان، از بسیجی گرفته تا آخوند و همه قربانی هستیم. قربانی یک نظام دیکتاتوری، که تمام وجودمان را در بر گرفته. تنها به حذف دیگران فکر میکنیم به هر شکلی. فکر میکنیم اگر فریاد بزنیم برحقیم نه اینکه اگر استدلال کنیم. من در جمله به جمله شما فریاد میبینم، همانطور که بالای این صفحه نوشته اید. از صف قربانیان خارج شویم، این توصیه من به خودم است اول و بعد به شما. مفاهیم ارزشمندی مثل حقوق بشر برای تسهیل زندگی ماست نه برای آزار دادن، حتا اگر به فرض محال اجازه آزار رساندن به ما بدهد. در کدام جامعه مذهب حذف شده که شما انتظار دارید در ایران ما حذف شود؟ شما انتظار دارید در یک جامعه پر از خرافات و بدبختی که مردم هیچ درکی از زندگی آزادانه ندارند به صف من و شما بپیوندند که مذهبی نیستیم؟ اغلب مردم ما فکر میکنند آزادی یعنی لخت شدن! و امثال ما مدام این باور آنها را تقویت میکنیم. یک نگاه به سایت بالاترین بیاندازید حساب کار دستتان می آید و تازه این بخشی از جامعه ماست که با دنیای آزاد هم ارتباط دارد. جز کینه چه میبنید؟
پاسخحذف"چطور مسلمین می توانند کافران را نجس بدانند؛ یعنی به شخص خود من توهین کنند، اشکالی ندارد، اما اگر من نوعی به نقد و یا شوخی با امام آنها بکنم، کار بدی کرده ام!؟" خب عقل و سواد و آگاهی شما به اندازه متعصبین است؟ آنها متعصبند برادر من، من و تو که متعصب نیستیم نباید با آنها فرقی داشته باشیم؟ من و تو باید برای آنها دل بسوزانیم، نه اینکه مسخره شان کنیم. شما کسی را گرفتار جهل است مسخره میکنید یا آگاه میکنید؟ البته نگویید آگاهی یعنی دست انداختن عقاید آنها، آگاهی یعنی یاد دادن اینکه من نامسلمان هم به اندازه آن مسلمان حق دارم. یعنی اینکه ببین من چطور به عقاید شما احترام میگذارم با اینکه ذره ای به آن اعتقاد ندارم، و تو هم همین کار را بکن. آگاهی یعنی این.
پاسخحذفبحث خوبی است.
پاسخحذفاز آقای محسن و گمنامیان خیلی ممنونم
یکی از دوستان ایمیل زده بود و گفته بود در این لینک، بحث جالبی در جریان است.
((محسن گفت...
پاسخحذفمن کی گفتم شما اشکالات اسلام را نبینید؟ ......
...
))
===============================
-----------------------------------
پاسخ،
محسن گرامی،
اگر شما از انتقاد به قران توسط امثال من ناراحت نمی شوید و آنرا ممنون نمی دانید، پس اختلاف من و شما بر سر چیست؟!؟!؟
به عنوان مثال در این نوشته، من با نقل آیاتی از قران، نشان داده ام که اسلام با حقوق بشر در تناقض است.
------------------------------
فرموده اید:
((".....جملات سروش را خواندید؟ ایشان میگوید قرآن سراپا اشکال است، چون از زبان محمد نوشته شده است، و به قدر فهم بشری آن زمان است. سروش با این نوشته هایش آب در خوابگه مورچگان ریخته، سالها از تساهل و تسامح گفته که درد امروز ماست......"))
گرامی،
اختلاف من و شما بر سر این است که شما تصور می کنید با توجیه هایی که سروش می اورد، می توان درد جامعه را دوا کرد، اما من چنین نمی اندیشم.
من معتقدم درد این جامعه اسلام و قران است، باید به جامعه نشان داده شود که این اسلام و قران، دروغی بیش نیست و تنها یک انسان این دین را از خودش ساخته است.
دکتر سروش می گوید این قران کلام الله است، اما از زبان محمد گفته شده است، اما من می گویم اصولا این قران کلا ساخته دست محمد است و از روی متون یهودی کپی برداری شده است!!
چرا باید برای کتابی که بنیانش دروغ است، حرمت قایل شویم و بگوییم از جانب خدا است و پای اما و اگر به میان بیاوریم، وقتی می بینیم که این کتاب، کتابی است که شامل زشت ترین دستورات اخلاقی است!؟!
--------------------------
("..........
اما کار شما چه نتیجه ای داشته؟ غیر از پراکندن بذر نفرت؟........")
درباره نتیجه کارم، معتقدم کارم بسیار نتیجه بخش است، راه رسیده به دمکراسی در ایران، از جاده نقداسلام می گذرد، یعنی تا زمانی که اسلام در جامعه جایگاهی دارد و محترم است، نمی توانیم به دمکراسی دست یابیم.
وقتی در کتاب مقدس مسلمین دستور به برده داری است، اگر این کتاب مقدس باشد، ما راهی به دمکراسی نمی بریم...!! این خیلی ساده است.
---------------------------------
("... چرا به جای مسخره کردن دیگران که به نظر من کار افراد ناتوان از مباحثه است نمی آیید و درباره این نمینویسید که در حکومت آزاد همه به اندازه هم حق دارند، کسی مانع افراد مذهبی نمیشود، همه در ابراز عقیده شان آزادند، چرا این همه از مذهبیون کینه دارید؟ ....")
پاسخ:
گرامی،
اگر مطالب این وبلاگ را خوانده باشید، در مطالبی که درباره آزادی بیان و دمکراسی و حقوق بشر است، به شفافیت در اینباره بحث کرده ام.
من کینه ای از افراد مذهبی ندارم،
گرامی،
مانند بقیه من نیز در کودکی در خانواده مذهبی بزرگ شده ام.
از نظر من اسلام یک ویروس است، من با اسلام مشکل دارم و با آن مخالفت می کنم و به نقدش می پردازم، اما با دینداران مشکلی ندارم.
از نظر من دیندار یک بیمار است، من با بیماری مشکل دارم، اما مشکلی با خود بیمار ندارم و نهایت تلاشم را می کنم که به نقد آن بپردازم.
