پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

مناظره / آیا باید انتخابات پیش رو را تحریم کرد؟/ با مشارکت متین آزادی و گمنامیان، بخش دوم


متین عزیزم،
در بند پیشین، نکاتی را مطرح کرده بودید، از این قبیل: «کم بودن شرکت کنندگان در آمریکا یا سوئد، چیزی را از مشروعیت این کشورها نمی کاهد» /
ذکر این نکته لازم است که کشورهای یاد شده با بحران مشروعیت روبرو نیستند. آمریکا و یا سوئد، کشورهای دمکراتیکی هستند و هر کسی که شایسته باشد، می تواند نامزد انتخابات شود. یک نفر مانند رهبر ایران، به خودش اجازه نمی دهد به شعور یک ملت، توهین کند و بگوید چون مردم شعور ندارند و عقلشان نمی رسد، من اکثر کاندیدها را حذف می کنم...!!

لذا کشورهای یاد شده، اصولا نیازی ندارند که بخواهند مشروع بودن خود را به رخ همگان بکشند، و همانطوری که گفتم، با بحران مشروعیت مواجه نیستند.
اما رژیم کنونی ایران، بر اساس صدها گزارش بین المللی، انتخابات و مشروعیت آن زیر سوال است. 
هنگام برگزاری انتخابات، تنها زمانی است که رژیم، اجازه می دهد خبرنگاران بین المللی به ایران بیایند و پای صندوق های رای حاضر شوند، در چنین شرایطی، فرق بسیاری است بین که خود شهروندان ایرانی، پای صندوق رای حاضر بشوند یا نه!!
سوال خیلی ساده است، وقتی مردمی در پای صندوق رای حاضر می شوند، یعنی نوع نظام و نحوه رای گیری را پذیرفته اند!!
محافل دیپلماتیک وخارجی می گوید وقتی شما به فکر خودتان نیستید، وقتی می روید در انتخابات نمایشی حاضر می شوید، یعنی این نوع نظام و رهبرانش را پذیرفته اید، پس ما به باید آنها را به رسمیت بشناسیم، و سعی کنیم بدون توجه به غیردمکراتیک بودنش، با آنها معامله کنیم.
لابد ته دلشان هم می گویند، وقتی شما به فکر خودتان نیستید، ما باید به فکر شما باشیم....؟!؟!؟!
مساله اینجاست که وقتی پای صندوق رای حاضر نشویم، چند خوبی دارد: 

یک- رژیم می ترسد، چون می داند مردم از آنها متنفر هستند. 
دو- دیگر مزدوران رژیم، می دانند رژیم در حال سقوط است و از آن فاصله می گیرند. 
سه- دیگر مردم و مبارزان، به ادامه کار علاقه مند می شوند.
متین گرامی، شما نوشته بودید که:/«بارها صحبت از تحریم شده و این را تجربه کرده ایم، و رژیم می داند چطور برای خودش مشروعیت کسب کند و شو برگزار کند»/

گرامی، نکته مهم این است که دفعات قبل، فعالان سیاسی و مردم حمایت لازم را نکردند، ولی هر چند همه در این طرح ها شرکت نکردند، اما باز این پیام جدی به رژیم داده شده، و مطمین باشید اثرات مثبت خودش را داشت، وگرنه رژیم صدبرابر جنایت می کرد...!!

این اصل ساده ای است که وقتی مردم، سکوت کنند و حتی اوامر رژیم را برای شرکت در انتخابات انجام می دهند، رژیم هر بلایی که بخواهد بر سر مردم می آورد.
شما به پیامدهای انتخابات سال 88 و تظاهرات مردم اشاره کردید و نوشته بودید آن تظاهرات، ناشی انتخابات و حضور مردم بوده است...!! البته باید بگویم که اشتباه می فرمایید. ایستادگی با مشارکت در انتخابات فرمایشی معنا نمی یابد، این اتفاقات، ناشی از انرژی عظیمی بود که در مردم ایران، ذخیره شده بود و به لطف اصلاح طلبان، رژیم مصون از آسیب باقی ماند.
دلیل ندارد که ما برای نشان دادن مخالفت و ایستادگی در مقابل رژیم، صبر کنیم تا انتخابات برگزار شود، بلکه ما می توانیم با استفاده از کنش های مقاومت مدنی، مبارزه خود را ادامه دهیم. چه دلیلی دارد وارد بازی خیمه شب بازی رژیم شویم. کجای دنیا، برای مبارزه، وارد بازی کثیف رژیم می شوند؟!؟!

نوشته بودید که جنگ جدی بین رژیم و هاشمی در جریان است، لذا ما باید در انتخابات شرکت کنیم...!! گرامی، اشتباهی مهلک می کنید، رژیم با گروه عبدالمالک ریگی و یا مجاهدین خلق هم جنگ جدی دارِد، حالا آیا ما باید برویم و در انتخابات مسخره، به عبدالمالک ریگی و یا مریم رجوی، رای بدهیم و از او حمایت کنیم؟! مگر خودمان عقل نداریم که اعمال آقای هاشمی را در نظر نگیریم؟!؟!

