سه‌شنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۴

چرا آزادی سیاسی مهم است؟! مقایسه تطبیقی بین بریتانیا و جمهوری اسلامی

از لحظه آغاز زندگی جمعی، مهمترین دغدغه هر انسانی، این است که حد و مرز آزادی او تا به کجا است؟ و اینکه هنجارها و قوانین جامعه، تا چه حد او آزادی او را محدود می کند.  شاید سنگ بنای ایجاد بسیاری از هنجارها و قوانین را در جدال بین مراکز قدرت و اعضای جامعه باید جسنجو نمود؛ و به دیگر عبارت، این آزادی هر عضو جامعه است که روابط و هنجارها را تعریف می کند.
هنگامی که انسان به زندگی در اجتماع روی می آورد، در حقیقت به یک «قرداد اجتماعی» تن داده است، و در ازا بهره مندی از امنیت و دیگر مزایای شرکت در جامعه، بخشی از آزادی های خود را به حاکمیت واگذار می کند.
اگر انسان نخواهد در  جامعه زندگی کند، و مثلا به صورت تک و تنها در جنگلی زندگی کند، آنگاه او از «آزادی مطلق» برخوردار  است، و می تواند هر گونه که می خواهد رفتار کند، ولی وقتی انسان خواستار زندگی در اجتماع می شود، از بخشی از این آزادی ها چشم می پوشد. مثلا یک انسانی که «منفرد» در جنگلی زندگی میکند، مجاز است تا لخت مادرزاد زندگی کند و لباس نپوشد، اما همین انسان وقتی داخل جامعه شد، می بایست به قوانینی که اکثریت جامعه تصویب می کنند، تن در دهد و مثلا دیگر نمی تواند لخت و عور در یک مدرسه و در جلوی اطفال ظاهر شود، چون در این صورت، حقوق شهروندان دیگر را نقض کرده است.
حال در جوامع لیبرال، و بر اساس نگرشی که «انسان محور» است،  تلاش می شود بیشترین آزادی برای تک تک شهروندان تضمین گردد، و تنها دلیلی که می تواند توجیه کننده محدودیت آزادی یک انسان باشد، زیر پا گذاشته شدن آزادی یک شهروند دیگر است. به دیگر عبارت، اولویت در تعریف تمامی هنجارها و قوانین، حراست و گسترش آزادی تک تک شهروندان است.
اهمیت آزادی:
بدون آزادی، شانس شهروندان برای دست یابی به خوشبختی و شادکامی بسیار کاهش می یابد، و گاه غیر ممکن می شود. به دلیل وجود آزادی است که رفاه در جامعه «دست یافتنی» می شود، و اعتلای حقوق بشر ممکن می گردد. در یک کلام، بدون آزادی، دست یافتن به امنیت، رفاه و پیشرفت اقتصادی غیر ممکن می شود.
برای نشان دادن اهمیت آزادی، به مقایسه آزادی شهروندان در بریتانیا و ایران می پردازیم و در نتیجه، در این نوشتار کوتاه، تلاش خواهد شد تا تفاوت برخورد با شهروندان در ایران و کشور بریتانیا با ذکر چند نمونه به نمایش گذارده شود.

آزادی پوشش:
-          در ایران این آزادی وجود ندارد، و حجاب، به عنوان قانون، به افراد تحمیل می شود.
-          در بریتانیا، هیچ کسی را نمی توان مجبور کرد که پوشش خاصی داشته باشند.
آزادی رابطه جنسی:
-          در ایران به صورت مشخص، آزادی رابطه جنسی شهروندان به رسمیت شناخته نمی شود. اصولا همجنسگرایان و یا دگرباشان جنسی به رسمیت شناخته نمی شوند و با مجازات وحشیانه اعدام روبرو هستند. رابطه خارج از ازدواج نیز می تواند که مجازات شلاق و یا سنگسار را در پی داشته باشد. 
در ایران رضایت زنان اهمیتی ندارد، و مثلا شوهر یک زن، اگر به همسر خود تجاوز کند و به زور با او رابطه جنسی برقرار کند، هیچ قانونی نیست که از قربانی حمایت کند.
-          در بریتانیا، تا زمانی که طرفین یک رابطه، رضایت داشته باشند، دولت و یا جامعه حق دخالت در آن رابطه را ندارند. مگر اینکه یکی از طرفین رضایت نداشته باشد، و یا اینکه یکی از طرفین، زیر سن قانون باشد و کودک محسوب شود. در چنین شرایطی، پلیس به فورا وارد عمل می شود و با فرد خاطی به شدت برخورد می شود.
آزادی بیان:
-          در ایران، حق آزادی بیان وجود ندارد، و اگر کسی علیه رهبر و یا رژیم سخنی بگوید، اگر عقاید سیاسی خود را ابراز کند، اگر به دین رسمی کشور انتقادی وارد کند، اگر به فساد مالی سران رژیم اشاره ای کند، و یا سیاست های غلط رژیم را گوشتزد کند، با مجازات های شدید، همچون زندان طولانی مدت، شلاق و گاه اعدام روبرو می شود.
در ایران، قانون آزادی بیان را تضمین نکرده، و از طرفی، حاکمیت نیز به قانون اعتقادی ندارد.
-          در بریتانیا، شهروندان از حق آزادی بیان برخوردار هستند، و انتقاد از ملکه یا نخست وزیر، هیچ گونه مجازات و یا عواقبی ندارد، انتقاد از تمامی ادیان آزاد است، افشای فساد مقامات دولتی هیچ مجازاتی ندارد، و حتی قانونی وجود دارد که از «افشاگر» محافظت می کند...، در یک کلام، تا جایی که حقوق انسانی یک شهروند دیگر زیر پا گذاشته نشود، قانون آزادی بیان را تضمین کرده، و حاکمیت نیز به آن احترام می گذارد. 