----------------------------------------
((محسن گفت... خب عقل و سواد و آگاهی شما به اندازه متعصبین است؟ آنها متعصبند برادر من، من و تو که متعصب نیستیم نباید با آنها فرقی داشته باشیم؟ من و تو باید برای آنها دل بسوزانیم، نه اینکه مسخره شان کنیم. شما کسی را گرفتار جهل است مسخره میکنید یا آگاه میکنید؟ البته نگویید آگاهی یعنی دست انداختن عقاید آنها، آگاهی یعنی یاد دادن اینکه من نامسلمان هم به اندازه آن مسلمان حق دارم. یعنی اینکه ببین من چطور به عقاید شما احترام میگذارم با اینکه ذره ای به آن اعتقاد ندارم، و تو هم همین کار را بکن. آگاهی یعنی این.))
پاسخحذف==================================
--------------------------
گرامی،
نقد و طنز، یکی از ساده ترین روش ها برای این است که افراد مذهبی و متعصب را به فکر فرو بریم.
"دکتر سروش می گوید این قران کلام الله است، اما از زبان محمد گفته شده است، اما من می گویم اصولا این قران کلا ساخته دست محمد است و از روی متون یهودی کپی برداری شده است!!"
پاسخحذفخیر، دکتر سروش میگوید خدا به محمد وحی کرده است به شکلی انتزاعی، و بعد محمد برداشت خود را از آن وحی با توجه به معلومات خود، سواد خود، آگاهی خود از دنیای آن روز (که احتمالا مطالعه تورات هم بخشی از آن بوده، و البته نکته مهم در قرآن این است که بسیار روشن و بارها از تورات حرف زده، یعنی اینکه به قول شما اگر کپی کرده منبع را ذکر کرده به شیوه خودش، آن زمان که ذکر منبع مثل امروز نبوده و چیزی هم به نام کپی رایت نبوده)، و خلاصه با توجه به اندازه درکی که از دنیا داشته قرآن را نوشته. این حرف دکتر سروش است که از تمامی اندیشمندان مسلمان دوران امروز فراتر رفته. بزرگانی مثل نصرحامد ابوزید و محمد ارکون هرگز چنین حرفی نزدند، و من بعید میدانم حتا اندیشمندان مسیحی هم کسی چنین جرأتی کرده باشد. دکتر سروش چیزی را توجیه نمیکند، این اعتقاد اوست و خلاصه در این زمینه کار را به جایی رسانده که بعید است تا سالها کسی بتواند حرف تازه ای بزند. تازه با همه این حرفها سروش معتقد است که از دل اسلام دموکراسی بیرون نمی آید. مگر دموکراسی غربی از دل تورات و انجیل درآمده؟ سالها پیش آقای رابین رایت روزنامه نگار آمریکایی گفته بود که آقای خامنه ای از آمریکا هم به اندازه سروش نفرت ندارد! علتش چه میتواند باشد؟ (خوشحالم که این بحث را چند نفر دیگر هم جالب توجه یافته اند!)
گرامی،
پاسخحذفیک-
اگر بگوییم محمد برداشت انتزاعی از قران داشته است، با اصل قران در تناقض است که می گوید این کتاب مبین است و روشنگر است و....!!
این چطور کتاب روشنگر و چطور معجزه الهی است که برداشت انتزاعی یک فرد صحرا نشین است؟!
آن هم با مخلوطی از تورات؟!؟
یادتان نرود که محمد هیچ معجزه ای نداشته و تنها دلیلی که برای پیامبری خود آورده، این بوده که این کتاب قران، معجزه است !!
حال وقتی سروش می گوید این برداشت انتزاعی است، دیگر معجزه بودن آن به کل زیر سوال می رود و نمی توانید اعتباری به این کتاب بدهید.
وقتی این کتاب اعتبار ندارد، چرا باید به آن پایبند باشیم؟؟!؟
این نوشته مرا بخوانید:
بدون شک محمد آخرِ پیامبران و کلاش ها است، نه تنها معجزه ای نداشته، بلکه کتاب پر از ایراد خود را معجزه معرفی کرده است! پیامبری بدون معجزه ! / بررسی آیه 25 الانعام و59 الاسرا
http://gomnamian.blogspot.com/2011/08/blog-post_7309.html
اعرابی که از سر ناچاری در مقابل سنگ به خاک می افتادند ، اگر محمد معجزه ای می داشت، یا حرف منطقی می زد، آیا فورا او را پیامبری او را قبول نمی کردند ؟
http://gomnamian.blogspot.com/2011/07/blog-post_22.html
درباره اینکه خامنه ای از سروش متنفر است، باید عرض کنم که تنفر خامنه ای از دکتر سروش، دلیل بر محق بودن و درست بودن حرف سروش نیست!!
سروش رقیبی برای خامنه ای است، چه آنکه می ترسد قدرت را از دستش برباید!
خامنه ای از مجاهدین خلق هم متنفر است، خیلی بیشتر از دکتر سروش!! پس مجاهدین حرف و عملشان درست است؟؟!؟!؟
گمنامیان عزیز
پاسخحذفبرای آگاهی هموطنان گرامیمان، بزرگوارانه این مطلب را در جایی، در وبلاگتان، در آزادگی یا جای دیگر، منتشر فرمایید. سپاسگزارم
***
بنا به گفته سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طول دو بال هواپیمای پیشرفته جاسوسی امریکا حدود ۲۶ متر است.
از سوی دیگر طول زمین بسکتبال ۲۸ متر، عرض آن ۱۵ متر و قطر دایره مرکز زمین ۳.۶ متر (شعاع ۱۸۰ سانتیمتر) میباشد. هم چنین طول زمین والیبال ۱۸ و عرض آن ۹ متر میباشد و دو خط به به فاصله۳ متری خط مرکزی بطور موازی کشیده میشود.
حالا شما طول داده شده توسط فرمانده هوا فضای سپاه را با دایره سبزرنگ وسط زمین و یا فاصله دو خط موازی سفید رنگ روی زمین در تصاویر پخش شده در سیمای جمهوری اسلامی مقایسه فرمایید و خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل!!
اندازه ها را اینجا ببینید:
http://i40.tinypic.com/nyem44.jpg
According to commander of the Revolutionary Guard's Aerospace Forces, Brigadier General Amir Ali Hajizadeh, the U.S. stealth drone’s wingspan is around 26 meters (85 feet). On the other hand the basketball court is 28x15 meters and the diameter of center circle is 3.6 meters. As well, the volleyball court is a rectangle, 18 meters long by 9 meters wide with two lines 3 meters from and parallel to net line. Now you compare the length given by the commander with the diameter of the green center circle or distance between parallel white lines in the court and guess what they are showing off!!