________پنج: پاسخ متین عزیز:

با درود دوباره

گمنام عزيز در قسمت اول آمار مربوط به ميزان مشاركت كشورها را ارائه دادم و سعي كردم از كشوره هاي مترقي و دموكراتيك مثل سوئد تا كشوري غير دمكراتيك مثل پاكستان را مثال بزنم كه گويا شما تمام كشورهاي مورد مثال را نديده ايد ،باز هم به عنوان مثل امار چند كشور جهان سوم و غير دموكراتيك ديگر را مثال ميزنم كه عبارتند از افغانستان، فلسطين و بنگلادش که به ترتيب داراي 38.80، 45.56 و 54.09 درصد ميزان مشاركت هستند.درثاني اصلا با قبول فرض جناب عالي هم من در ادامه عرض كردم كه جمهوري اسلامي با تجربه سي و چند ساله به راحتي بر اساس ميزان مشاركت تعداد حوزه هاي انتخاباتي را محدود يا زياد ميكند و بهترين شوي ممكن را در هر صورت به جهانيان نشان خواهد داد. بگذاريد با مثالي ديگر و وطني بحث انتخابات و مشروعيت را ادامه دهيم در انتخابات رياست جمهوري سال 1384 شاهد تحريم همه جانبه از سوي مردم بوديم و يكي از كم فروغ ترين انتخابات جمهوري اسلامي رقم زده شد و با آمار شركت 50 و 54درصد (در تهران زير 40درصد) موفق ترين تحريم انتخابات رقم خورد،اما ديديم كه جمهوري اسلامي با هيچ چالش مشروعيتي يا حدااقل چالش جدي در اين زمينه مواجه نشد.

حال مقايسه ميكنيم با انتخابات رياست جمهوري دور بعد يعني سال 1388 كه در يك مشاركت كم نظير 85درصد واجدين شرايط راي دادند، بعد از اين مشاركت و حوادث متعاقب آن كه همگي از آن اگاهيم واحتياجي به بازگويي نيست وجهه ي سياسي ايران در جهان به شدت خدشه دار شد ،سيل محكومت جهاني و ابراز انزجار از سركوب اعتراضات و سيل همبستگي و همدردي با مردم ايران به راه افتاد، به جد ميتوان گفت هيچ وقت "مردم" جهان تا اين اندازه با مردم ايران ابراز همبستگي نكرده بودند،شما ببينيد چقدر جمهوري اسلامي در اين برهه ي زماني مورد نفرت عمومي است كه منوچهر متكي وقتي با سمت وزير امور خارجه جمهوري اسلامي وارد پارلمان اروپا ميشود نمايندگان پارلمان اروپا با عكس هاي ندا آقا سلطان به سمت او ميروند.

به هر روي، چيزي كه واضح و مبرهن است تحريم انتخابات هميشه و در همه حال نميتواند بيشترين ضربه را به جمهوري اسلامي وارد اورد و گاهي با استفاده از ابزار خود حاكميت هم ميشود به جنگ حاكميت رفت.(در مبحث قبلي مثال هايي از چند كشور عرض كردم).
اما در ادامه فرمايشاتتان گفته بوديد: دلیل ندارد که ما برای نشان دادن مخالفت مقابل رژیم، صبر کنیم تا انتخابات برگزار شود و بايد مبارزه خود را ادامه دهیم" دوست عزيز چيزي كه شما ميفرماييد بي شك بهترين ايده هست و كاش ميتوانستيم آن را اجرايي كنيم، اما واقعيت هاي جامعه ما بيانگر چيز ديگريست،شما اگر در بطن جامعه بوديد متوجه ميشديد كه فراهم اوردن چنين بستري در اين برهه ي زماني و بدون آلترناتيو انتخابات چقدر دور از ذهن به نظرميرسد،به عنوان مثال توجه شما را به جنبش شمع جناب رضا پهلوي و فراخوان تجمع شوراي هماهنگي راه سبز اميد جلب ميكنم،كه با اينكه به طور گسترده در فضاي مجازي مورد استقبال قرار گرفت و تجمعات بعضا پرشور در بالاترين و بعضي شبكه هاي اجتماعي برگذار شد در بطن جامعه كوچكترين بازخوردي مشاهده نگرديد.پس ما با واقعيت ها كار داريم و نه با ايده آل ها و بايد بدور از شعار زدگيبه طور منطقي راهكاري متناسب با شرايط فعلي كشور كه بيشترين هزينه را براي جمهوري اسلامي در پي داشته باشد انتخاب كنيم.
در قسمت پاياني مطلبتان هم فرموده بوديد من گفته ام: "نوشته بودید که جنگ جدی بین رژیم و هاشمی در جریان است، لذا ما باید در انتخابات شرکت کنیم" نخير دوست گرامي برداشت شما از جمله بنده صحيح نميباشد ،من عرض كردم درگيري كه بين هاشمي و خامنه اي هست جنگ زرگري و سوري نميباشد و اين جوابي بود براي شبهه ي برخي دوستان كه اين درگيري را سوري و براي داغ كردن تنور انتخاباتي توسط خامنه اي ميپندارند، اما ديدگاه من اين است كه وقتي حاكميت دارد يك شو به حساب خود براي نمايش داخلي و جهاني اجرا ميكند چرا ما نبايد به بهترين شكل از اين برنامه به نفع خود استفاده كنيم؟ اگر بستري براي اعتراض ما براندازها فراهم شد كه ما برداشت خود را از اين معركه انجام داده ايم و اگر كانديداي مورد نظر راي هم بياورد من به شما قول ميدهم در فضايي كه تا حد الان خفقان و سانسور نباشد و اندكي فضاي سياسي بازتر باشد ميشود خيلي بهتر و عملي تر به مبارزه با خود حاكميت پرداخت،چون تجربه تاريخي مردم ايران نشان داده است كه هر گاه فضا اندكي باز بوده مردم پيگير مطالبات آزادي خواهانه بوده اند و قدم به جلو برداشته اند و هر گاه فشار و خفقان و سانسور زياد شده است ملت نيز مطيع و سر به زير بوده اند.براي مثال شما وقايع سال 1332 شمسي را ببينيد كه مردم چطور بعد از كودتا و سركوب هاي شديد به خانه هاي خود خزيدند و بلعكس سال 1355 تا 1357با علام فضاي باز سياسي توسط محمدرضا شاه تا چه اندازه اعتراض و تجمعات صورت گرفت، يا در سال 58 كه هنوز سركوب هاي جمهوري اسلامي شديد نشده بود شاهد جنبش زنان و تجمعات صدها هزار نفري بوديم،همچنين دوران اصلاحات شاهد حوادث كوي دانشگاه و تجمعات گسترده دانشجويي بر عليه حاكميت بوديم، اما با خفقان پس از وقايع عاشوراي 88 باز هم مردم به خانه ها خزيدند،توجه داشته باشيد اگر قرار بود مردم ايران با فشار قيام كنند فكر نميكنم فشار از سالي كه گذشت بيشتر داشته ايم،به معناي واقعي كمر شكن اما دريغ از كوچكترين اعتراض علني.

