آقای مهاجرانی یک مقاله در جرس(اینجا) منتشر کرده اند و این نوشته پاسخی سرگشاده به ایشان است
ایشان فرموده اند: (در آبان ماه سال گذشته در کالج مریلند که برای دانشجویان و جمع ایرانیان صحبت کردم، همین سخن را گفتم که ما بار جنبش سبز و مطالبات را آن قدر سنگین نکنیم که دستیابی به هدف ممکن و میسر نباشد. یا بسیار در دور دست قرار گیرد.)
فرمایشات ایشان کمی گنگ است،بگذارید منظور فرمایشات ایشان را صریحتر ترجمه کنم :
مطالبات جنبش را به درخواست برای دموکراسی تغییر ندهید.چه آنکه در نظامی دموکراتیک، اولا برای امثال من جایی نیست، دوما امثال من باید در دادگاه پاسخگوی خیلی از اعمال گذشته خودمان باشیم!!
آقای مهاجرانی،
تعارف که نداریم، آزادی خواهان ایران ، دموکراسی و آزادی می خواهند ، این آزادی و دموکراسی با وجود ولی فقیه، عملی نیست.
اگر قرار به ادامه دیکتاتوری است، همین دیکتاتوری سید علی وافوری که الان برقرار است، دیگر چرا نداها و سهراب ها و اشکان ها را قربانی کنیم و به مسلخ بفرستیم؟!
مشکل اقای مهاجرانی این است که تصور می کنند نداها و سهراب ها به خیابان رفته و کشته شده اند تا مثلا ایشان به پست وزارتشان برگردند
هدف دور و نزدیک که نداریم، یا در پی آزادی و دموکراسی هستیم ، یا که نه! اگر در پی دموکراسی هستیم، دیگر چه سبکی و چه سنگینی ؟!
ایشان فرموده اند:"آقای خاتمی و موسوی و کروبی می خواسته اند بر اساس همین قانون اساسی موجود رییس جمهور شوند. اگر مطالبات جنبش سبز در این مرحله به حذف ولایت فقیه و تغییر نظام و حذف اسلام از حاکمیت ارتقا پیدا کند، این جنبش
عملا جبهه مخالف خود را تقویت کرده و از سوی دیگر موجب ریزش بخش هایی از طرفداران جنبش سبز شده است"
آقای مهاجرانی، ممکن است بفرمایید که کدام بخش از جنبش سبز از حذف ولایت فقیه ناراحت می شوند؟
مگر می شود کسی معتقد به ولایت فقیه باشد و ضمنا همزمان طرفدار جنبش سبز نیز باشد ؟!
دکتر مهاجرانی فرموده اند:"سخن بر سر این است که این گروه ها جنبش سبز را که پس از اعمال تقلب در آراء ملت ایران شکل گرفت و اساسا رنگ سبز رنگ انتخاباتی مهندس موسوی بود، فرصت مناسب و مغتنمی شمردند که بگویند ما هم سبزیم. آنها انتخابات را تحریم کرده بودند و اساسا به دلیل مواضع ضد رژیم در هیچ انتخاباتی شرکت نکردند."
اصولا کسانی که انتخابات را تحریم کرده بودند ،دلیلشان نیز این بود که انتخابات ، یک انتخابات فرمایشی و مبتنی بر نظارت استصوابی ولایت فقیه است، که فقط می خواهد رنگ مشروعیت به نظام ببخشد، یعنی اینگونه افراد بسیار و تندتر مخالف کل نظام شاه شیخی ولایت فقیه بوده اند.
حال بر اساس نظر شیخ دکتر مهاجرانی، این دسته افراد حق حضور در جنبش سبز را ندارند، چه انکه نخودی(!) هستند و خودشان را به جنب
ش سبز چسبانده اند.
بماند که این دسته افراد، چه داخل کشور و چه بیرون کشور یکی از فعال ترین بخش های جنبش سبز بوده اند.
آقای مهاجرانی فرمود اند:"در واقع می توان افراد و گروه ها و یا طیف های موجود در جنبش سبز را به دو گروه یا جریان اصلاح طلب و رادیکال تقسیم کرد. جریان اصلاح طلب معتقد است می بایست ولایت فقیه در چارچوب همین قانون اساسی تعریف شود. جریان رادیکال باور دارد بایست قانون اساسی و نظام را برانداخت. سی سال هم هست که همین سخن را تکرار کرده اند. در واقع جریان دوم در صدد شکل دادن یک انقلاب دیگر است که اساسا می خواهد ساختار و هویت نظام را تغییر دهد."