See the measurements here:
http://i40.tinypic.com/nyem44.jpg
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذف"سروش رقیبی برای خامنه ای است، چه آنکه می ترسد قدرت را از دستش برباید!" گمنامیان عزیز، شخصیت بزرگی مثل دکتر سروش را اینطوری دست کم نگیرید. مگر وی نامزد ریاست جمهوری شده؟ دکتر سروش که اهمیتش اظهر من الشمس است، اینها که مینویسم شاید اعتباری نیاورد اما نشان میدهد که در دنیای امروز که ما دستمان رسما خالی است و تقریبا هیچ نداریم که عرضه کنیم، یک نفر هست که به عنوان اندیشمند همچنان مطرح است: برنده جایزه اراسموس، صد شخصیت موثر سال 2004 مجله تایم، شماره 7 در فهرست صد روشنفکر برجسته سال 2007 مجله پراسپکت، شماره 40 در فهرست 100 روشنفکر نخبه مجله فارین پالیسی سال 2009، شماره 45 در فهرست 100 اندیشمند جهانی مجله فارین پالیسی. اینها برای یک نفر که ایرانی است کم نیست. ضمن اینکه خیلی از چهره های دانشگاهی او را مارتین لوتر دنیای اسلام (نه ایران) میدانند. دنیای آزاد مثل ایران نیست که این القاب و جوایز را مثل پشمک تقسیم کنند. درباره معجزه هم که حرفتان بامزه است. استدلالتان استدلال آخوندهای عوام است. منظورتان این است که شما باور دارید که چیزی به اسم معجزه امکان پذیر است؟! مثلا شما فکر میکنید که عیسی مسیح مرده زنده میکرده؟! عرض کردم قرآن طبق گفته سروش کلام محمد به قدر دانش او از زمانه خودش بوده و خب مشخص است که صدها فرسنگ پیشتر از اعراب جاهلی آن زمان بوده. انتظار داشتید در قرآن هزار و چهارصد سال پیش از دموکراسی و حقوق بشری حرف بزند که هنوز هم در همین ایران خودمان خیلیها اسمش را نشنیده اند؟ طرف هزار و چهارصد سال پیش گفته که سیاه و سفید با هم برابرند، این در جامعه امروز هم حرف جدی و مهمی است، تازه به این هم بسنده نکرده، یک سیاه برده ای که پهن هم بارش نمیکردند را کرده موذن، اگر این انقلاب نیست پس چیست؟ برای عرب آن زمان از حقوق زن گفته، زنی که هنوز هم در برخی جوامع از یک شیء بیشتر نیست. آن زمان زن حق حیات نداشته، زنده به گور میشده اما یک نفر آمده و گفته که نه تنها نباید او را کشت بلکه به اندازه نصف مرد هم حق دارد، این کم حرفی است در آن زمان؟ معلوم است که برخی جملاتش با طرز فکر امروز ما وحشیانه است، اما چه کسی تاریخ را اینطوری قضاوت میکند؟ در آن دوره یک نفر را از میان آن اعراب معرفی کنید که از محمد در این زمینه ها روشنفکرتر بوده.
پاسخحذفعزیز جان،
پاسخحذفیک-
اینکه دکتر سروش، به دلیل مسایل سیاسی مورد توجه چهار نشریه خارجی بوده، حرف او را وحی منزل (!) نمی کند.
دو-
پیشنهاد می کنم این نوشته را از آرامش دوستدار بخوانید:
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/100/
خلاصه ای از نوشته این فرهیخته بزرگ را در این پست وبلاگم گذاشته ام:
چرا جامعه به چنین تیره روزی دچار شده؟/ خلاصه ای از مقاله (خویشاوندی پنهان) اثر فیلسوف شهیر و بزرگ ایرانی، آرامش دوستدار
http://gomnamian.blogspot.com/2011/10/blog-post_06.html
روشنفکر دهاتی منش، پدیده ای است که در زمان جمهوری اسلامی به وجود آمده است. دهاتی کسی است که ده خود را به شهر بیاورد. دهاتی کسی است که فرهنگ روستا را با خود به شهر بیاورد و تصور کند با آن فرهنگ می تواند در شهر زندگی کند.
- آرامش دوستدار سپس با طنزی گزنده، به رابطه فیلسوفان غربی با برخی از اندیشمندان ایرانی می پردازد و نشان می دهد که تا چه حد این روشنفکران دهاتی منش، از مرحله پرت هستند. البته که اندیشمندان جامعه، منتقدین و بنیان گذاران فرهنگی جامعه هستند و خالی بودن آنها، باعث در جا زدن جامعه می شود. او سپس به خویشانوندی پنهان و عمیق این قبیل اندیشمندان با رژیم جمهوری اسلامی می پردازد. او معتقد است که این گونه اندیشمندان، در چاردیواری بدون رقیب کشور و بدون حضور آزادی بیان، خود را اندیشمند و فرهیخه و دانشور می دانند. (روشی که رژیم ایران همیشه دنبال کرده اسـت)
------------
سه- عزیز جان،
من توقع دارم وقتی محمد در کتاب آسمانیش می گوید این کتاب مبین است و بعد محمد هم می گوید این کتاب و سنت او برای همیشه بشریت است، در باره حقوق بشر حرف زده شود.
بله،
چه اشکالی دارد،
چطور کورش هزار و اندی سال قبل از محمد می توانست چنین ارزشی را و یا عدم برده داری را به رسمیت بشناسد، اما محمد و الله او اینقدر فهم نداشتند که بتوانند چنین کنند؟!؟
چطور در این کتاب آسمانی از نوبت زنان و اینکه محمد با کدام زن بخوابد، سخن به میان آمده است، (احزاب 50) اما یک کلام گفته نشده در سال 2011 برده داری نکنید؟
و یا چرا دستور می دهد مخالفین را بکشید؟!
چهار-
محمد در ان کتاب دستور به برده داری می دهد، خودش نیز برده داری و وبرده فروشی کرده است( فروش انسان های قبیله بنی قریضه) و شما می فرمایید انسان های سفید و سیاه را برابر دانسته است؟! ؟
ما را به خنده نیاندازید...!!
