یکی از وبلاگ نویسان، مطلبی را منتشر کرده بود
و به استناد گزارش یک خبرنگار، نوشته بود که رضا شاه، موقع خروج از ایران،
سیصد میلیون دلار آن زمان پول با خود خارج کرده است. ارزش دلار
در این چند دهه، به شدت کاهش یافته است و بنا به برخی از آمار، می توان گفت سیصد
میلیون آن زمان، چیزی برابر با ده میلیارد اکنون بوده است.
شاید ذکر
نکات ذیل خالی از لطف نباشد:
- یک:
اصولا این پول، برابر با بودجه چند سال آن زمان است.
- دو:
هنوز که هنوز است، بسیاری از طرح های راه آهن و یا جاده سازی ایران، بنا به طرح
هایی است که رضا شاه بنا گذاشته است، لذا بدون شک، بخش عمده ای از بودجه کشور، خرج
عمران و مدرن سازی کشور شده است.
- سه:
با توجه به دو نکته فوق، دور از ذهن و غیر منطقی است که تصور کنیم رضا شاه، درآمد
چندین سال کشور، فقط آن قسمتی از پول او است که به آفریقا برده است...!
- چهار:
اصولا این منبع چندان قابل اعتماد نیست، هر چند رسانه معتبری آنرا منتشر کرده است،
اما استاندارد معتبر بودن اخبار در هفتاد یا هشتاد سال قبل، با استاندارد معتبر
بودن اخبار در این زمانه، کاملا متفاوت است. مثلا اگر الان واشینگتن پست، چنین
مطلبی را منتشر کند، با توجه به اینکه عصر اینترنت است، مجبور است که از منبع
کاملا معتبری استفاده کند.
به یاد بیاوریم
که اولین رسانه های خبری، تنها یک خبرنگار مثلا در فلان کشور می داشتند و
هیچ رقابتی بین آنها وجود نداشت که مجبور به دقت بیشتر شوند.اصولا بین وظیفه
خبرنگاری و تفسیر خبر نیز، کسی تفاوت قایل نمی شد.
- پنج:
بدون شک، رضا شاه، فساد مالی داشته است. مصوبات مجلس در آن زمان، گویای این واقعیت
است.
- شش:
اصولا فساد مالی، نسبت مستقیمی با وجود دمکراسی در هر کشوری دارد. هر چه دمکراسی
پایدارتر باشد، فساد مالی کمتر می شود. اگر بریتانیای امروزه را با بریتانیای
پنجاه سال پیش مقایسه کنیم، می بینیم که فساد مالی تا چه حد کاهش یافته است، چرا
که دمکراسی قدرتمندتر و جا افتاده تر شده است.
- هفت:
در تمام کشورها، حتی کشورهای دمکراتیک نیز، فساد مالی وجود داشته و دارد، مهم این
است که برای درباره یک سیاستمدار، با پیش زمینه درستی به فساد مالی
سیاستمداران نگریسته شود.
- هشت:
همانطوری که در بالا گفته شد، حتما رضا شاه، فساد مالی داشته است، اما چنین
اعدادی، اغراق های عجیب و غریب و شاخ دار است. چنین برداشت و چنین دیدی، ما را از
واقعیت دور می کند.
از همه مهمتر، پارامترهای
بسیار مهمتری نسبت به فساد مالی وجود دارد! اجازه بدهید مثال ساده برای شما بزنم:
سال اول روی
کار آمدن احمدی نژاد، او برای اینکه هیاهوی تبلیغاتی راه بیاندازد، دستور داد تا
واحد ذخیره ارزی یکصدمیلیارد دلاری ایران را از واحد ارزی یورو، به ارز
کشورهای آسیای شرقی، تبدیل کنند. همین دستور ساده، که شاید کمتر کسی به آن توجه
داشت، ضرری معادل چهار میلیارد دلار برای مردم ایران به همراه داشت.
