شنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۹۲

اولین اصل دمکراسی، خودکامه نبودن است، نباید خود را مرکز عالم فرض کنیم!

با پوزش از نوشته این وبلاگ، مایلم اعتراف کنم که دراینباره اشتباه کرده بودم. متنی که قبلا نوشته بودم، در زیر آورده شده است، آما اکنون بعد از گذشت شش ماه از فعالیت شورای ملی، و خیانت های آقای فخرآور به آن، مایلم اعتراف کنم با کسی چون او نمی توان برای آزادی ایران متحد شد: 
این نوشته نگارنده، بعد از شش ماه است، شش ماهی که شاهد بازی کثیف فخرآور بوده ام: 
غده ای سرطانی در شورای ملی، با نام عباس فخرآور/ با این غده چرکین چه باید کرد؟

----------------------
یکی از خوانندگان عزیز این وبلاگ، چندین پیام برای من گذاشته بود و از من درباره حمایت فخرآور از شورای ملی پرسیده بود، و شاید برای او جالب بود که علی رغم انتقاد تند من به آقای فخرآور، چگونه است که حاضرم در شورای ملی فعالیت کنم، در حالی که او نیز حامی آنجا است؟!

برای اینکه به این سوال پاسخ دهم، ناچارم ابتدا نکات ذیل را به عرض برسانم: 

-          یک دیکتاتور زمانی دیکتاتور می شود که فکر می کند همه نظریات او درست است، و لذا تصمیم می گیرد نظرات خودش را علی رغم مخالفت اکثریت جامعه، اجرا کند! اینجاست که دیکتاتوری شکل می گیرد.
-          اولین اصل دمکراسی این است که ما نباید خود را مرکز عالم بدانیم، نباید تصور کنیم که هر چه ما می گوییم درست است.
-          من نمی توانم بگویم چون با آقای امیرعباس فخرآور نوعی مشکل دارم، و از روش و اندیشه او موافق نیستم، پس او حق ندارد در آینده کشورش مشارکت کند، این اولین گام به سمت دیکتاتوری است.
-          اگر قرار باشد من با فخرآور سر یک میز ننشینم، و به دلیل اختلاف شخصی، اتحادی را به هم بریزم، خیلی های دیگر هم هستند که با من مشکل دارند(!) و مرا آدم بدی می دانند. اگر چنین روشی را پیشه کنیم، هیچگاه اتحادی شکل نمی گیرد.
-          من نوعی اگر بگویم، چون با فخرآور اختلاف دارم، او نباید مشارکت کند، یعنی شخص و منیت خود را برتر از دمکراسی قرار داده ام، این آغاز دیکتاتوری است. فخرآور حق دارد در این شورا مشارکت کند، حق دارد نامزد شود و اگر رای آورد، به عنوان نماینده مردم، حق اظهار نظر دارد. این حق تک تک شهروندان ایرانی است، مگر اینکه در یک دادگاه معتبر و عادلانه، به جرمی محکوم شده باشند. 
-          باید فرقی بین ما و خامنه ای باشد یا نه!؟ او نیز با نظارت استصوابی خود، اجازه حضور برخی را در انتخابات نمی دهد و می گوید آنها صلاحیت ندارند...!
-          یادمان باشد، دو بار این رژیم تا آستانه سرنگونی پیش رفت، اما به دلیل نبود یک آلترناتیو دمکراتیک، جنبش آزادی خواهی مردم ایران اخته شد و در جا زد، علی رغم اینکه سهراب و ندا و صدها جوان دیگر، خون خود را هدیه کردند، اما ما به جایی نرسیدیم.
-          آیا شایسته نیست که به حرمت خون این عزیزان، خودخواهی را کناری بگذاریم؟!
-          نکته مهم دیگر این است که در منشور پیشنهادی برای شورای ملی، روح عفو  و بخشش جاری است، چون بن مایه این منشور، از اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر، رفتار برادرانه، اولین اصل این اعلامیه است.
-          به عنوان یکی از حامیان شورای ملی این را می گویم که اگر حتی خود خامنه ای نیز آمد و این منشور را امضا کرد و خواستار برگزاری انتخابات آزاد شد، باید به او خوش آمد بگوییم.
نکته مهم دیگر، اهمیت گفتگو و دیالوگ است، هر انسانی باید این اجازه را بیابد که حرف خود را بزند و دیگران آن سخن را بشنود.