پنج-
اگر معتقد هستید محمد قادر به معجزه کردن نیست، پس به من بگویید چرا باید قبول کنیم خدایی وجود داردو محمد هم نماینده او است؟!
چرا از اینکه من نوعی به نقد (شما بخوانش تمسخر) قران می پردازیم، دلخور می شوید؟!
شش- بلال حبشی را موذن کرد، چون خوش صدا بود و صدای بلندی داشت...!!
هفت-
محمد باعث عقب رفت حقوق زنان در اسلام شده است...!!
اینجا را بخوانید:
یک دروغ تاریخی از دانشمندان(!) اسلامی : اسلام باعث بهبودی موقعیت زن در اجتماع شده است!
http://gomnamian.blogspot.com/2010/10/blog-post_3809.html
نه- زنده به گور شدن (تمام دختران) دروغ شاخدار اسلامی است، یادتان باشد برای ادامه حیات انسان، به نوع زن هم نیاز است، اگر همه زنان زنده بگور می شدند، چطور نسلشان ادامه می یافت...!!!>؟؟؟
ده-
در ان زمان، ابوحکیم (که محمد ابوجهلش خواند)، از محمد بسیار دانا تر بود!
بسیاری از انسان های دیگر که توسط محمد به دلیل اسلام نیاوردن کشته شدند یا ترور شدند، نیز از محمد با شعور تر و انسان تر بوده اند...!!
شما کافیست به تاریخ اسلام، ترورهایی که بدستور محمد انجام شده و ... نگاهی بیاندازید.
آرامش دوستدار می گوید:
پاسخحذف«اندیشمندان و دانشوران» ما مجازند در چهار دیواری امن و امان میهن خود هرچه میخواهند بیندیشند، هر دانشی میخواهند از خودشان درآورند و آن را هرجا که میخواهند بهکار برند، و اجر و پاداششان را در جمهوری اسلامی ببینند، و میبینند. بیجهت نیست و حقیقت دارد که «ما اندیشمندان و دانشوران» آنچنان در وطن مألوف شهرهی آفاق میشویم و شدهایم که بِئسالبدلهای غربی میتوانند حسرتش را بخورند. هم موفقیت ما در این زمینه و هم علل و نتایج آن که به تخریب ذهنی و روحی جوانان منجر میگردد، همه لودهندهی خویشاوندی عمیق و پنهان ما در بافت جامعهی اسلامیمان هستند. گواه آن این است که ما عملاً در هر زمینهای، از جمله در زمینهی فرهنگ به معنای اخص آن، جایی «گفتمان» میکنیم که سازندگان و عاملانش ما را از هر نظر سراپا بیسیرت کردهاند. به چنین حکومت و جامعهای خیلی آشکار نان قرض میدهیم تا جلوی عرض اندام فکری ما را نگیرد! این نان قرض دادن یعنی کور و کر و لال ماندن در برابر فاجعهای که اُلگوی اصیلش اسلام دو سدهی نخستین است. آنهایی که اکنون ماتادور گاوبازیهای فرهنگی شدهاند خشنود باشند که بر نعش جامعهای پا میکوبند که تازه پنجاه سال از عمر متمدن شدنش میگذشت و داشت کمکم جان میگرفت.
عرض کردم که قرآن کلام محمد و برداشت او از وحی بوده. درباره مطلب آقای دوستدار هم که قبلا خوانده ام و کم و بیش آشنا هستم. ضمن اینکه همان مشکل روشنفکری ایرانی را دارد یعنی بلد نیست حرف بزند، این چه زبانی است که ایشان استفاده میکند من نمیدانم. بگذریم. شما بگویید جوایز سروش سیاسی است (همان حرف جمهوری اسلامی، درباره نوبل هم همین حرفها را میزنند و اینجا جایی است که دو نوع استبداد به هم میرسند: استبداد دینی و استبداد الحادی) اما برای من و بسیاری دیگر اینها معیار است. عرض کردم این جایزه ها پشمک نیست اگر قرار بر سیاسی کاری بود چرا به دیگران ندادند؟ ضمن اینکه چهره های دانشگاهی که به او لقب مارتین لوتر اسلام داده اند چطور؟ یک سری به گوگل بوک بزنید میبینید. درباره کورش هم که اشتباه میکنید. حتما میخواهید بگویید منشور کورش منشور حقوق بشر است؟! اینها تبلیغات محمدرضا پهلوی بود تا یک پروپاگاندا را به اسم حقوق بشر جا بزند. در ویکیپدیای انگلیسی هم تا همین یکی دو سال پیش این بحث بود و الان حذف شده. خلاصه اینکه: حتا یک منبع جدی مستقل آکادمیک وجود ندارد که منشور کورش را منشور حقوق بشر بداند. دوستان ایرانی قبلا در ویکیپدیای انگلیسی خیلی تلاش کردند تا منبع پیدا کنند نبود که نبود. این هم از همان سری توهمات ایرانی است که خودش را سالهاست نژاد برتر میداند. به جای خلق داستانهای تخیلی واقعیت را ببینیم.
پاسخحذفعزیز جان،
پاسخحذفیک-
من نگفتم منشور کورش ، منشور حقوق بشر است، مقالات متعددد در مورد آن منشور نیز خوانده ام، مساله این است که حداقل مطمین هستیم کورش برده داری را لغو کرده است!
دو-
کدام چهره دانشگاهی به او لقب لوتر داده است!؟ با حرف یک نفر که نمی شود کل غرب چنین نظری دارند.
سروش از نظر من صرفا کسی است که توان و شجاعت این را ندارد که ببیند این قران و اسلام، دروغی بیش نیست. با اینکه این همه دلیل می بیند، اما چشم بر واقعیت می بندد و سعی می کند با ماست مالی(!)، یک جوری تنافضات اسلام را لاپوشانی کند.
سه-
چرا ما باید در سال 2011 به برداشت یک نفر از وحی، در 1400 سال پیش استناد کنیم؟!
چطور این الله توان و عرضه این را نداشته که حرفش را طوری به محمد بزند، که محمد برداشت مسخره ای از آن نکند و بر اساس آن نرود بچه بازی و برده داری کند؟
مگر الله به محمد ارتباط نداشته، ایا نمی توانسته به محمد بگوید پسر خوب، این برداشت شما اشتباه است؟!
نباید برده داری کنید؟!