آزادی اندیشه:
-          در ایران، آزادانه اندیشین ممنوع است. قانون اساسی تنها چهار دین رسمی را مجاز می شمرد، و اگر کسی دگر اندیشی کند، و مثلا دین دیگری را برگزیند، با مجازات اعدام روبرو خواهد شد!
اندیشه کردن در مورد ایدیولوژی حاکم و نقد آن نیز مجازات های شدید در پی دارد و گاه به مرگ فرد منجر می شود.

-          در بریتانیا، آزادی اندیشه حکمفرما است، و هیچ کسی را نمی توانند به دلیل اینکه عقیده خاصی دارد، مورد آزار و اذیت قرار دهند.

آزادی اجتماعات و اعتصاب:
-          در ایران، این حق توسط حاکمیت به رسمیت شناخته نمی شود، و اگر جمعی تجمع صلح آمیزی برگزار کند، رژیم که مشروعیت ندارد و خود را در خطر می بیند، با توسل به خشونت به سرکوب آن تجمع روی می آورد. حق اعتصاب نیز به رسمیت شناخته نمی شود، و اگر جمعی اعتصاب کنند، با عواقب جدی روبرو می شوند.
-          در بریتانیا، حق تجمع و حق اعتصاب به رسمیت شناخته می شود، و حتی در صورت لزوم، پلیس وظیفه حراست از تجمع کنندگان را بر عهده خواهد گرفت.
کارکنان دولت یا شرکتهای خصوصی، این حق را دارند که به اعتصاب اقدام نمایند، و اعتصاب، هیچ عواقبی برای شهروندان ندارد.

آزادی تشکیل حزب:
-          این حق در ایران به رسمیت شناخته نمی شود، و حاکمیت تنها به وابستگان خود اجازه می دهد تا حزب تشکیل دهند.
-          در بریتانیا، تشکیل حزب هیچ محدودیتی ندارد.

آزادی نامزدی در انتخابات و مشارکت سیاسی:
-          در ایران، شورای نگهبان نامزدهای واقعی مردم را فیلتر می کند، و تنها چند نفر از وابستگان رژیم را به عنوان نامزد معرفی می کند! در نتیجه، مجلس ویا رییس جمهور منتخب، در حقیقت از میان وابستگان رژیم انتخاب می شود.
به عبارت دیگر، رژیم حاکم بر ایران به شهروندان اجازه نمی دهد تا در اداره جامعه مشارکت کنند، و اداره جامعه تنها برای عده محدودی قایل هستند.
-          در بریتانیا، هیچ محدودیتی برای نامزد شدن نیست، و تنها فرد می بایست پانصد پوند در حساب شهرداری به عنوان ضمانت قرار دهد، و اگر بیش از پنج درصد آرا را کسب کرد، آن پول به او باز گردانده خواهد شد! در حقیقت، در بریتانیا این فرصت برای همگان فراهم است تا با تشکیل حزب، یا عضویت در یک حزب خاص، به مشارکت سیاسی اقدام کرده، و در اداره جامعه دخالت کنند.
جمع بندی:
در خاتمه می توان تفاوت وجود آزادی در اجتماع را در مقایسه کیفیت زندگی شهروندان بریتانیا و ایران ملاحظه نمود. شهروندان بریتانیا از رفاه و امنیت برخوردار هستند، و کرامت انسانی آنها پاس داشته می شود. اگر جامعه برای آنها خط قرمزی می کشد و کاری را ممنوع می داند، دلیل مشخصی برای آن وجود دارد، و یک شهروند می تواند ببیند که انجام آن کار، باعث نقض حقوق یک شهروند دیگر می شود.
اما در ایران، چنین نیست. شهروندان از رفاه و امنیت برخوردار نیستند، و بدون اینکه هیچ دلیلی وجود داشته باشد، بسیاری از آزادی های آنها نقض می شود.
در بریتانیا، اگر خط قرمزی وجود دارد، بر مبنای عقلانیت است، ولی در ایران، بر مبنای دستورات دینی است که گاه بسیار غیر منطقی هستند، اینچنین است که لزوم جدایی دین از حکومت، مشخص می گردد.
ارتباط بسیار مستقیمی بین آزادی با فساد اقتصادی و یا مدیریت مطلوب وجود دارد، و بدون وجود آزادی، امکان رشد اقتصادی و رفاه شهروندان ایجاد نمی گردد.
خلاصه کلام این است که حاصل اداره جامعه بر اساس قوانین دینی و نقض آزادی بیان شهروندان، همین شرایطی است که اکنون در ایران حاکم است، فقر و فساد جامعه را در بر گرفته است.



۱ نظر:

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.