بله، سی سال است این گروه مبارزه کرده است با این رژیم.
اما فراموش نکنید، زمانی که همین گروه مشغول به مبارزه با این رژیم خونخوار بود، شما یا وزیر یا نمایانده مجلس همان رژیم خونخوار بوده اید!!
آقای مهاجرانی فرمود اند:من چنین رویکرد و مدعایی را با توجه به مجموعه شرایط در ایران ممکن نمی دانم. کسانی که گمان می کنند می توانند به این هدف برسند، بایست توجه کنند که تنها سرکوب نهضت سبز را تشدید می کنند و از سوی دیگر با یورش به باورهای دینی مردم، توده های مومن و مذهبی را نسبت به جنبش سبز مساله دار می نمایند. یعنی ممکن است یک دهه دیگر و یا چند دهه دیگر هم بگذرد و" و ما دوره می کنیم، شب را و روز را - هنوز را"
آقای مهاجرانی،ولایت فقیه یعنی دیکتاتوری، دیکتاتوری نیز اصلاح پذیر نیست!
آیا شما تصور می کنید که تحت نظام ولایت فقیه می توان اصلاحات انجام داد ؟
در نظام ولایت فقیهی که در آن ولی فقیه حق دارد بگوید چون مردم ایران فاقد شعور هستند، من باید تعیین کنم که چه کسی کاندید مثلا مجلس یا ریاست جمهوری بشود یا که کاندید نشود.
فراموش کرده اید که در نظام ولایت فقیه، شورای نگهبان منتسب به ولی فقیه ، خود صلاحیت اعضا خبرگان رهبری برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان را تایید یا رد می کند ، یعنی خود ولی فقیه می گوید چه کسی عضو مجلس خبرگان رهبری بشود تا بر کارش نظارت کند!!
آیا امکان اصلاح در این نظام وجود دارد؟!
این یک دور باطل است، هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی بهترین مثال است، ممکن است برای ما توضیح دهید که دستاورد این هشت ساله چه بوده است؟جز خرید وقت اضافه برای این رژیم خونخوار، چه دستاوردی داشته است؟
اتفاقا افراد سکولاری چون من معتقدیم که شما قصد دارید با بازی اصلاحات، برای رژیم ولایت فقیه وقت اضافه بخرید.
آقای مهاجرانی ؛ عصر اینترنت است و دیگر زمان بازی با کلمات نیست.
یک کلام شما باید هدف خود را مشخص کنید، آیا هدف شما دموکراسی است یا که نه؟
اگر هدف شما دموکراسی است، دموکراسی مخالف 100% رژیم ولایت فقیه است و این دو را نمی شود با هم جمع کرد.
آیا می شود گفت رژیم دیکتاتوری آزادی خوای ؟!
آقای مهاجرانی فرموده اند:"چنان چه جنبش سبز بتواند شرایطی فراهم کند و مطالبات اجتماعی و سیاسی به برکناری احمدی نژاد بینجامد، گام بسیار بلندی در جهت تحقق دموکراسی و انتخابات آزاد و مبارزه با تقلب صورت گرفته است. از سوی دیگر اگر مطالبات به سمت تغییر قانون اساسی و تغییر نظام حکومت کشانده شود، احمدی نژاد سه سال دیگر هم از سوی تمام بخش های حکومت پشتیبانی می شود، بر جای می ماند و وعده می دهد که دولت بعد از او انقلابی تر خواهد بود، ده بار انقلابی تر. تمام سخن بر سر این است که سلسله اقبال ناممکن نجنبانیم و به حاکمیت بهانه های بیشتری برای سرکوب ندهیم."
حاکمیت هر جنایتی که می توانسته انجام داده است، از اعدام(بخوانید قتل حکومتی) توسط دادگاه گرفته تا قتل مردم در خیابان توسط اوباش گران بسیج. دیگر تیری به ترکش ولایت جهل و زور نمانده است.
آقای مهاجرانی،
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم / در محفل عاشقان نمی رقصیدیم!
چه کسی گفته ما باید سقف خواسته های خود را به برکناری احمدی نژاد تقلیل دهیم و حرفی از ولایت فقیه نزینم ؟ اصولا چه کسی گفته که اگر حرفی ازحذف ولایت فقیه بزنیم، دیگر احمدی نژاد برکنار نخواهد شد؟!