________شش- پاسخ گمنامیان:

متین گرامی،  در کشوری مانند فلسطین یا بنگلادش، رژیم ها با بحران مشروعیت روبرو نیستند، آن رژیم ها با تظاهرات و مقاومت مدنی و مبارزات فعالان سیاسی، روبرو نبوده اند!

اصولا در این کشورها، کسی رژیم را به چالش نکشیده، که بحران مشروعیت داشته باشند. در ایران داستان متفاوت است، جنبش آزادی خواهی و دمکراسی طلبی در این ملک مصیبت زده، پیشنه ای بیش از یکصد سال دارد، لذا مقایسه این دو کشورها، اصولا مقایسه مع الفارق بوده و مانند مقایسه گردو با هواپیمای اف چهارده است، هیچ موضوعیتی ندارد...!!

خدشه دار شدن چهره حکومت در مسایل بعد از انتخابات گذشته ریاست جمهوری نیز، نمی تواند دلیل شرکت ما در انتخابات باشد، چون دیدیم که علی رغم حضور مردم در انتخابات و علی رغم اینکه مردم ایران، با دادن خون جوانان خود، به مقابله با رژیم پرداختند، هیچ نتیجه ای حاصل نشد! اصولا تا زمانی که یک طرف این انتخابات، یعنی یکی از این کاندیدها، یک فرد آزاده و دمکرات و با شرف نباشد، شرکت در انتخابات، مسخره و حماقت است، چه آنکه مثلا اگر هاشمی پیروز شود، باز نتیجه ای عاید نمی شود، اگر هم پیروز نشود، و مردم باز به خیابان بیایند، چون موسوی و کروبی، او خواستار سرنگونی نظام نیست و با خامنه ای کنار می آید.

چون مناظره را شما شروع کردید و پرسیدید که نتیجه و حاصل تحریم انتخابات چیست، لذا اجازه دهید این سوال خیلی ساده را از شما بپرسم: چه نتیجه ای از شرکت کردن مردم در انتخابات حاصل ما می شود!؟

چند گزینه وجود دارد:

یک- هاشمی پیروز می شود: باز چیزی عاید مردم ایران نمی شود، یک دزدی به نام احمدی نژاد می رود، یک دزد با سابقه تر به نام هاشمی رفسنجانی می آید!!
دو- هاشمی می بازد و مردم هیچ تظاهراتی نمی کنند، باز نیز نتیجه ای حاصل ما نمی شود، چون فقط مشروعیت شرکت مردم در انتخابات را به رژیم داده ایم!!
سه- هاشمی می بازد، و مردم تظاهرات می کنند: باز هم نتیجه ای نمی گیریم، چون در نهایت، کسی که باید غم رسیدن به دمکراسی را داشته باشد و مردم را به سمت مبارزه با رژیم هدایت کند، آن کاندید ریاست جمهوری است، و دیدیم که حتی موسوی و کروبی نیز، به مردم پشت کردند و در حالی که سه و نیم میلیون مردم در خیابان بودند، هیچ کاری نکردند، لذا می توان نتیجه گرفت که هاشمی نیز چنین نخواهد کرد!!!

بر فرضی که جنگ بین خامنه ای و هاشمی، سوری و زرگری نیز نباشد، باز هم با حمایت از اکبرکوسه(!)، فایده ای عاید مردم نمی شود، فرض کنید چنگیز و تیمور، مشغول جنگ هستند و بر سر غارت ایران می جنگند، براستی، آیا ما باید وارد گرده مبارزه شویم و به چنگیز کمک کنیم که زودتر و راحتر برای غارت ایران، پیروز شود؟!

ختم کلام این است که راه دمکراسی، از انتخابات فرمایشی نمی گذرد و برای رسیدن به دمکراسی، نمی توان به یک دزد کثیف، مانند رفسنجاین رای داد

۱۵ نظر:

  1. جناب گمنامیان من در دو یا سه پست قبل هم پیغام گذاشتم. متاسفانه روش تحلیل شما غلط هست و مشکل آن هم لحظه برقراری ارتباط با واقعیات فیزیکی هست. البته مطمئن نیستم برای شما جدایی از این روش اشتباه ممکن باشد ولی بخاطر تلاشی که میکنید باز مطرح میکنم.
    تحلیلی که از مثال نامربوط استفاده کند وقتی واقعیت خود به اندازه کافی جزییات دارد- تشبیه به معانی و اتفاقاتی که در واقع اتفاق نیفتادند بکنند و در آخر متصلبه شاخص کمی برای محک زدن ادعا نباشد به درد نمی خورد.
    این دموکراسی که شما وعده میدهید دقیقا به چه فرمی قرار است وارد ایران شود و نصب شود؟ فرم شورش ۵۷؟ جنگ؟ فروپاشی اقتصادی؟ متاسفانه تمام سه راه اشاره شده پر هزینه - نا مطمئن و با نتیجه غیر تضمین شده هست. بسیاری از کشورهای دموکراتیک گذار کم هزینه تر را با اجبار سیستم دیکتاتور به پذیرش دموکراسی انجام داده اند. مثلا شاه برزیل. مثلا پینوشه و غیره. بهترین اصلاحات همیشه از بالا صورت گرفته و آنکه در اثر شورش بوده معمولا مزخرف از کار در آمده. مثلا در ۵۷ اگر ملت به اصلاح توسط بختیار و حضور شاه رضایت میداد آیا به نفعش نبود. امروز همه میگوییم آری ولی آنروز اگر کسی این را میگفت مزدور بود و یک نفر مثل شما به او و جد و آبادش فحش و ناسزا میگفت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،

      مگر اکراین، یوگوسلاوی و یا آفریقای جنوبی، به کدامین روش توانستند به دمکراسی دست یابند؟!