فراموش نکنیم، تنها نجات ایران، برگزاری انتخابات آزاد است، و در این راه، درب به روی هر کسی که منشور شورای ملی را بپذیرد!





۱۵ نظر:

  1. تنها در فضای صلح، دوستی و گفتمان است که همدیگر را پیدا می کنیم، تبادل اندیشه می کنیم و به نتیجه مطلوب می رسیم
    به تاریخ جهان اگر بنگریم، زمانی که آلمان، فرانسه، انگلستان در مقابل هم ایستادند، جهان را دوبار به جنگ کشیدند.
    از زمانی که صلح را پیشه کردند و به روش دمکراتیک بعنی گفتمان و شنیدن اندیشه یکدیگر، برای یک هدف مشترک یعنی منافع ملی طرفین با هم به همکاری پرداختند، پیشرفت کرده و امروز در آرامش و پیشرفت بسر می برند.
    ما هیج کدام نه دادگستری هستیم و نه دادگاه
    می توانیم با هم اختلاف عقیده داشته باشیم اما قضاوت کار ما نیست

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نازیلای گرامی.. من تا حدی با نوشته های گمنام موافقم گرچه در مورد فخر آور (با توجه به سابقه ایشان) در مکان عمومی هم بدون تعارف می گویم که باید مراقب بود تا مانع از سوءاستفاده شود

      حذف
  2. یک طرفدار پادشاهی پارلمانی، حقوق بشر و عدالت اجتماعیشنبه, فروردین ۱۰, ۱۳۹۲ ۱:۲۰:۰۰ بعدازظهر

    گمنامیان عزیز، اگر ممکن است در مورد دکتر مهدی خزعلی هم مطلبی بنویس... وضعیت ایشان نگران کننده است. فارغ از اختلاف سیاسی که ممکن است داشته باشیم، وظیفه ی انسانی ما است که از زندانیان سیاسی دفاع کنیم. آقای بابک داد هم امروز یک مطلبی نوشتند در این مورد:

    https://www.facebook.com/photo.php?fbid=627710847244826&set=a.158173240865258.40017.135566226459293&type=1&theater&notif_t=photo_reply

    پاسخحذف
  3. عالی‌ بود گمنامیان عزیز، تاریخچه شورای نگهبان را هم نگاه کنید به این دلیل تشکیل شد که از ورود مسئولین رژیم پهلوی جلوگیری شود و همه گروه‌های انقلابی‌ از آن‌ حمایت کردند و همین خشت کج به مرور زمان دیواری ساخت که یکی‌ یکی‌ حذفشان کرد تا به امروز که حتا یار احمدی نژاد، دلقک رهبری هم می‌ترسد که حذف شود. فرق شورای ملی‌ با حرکت هایی که تا کنون شده در همین است که یک سری اصول دارد که هر کس به آن متعهد شود کسی‌ حق حذف کردن او را ندارد و البته توضیح این مساله برای کسانی‌ که خود را به نفهمیدن میزنند کاری دشوار است که شاید فقط از قلم کسانی‌ چون شما برآید.

    پاسخحذف
  4. گمنامیان گرامی، دوست عزیز، من از شما که این همه در مذمت "ماله کشی" سخن سرایی میکنی انتظار ماله کشی نداشتم!! شما نوشته ای که صرفا به دلیل داشتن مشکل و اختلاف "شخصی" با فخرآور نمیتوانی بگویی که حاضر نیستی با او پشت یک میز بنشینی!! این سخن بسیار عجیب است! شما و من با فخرآور مشکل "شخصی" نداریم، موضوع این است که فخرآور مامور وزارت اطلاعات است. خود تو چندین مطلب در این ارتباط نوشته ای، من هم همینطور، احمد باطبی و دیگران هم با سند و مدرک نشان داده اند که او مزدور اطلاعات است! بر چه اساس و منطقی شما حاضر میشوی حضور فخرآور در این شورا را تحمل کنی و با او همکاری نمایی؟! آیا به این نتیجه رسیده ای که مطالب قبلی تو و دیگران درباره فخرآور دروغ بوده است و او مهره رژیم نیست؟!!
    من به عنوان یک دوست به شما میگویم که فعالیت سیاسی و فعالیت حقوق بشری به طور همزمان غیر ممکن است! این دو در بسیاری از مواقع در خلاف جهت یکدیگرند! شما نمیتوانی هم فعالیت سیاسی کنی هم ادعای فعالیت حقوق بشری داشته باشی، چون فعالیت سیاسی آدم را محدود میکند! آیا هرگز از خود سوال کرده ای چرا شیرین عبادی همواره دعوت گروههای مختلف اپوزیسیون برای شرکت در همایش های مختلف سیاسی را رد میکند؟ دقیقا به همین دلیل است که گفتم...
    علاوه بر این وبلاگ نویسی مستقل همزمان با انجام فعالیت سیاسی غیر ممکن است! شما بارها نوشته ای که وبلاگ نویسان در شرایط خفقان کنونی، نقش روزنامه نگاران را ایفا میکنند. آیا میتوانی یک روزنامه نگار را نام ببری که هم فعالیت سیاسی بکند و هم به عنوان یک روزنامه نگار مستقل شناخته بشود؟! وبلاگ نویس مستقل باید مستقل و آزادانه تصمیم گیری کند و مطلب بنویسد حال آنکه فعالیت حزبی و سیاسی، آزادی در بیان و نوشتن را از انسان می گیرد چون آدم مجبور میشود تنها در جهت منافع حزب و گروه متبوع خود سخن بگوید! شاهد این مدعا هم همین تناقض گویی شماست که تا همین چند هفته پیش میگفتی فخرآور مزدور رژیم و اطلاعاتی است اما حالا میگویی او اپوزیسیون رژیم است و حاضر هستی با او پشت یک میز بنشینی و همکاری کنی...!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آلفرد جان،