چه کسی گفته ما باید استراتژی دفاعی داشته باشیم ؟! چرا نباید استراتژی هجومی داشت؟!
چرا باید به شکل دفاعی مبارزه کنیم و خواسته های خود را تقلیل دهیم ؟ چرا نباید به شکل هجومی مبارزه کنیم و حکومت را ناچار کنیم که برای جلوگیری از عدم طرح ولایت فقیه ، احمدی نژاد را خودش برکنار کند؟!
برعکس شما من معتقدم که مردم ایران هم لیاقتش را دارند و هم شعورش را دارند که یک نظام سکولار مردم سالار داشته باشند.
بله، شکی نیست که هنوز قسمتی از جامعه ایران مذهبی است، اما فراموش نمی کنیم که بعد از انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری در همین تهران بیش از سه میلیون نفر به خیابان آمدند.
بسیاری از افراد مذهبی، خیلی بیشتر از افراد بی دین، خواستار جدابی دین از سیاست و حذف ولایت فقیه هستند.
این عدد سه میلیون نفر، نشان از قدرت مخالفان ولایت فقیه است
تا زمانی که برای پست ریاست جمهوری مبارزه می کنیم، هدف ما رسیدن به دموکراسی نخواهد بود، هر بچه ای این را می داند که در ساختار کنونی، اگر فقط محدود به ریاست جمهوری عمل کنیم و حتی اگر ریاست جمهوری را نیز بدست اوریم، با وجود رهبری ولایت فقیه، آن ریاست جمهوری فاقد ارزش است.
آقای مهاجراتی، پست ریاست جمهوری در ایران، در حد رییس دفتر یک رییس جمهور در یک کشور دموکراتیک است.
ما سر رسیدن به وزارت کوفت و معاونت فلان نمی خواهیم بجنگیم، دعوای ما برای رسیدن به آزادی است.
معتقدم و ایمان دارم که مردم ایران اکنون به این بلوغ رسیده اند که دموکراسی را لمس کنند.
باز فرموده اند:"نظریه حاکمیت ایران که به صراحت مطرح می شود و یا در نشست های توجیهی بیان می شود، این است که:
" احمدی نژاد و انتخابات بهانه فتنه است و سران فتنه می خواهند رهبری و ولایت فقیه و اسلام را حذف کنند."
نظریه حاکمیت در بخشی درست است، مردم و کنش گران اجتماعی ، هدفشان حذف ولایت فقیه و رهبری است، اما هدف ما حذف اسلام نیست.
اسلام یک دین است که تا زمانی که نخواهد در اداره امور کشور دخالت کند، کسی به آن کاری ندارد. بماند که بسیاری از افراد سکولار همزمان به نقد اسلام پرداخته اند.
این نقد اسلام ، کاملا متفاوت با حذف اسلام است. اگر اسلام خودش اساس و بنیانی ندارد که با یک نقد علمی ، حذف خواهد شد، مشکل از نقاد نیست، بلکه مشکل از خود دین اسلام است.
بعید می دانم کسی اسمی از حذف اسلام در زمینه فعالیت سیاسی آورده باشد.
فرموده اند:حال اگر کسانی گمان می کنند ، با فروافتادن در این دام می توانند جنبش سبز را به مقصد برسانند، می بایست دلایل خود را بیان کنند.
موضوع این است که شما هدفتان را از جنبش سبز بیان نمی کنید، هدف سکولارها، این است که دین از سیاست جدا شود و نظامی مردم سالار در ایران برقرار شود. این هدف نیز با وجود ولایت فقیه در یک بسته نمی گنجد.
اما گویا هدف شما برای جنبش سبز چیز دیگری است، اگر ممکن است آنرا به شفافیت بیان فرمایید.
فرموده اند:"به عنوان نمونه سکولار محترمی که به مبانی دینی مردم حمله می کند، به پیامبر اسلام یورش می برد، قرآن مجید را یاوه معرفی می کند و ...اگر گمان می کند که سخن او به تقویت جنبش سبز می انجامد، از واقعیت جامعه ایران و ملت ایران بسی دور مانده است و ترسم که به کعبه نرسی اعرابی!"