      مگر آنها به جنگ رفتند؟! !؟ خیر!

      چنین نیست، روش های مقاومت مدنی وجود دارد، روش های آگاهی رسانی است، روش هایی که بر اساس آن، بدون خشونت، می توان دمکراسی را به کشور بازگرداندند.

      به شرط اینکه، وارد بازی های مسخره رژیم نشویم..! و در انتخابات های فرمایشی شرکت نکنیم...

      حذف
    2. مقاومت مدنی قطعا راه مناسبی است اما بدلایل گوناگون هنوز ممکن نشده و یک نسخه ممکن است یک جا جواب بدهد و جای دیگر ندهد. بزرگترین مانع آن لزوم آگاهی و توافق اکثریت جامعه هست که من فکر میکنم به دلایل بنیادین اجتماعی و اقتصادی به این سادگی در ایران در دسترس نیست و حتما رهبری از داخل ایران نیاز دارد که رهبری نیست. بهرصورت من فکر میکنم بهره برداری درست از فضای انتخابات میتواند به نفع چنین جریانی باشد نه جدایی از آن.

      حذف
  2. اوکی، شما از انتخابات بهره برداری درست بکن اما آخه پدرجان تمام این بلاها که سر ما مردم ایران اومده بخش عمده یش به این هاشمی برمیگرده، لااقل از یه آدم حسابی طرفداری کنید! (مثلا اکبر اعلمی)

    پاسخحذف
  3. جوش بیخود نزنین کیر ما رو هم نمیتونین بخورین!
    ما تا چندین نسل بالاسرتون هستیم که البته باید بهش افتخار هم بکنید!

    پاسخحذف
  4. دوست عزیز گمنامیان
    حقیقتا هدفتون رو از انتشار این مناظره متوجه نشدم. متاسفانه پای استدلالتون که لنگ میزنه هیچ، در بحث ناچار به اندکی فحاشی و مغالطه شده اید که این خلا رو جبران کنه. مثلا استفاده از کلماتی مثل "اکبر کوسه" یاحتی دزدی که هنوز هیچ کس سندی براش نداده بجز تو تاکسی ها و در دهان ها که این هم بیشتر فرهنگیه تا سیاسی و واقعی. زمان شاه هم 100ها برابر بدتر بود که این خانواده چه کردن و تو شیر میخوابن و تو عسل غلط میزنن و ... این روش صحبت کردن نه منطق که بیشتر خط مشی مجاهدین یا احمدی نژاد و لمپنیسم رو در ذهن میاره که واقعا از شما بعید بود.

    جدای از اینکه صرفا تلاش کنید جوابی بدهید، اگر حقیقتا باور دارید که از جنبش مردم ایران در سال 88 "نتیجه ای حاصل نشد" خواهش میکنم که حداقل مستقلا زحمت مبارزه رو بردوش بگیرید و از خون (عکس) کسانی مثل نداها استفاده نکنید.
    فکر کنم که این حداقل اخلاق انسانی باشه.

    در نهایت اینکه به نظرم میرسه که شما راه رو گم کرده اید. یا فکر می کنید جمهوری اسلامی مخالف و اپوزیسیون رنگارنگ کم داره؟!
    فراموش نکنید که مردم در 25 خرداد 88 برای سرنگونی نظام به خیابان نیومده بودند. تنها اومده بودن به دولت احمدی نژاد که برگزار کننده انتخابات بود و تقلب کرد و روز قبل به مردم توهین کرده بود جواب بدن. حتی تظاهرات 3 میلیونی علیه خامنه ای هم نبود!
    اگر مردم هدف براندازی داشتن نیازی به موسوی نبود. ماشالا چیزی که زیاده برانداز. از اسلامیش مسعود رجوی تا ملایمش رضا پهلوی دوم. کافی بود یه فراخوان بدن ملت بریزن بیرون! ربطی هم به انتخابات نداره، هر روزی از سال میشه. این انتخابات رو هم واگذار کنید که به کسانی که به نظرشون (توهمشون)اصلاح از داخل ممکنه. بالاخره یا شما و تغیر از بیرون یا اونا و تغیر از درون یکیش هم که اتفاق بیوفته مشکل مردم حل میشه!
    اگر هم فکر میکنید که 3.5 میلیون پتانسیل "براندازی" بود کاملا در اشتباهید. این چیزی هست که سران جنبش هم متوجه بودند. 3.5 فقط پتانسیل "اعتراض آرام" به نتیجه آرا بود نه درگیری مسلحانه برای تسخیر بیت رهبری!!
    هیچ کس هم به مردم نگفت برین خونه.. هیچ کس هم ادعای هدایت جنبش رو نداشته!
    بهتر است از فضای موجود در مورد دنیای زمینی صحبت کنیم نه رویاهای خیالیمان.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. عزیز جان

      پسر هاشمی رفسنجانی، تحت حمایت پدر، به آدم ربایی و شکنجه محکوم شده است.
      در یک دادگاه منصفانه در کانادا نیز به این اتهام، محکوم شده است.