      مساله دقیقا همین جا است،

      این نظر شخصی من است که مثلا آقای ایکس، مامور وزارت اطلاعات است.

      اگر من تیغ به دست بگیرم و هر کسی که نظر شخصی من، آنها را تایید نمی کند، حذف کنم و بگویم با آنها سر یک میز نمی نشینم، آن وقت روند دیکتاتوری پیشه کرده ام و اولین سنگ بنای خودکامگی را گذارده ام.
      آنوقت دیگر کسی برای اتحاد نمی ماند...!! لابد خیلی ها هم از من خوششان نمی آید...! این دیدگاه شما، همان دیدگاهی است که باعث شده این رژیم، سی سال بر سر قدرت بماند...!!

      -------------
      مساله اینجاست، تا زمانی که اشخاص، حاضر هستند منشور شورای ملی را امضا کنند (یعنی بگویند به هدف انتخابات آزاد در ایران و حقوق بشر پایبند هستند)، من هیچ مشکلی ندارم که با آنها بر سر یک میز بنشینم.

      باید یاد بگیریم که من و یا تو، مرکز عالم نیستیم، من و تو مشخص نمی کنیم کی مزدور رژیم است و چه کسی نیست! ما باید یاد بگیریم که در طی یک انتخابات آزاد، خود مردم هستند که باید تعیین کنند چه کسی مزدور است، تا زمانی که مردم پای صندوق رای قضاوت کنند، من و تو باید با هم متحد شویم.

      من می توانم در وبلاگم، هر چه می خواهم به مثلا فخرآور بزنم، اما وقتی پای حضور در شورای ملی می رسد، من حق ندارم حقوق انسانی او را لگدمال کنم و بدون حکم دادگاه، بگویم که او حق ندارد در این شورا باشد!! کدام دادگاه، چنین حکمی داده که من چنین حرفی بزنم؟!

      ماده یازده اعلامیه می گوید:
      ماده ی ۱۱

      ۱. هر شخصی متهم به جرمی کیفری، سزاوار و محق است تا زمان احراز و اثبات جرم در برابر قانون، در محکمه ای علنی که تمامی حقوق وی در دفاع از خویشتن تضمین شده باشد، بیگناه تلقی شود.

      و ماده بیست و دوم نیز می گوید:
      ماده ی ۲۲

      هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانه ی شخصیت خویش، به دست آورد.


      حذف
    2. ادامه...........

      گرامی،
      ادعای نپخته ای مطرح می کنی! ببینم، آیا آنگ سان سوچی، یک فعال حقوق بشر هست یا نه!؟ یا نلسون ماندلا فعال حقوق بشر هست یا نه؟! چطور همزمان هم فعال حقوق انسانی هستند و هم فعال سیاسی...!؟

      خیر گرامی، اصولا بهترین روش برای اعتلای حقوق بشر در یک جامعه، فعالیت سیاسی است، چون وقتی تو قدرت را درست داشته باشی، بهتر از هر زمان دیگری می توانی به اعتلای حقوق بشر کمک کنی...!