اصولا کسی
که در راس قدرت است، می تواند با تصمیم گیری های غلط خود، ضررهای وحشتناکی به کشور
بزند، در نوشته پیشین این وبلاگ، با یک جمع و ضرب ساده، نشان داده ام که رژیم اسلامی،
بیش از دوازده هزار و پانصد میلیارد دلار (!!) به مردم ایران ضرر زده است...! (منبع)
مهم این است
که در کشور، دمکراسی برقرار شود، چون وجود دمکراسی، باعث رشد اقتصادی پایدار می
شود، جلوی فساد مالی را می گیرد و از اتفاقات وحشتناکی چون انقلاب ایران، جلوگیری
می کند.
فساد مالی
رضا شاه، هر چند با اعداد شاخدار ذکر شده در وبلاگ آلفرد، فاصله بسیار دارد، اما
واقعیت دارد و وجود داشته است، ولی همین فساد مالی نیز، در قیاس با عملکرد او در
قبال دمکراسی، اهمیتی ندارد. اصولا مسایل بسیار مهمتری از فساد مالی وجود دارد،
مانند ایجاد و تقویت دمکراسی در جامعه! بدون شک، هر چقدر دمکراسی در جامعه
تقویت شود، در آن جامعه نهاد های مدنی چون رسانه ها، رشد بیشتری می کنند، در نتیجه
فساد مالی کمتری در کشور به وجود می آید. رضا شاه،
زمینه ساز تغییرات بسیار زیادی در ایران شد، اصولا در شکل گیری ایران مدرن، نقش
قابل توجهی داشته است، که اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، نمی شود از این
واقعیت چشم پوشید. این اصلاحات و مدرن سازی ایران، کمک بسیاری به رشد دمکراسی در
ایران (در دراز مدت) کرده است.
واقعیت
دیگری نیز وجود دارد که نمی توان از آن چشم پوشید، و آن این است که شخص رضا
شاه، فرد دمکراتی نبود، او دیکتاتور بود و با مخالفین خود، با خشونت رفتار می کرد.
اما نکته ای
که در یکسال اخیر، ذهن مرا به خود مشغول داشته، این است که بر فرض رضا شاه، آدم
کاملا دمکراتی می بود، براستی، نتیجه رای گیری و دمکراسی، در آن جامعه چه می شد؟!
برای مردمی
که گرد امثال شیخ فضل الله نوری جمع شده بودند، مردمی که تحت تعالیم اسلام، زن را
کالا می دانستند و اسلام به شدت در میان آنها ریشه داشته است، صندوق رای وسیله ای
می شد که قدرت را دو دستی تقدیم ملایان کنند، همان اتفاق دهشتناکی که در دوازدهم
فروردین سی و اندی سال قبل رخ داد و کشور ما را دو دستی تقدیم ولایت فقیه کرد.
بدون شک،
رضا شاه، خدمات بسیاری داشته، فساد مالی نیز داشته است، اما اگر من بخواهم به
عملکرد رضا شاه نگاه کنم، به این مساله می اندیشم که تا حد، حکومت او به دمکراسی
در ایران کمک کرده است. اصولا اهمیت اینکه یک سیاستمدار چقدر بر روند دمکراسی در
کشورش اثر گذاشتن، بسیار بیشتر از فساد مالی او است.
اینکه
بخواهیم برای قضاوت درباره یک سیاستمدار، تنها بر فساد مالی او قضاوت کنیم، چندان
هوشمندانه نیست و برخوردی احساسی است.
باید این واقعیت را پذیرفت که
شرایط کنونی کشور ما، حاصل عدم درک صحیح از مفاهیمی چون دمکراسی و سکولاریسم است،
و شاید مهمترین بلایی که بر سر این جامعه آمده، مقدس دانستن اسلام باشد، چون وقتی
در جامعه ای، قوانین غیر انسانی اسلام مقدس نداسته شد، دمکراسی از آن جامعه رخت بر
می بندد.
وجود
دمکراسی در یک کشور، وابسته به عملکرد یک شخص نیست، چه آن شخص بختیار باشد، چه
محمد رضا شاه، چه خمینی و چه رضا شاه! اگر مردم یک جامعه بدانند دمکراسی چیست، خود
نیز می توانند از آن دمکراسی دفاع کنند...!
اکنون بر این باورم که برای قضاوت
درباره محمد رضا شاه و یا رضا شاه، باید دید که با ایجاد زیرساخت های مدرن، چه
مقدار آنها به دمکراسی کمک کرده اند، و از طرفی، ایا خود رفتار دمکراتی داشته
اند؟! و صد البته که باید با معیارهای ان زمان، چنین مقایسه ای را انجام
داد.