      ادامه جنگ و کشته و زخمی شدن یک میلیون انسان، نابودی اقتصاد ایران، کشتن روشنکفران ایرانی و...همه در دوران صدارت هاشمی اتفاق افتاده است...!!

      در بالا نیز توضیح داده ام که اصولا وقایع بعد از انتخابات 88، ربطی به شرکت کردن در انتخابات نداشت و صرفا یک پتانسیل ذخیره شده در جامعه بود که توسط امثال موسوی و کروبی و هاشمی، بر باد فنا رفت و نظام جنایتکار، در امان ماند.


      حذف
    2. این هم لینک گاردین مبنی بر محکومیت فرزند هاشمی به آدم ربایی و اخاذی و شکنجه:
      http://www.guardian.co.uk/world/2011/nov/23/iranian-oxford-student-torture-damages

      حذف
  5. گمنامیان عزیز
    نمی دانم که چرا اصرار دارید اولا مشکلات پسر یا پدر را به فرد نسبت دهید. همانطور که عده ای پسر خزعلی را به پدرش منتسب میکنند یا عده دیگری رضا پهلوی دوم را مقصر در جنایات پدرش می دانند؟ و ثانیا مشکلات سیاسی و اخاذی عده ای به اسم مسایل اقتصادی را مهم جلوه دهید؟
    داستان نیک آهنگ و بوذری و سو استفاده شان از سیستم قضایی کانادا با پی گیری ساده ای علیه خودشان تبدیل خواهد شد!
    یک ماه بعد از خبر شما اینجا:
    http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/12/111130_l26_mehdi_hashemi_complaint.shtml

    اینکه جنگ ادامه پیدا کرده یا روشنفکران کشته شده اند و ... تنها همزمانی اتفاقات است نه مسئول مستقیم بودن. تصمیم گیرنده اصلی جای دیگری بود همانطور که حتی احمدی نژاد هم نتوانست وزیر اطلاعاتش را خلع کند. اگر هم بخواهیم بنا به همزمانی قضاوت کنیم چرا فقط مسایل منفی را بررسی می کنیم؟ تحول عظیم اقتصادی "یک کشور ژاندارم" که 8 سال جنگ فرسایشی داشته و نابود شده به سمت اقتصادی شکوفا و علاوه بر بازسازی جنگ پرتاب به دنیای مدرن رو در نظر نمی گیرید؟
    چیزی که در زندگی تک تک ایرانیان حس شد. بطور غیر مستقیم حتی افتخارات مدیران دوره رفسنجانی هم به او منتسب خواهد شد. مثل کرباسچی و تبدیل تهران از یک شهر با گره های اجتماعی- امنیتی-سطح زندگی بسیار به یک ابرشهر قابل رقابت با سایر شهرهای دنیا. اینجا نه جای اسم بردن از این فعالیت هاست نه من حضور ذهن کافی دارم. اما توجه کنید که تمام اینها نه با نفت 140 دلاری که با نفت کمتر از 20 دلار بود!
    در همین ساعات آینده پستی در مورد وقایع قبل و بعد از انتخابات 88 خواهم نوشت. اما کوتاه اینکه درست است که مشارکت بالای مردم در انتخابات (در همه جا) نشان از نارضایتی عمومی است اما خواست ناراضیان متفاوت است در طیف برانداز تا اعتراض ساده.
    ضمن اینکه تازه اگر فرض کنیم که به قول شما یک پتانسیل عظیم براندازی در ایران وجود داشته، این پتانسیل باید کماکان وجود داشته باشد چرا که هنوز براندازی انجام نشده و همچنان خامنه ای بر سرکار است. شاید حتی بیشتر هم شده باشد. و اساسا بعید میدانم که پتانسیل براندازی با انتخابات غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی تخلیه شود.
    اگر تلاشی داریم بهتر است در سمت خودمان نه کوبیدن همفکرانمان برای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده کنیم. چرا که امروز شما همانقدر به کاندیداتوری احتمالی رفسنجانی حمله می کنید که روح الله حسینیان در مجلس و احمد خاتمی در سخنرانی هایش! بعید می دانم که هماهنگی بین شما باشد اما در صورت شکست هاشمی نتیجه نه عاید شما که عاید همان اصولگرایانی خواهد شد که همه از آنها متنفریم!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،

      اولا نیک آهنک در آن دادگاه، هیچ نقشی نداشته و تنها شاهد بوده! مهدی هاشمی به دادگاه گفته بوده که خبر نداشته بوذری از او شکایت کرده، در حالی که خودش قبلا به نیک آهنگ گفته بوده خبر دارم!

      دادگاه نیز نیک آهنگ را به عنوان شاهد احضار کرده بوده ببیند آیا مهدی هاشمی چنین حرفی زده یا نه! این دادگاه کجایش ربط به نیک آهنگ دارد؟!


      اصلا شما درست می گویی....!!

      دادگاه کانادا، دادگاه غیر عادلی است و دادگاه های فرمایشی رژیم که فله ای حکم اعدام می دهند، دادگاه های درست هستند...!!

      مساله رابطه خزعلی یا پهلوی با پدرشان، با رابطه آقای مهدی هاشمی و پدرش فرق دارد.

      پهلوی از اینکه پدرش شاه بوده، هیچ سو استفاده ای نکرده، چون در آن زمان، سنی نداشته و زمان انقلاب، تازه نوجوانیش تمام شده بود، اما رابطه مهدی هاشمی و پدرش فرق دارد.

      ممکن است بگویی، چرا هاشمی رفسنجانی، اجازه داده که پسرش، مهدی هاشمی، از امکانات او سو استفاده کند و به باج گیری و آدم ربایی بپردازد؟!

      نکند دادگاه کانادا هم دروغ می گوید؟!

