چهارشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۹۲
محسن رضایی: من رییس جمهور بشوم، کشور ایران را چون آرا مردم در دور قبل، ناموس خودم می دانم...!
۲ نظر:
نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.
رای پس گرفتن عالی بود!
پاسخحذفاینا احتمالا زرنگاش بودن که زود رفتن رایشون رو پس گرفتن!! :))
خارکسه مادرجنده ولدوزنا چرا نظرم درباره علیرضا رضایی زن قحبه رو در پست قبل پاک کردی؟
پاسخحذفحتما چون همکارت هست و تو هم نفوذی هستی خواستی لو نره؟
تو هم مثل اون جاکش که وبلاگ درپیتش اصلا بخش نظرات نداره عمل کن اعتقاد راسختم بکن تو کس خارمادرت.
من از این لحظه به بعد روز خوش برات نمیگذارم حالا ببین.
کیرم تو کس و کون هر کی خاطرش برات عزیزه. به قبر زنده و مردت ریدم
در ضمن اون کامنت چند جا منتشر شد :
kouhyar.wordpress.com/2013/05/04/هموطن-شما-این-روزها-چه-میخورید؟/
به اعتقاد من علیرضا رضایی نفوذی میباشد.
به هیچ وجه به این حرومزاده اعتماد نکنید.
همین که با هرزه ای مثل نیک اهنگ کوثر دمخور شده مدرک کافیست.
من از قدیم میشناسمش بچه که بود چون پدرش معتاد تزریقی بود مادرش در خانه همسایه ها رختشوری میکرد تا خرج خانه را دربیارد ولی پدرش به ضرب کتک پولها را از زن بیچاره میگرفت و خرج مواد میکرد به همین خاطر علیرضا همیشه گرسنه بود. در محل ما یه بچه باز خفن به نام حسن بود که مغازه کبابی داشت. یه روز علیرضا برام تعریف کرد بخاطر گرسنگی به مغازه حسن کبابی رفته و از حسن خواسته که نونایی که از ظرف مشتری ها مونده بود و طعم و بوی کباب گرفته بود به علیرضا بدهد که حسن با جان و دل 2 سیخ کباب برای علیرضا آماده میکند و خوب که علیرضا سیر شد کرکره مغازه را پایین میکشد و با علیرضا مشغول میشود.
از آن روز به بعد تا وقتی حسن کبابی مرد علیرضا دیگر گرسنگی نکشید ولی در عوض شرف و مردانگی در وجودش خاموش شد و یاد گرفت که کارهایش را با حقه بازی پیش ببرد.
علیرضا روزگار را به سختی میگذراند تا قضایای سال 88 پیش آمد اونجا بود که تصمیم گرفت از آب گل آلود ماهی بگیرد. علیرضا با دوستش دوربین برمیداشتند و هر جا شلوغ میشد از همدیگر بعنوان تظاهر کننده عکس میگرفتند یک نمونش این لینک :
http://goo.gl/IZ3Qs
علیرضا به کمک همین عکسها و ادعای مفعول بودن(همجنسگرایی) که در آزمایشات پزشکی قانونی هم تایید شد پناهندگی گرفت و برای اولین بار به روح پرفتوح حسن کبابی درود فرستاد که او را در این آزمایش سربلند کرد برای قدردانی از زحمات جانفرسای حسن کبابی نام او را بعنوان آی دی بالاترین خود انتخاب کرد.