      کجای دنیا فعالیت حقوق بشر را از فعالیت سیاسی جدا می کنند؟!

      تناقضی در حرف من نیست، من همچنان با فخرآور مشکل دارم و روش و عملکرد او را نمی پسندم، اما تا زمانی که او منشور شورای ملی را می پذیرد، وظیفه من است که او را به عنوان یک شهروند ایرانی، به رسمیت بشناسم....!

      کدام دادگاه مستقل، او را محکوم کرده؟! تا زمانی که دادگاهی او را محکوم نکرده، من حق ندارم که بر اساس نظر شخصی خودم، حقوق انسانی او را زیر پا بگذارم.

      من حق دارم در وبلاگ خودم، علیه او مطلب بنویسم، روش و منش او را نقد کنم، اما نمی توانم بگویم با او متحد نمی شوم، چون عدم اتحاد من نوعی با فخرآور نوعی، باعث بقای رژیم می شود و بقای رژیم، به معنای نابودی زندگی میلیونها ایرانی و نقض گسترده و سازمان یافته حقوق بشر است.


      ضمنا، همانطوری که در بالا گفتم، بسیاری از فعالین حقوق بشر و یا روزنامه نگاران مستقل، در زمان بحران ها، به عنوان یک فعال سیاسی وارد عمل می شوند...!

      تاریخ پر است از چنین اشخاصی...!!

      در مورد خانم شیرین عبادی، علی رغم احترامی که برایش قائلم، اما ایشان اشتباه می کند. ایشان یک پتانسیل دارد، و می تواند آنرا خرج مردم ایران کند.

      یک سوال خیلی ساده دارم،

      آیا قبول داری، اگر همه مردم ایران و بزرگانی چون شیرین عبادی، به یاری این شورای ملی بیاییند، این رژیم بدون خونریزی، سرنگون می شود و اگر چنین شورای ملی تشکیل شود، و به نتیجه برسد، در ایران دمکراسی حاکم می شود؟!
      کدام فعالیت حقوق بشری، چنین نتیجه هنگفت و عظیمی می تواند در پی داشته باشد؟!

      ========================
      خیر گرامی،

      سوراخ دعا گم کرده ای! فعالیت روزنامه نگاری وی یا فعالیت حقوق بشری، به معنای گوشه ای نشستن و بیانیه صادر کردن نیست...!

      خودت بهتر از بقیه می دانی که در همان گوشه ای نشستن و مطلب نوشتن، هیچ کسی به اندازه من زحمت نکشیده! من به موقعش در کوی دانشگاه فریاد مرگ بر خامنه ای زده ام، به موقعش مطلب نوشته ام و بی پروا انتقاد می کنم، اما زمانی که پای یک شورای ملی به میان می آید، با تمام کسانی که آن منشور را امضا می کنند، دستشان را می فشارم، بلکه این بارقه امید، به واقعیت بپیوندد.


      حالا وقت کار جدی تر است، باید به موقع آستین بالا زد، مگر می توان گوشه ای نشست و تنها به نوشتن یک مقاله بسنده کرد؟! در حالی که هشتصد هزار کودک ایرانی، زیر خط فقر هستند...!؟


      اگر خود خامنه ای نیز، این منشور را امضا کند و خواستار برگزاری انتخابات آزاد در ایران شود، من دستش را می فشارم، بلکه از این وضع فجیع بیرون بیاییم...!

      فراموش کرده ای در چه منجلابی فرو رفته ایم...؟!