      کرباسچی هم آشغالی بود مانند رفسنجانی!
      یادت باشد، این شهر تهران را به یک قتلگاه تبدیل کرده است، در زمان او، مجوز های عجیبی برای فروش تراکم داده شد، در کوچه نه متری، برج سی طبقه بدون استاندارد زلزله ساخته شد، این برج ها، بعدا مردم تهران را قتل عام می کند...!

      در شهری مانند تهران، این برج ها و عدم رعایت مقرارات زلزله، در حکم جنایت است...!!

      حذف
    2. آرسین در تمام طولِ ۳۴ سالِ گذشته تورم فقط در دوران رفسنجانی (طبق آمار رسمی‌) ۵۰ در صد بوده. بعد هم وقتی‌ خود اصلاح طلب‌ها با شعار اصلاح اومدن برای اصلاح چی‌ اومدن؟ دوران رفسنجانی بود یا ابوسفیان؟
      اینکه میگوید خطای پسر به پدر چه ربطی‌ دارد هم یک نوع ماله کشی‌ است جانم، مگر مهدی با اون سنّ و سال چکاره بود که بتواند با اتکا بر نیرو‌های اطلأعاتی شخصی‌ را بگیرد و شکنجه کند و بعد زندانی کند و بعد اخاذی کند؟ غیر از اینکه پسرِ رئیس جمهور و دارای اسم و رسم و قدرتِ پدر؟
      در ضمن ماجرای ایران گیت را چطور ماله می‌کشید؟
      در موردِ جنگ خود خاطراتِ رفسنجانی میگه چطور خمینی را قانع به ادامه جنگ کردن و بعد از فروپاشی و کمبود گوشتِ دم توپ مجبور به صلح کردن!!
      در مورد مناسبات بین‌المللی در دوران رفسنجانی ایران در آستانه جنگ قرار داشت و تا چند ماه بعد از آمدن خاتمی هم سفارت‌های غرب در ایران بسته بود و قطعه نامه‌ها علیه ایران امضأ میشد
      در مورد خودشان هم که به لطف الله یک تروریست کامل و شناخته شده هستند

      حذف
  6. لینک بالاترین این نوشته https://balatarin.com/permlink/2013/5/17/3317932

    پاسخحذف
  7. دوستان عزیز بنده نه سخنگوی خانواده هاشمی هستم نه منفعتی از آن کسب میکنم
    اما در دنیای مجازی آمده ام تا هرجا که لازم باشد از حقیقت دفاع کنم و بر دروغ بتازم.
    وارد جزییات پرونده مهدی هاشمی نمی شوم چرا که احساس میکنم بیشتر از یافتن حقیقت تسویه حساب های گروهی است. هیچگاه هم نگفتم که دادگاه جمهوری اسلامی عادل بوده چرا که اساسا قوانینش بسیار فرسوده و کهن هستند و جوابگوی نیاز روز نیستند. اما در مورد روابط پسر و پدر و برادر والی اخر.. برخلاف شما هیچ رابطه خلافی را نمی پذیرم. چرا که اگر می خواستم بپذیرم صدها دلیل جهت سو استفاده از ثروت خارج شده توسط پدر رضا پهلوی دوم به ایشان میتوان نسبت داد و حتی همین عدم محکومیت جنایات و فساد های گسترده رخ داده در زمان پدر و پدر بزرگ ایشان درحالی که وی اولا ادعای مرد سیاسی بودن می کند و ثانیا در جهت خلاف اسلاف خود ادعای دموکراسی!
    از این نسبت های خانوادگی بی مورد که بگذریم
    دو نکته باقی می ماند اول در پاسخ به گمنامیان در مورد کرباسچی (متاسفم که عادت کرده اید از الفاظ زشت استفاده کنید) شهردار یا بهتر بگویم فردی که توانست مدرنیته یا حداقل ظواهر آن را به ایران بیاورد. از ساخت بزرگراه های شهری(که اصلا تا قبل از آن همچین تعریفی در ایران وجود نداشت) و حل معضل ترافیک تهران تا فروشگاه های زنجیره ای، روزنامه رنگی به شکل جدید (نه مثل کیهان!) فرهنگسرا، پارک محله ای، اوراق مشارکت مردمی و اهمیت به زیبایی بصری و مبلمان شهری و ... که مهمتر از آن سنگ بنای روش مدیریتی نوین شهری بود که حتی امروز هم تهران را از سایر کلان شهرهای ایران متمایز کرده. (تمامی موارد که اسم بردم و فعلا مابقی اش خاطرم نیست قبل از آن در ایران تعریف نشده بود)
    اما اشاره کردید به فروش تراکم و ساخت و ساز غیر اصولی، که درست است که مجوزهای ساخت ساختمان های چند طبقه -که نیاز روز جمعیت میلیونی رو به افزایش تهران بود- در زمان وی داده شد به نیت کسب درآمد برای طرح های توسعه شهری اما مشکل فرهنگ فساد و رشوه خواری و گرفتن امضا از مهندسین ناظر بدون نظارت و ... هیچ ربطی به یک مدیر شهری ندارد. باید واقع بین نگاه کرد که بالاخره علیرغم همه این تجملات و پیشرفت ها اروپا نشده ایم و چه با کرباسچی و چه بدون آن ساخت و ساز غیر اصولی انجام میشده و می شود. نه فقط در تهران که در تمام شهرهای ایران. به عبارت دیگه اگر ساخت و ساز بدون نظارت فقط در تهران و در زمان کرباسچی بود من هم از شما قبول می کردم این اتهام -بی اساس- تبدیل تهران به قتلگاه! اما چون این مشکل ریشه ای تر از این صحبت است اینکه بخواهیم هرگونه مشکل فرهنگی-اجتماعی را به فردی نسبت بدهیم که خصوصا مسئولیتی نسبت به آن ندارد بی انصافی و مغالطه در بحث است.