اگر اللله 1400 سال پیش توانسته پیامبر بفرستد و آن پیامبر برداشت ناقصی از قران داشته، این سوال مطرح می شود که چرا این الله از دوباره پیامبر جدیدی را نفرستاده؟!
چرا آن موقع گفته این محمد خاتم النبیا است و آخرین پیامبر است؟! آیا این تناقضات کافی نیست که شما بدانید داستان برداشت محمد از وحی ، یک بازی بچه گانه با کلام است؟!
ممکن است بفرمایید الله منظورش از این آیات چه بوده است؟!
مثلا اینکه محمد پیش کدام زنش بخوابد(احزاب)
اینکه برده داری را مجاز می داند؟!
اینکه کتک زدن زنان را مجاز می داند؟!
نکند منظور الله آبیاری باغچه همسایه بوده که محمد اشتباه فکر کرده منظور الله از آبیاری باغچه، کتک زدن زنان است؟!
عزیز جان،
به صراحت الله می گوید این کتاب سخن من است، این کتاب مبین و روشن است، این کتاب فلان است وبهمان است، آنوقت شما می گویی این برداشت محمد از کلام الله است؟!
اگر چنین است که می شود نتیجه گرفت محمد یک کلاش حرفه ای بوده که توانسته از سخن الله اینچنین سو استفاده کند!!
مثل این است که من به کارمندم بگوید فلان صفحه را پرینت بگیر بیاور برای من، او برود ماشین مرا آتش بزند و بعد بگوید برداشت من از این سخن شما، آتش زدن ماشین بوده است!!
خوب من در سلامت عقل آن طرف شک می کنم دیگر!!!!
--------------
باز از الله حرف زدید. الله را فراموش کنید، مسأله را زمینی ببینید. آن استدلالهای شما برای جایی خوب است که شخص به خدا اعتقاد داشته باشد و بخواهد بر اساس آن مسائل را تبیین کند. شما همچنان ذهنیتتان مذهبی است، در حالی که وقتی شما میخواهید موضوعی را نقد کنید باید خدا را فراموش کنید. بحث ما که بحث خدا و بی خدایی نیست. محمد را به عنوان انسانی مثل خودتان ببینید که هزار و چهارصد سال پیش مدعی وحی بوده. قرآن مثل انجیل و تورات کتب مرجعند، در نوع خود کمنظیرند. شما میگویید ابوجهل و فلان. چطور هیچ اثری از این شخصیتها وجود ندارد؟ چرا فقط کتابی که محمد نوشته تا به امروز مانده؟ چرا هیچ اثری از کتابهای ابوجهل نیست؟ جایی نوشته اند که وی صاحب کتاب هم بوده؟ یا اثر مکتوب؟ سواد یعنی کتاب، نوشته، مقاله. وقتی میگوییم سعدی اندیشمند بوده به اعتبار گلستان و بوستان میگوییم. وقتی میگوییم حافظ بزرگ است به اعتبار دیوانش است، یا مولانا. هیچ اندیشمند یا عالم و باسواد بی کتابی نداریم. در گوگل کتاب دهها کتاب است که سروش را مارتین لوتر اسلام میداند، این سرچ را ببینید:
پاسخحذفhttp://www.google.com/search?hl=fr&tbo=1&gbv=2&tbm=bks&sa=X&ei=BSPlTqXNJYWq8AOvz43iAw&ved=0CCoQBSgA&q=luther+soroush&spell=1
گرامی،
پاسخحذفاگر شما معتقدی مساله زمینی است، پس باید قبول کنی که الله ی در کار نبوده و محمد به دروغ ادعای پیامبری کرده و قران و اسلام نیز دروغ است.
دیگر نیز حق نداری به من خرده بگیری که چرا به نقد(یا از نظر شما مسخره کردن) قران می پردازم.
قران یک کتاب چرندیات است، در حد همان تورات و انجیل.
اثری از دیگر شخصیت های عرب باقی نمانده، چون سیلاب اسلام، همه را نابود کرده است، وقتی کتابخانه های ایران را آتش زده اند، می خواهید کتابخانه عربستان را سالم نگه دارند؟!
یک کلام به من پاسخ بدهید،
از نظر شما محمد نماینده الله بوده است یا نه؟!
مرا به دکتر سروش و یا چراغ نفتی نیز حواله ندهید، بفرمایید محمد نماینده خدا بوده یا نه!؟
پیشتر ذکر کرده بودم که "بازگشت همه به سوی اوست حتی بحث های پیرامونی اش!"
پاسخحذفهمیشه در انتها به اینجا میرسیم که وجود یا عدم وجود خدا
الباقی مباحثات غیر از این مبحث هدر دادن انرژی است
گمنامیان میگوید دیندار-مسلمان- مریض است من می گویم خداباور مریض است.
محسن جان شما فلسفه خوانده ای یا جامعه شناسی؟
محمد همانقدر نماینده خدا بوده که عیسی و موسی و زرتشت. مسأله "پیامبری" هم پیچیده تر از این حرفهاست، تا بوده چنین بوده که کسانی ادعای پیامبری کرده اند، و به نظر من دروغ نگفته اند. من مذهب را پیچیده تر از این حرفها میدانم که بگوییم خدا وجود ندارد و بعد بگوییم محمد دروغگوست. از نظر محمد خدا وجود داشته، و حتا با او حرف میزده. اینکه از نظر من خدا وجود دارد یا ندارد هم چیزی را عوض نمیکند. همین امروز کسانی هستند که مدعی ارتباط با امام زمان هستند، به نظر من بیشترشان دروغ نمیگویند. این به معنای این نیست که من به امام زمان اعتقاد دارم. مسأله اصلی این است که در دنیای امروز مذهبی به اسلام وجود دارد، میلیونها نفر به آن اعتقاد دارند و ثابت شده که نمیتوان آن را حذف کرد، همانطور که مسیحیت و یهودیت حذف نشدند. اما بشر مدرن با عقل خودش نظامهای سکولار را خلق کرد و مذهب شد موضوعی شخصی. در دنیای آزاد مذهب آخرین چیزی است که از یک شخص میپرسند. به هیچکس ارتباط ندارد و هیچ جا هم کسی را بابت مذهبش تحقیر یا شماتت نمیکنند. کسی مذهب را نقد تاریخی نمیکند، کاری که شما میکنید. جای چنین کاری دانشگاه است و نه مثلا وبلاگ و روزنامه. ماجرای کتابخانه و اینها هم نمیدانم چقدر واقعیت دارد، اما آنها تاریخ است و ربطی به دنیای امروز ندارد. این افسانه های تمدن ایرانی و امثال آن در دنیای امروز دوزار خریدار ندارد، امروز نگاه میکنند ببینند چه دارید از آن همه تمدن. خوشبختانه همه چیزمان به همه چیزمان می آید، نه موزیکی، نه سینمایی، نه کتابی، نه هیچ چیز افتخارآمیزی. حالا هی مثل یونانیها بگویید ما زمانی فلان کردیم و بیسار. ما اینطور بودیم اما اسلام خرابمان کرد. جالب است که وارثان این تمدنهای کهن همه کمیتشان لنگ است، آن از یونان، آن از ایران، آن هم از مصر. البته همه چیزمان به همه چیزمان می آید، وقتی بلد نیستیم با هم حرف بزنیم انتظار دارید برای دنیا حرفی داشته باشیم؟ خب دیگر فکر کنم زیادی حرف زدم. خوش باشید. از مصاحبت شما خوشحال شدم و ممنون که وقت گذاشتید. پاسخی دادید میخوانم. قربان شما. دوستان دیگر هم که میخواندند و میخوانند ممنون. اما اظهارنظری نکردند، دوست داشتم نظر آنها را هم بدانم. ارادتمند.