      حذف
    3. من به تکرار مکررات نمی پردازدم فقط به چند نکته اشاره میکنم:
      ۱- اگر مشکل شما با فخرآور فقط در حد "روش و عملکرد او را نمی پسندم" است، پس آن همه مطلب علیه فخرآور و او را مزدور وزارت اطلاعات، جاعل و دروغگو دانستن و متجاوز جنسی معرفی کردن، چه میشود؟! آیا شما حرفهای قبلی خود علیه فخرآور را پس گرفته ای و الان او را متجاوز جنسی و مزدور وزارت اطلاعات که علیه احمد باطبی و دیگر چهره های دانشجویی و حقوق بشری لجن پراکنی میکند، نمیدانی؟!
      ۲- نلسون ماندلا بیشتر از آنکه یک فعال حقوق بشر باشد یک فعال سیاسی، سیاستمدار و انقلابی بوده است، فعالیت حقوق بشری او بیشتر مربوط میشود به پس از کناره گیری از سیاست.
      ۳- آیا هرگز از خود پرسیده ای چرا آنگ سان سوچی در مقابل کشتار اقلیت مسلمان برمه و ستم همه روزه دولت حاکم بر آنها سکوت اختیار کرده و سخنی نمیگوید؟ علت دقیقا این است که فعالیت سیاسی میکند و الان نماینده پارلمان است و به دنبال نخست وزیری است. چون منافع سیاسی اش اجازه نمیدهد که نسبت به ستم به این اقلیت موجود در برمه اعتراض کند. چه بسا اگر فعالیت سیاسی نمیکرد تداخلی میان منافع حزبی و گروهی با فعالیت حقوق بشری خود نمی یافت و در نتیجه در مقابل این ستم روزانه و نقض گسترده حقوق بشر در یک قدمی اش، اعتراض میکرد.
      راه درست را همان شیرین عبادی برگزیده است که به خوبی تشخیص داده که نمیتوان فعالیت سیاسی و حقوق بشری را همزمان با هم به پیش برد چرا که اینها با هم تداخل ایجاد میکنند.
      در پایان با اطمینان بالایی متذکر میشوم که شورای فعلی با شکل و شمایل غیر دموکراتیک آن و جدایی روزانه گروههای مختلف از آن، نهایتا چیزی فراتر از شورای "سلطنت طلبان" نخواهد بود. موفق باشید!

      حذف
    4. گرامی،

      مشکل شما اینجاست که فرق بین حکم دادگاه و نظر شخصی را نمی دانی...!!

      من به عنوان یک بلاگر، می توانم در وبلاگم، نظراتم را بنویسم، بگویم مثلا فخرآور فلان مشکل را دارد، طبیغی است که این حق من است.

      اما وقتی پای مساله ای به نام شورای ملی و حق رای دادن پیش می آید، دیگر روش عملکرد فرق می کند. من در صورتی می توانم حقوق انسانی او را (مثلا حق رای دادن و مشارکت سیاسی) یک نفر را زیر سوال ببرم که دادگاه مستقل و منصف حکم داده باشد.

      لطفا ماده بیست و دوم و هشتم اعلامیه جهانی حقوق بشر را ملاحظه بفرمایید.
      -------------
      نلسون مالندلا از همان لحظه اول، یک فعال حقوق بشر بود، چون بر برابری انسان ها، تاکید می کرد.

      عزیز جان، شما فکر کردی فعال حقوق بشر بودن، یک کارت شناسایی دارد؟! خیر، مادامی که بر حقوق انسانی دیگران، مبنی بر برابری، ازادی، حق رای، و آزادی اندیشه تاکید کنی و در آن راه تلاش کنی، آن کار فعالیت حقوق بشر می شود.

      در مورد آنگ سان سوچی، این اتهامات مضحک سایت تابناک و رجا نیوز است. ترجیح می دهم وارد بحثش نشوم.

      در مورد شورای ملی نیز، من ترجیح می دهم به جای تخریب، در آن مشارکت کنم، تلاش حداکثری خودم را برای دمکراتیک بودن آن به کار ببندم، در آن شورا از آزادی بیان و اندیشه و دمکراسی دفاع کنم، بلکه بارقه امیدی ایجاد شود و ره به جایی ببریم.

      باز هم می گویم، منتقد بودن و روزنامه نگار بودن، به معنای حمله کورکورانه و انگ چسباندن نیست...، سوراخ دعا گم کرده ای عزیز من!

      حذف
  5. زن خرعلی رو کرگدن گایید. کجایید ای ماله کشان؟

    پاسخحذف
  6. فراموش نکنیم در پرسشنامه ایی که برای شرکت در مجمع موسس عمومی شورای ملی ایران یادآور شده که برای تکمیل آن دو مورد را تایید باید کرد
    و در آینده اگر خلافش ثابت شود، توسط کمیسیون ناظرین از شورای ملی اخراج می شوند
    آنان که با رژیم همکاری کردند هم در آینده با مدرک در یک دادگستری مستقل می بایست جوابگوی مردم ایران باشند
    این وظیفه ما نیست که انگشت اتهام به دیگران نشان دهیم و با سیستم مافیایی را به اجرا بگذاریم
    هیچ کس و هیچ فردی حق ندارد حق مشارکت شهروندی را از دیگری سلب نماید مگر یک دادگاه صالحه