    نکته دوم در پاسخ به داوود عزیز:
    من هم با شما موافقم که سیاست های خارجی رادیکال زمان رفسنجانی بسیار رخ داد و حتی او هم نمی تواند از آن اعلام برائت کند. چرا که گرچه که ممکن است مسئول مستقیم و آمر نبوده باشد اما بدلیل ساختار فردگرا در جمهوری اسلامی، نقش اساسی می توانست ایفا کند اگر اندکی مخالف بود.
    در مورد تورم هم که اگر اندکی با چهارچوب اقتصاد کلان آشنا باشید خواهید دانست که هرگونه توسعه اقتصادی بدون تورم ممکن نیست. دیگه چه برسد به اقتصاد جنگ زده و تک محصولی در کشوری جهان سوم. اطلاعات بیشتر را میتوانید خودتان جستجو کنید اما فقط ترکیه را مثال می زنم برای آشنا شدن بیشتر. که این کشور در زمان توسعه اقتصادی تورم چند صد درصدی را تجربه کرد و بعد از توسعه نسبی جهت پاک کردن اثر ابر تورم یکی از اقداماتش برداشتن 6 صفر! از جلوی واحد پول ملی بود. توسعه و تورم همراه هستند و عمدتا مشکلی محسوب نمی شود. مشکل آنجاست که توسعه ای نداشته باشید و تورم رخ دهد مثل وضعیت الان!
    در نهایت هم آنکه دقیقا مردم برای اعلام نارضایتی از وضع زمان رفسنجانی بود که به شکل بی سابقه ای در انتخابات شرکت کردند و برای اولین بار رییس جمهور با رای 20 میلیونی! در ایران پدیدار شد.
    دقیقا با شما هم عقیده هستم که هر تغیری که در ایران رخ داده تنها با تلاش و حرکت مردم بوده است نه بی حرکتی و گوشه گیری. اگر همین چند حرکت معدود در زمان های انتخابات هم نبود که ایران تبدیل به تاریکخانه ای در دست مشتی روحانی افراطی شده بود که فقط بوی مرگ و صدای زجه از آن به گوش می رسید. همین حرکت های مردمیست که تا به حال حکومت را عقب رانده.
    امروز جمهوری اسلامی از کشتار بی سر وصدا و فجیع روشنفکران خودی به جایی رسیده که باید برای کشتن کارگر گمنام وبلاگ نویسی پاسخگو باشد...
    این پیشرفت با تحریم و انفعال بدست نیامده است.
    با حرکت و جنبش و خواست مردم محقق شده.
    سنگ راه آزادی خواهی مردم نباشیم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. http://moghavemat.net/2013/05/14/%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B2%D9%87%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7/

      contact us

      آراِس‌اِس مشترک شوید: خوراک آر‌اِس‌اِس
      مقاومت
      هاشمی: نوش داروی تقلبی امروز – زهر فردا

      نوشته‌شده در مه 14, 2013 توسط اودیپوس

      3

      همانطور که انتظار میرفت محمد خاتمی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی سر باز زد یا به تعبیری دیگر به او اجازه شرکت داده نشد. شرکت نکردن خاتمی برای بسیاری از کسانی به او امید بسته بودند اصولا می بایستی پرونده انتخابات آتی را در هم می پیجید. اما داستان انتخابات برای این گروه پایان نیافت و ثبت نام هاشمی رفسنجانی بهانه ای شد برای طرح مساله ظاهرا لاینحل بی پایان مخالفان: شرکت یا تحریم انتخابات. این یادداشت تلاشی ست برای پاسخ به این سوال که چرا باید به کمپین انتخاباتی هاشمی پیوست و به او رای داد. پاسخی که شرایط روز کشور و اپوزیسیون را در نظر گرفته و از پاسخ های کلیشه ای «اگر به هاشمی رای ندهیم چه کنیم؟» یا «باز هاشمی از بقیه بهتره و شرایط رو میتونه به قبل احمدی نژاد برگردونه» دوری کند.

      بخش بزرگی از حامیان انتخاباتی هاشمی سعی میکنند با رویه ای پراگماتیستی حمایت از هاشمی را توجیه کنند. این گروه به طور مشخص به وضع وخیم اقتصادی و سیاسی خارجی ایران اشاره میکنند. این گروه با رجوعی مبهم و دروغین به خاطره دولت سازندگی هاشمی که آنرا عمدتا نسل دوم تکنوکرات های جمهوری اسلامی تشکیل می دادند، او را همانند مدیر کارکشته ای تصویر می کنند که توانایی حل بحران های داخلی و خارجی کشور را داراست. اما آیا هاشمی و تکنوکرات هایش داروی غده رکود تورمی کشور و بحران هسته ای هستند؟

      این روزها کشور با دو بحران جدی دست و پنجه نرم میکند: رکود اقتصادی به همراه تورمی عنان گسیخته و محاصره اقتصادی به واسطه بحران هسته ای. ریشه های تورم عنان گسیخته امروز را میتوان در سه عامل تزریق حجم عظیمی نقدینگی به اقتصاد ایران، محاصره اقتصادی کشور و از این دو مهمتر طرح حذف یارانه ها خلاصه کرد. با این پیش فرض برای مقایسه وتجدید خاطرات دوران هاشمی نگاهی به کارنامه هاشمی در دولت سازندگی راهگشا خواهد بود. دیاگرام زیر نرخ تورم رسمی کشور بر اساس مرکز آمار ایران را پس از انقلاب 57 نشان می دهد.