در مقایسه با دو سال قبل که مطلب
فوق را نوشته ام، باید بگویم که نظرم اندکی عوض شده است:
یک- از نظر نگارنده، پهلوی اول و
پهلوی دوم، هیچ کدام افراد دمکراتیکی نبودند. اما نباید فراموش کرد که جامعه نیز،
چندان از پتانسیل لازمه برای دمکراسی در آن زمان برخوردار نبوده است!
دو- پهلوی اول و دوم، در دراز مدت
به شکل گیری دمکراسی در ایران کمک کرده اند، چه آنکه دمکراسی آینده در ایران،
مدیون بخشی از زیر ساخت های مدرنی است که آنها در چند دهه قبل، بنا کرده اند.
مگر می شود
منکر فعالیت های مفیدی، چون سپاه دانش شد و اثر چنین فعالیت هایی را در دمکراسی
آینده، منکر شد؟! انجام بسیاری از این فعالیت ها، در آن دوران سیاه، جرات و
شجاعت می طلبیده و فرد، باید با جامعه سنتی مقابله می کرده است و بسیاری از تابو ها را به چالش می کشیده است.
بدون شک، این پول مردم ایران بوده که خرج مردم ایران می شده است، اما همین که شخص شجاعت به خرج می داده و فهم این را داشته که برای بهبود اوضاع، باید چنین تعییراتی صورت پذیرید، اهمیت بسیار می یابد و در درازمدت، اثر بسیار مفیدی بر جامعه دارد.
سه- محمد رضا شاه، فرد دمکراتیکی
نبود، اما آدم کش هم نبود، او حاضر نشد برای باقی ماندن در قدرت، به خونریزی متوسل
شود و همین هم پاشه آشیل او شد و در نهایت نظام او، متلاشی شد. او نقش منفی
دیگری نیز داشت، در دهه چهل و پنجاه، برای مبارزه با کمونیسم، به رشد اسلام و
توسعه مساجد کمک کرد که این بلای جان مردم ایران شد!
چهار- فساد مالی در زمان پهلوی
اول، بسیار بیشتر از پهلوی دوم بوده است، شاید منصفانه باشد که بگوییم محمد رضا
شاه، فسادی قابل توجهی نداشته است. اصولا برای کسی که آن درامد کلان نفتی را در
اخیتار داشته و هیچ کسی نیز از او حساب کتاب نمی خواسته، رقم شصت میلیون دلاری که
برای فرزندش به ارث گذاشته، فساد محسوب نمی شود...!!
پنج- وقوع انقلاب، غیر قابل گریز
بود، مگر اینکه شاه به خشونت متوسل می شد، که او نیز چنین نکرد. این انقلاب و
فجایع بعد از آن، خواست خود مردم ایران بوده است...! حتی اگر محمد رضا شاه،
انتخابات آزاد در ایران برگزار می کرد، مردم فریب خورده ایران، از دل صندوق های
رای، خمینی را بیرون می آوردند...!
شش- اگر یک آرزو داشته باشم، این
است که ای کاش، محمد رضا شاه، به جای توسعه مساجد، به گسترش مفاهیمی چون دمکراسی و
حقوق بشر در جامعه همت گماشته بود، ممکن بود که در این صورت، ما با فاجعه انقلاب
مواجه نمی شدیم...!!
هفت- بر این باورم که رضا
پهلوی، فرد دمکراتیکی است، و از اتفاقات رخ داده در زمان پهلوی اول و دوم، بسیار
آموخته است. شخصا با تمام توان، از شورای ملی حمایت کرده ام و معتقدم که چنین
شورایی با روند دمکراتیک، می تواند در آینده ایران، نقش بسیار مثبتی را بازی کند.
در این مدت که با شورای ملی همکاری نزدیک داشته ام، می توانم شهادت دهم که رضا
پهلوی درباره این شورا، رفتار و عملکرد بسیار دمکراتیکی داشته است.