پاسخحذف39 عزیز سلام. من علوم سیاسی خوانده ام، البته فلسفه هم به صورت تفننی میخوانم. بحث مذهب و خدا پیچیده تر از این حرفهاست. حتا اگر بگوییم مذهبی بودن مرض است (که از نظر روانشناسی من ندیده ام جایی بگویند مرض است) بالاخره موضوعی است که وجود دارد. اگر یک مسأله شخصی باشد چه اشکالی دارد؟ به خود شخص مربوط است، اگر خوب است برای خودش خوب است، اگر نیست هم که مشکل خودش است. تازه ما آزادیم دوستان خودمان را انتخاب کنیم، اگر مذهبیها در نهایت بیمارند یا قواعد روابط اجتماعی را رعایت نمیکنند با آنها ارتباط نگیریم. باور کنید اینقدر که در ایران به این موضوع اهمیت میدهند هیچ جا نمیدهند. مدتها میگذرد تا بفهمی یک نفر مذهبی است یا نه، آخرش هم بعضی وقتها معلوم میشود اشتباه کرده ای! اشتباه ما اینجاست که جمهوری اسلامی را مساوی با اسلام میگیریم. این خواسته جمهوری اسلامی است اتفاقا و ما هم که مدام بر همین تأکید میکنیم. جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی فاشیستی است مثل همه نظامهای سیاسی فاشیستی. اسلام برایش ابزار ایدئولوژیک است و تا امروز هم موفق عمل کرده، ما هم که هی بنزینش را زیاد میکنیم. البته منظورم این نیست که اسلام واقعی را در ایران پیاده کنیم و از این مهملات. خیر، مذهب موضوعی شخصی است، و از دل اسلام هم دموکراسی بیرون نمی آید، قرار هم نیست بیرون بیاید.
پاسخحذفعلیکم السلام ، محسن عزیز ،این مرض نه آنست که شما برداشت کردید و دیگر اینکه درست است مذهب باید امری شخصی باشد اما یک نکته
پاسخحذفدر بلاد مسلمین و یهود همیشه مذهب امر اولی بوده و هست چون بر خلاف غالب دیگر ادیان دنیا را به دو دسته تقسیم کرده و میکنند (خودی و غیر خودی ، مسمان و کافر ، خوب و بد مطلق) شما به حاشیه خلیج می نگری میبینی که آنها برای بیان هویت ملی خود از واژه مسلمان استفاده میکنند ، نمی شود گفت فقط مذهب در ایران مهم است.
هویت اسلامی و یهودی خشونت می طلبد. نمیشود با مسلمان قهر کرد زیرا او به سراغ تو میآید و به خاطر عقایدت آزارت میدهد- لازم است مثال بیاورم؟
از پاسخت ممنونم ولی به نظرم مذهب امری پیچیده نیست
مذهب و مفهوم خدا و معاد به نظر من ریشه در "ندانسته ها" و "ناتوانایی های" انسان دارد.
من میدیدم رگه هایی از فلسفه و مباحث جامعه در نوشته ات هست برای این پرسیدم چه خوانده ای. شما سیاست گونه با مذهب برخورد می کنی و از این خوشم میاید من همیشه به افرادی مانند گمنامیان می گویم که مانند دول غربی که ابتدا جایگزینی برای یک حکومت مستبد میابند ، بعد آن را سرنگون می کنند ، ابتدا به جایگزینی مناسب و درخور برای تز اسلام فکر کنند و سعی در "جا اندازی " آن کنند.
39 عزیز، درود. بله، من به مسامحه گفتم ایران و حق با شماست. در کشورهای عربی بخصوص مسلمانان آفریقا اوضاع از کشور ما از این نظر بدتر است. پیچیدگی مذهب منظورم پیچیدگی آن در فرهنگ و ذهن و روان افراد بود. و ایضا بله، هر چه علم پیشتر رفته از هیبت مذهب کم شده، و البته شکل آن هم پیچیده تر شده. مذهبیون کنونی حتا تئوری بینگ بنگ را هم طوری با مذهب سازگار میکنند که در می مانی. خلاصه اینکه با حل مسأله خلقت هم مذهب همچنان پا برجا می ماند، فقط ممکن است (و به نظر من حتما) شکلش تغییر میکند و باز هم پیچیده تر میشود. برای همین است که سروش میگوید مذهب در جامعه ما «سخت جانی» می کُند. با قسمت آخر بحث تان هم موافقم.
پاسخحذفمحسن جان ، موافقم جامعه ی بشری عمراً انسان تراز نوین بخود نمی بیند ولی به سوی آن میتوان میل کرد و تا حد زیادی نزدیک شد برای همین بند آخر را بیان کردم و همینکه با پاسخگویی علم این هیمنه ی پوشالی دین بشکند عالیست حداقل کاربری دین به تنگناهای سخت محدود می شود ، مغالطات این قوم به حج رفته راجع به بیگ بنگ و حلقه ی مفقوده دوامی ندارد امثال این دو آخرین قله های فتح نشده اند ولی با اقتدار فتح خواهند شد.
