‏نمایش پست‌ها با برچسب انسان. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب انسان. نمایش همه پست‌ها

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۱

مهمترین تفاوت انسان با حیوان ، نیاز انسان به آزادی بیان است/ گرفتن حق آزادی بیان از انسان ها، تنزل دادن شان آنان به رده حیوانات است.

آزادی اندیشه، بدون آزادی بیان معنا ندارد، چه آنکه باید بتوان حاصل اندیشه را با دیگران، به اشتراک گذاشت و اصولا بدون آزادی بیان، اندیشه رخ نمی دهد، چرا که تا دسترسی آزادانه به اطلاعات  و اندیشه دیگران (یا همان آزادی بیان برای دیگران) نباشد، شخص نمی تواند آزادانه اندیشه کند.

این حیوان است که نیازی به آزادی بیان ندارد، گرفتن حق آزادی بیان از انسان ها، تنزل شان آنان به رده حیوانات است.

انسان و حیوان، در نیاز به آزادی فیزیکی نیز مشترک هستند، اما از منظری خاص ، تنها تفاوت انسان و حیوان ، نیاز انسان به ازادی بیان است.

سکس، خوردن و خوابیدن، زندگی بدون تفکر، اشتراکات حیوان و انسان ها هستند که بدون وجود آزادی بیان ، نیز به راحتی برای انسان ها قابل دسترسی هستند.  

شاید مقایسه سطح تولیدات فرهنگی، هنری بلوک غرب و شرق، بدرستی نشان دهنده لزوم آزادی بیان برای رشد فرهنگی یک جامعه باشد.

بدون آزادی بیان، می توان به مانند یک حیوان زندگی کرد، اما برای  رشد هنر، دموکراسی، عدالت؛ بی شک نیاز به وجود آزادی بیان است. نمی توانید شمشیری بر سر هنرمند بگیرید و به او بگویید آقای هنرمند، به مانند من فکر کن و بعد توقع خلق آثار هنری داشته باشید، چه آنکه هنرمند وجدان گویای جامعه است و بدون داشتن آزادی بیان، ناتوان از خلق است. اگر هنرمند قرار بود به مانند سانسورچی فکر کند، هنرمند نمی شد و او نیز سانسورچی می شد.

نمی توان گفت من فقط مخالف فلان مطلب خاص هستم، اما به آزادی بیان اعتقاد دارم،  چون طبیعت حذف اندیشه  با روح آزادی بیان در تناقض است. حذف هر چیزی، شکستن حرمت آزادی بیان است و قدم برداشتن به سمت سانسور.


 داستانی کوتاه در سایت خودنویس:

نوشته های دیگر چند روز گذشته این وبلاگ: 






پنجشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۹

بازی وبلاگی: چرا زندگی زیباست؟ چرا زندگی منشوری است در حرکت دوار که رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی کرده است؟[1]


شاید یکی از مهمترین لحظه های زندگی فکری من ، لحظه ای بود که با دیدن فیلم طعم گیلاس ، درک کردم که زندگی چه طعمی دارد، فهمیدم که زندگی طعم گسی را دارد، همانند گیلاس. نه شیرین است و نه تلخ، نه شور است و نه تند. بلکه گس است. برای لذت بردن از طعم گس باید که هنر لذت بردن را آموخته باشی. همانند شراب که برای لذت بردن از طعمش ، باید شراب خوردن درست را بلد باشی؛ لذت بردن از زندگی هنر و دانش است. یک توانایی است که هر کسی آنرا بلد نیست.

شاید یکی از لازمه ها، برای لذت بردن از زندگی این باشد که باید بدانیم همه جانداران دارای حرمت هستند.

زمانی در دنیا نژاد پرستی بود، قدرت یک گروه باعث می شد که اعضای همان گروه خود را برتر از دیگران بدانند و به پایمال کردن حقوق دیگران اقدام کند. با پیشرفت بشریت ،بعد از کمی نوع بشر فهمید که همه انسانها با هم برابرند، نباید به صرف رنگ و دین و ملیت آنها را دسته بندی کرد و بها داد. این اولیت قدم بود برای برداشتن مرزهای ابلهانه نژادپرستی.

قدم بعدی برداشتن مرز بین انسان ها و دیگر موجودات زنده است. در کشورهای متمدن برداشتن این مرز و حرمت گذاشتن به آنان دیری است که آغاز شده است. باید بدانیم که حیوانات زبان ندارند، اما زنده اند و به صرف زبان نداشتن و اینکه ما قدرتمندتر از آنها هستیم، دلیل نمی شود که به آنها زور بگوییم و حق آنان را پایمال کنیم.

فرض کنید که روزی موجودات فضایی برای دیدار به زمین بیایند،آیا از رفتار ما با حیوانات متعجب نخواهند شد؟! آیا به ما نخواهند گفت که چقدر زشت است که شما انسان ها بی دلیل به آزار حیوانات و موجودات زنده می پردازید؟

برگردیم به بحث زیبایی زندگی،

زمانی می توانیم از زندگی کوتاه مان لذت ببریم که احساس مفید بودن بکنیم. این احساس یکی از بالاترین سطح های رستگاری است. چه زمان می توان مفید بودن را حس کرد؟ زمانی که بدانیم دیگر انسان ها و موجودات را عذاب نداده ایم و به دلیل حضور ما ، کسی و یا حیوانی زجر نکشیده است.

چرا در جامعه ایران حیوانات حرمت ندارند؟!

معتقدم مهمترین دلیل، رسوخ دین اسلام در این جامعه است، بی شک اسلام هیچ حرمتی برای حیوانات قایل نشده است و جامعه و روحانیون مذهبی نیز در مقابل مطرح شدن مقوله حمایت از حیوانات ، موضع گیری می کنند.
کار بزرگی در پیش رو داریم، اما بر روشنفکران این جامعه است که حرمت حیوانات را به جامعه بیشتر معرفی کنند و در نشر آن بکوشند.

به امید روزی که هیچ انسان و حیوانی زجر نکشد و آزار نبیند. به امید روزی که همه موجودات، چه انسان و چه حیوان از حق حیات برخوردار باشند.

پی نوشت:
این نوشته را به درخواست روادرانر عزیز نوشته ام، رودرانر جان، ببخشید که نوشته ام کمی فلسفی شد.
[1]تیتراژ سریال هانیکو : زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پر شکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش انرا دوشت داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است.