خیر،
شما اشتباه می کنید،
یک-کسی به پیامبر اسلام یورش نیاورد، بلکه با بحث علمی و منطقی و بر اساس مبانی و کتب دینی خود آخوندها، شخصیت و مختصات پیامبر اسلام را تعریف مجدد کرده ایم،
اگر اسلام و پیامبرش و قران خودشان مشکل دارند، این عیب از من سکولار نیست.
دو- آیا قرآن اشکال و ایراد دارد یا نه ؟ آیا بر پیامبر اسلام اشکالات متعدد وارد است یا نه ؟
اگر اشکالی وارد نیست، پس از نقد من سکولار نیز بنیانی به لرزه در نمی آید، اما اگر اشکالی وجود دارد، این عیب و ایراد از من نقاد نیست، بلکه ایراد از خود اسلام است.
سه- به عنوان یک سکولار فعال سیاسی ، تکذیب نمی کنم که همزمان به نقد اسلام کمر گماشته ام. اما این نقد ، با حذف آن فرق دارد. همانطور که گفتم ، آگر با نقد علمی من اسلام حذف می شود، تقصیر از من نوعی نیست، عیب از جای دیگری است.
البته که من سکولار، همزمان برای تلاشم برای دموکراسی، سعی در تببین نقش اسلام و ایرادات اسلام خواهم داشت.
نکته مهم :
تفاوت جامعه ایران و مثلا انگلیسی که شما در آن زندگی می کنید، چیست ؟ چرا در انگلیس یک رژیم سکولار حاکم است که رفاه و امنیت و آسایش جامعه به بهترین نحو فراهم کرده و در ایران علی رغم امکاناتی ده ها برابر انگلیس، مردم در بدترین شرایط هستند ؟
مردم انگلیس، از چندصد سال قبل، اولا فهمیده اند که دین نباید در اداره جامعه دخالت کند، و دوم اینکه فهمیده اند کسانی که ادعای نمایندگی دین برای حکومت دارند، افراد خطرناکی هستند.
این تجربه برای آنان آسان بدست نیامده است، روند طولانی بوده که از تفتیش عقاید شروع شده و برای درک آن هزاران نفر جان خود را از دست داده اند.
این تفاوت ، باعث بیچارگی مردم ایران است، من سکولار هدفم به لرزه در اوردن این بنیان است و خوب می دانم که کجا را باید نشان بگیریم!
باز تکرار می کنم، از نظر شما جنبش سبز فقط هدفش به قدرت رساندن اصلاح طلبان به قدرت در زیر عبای ولایت فقیه است ولی از نظر من جنبش سبز هدفش تغییر نظام دیکتاتوری به نظامی مردم سالار است.
فرموده اند:"من نه به چنین ولایت فقیهی که تجلی آن را در ایران امروز می بینیم، باور دارم و نه از آن دفاع می کنم. به تعبیر مرحوم آیه الله منتظری آنچه بر کشور و ملت ما حکومت می کند، ولایت نظامیان است. روایتی از ولایت فقیه که در نظر و اندیشه آیه الله خمینی مطرح شد و حتی در مجلس خبرگان اول شکل گرفت و شرح وظایفی که برای خبرگان معین شد، به کلی متفاوت از وضع موجود است."
آقای مهاجرانی،
دوران خمینی را نیز دیده ایم،
اگر شما آن دوران را ندیده اید(!!) یا اینکه نمی خواهید به یاد بیاورید، برای شما تکرار کنم که خمینی جلاد، بر مسند قدرت بود، قدرت صد در صد داشت، و چند نمونه از کارهای ایشان به قرار زیر است:
یک- تضعیف ابلهانه ارتش که منجر به ایجاد فضا برای تجاوز صدام به ایران شد
دو- ادامه جنگ بعد از بازپسگیری خرمشهر به مدت قریب شش سال که نزدیک به یک ملیون کشته و مجروح برای دو طرف به ارمغان اورد. یادتان باشد که کشورهای عربی حاضربه پرداخت خسارت به ایران بودند!
سه- کشتار بیش از 5700 نفر انسان بدون هیچ توجیه در زندان
بله ،
دوران خمینی با دوران کنونی متفاوت بود، اما تصور می کنم که شاید دوران خمینی وحشتناکتر از دوران خامنه ای بوده است!!
باور کنید که هر بچه مدرسه ای نیز می تواند بفهمد که دروان خمینی دوران طلایی نبوده است!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.