پاسخحذفسپاسگذارم
((محسن گفت...
پاسخحذفمحمد همانقدر نماینده خدا بوده که عیسی و موسی و زرتشت. مسأله "پیامبری" هم پیچیده تر از این حرفهاست، تا بوده چنین بوده که کسانی ادعای پیامبری کرده اند، و به نظر من دروغ نگفته اند. من مذهب را پیچیده تر از این حرفها میدانم که بگوییم خدا وجود ندارد و بعد بگوییم محمد دروغگوست.
از نظر محمد خدا وجود داشته، و حتا با او حرف میزده.))
--------------------------
===================================
پس من باز برای شما کامنتم را تکرار می کنم.
از نظر من محمد یک پدوفیل روانی بوده، که کمی باهوش تر از دیگر اعراب بوده است، او از ورقه بن نوفل، اصول یهودیت و از سلمان فارسی اصول زرتشیتی و دیگر ادیان قدیمی را آموخته و از جمع آنها اسلام را به وجود اورده است!
علت رشد سرطانی اسلام نیز صرفا خشونت و وحشی گری این دین بوده و لاغیر!
چرا که اگر خدایی وجود می داشت، به محمد می گفت آقا جان، بچه بازی نکن، برده داری نکن، به زن شوهر دار تجاوز نکن !!
لااقل در قرانش برده داری و تجاوز به زن شوهردار را به رسمیت نمی شناخت!!
یا از همه بدتر، لااقل می گفت آیندگان، بدانید که این کار زشتی است و در سال 2011 این کار را نکنید....!!
چطور می توانست در باره نوبت زنان محمد در قران سخن بگوید، اما یک کلام نمی توانست در این مورد مهم به محمد یادآوری کند!؟؟؟؟؟
درباره اینکه شما می فرمایید قران برداشت محمد از وحی است، من سخنم را تکرار می کنم،
چطور این الله توان و عرضه این را نداشته که حرفش را طوری به محمد بزند، که محمد برداشت مسخره ای از آن نکند و بر اساس آن نرود بچه بازی و برده داری کند؟
مگر الله به محمد ارتباط نداشته، ایا نمی توانسته به محمد بگوید پسر خوب، این برداشت شما اشتباه است؟!
نباید برده داری کنید؟!
اگر اللله 1400 سال پیش توانسته پیامبر بفرستد و آن پیامبر برداشت ناقصی از قران داشته، این سوال مطرح می شود که چرا این الله از دوباره پیامبر جدیدی را نفرستاده؟!
چرا آن موقع گفته این محمد خاتم النبیا است و آخرین پیامبر است؟! آیا این تناقضات کافی نیست که شما بدانید داستان برداشت محمد از وحی ، یک بازی بچه گانه با کلام است؟!
ممکن است بفرمایید الله منظورش از این آیات چه بوده است؟!
مثلا اینکه محمد پیش کدام زنش بخوابد(احزاب)
اینکه برده داری را مجاز می داند؟!
اینکه کتک زدن زنان را مجاز می داند؟!
نکند منظور الله آبیاری باغچه همسایه بوده که محمد اشتباه فکر کرده منظور الله از آبیاری باغچه، کتک زدن زنان است؟!
عزیز جان،
به صراحت الله می گوید این کتاب سخن من است، این کتاب مبین و روشن است، این کتاب فلان است وبهمان است، آنوقت شما می گویی این برداشت محمد از کلام الله است؟!
اگر چنین است که می شود نتیجه گرفت محمد یک کلاش حرفه ای بوده که توانسته از سخن الله اینچنین سو استفاده کند!!
مثل این است که من به کارمندم بگوید فلان صفحه را پرینت بگیر بیاور برای من، او برود ماشین مرا آتش بزند و بعد بگوید برداشت من از این سخن شما، آتش زدن ماشین بوده است!!
خوب من در سلامت عقل آن طرف شک می کنم دیگر!!!!
محسن گرامی،
پاسخحذفشما فرموده اید:
(( اینکه از نظر من خدا وجود دارد یا ندارد هم چیزی را عوض نمیکند. همین امروز کسانی هستند که مدعی ارتباط با امام زمان هستند، به نظر من بیشترشان دروغ نمیگویند.
این به معنای این نیست که من به امام زمان اعتقاد دارم. مسأله اصلی این است که در دنیای امروز مذهبی به اسلام وجود دارد، میلیونها نفر به آن اعتقاد دارند و ثابت شده که نمیتوان آن را حذف کرد، همانطور که مسیحیت و یهودیت حذف نشدند. اما بشر مدرن با عقل خودش نظامهای سکولار را خلق کرد و مذهب شد موضوعی شخصی))
---------------
=====================
پاسخ:
گرامی،
اگر امام زمان را قبول داشته باشی، می توانی بگویی اینهاممکن است درست بگویند.
اگر مانند من نتوانی بپذیری که امام زمانی وجود دارد، به صورت پیش فرض ارتباط این اشخاص را رد می کنی دیگر!!!!.
در باره اینکه می شود مذهب را حذف کرد یا نه، سخن بسیار است،
اما اینکه نشود مذهب را حذف کرد، دلیل بر این نمی شود که ما سر خود را در برف فرو ببریم و در باره حماقت موجود در آن حرف نزنیم....!!
شما نوشته فردا شب مرا در باره اینکه چرا اسلام قابل اصلاح نیست، حتما ملاحظه بفرمایید.
---------------------------
محسن گرامی ،
فرموده اید:
(( در دنیای آزاد مذهب آخرین چیزی است که از یک شخص میپرسند. به هیچکس ارتباط ندارد و هیچ جا هم کسی را بابت مذهبش تحقیر یا شماتت نمیکنند. کسی مذهب را نقد تاریخی نمیکند، کاری که شما میکنید. جای چنین کاری دانشگاه است و نه مثلا وبلاگ و روزنامه.)))
---------------------------
===============================
پاسخ:
گرامی،
یک -
در دنیای غرب، مذهب در گوشه کلیسا است، حاکم بر قدرت نیست.
طبیعی است به آن کمتر پرداخته شود
دو-
در ایران مذهب، حاکم بر جامعه است و قانون را مشخص می کند، آینده کشور را تعیین می کند و کشور را به ورطه نابودی کشانیده، طبیعی است درباره ان بیشتر نوشته شود.