نمی توان توقع داشت که یک نفر به
تنهایی، به نجات یک ملت بیاید، این کل جامعه است که باید به حرکت افتد و تلاش کند
تا به دمکراسی برسد، اما پتانسیل نیروهای سیاسی آزادی خواه، چون رضا پهلوی نیز، می
تواند کمک بسیاری کند.
چند نوشته اخیر این وبلاگ:
نوشته تون خوب بود.
پاسخحذفامیدوارم شورای ملی فردگرا نشه و از کسی بت نسازه.
حقیقتش من به شورای ملی و اعضای اون اعتماد ندارم ولی بهشون امیدوارم.
گمنام جان
پاسخحذفمن خواننده هر روز وبلاگت هستم.
از روز اول به این شورا اعتماد نداشتم و با اون مخالف بودم. کلا مشکل من با رضا پهلوی است. اما الان وقتی دیدم یک نفری مثل تو که حتی به آنها هم انتقاد دارد و دیدگاهش، این چیزی است که بالا نوشته، دارد از این شورا حمایت می کند مثل نفر بالایی کمی نسبت بهش امیدوار شدم
گمنامیان عزیز، مطلب خوبی بود. در کشورهای جهان سوم که فاصله طبقاتی زیاد است معمولاً چنین مسائلی بیشتر مطرح میشود و کسی کاری به این که یک سیاستمدار چه قدر تأثیر در رشد مملکت داشته ندارد و محتویات جیب و نوع لباس پوشیدن بیشتر مطرح میشود. به همین دلیل ساده است که خامنه ای و بقیه دزدان هنوز که هنوز است در مراسم روی زمین مینشینند و خود را فقیر نشان میدهند چون این روحیه جهان سومی را میشناسند که اگر مملکتی را به نابودی هم کشاندید کافی است خود را تهیدست نشان دهید تا از شر مردم در امان باشید.
پاسخحذفراست میگه...
حذفقبول دارم
مرسی ناشناس:)
شعر بلندی از اباذر غفاری شاعر جوان نسل سوخته هست که با تحقیقات دقیق در روزنامه های سالهای گذشته سروده شده . اباذر بر خلاف تصور شما بی تربیت نیست ولی معتقد هست این ٥٧ های بیسواد و ملایان همراهشان ( البته ٥٧ ایی که هنوز به این بساط معتقد هست ) جز این زبان نمیفهمند قسمتی کوتاهی از این شعر که حدود ٥٠ صفحه هست در اینجا میاید
پاسخحذفاراذل و اوباش ما هستیم که در ٥٧ انقلاب کردیم
به عکس خمینی جاکش و قاتل در ماه اقتدا کردیم
بعد از نوشیدن یک بطر میکده قزوین در کافه ماتاووس
سوی مسجدی رفتیم و به دشمنان شاه دعا کردیم
هم از توبره میخوردیم دو لپی هم از آخور خارجی
از فرط پر خوری جفتک انداختیم و عبا عبا کردیم
طلب آخوند کس کش و قاتل و مفتخور نمودیم
رهبر این جاکشان را از طویله صدام به ماه کردیم
اول رجائی کس خل و بعد بنی صدر مشنگ را
بجای شاه و هویدا تحصیلکرده به حکومت انتخاب کردیم
خامنهه ای مشنگ و رفسنجانی دزد و خاتمی حقه باز را
یکی یکی وارد گود کردیم و خوشنود صفا کردیم
این آخری یعنی محمود کس خل دیوانه بی کله را
بر صدر دزدان نشاندیم و لطیفه گفتیم و صفا کردیم
خلخالی مادر جنده ٤ کلاس سواد را به به گفتیم
هویدای تحصیلکرده را نوکر غرب و امریکا کردیم
ما که هیچ ان حزب طراز نوین طبقه کارگر
پشت آخوند بیسواد فریاد میزد و ما هم هوار کردیم
ان مجاهد کس خل شهر ندیده و عاشق قدرت
از آخوند مکلا دفاع میکرد ما هم هوار کردیم
روشنفکر پای منقل نشین کتاب دزدکی ترجمه کن
آرش کمانگیر مان شد و برایش کف زدن ها کردیم
آیا انقلاب تخمی ما اراذل و اوباش را دزدیدند ؟
خود ما جاکشان ٥٧ بودیم که خمینی را خدا کردیم .