    پاسخحذف
  7. جناب گمنامیان عزیز ، ممنونم از اینکه در مورد سوال من این مقاله رو منتشر کردید. تنها چیزی که تو ذهن من باقی مونده اینه که چنانچه ما مطمئن هستیم که آقای فخر آور فایل سانسور شده ی مصاحبه ی باطبی رو منتشر کرده (جهت فریفتن افکار عمومی) پس جرم ایشون محرز هستش و آیا شما فکر نمیکنید که یک تشکیلات عریض و طویل سیاسی نباید یک مجرم رو به این راحتی به درون خودش راه بده؟! مگر اینکه این شورا به نوعی یک حکومت در تبعید (نه یک حزب سیاسی) قلمداد بشه! نظر شما چیست؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. گرامی،
      دیده ای که در مجادله بین احمد باطبی و فخرآور، من بشدت از احمد باطبی دفاع کرده ام.

      مساله اینجاست، شما و من، یک شهروند عادی هستیم، می توانیم در وبلاگ خودمان یا فیسبوک، بگوییم مثلا آقای ایکس، فلان کار خلاف را مرتکب شده است، اما وقتی قرار است حق شهروندی یک نفر، مبنی بر مشارکت سیاسی او را ، از او بگیریم، باید این جرم در یک دادگاه صالح و منصف، محرز شود.

      من و شما قاضی منصف نیستیم...!!

      فراموشمان نشود، اعلامیه جهانی حقوق بشر، در بند هشتمش، به صراحت می گوید تا زمان دادگاه صالح، کسی مجرم نیست.

      همچنین، حق رای دادن و مشارکت سیاسی، طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر (بند 22)، بخشی از حقوق ذاتی هر انسانی است. من و یا شما، حق نداریم این حق را از کسی بگیریم....

      حذف
  8. آخوند سوسک سیاه نحس و کثیفی است که روزهای سیزده بدر گم و گور می شود.
    اگر یکی از آنها را در روز سیزده بدر دیدید جایزه می گیرید.

    پاسخحذف
  9. شعر بلندی از اباذر غفاری شاعر جوان نسل سوخته هست که با تحقیقات دقیق در روزنامه های سالهای گذشته سروده شده . اباذر بر خلاف تصور شما بی تربیت نیست ولی معتقد هست این ٥٧ های بیسواد و ملایان همراهشان ( البته ٥٧ ایی که هنوز به این بساط معتقد هست ) جز این زبان نمیفهمند قسمتی کوتاهی از این شعر که حدود ٥٠ صفحه هست در اینجا میاید
    اراذل و اوباش ما هستیم که در ٥٧ انقلاب کردیم
    به عکس خمینی جاکش و قاتل در ماه اقتدا کردیم
    بعد از نوشیدن یک بطر میکده قزوین در کافه ماتاووس
    سوی مسجدی رفتیم و به دشمنان شاه دعا کردیم
    هم از توبره میخوردیم دو لپی هم از آخور خارجی
    از فرط پر خوری جفتک انداختیم و عبا عبا کردیم
    طلب آخوند کس کش و قاتل و مفتخور نمودیم
    رهبر این جاکشان را از طویله صدام به ماه کردیم
    اول رجائی کس خل و بعد بنی صدر مشنگ را
    بجای شاه و هویدا تحصیلکرده به حکومت انتخاب کردیم
    خامنهه ای مشنگ و رفسنجانی دزد و خاتمی حقه باز را
    یکی یکی وارد گود کردیم و خوشنود صفا کردیم
    این آخری یعنی محمود کس خل دیوانه بی کله را
    بر صدر دزدان نشاندیم و لطیفه گفتیم و صفا کردیم
    خلخالی مادر جنده ٤ کلاس سواد را به به گفتیم
    هویدای تحصیلکرده را نوکر غرب و امریکا کردیم
    ما که هیچ ان حزب طراز نوین طبقه کارگر
    پشت آخوند بیسواد فریاد میزد و ما هم هوار کردیم
    ان مجاهد کس خل شهر ندیده و عاشق قدرت
    از آخوند مکلا دفاع میکرد ما هم هوار کردیم
    روشنفکر پای منقل نشین کتاب دزدکی ترجمه کن
    آرش کمانگیر مان شد و برایش کف زدن ها کردیم
    آیا انقلاب تخمی ما اراذل و اوباش را دزدیدند ؟
    خود ما جاکشان ٥٧ بودیم که خمینی را خدا کردیم .

    پاسخحذف

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.