سه-
چه کسی گفته مردم عادی شعور فهمیدن و نقد مذهب را ندارند و نباید شاهد نقد مذهب در یک وبلاگ باشند؟!
چهار -
در غرب کسی را بابت مذهبش شماتت نمی کنند، من نیز در اینجا و در این وبلاگ و نه در هیچ جای دیگری، هیج مسلمانی را بابت مذهبش شماتت نکرده ام.
من و شما قبلا این بحث را با هم داشته ایم و به شما ثابت کرده ام که طبق اصل نوزده حقوق بشر، نقد و به قول شما حتی تمسخر، جزویی از آزادی بیان است.
عجبا، چه کسی گفته نقد دین، به معنای این است که من مثلا یک دیندار را شماتت کرده ام؟!
اگر چنین است هیچ دینی و مرام و ایدولوژی را نباید نقد کرد.
مثلا من نباید به نقد هیتلر بپردازم، چون از نظر شما، به شماتت نازی ها پرداخته ام....!!!!
پنج-
شما اگر در غرب زندگی کرده باشید، می بینبید که در تلوزیون و رسانه ها و حتی مدارس، به راحتی به نقد و تمسخر مذهب می پردازند.
محسن گرامی،
پاسخحذفسپاس از کامنت های با ارزش شما،
بحث خوبی بود و لذت بردم.
((39 گفت...
پاسخحذف.....من همیشه به افرادی مانند گمنامیان می گویم که مانند دول غربی که ابتدا جایگزینی برای یک حکومت مستبد میابند ، بعد آن را سرنگون می کنند ، ابتدا به جایگزینی مناسب و درخور برای تز اسلام فکر کنند و سعی در "جا اندازی " آن کنند.))
=================
گرامی،
درود
باور دارم با نقد دین، و تلاش برای معرفی مفاهیمی چون حقوق بشر و دمکراسی، خود به خود فضای ایجاد دمکراسی در کشور به وجود می آید.
تا زمانی که ما نقد دین نکنیم، تا زمانی که فلان آقای آخوند، می تواند به مردم بگوید قران مقدس است، حرف از دمکراسی زدن بیهوده است.
چه آنکه در قران دستوراتی واضح وجود دارد که در تضاد با دمکراسی است...، مانند برده داری!
گمنامیان عزیز
پاسخحذفهرچند گفته ای به حرمت آزادی بیان کامنت ها مستقیما منتشر می شود، اما آن کامنت من درباره هواپیمای بدون سرنشین ناخواسته در میان مباحثه شما قرار گرفت.
می توانی آن را پاک کنی یا جای دیگری کپی کنی.
پاینده باشی.
محمد غزالی: کشف جدید عبدالکریم سروش
پاسخحذفhttp://cheragheazadi.org/index.php/archives/1670
نقد دین هیچ مشکلی رو حل نمیکنه و فقط به مشکلات مردم اضافه میکنه/همین خود شما که با دین مشکل دارین و اون رو نقد میکنید دارید کاملا قانون دمکراسی رو نقص میکنید/من این حق رو دارم که مسلمان باشم/همونطور که شما میتونی یک نامسلمان باشی/
پاسخحذف((سبلان گفت...
پاسخحذفنقد دین هیچ مشکلی رو حل نمیکنه و فقط به مشکلات مردم اضافه میکنه/همین خود شما که با دین مشکل دارین و اون رو نقد میکنید دارید کاملا قانون دمکراسی رو نقص میکنید/من این حق رو دارم که مسلمان باشم/همونطور که شما میتونی یک نامسلمان باشی/))
-----------------------
==================================
پاسخ:
عزیز جان،
نقد دین، خوب هم مشکل را حل می کند،
اگر مردم اروپا مسیحیت را نقد نکرده بودند، به رنسانس و تمدن نمی رسیدند، همچنان حکومت دینی داشتند و کشیش مشغول حکمرانی و جنایت در اروپا بود.
شما نمی دانی دمکراسی چیست،
من نگفته ام شما مسلمان باش یا نباش، این حق شما است که مسلمان باشی و یا نباشی، اصل هیجده حقوق بشر، به صراحت بر این حق شما تاکید می کند و می گوید:
ماده ی ۱۸
هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است.
اما از ظرف دیگر، در دمکراسی و آزادی بیان و طبق اصول حقوق بشر، آزادی بیان نیز محفوظ شده است.
من حق دارم بر اساس اصل نوزده حقوق بشر، به نقد تمام ادیان بپردازم.
دین شما را نقد کنم.
اصل نوزده می گوید:
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه ای بدون ملاحظات مرزی است.
چنین است که هم من حق دارم دین شما را نقد کنم، شما نیز حق داری هر دینی داشته باشی.
دوست عزیز آیا شما ترکیه رو به عنوان یک کشور دارای دمکراسی قبول دارین یا نه/در ترکیه یک زمانی حزب سکولار حاکم بود الان حزب اسلامی/در زمان روی کار آمدن حزب سکولار تبلیغات بر ضد دین نبوده همینطور که الان تبلیغات دینی نمیشه/سیاستهای اداره یک کشور که به تبلیغات دینی یا غیر دینی مربوط نمیشه/بماند که از زمان روی کار آمدن حزب اسلامی ترکیه جهش فراوانی کرده و کسی نمیتونه منکر این قضیه بشه اما ما باید این رو از قابلیتهای فردی اشخاص حاکم بدونیم و دینشون یا عقیده هاشون/من میگم اگه قراره در کشوری به خاطر داشتن دمکراسی از دین حرفی زده نشه پس کمترین کار اینه که ازش نقد هم نشه/
پاسخحذفگرامی،
پاسخحذفدو خط بالاتر ، من اعلامیه جهانی حقوق بشر را برای شما اینجا نقل کرده ام که به صراحت می گوید نقد هر دینی آزاد است...!
حالا شما می گویی ترکیه؟!
اولا مگر ترکیه نماد دمکراسی است؟! کشوری که هنوز کردها در آن حقوق حقه خود را ندارند...!!
ضمنا،
مگر قرار است دولت له یا علیه دین چیزی بنویسد؟ وظیفه دولت اداره جامعه است، نه بحث های فلسفی!!
در همان ترکیه ، چه قبل و چه حالا نیز دین نقد می شده است...!!