      inflation

      کم حافظه ها با تعجب در خواهند یافت که بالاترین نرخ تورم پس از انقلاب مربوط به سال های دولت سازندگی ست! سال هایی که نرخ رسمی تورم به نزدیک 50% رسید سال هایی بود که اولین تلاش جمهوری اسلامی برای لیبرالیزه کردن اقتصاد ایران و حذف سوبسید ها تحت هدایت هاشمی رفسنجانی آغاز گردید. حذفی که آنچنان شوکی به جامعه ایران وارد ساخت که با چند شورش شهری بساطش برچیده شد. لیبرالیزاسیون اقتصادی آن سال ها برای اولین بار بذر شکل گیری اولیگارشی ثروتمند وابسته را در زمین جمهوری اسلامی کاشت. اولیگارشی ای که در امثال محسن رفیق دوست اوج گرفت. اگر شرایط امروز ایران را در شکل گیری یک اولیگارشی قدرتمند نظامی، تغییرات ساختاری اقتصادی در سایه حذف سوبسیدها و تورم ناشی از آن خلاصه کنیم باید به خاطر بیاوریم که این شرایط اگرچه نتیجه مستقیم سیاست های احمدی نژاد اند، اما نقشه راه و زیربنای آن در دوران هاشمی رفسنجانی در قالب برنامه های کلی نظام نوشته شده است. حال نویسندگان برنامه های کلی نظام و سردار سازندگی قرار است در انتخابات حماسه ای بیافرینند و مردم را از شر خودشان خلاص کنند! ساده دلی خواهد بود تصور کنیم اگر حذف یارانه ها در شرایط محاصره اقتصادی مثلا در دوران خاتمی صورت می گرفت نتیجه ای متفاوت از شرایط امروز نسیب کشور میشد. مسبب اصلی شرایط امروز کشور نه شخص خاصی بلکه سیاست هایی ست که بنیانگذارشان دولت سازندگی هاشمی بوده است. می توان به احمدی نژاد ایرادات فراوانی به خاطر سیاست های مالی اش، بی انضباطی اش و اختلال در بورکراسی دولتی از طریق حذف سازمان برنامه و بودنجه وارد کرد، اما نباید فراموش کرد که راهی که احمدی نژاد در این هشت سال رفت و مهم ترین کلان سیاست هایش ادامه برنامه هایی بودند که در دولت به اصطلاح سازندگی هاشمی نوشته شدند. حتی اگر بپذیریم که بنزین می تواند آتش را خاموش کند باز هواداران پراگماتیست هاشمی دلیلی برای برتری دادن او به چهره تکنوکراتی همانند قالیباف نخواهند داشت.

      حذف
  8. با اینکه فکر می‌کنم انسانی‌ هستم که خبرهای سیاسی ایران را همیشه دنبال می‌کنم و آدم کند ذهنی‌ حداقل خودم فکر می‌کنم که نیستم، و بدون رو درواسی نه چندان حکومت گذشته و بخصوص حکومت حال را تایید که نمیکنم هیچ، که معتقدم هر ۲ حکومت به دموکراسی‌ و پیشرفت ملت و کشور اعتقادی نداشتند، و با در نظر گرفتن اینکه از 5 روز گذشته که هاشمی‌ وارد انتخابات شده و من هیچ اعتقادی به او و "هیچ اصلاح طلب یا اصولگرایی" ندارم و معتقدم همه از یک قماشند و تنها سختی زندگی‌ تا حد خود فروشی مردم ایران بسیار اذیتم می‌کند، فکر می‌کردم که خوب اونهایی که به این حکومت رأی میدهند حسابشان جداست، اما چرا آن نویسندگان و یا وبلاگرانی که مردم را از رأی دادن بر حذر میدارند، شده‌اند مثل طبیبی که حرف از درد میزند ولی‌ خبری از دوا نیست؟ به عبارتی دیگر یا نمی‌‌داند و یا نمیتوانند بطور خلاصه بگویند که چرا نباید رأی داد و چه باید کرد؟
    چون می‌دانم که ممکن است کسی‌ پیدا شود و بگوید که در حکومت گذشته چنان کارها شد و یا دیگری بگوید که در این حکومت چنین کارها شد. خواستم روی این مساله تاکید کرده باشم که تا زمانی‌ که آزادی هر شهروند و دموکراسی‌ از سوی حکومت‌ها مهم و مدّ نظرشان نباشد و یا اصولاً با چنین الفاظی بیگانه باشند هیچ کشوری پیشرفت نمیکند و مردمانش در آسایش و رفاه نخواهند بود. ایران کشوریست بسیار ثروتمند، چه از نظر منابع زیر و روی زمین، آثار تاریخی‌ و گردشگری،....... که اگر کسی‌ بخواهد آنها را لیست کند، لیست بالا بلندی میشود و تمامی این ثروت متعلق به مردم ایران هست که با یک انتخابات آزاد از سوی مردم به حکومت بطور مشروط داده میشود تا برای آموزش، رفاه، پیشرفت و هر آنچه که یک کشور آزاد و دمکراتیک احتیاج دارد مصرف شود و مردم این حق را داشته باشند که از طریق نمایندگان انتخابی خود هر آنکس را که شایسته نیست از مقامش برکنار کنند.

    این میشود یک کشور آزاد و دموکراتیک. هیچ عامل خارجی‌ امکان تخطی به چنین کشوری را نخواهد داشت. اینکه کسی‌ بگوید که که فلان کسک ساختمانهای عظیم، دانشگاه، راه آهن، جاده و امثالهم زد، پس حکومت خوبیست اشتباه محض است، چرا که اگر چنین باشد همین دوبی‌ که در دو قدمی ما هست، می‌بایست بهترین کشور و مهد آزادی باشد. مثال هائی را که زدم لازمند و در یک کشور ثروتمند مانند ایران که نیروی ماهر هم بسیار دارد خود به خود جزئی از برنامه‌های یک حکومت دموکراتیک میشوند.

    پاسخحذف

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.