سهشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۹
آقای مهاجرانی من می توانم مدعی جنبش سبز باشم، اما تویی که بر اصل ولایت فقیه تاکید می کنی ، نمی توای!
جمعه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۹
نوشته ای بی پروا /چرا معتقدم که اصلاح طلب ها گزینه مناسبی برای رهبری جنبش سبز نیستند؟
یک -اهداف جنبش سبزبا اصلاح طلب ها متفاوت است
اول باید مشخص کنیم که خواسته های جنبش سبز چیست. آیا جنبش سبز فقط در پی تغییر ریاست جمهوری از احمدی نژاد به میرحسین موسوی است؟! البته که هدف جنبش ،بسیار فراتر از این است.، چه آنکه می دانیم تقسیم قدرت در ج.ا. به شکلی است که پست ریاست جمهوری در حد ریس دفتر رییس جمهور در یک کشور دموکراتیک است و اکثریت قدرت در اختیار خود رهبر است. اینکه فقط پست ریاست جمهوری به موسوی داده شود، تغییر زیادی در جامعه ما به وجود نمی آورد
هدف جنبش سبز رسیدن به ساختاری دموکراتیک اجرای مفاد حقوق بشر در ایران است
شاهد آن نیز شعارهایی است که در راهپیمایی ها در داخل ایران و در خارج ایران علیه رژیم و شخص خامنه ای سر داده شده است. حال با توجه به این نکته، باید دید که آیا اصلاح طلب ها ، تا چه اندازه پایبند به این هدف هستند و اصولا هدف غایی اصلاح طلب ها چیست؟
صحبت های اخیر مهاجرانی و خاتمی را دیده ایم، هر دو دم از اعتقاد و التزام به ولایت فقیه می زنند.آیا براستی نیل به مفاد حقوق بشر ، در سایه ولایت فقیه ممکن است؟قطعا نمی توان هدفی چون رسیدن به نظامی دموکراتیک داشت، یا دغدغه حقوق بشر داشته باشی و در همان زمان دم از پایبندی به ولایت فقیه بزنی
دو- اطلاح طلب ها نمی خواهند به اهداف جنبش سبز دست پیدا کنند
چرا اصلاح طلب ها نمی خواهند جنبش سبز به پیروزی برسد؟
الف-بسیاری از سران اصلاح طلب کنونی، در دهه شصت ، مرتکب بسیاری از جنایات شده اند ، چه به صورت مستقیم و جه به صورت غیر مستقیم. همه می دانیم که خمینی عنایت ویژه ای به گروه چپ داشت، همان گروهی که اکنون عمده اصلاح طلب ها از دل آن بیرون آمده اند. لذا با روی کار آمدن یک رژیم دموکراتیک،آنها باید پاسخگوی بسیاری از اتفاقات مانند کشتار 67 باشند ،نمونه اش، موسوی اردبیلی، موسوی تبریزی، محتشمی، والی آخر
ب- نباید منکر این شد که برخی از مدیران اصلاح طلب دارای پرونده ای فساد مالی در طی مدت مدیریتشان هستند.نمونه اش اصغر زاده در شورای شهر تهران، یا مدیرانی که از دل گروه کارگزاران بیرون آمده اند. اصولا این یک اصل شناخته شده در سیستم و نظام مدیریتی جمهوری اسلامی است که تا کسی فساد مالی نداشته باشد، اجازه حضور او را در مناصب دولتی نمی دهند.با پیروزی جنبش سبز و روی کار آمدن نظامی دموکراتیک بسیاری از اصلاح طلب ها باید پاسخگوی اعمال خود در زمان مدیریتشان باشند و طبیعی است که آنها ترجیح می دهند یک تغییر بنیادی در ساختار جمهوری اسلامی به وجود نیاید. ،
به صرف اینکه کسی از احمدی نژاد انتقاد می کند ،ما نمی توانیم از انها بت بسازین و آنها را لیدر جنبش سبز بدانیم. اگر قرار به انتقاد باشد، مجاهدین خلق هم انتقاد می کنند، اگر قرار به انتخاب لیدر است، باید که سوابق و عملکرد گذشته فرد و همینطور عقاید کنونی فرد را کاملا بررسی کرده و با اهداف خویش انطباق دهیم
برخی می گویند چون اصلاح طلب ها در داخل ایران هستند، اینگونه با احتیاط سخن می گویند تا دستگیر نشوند. مساله این نیست که انها احتیاط می کنند، بلکه باید آنها مواضع خویش را در مورد مسایل مهمی چون پیمان حقوق بشر، به صورت شفاف اعلام کنند.
مگر انسان بزرگی چون آن سان سوچی، در دل حکومت نظامی وحشب برمه دم از حقوق بشر نمی زند؟
نمی توان دم از مردم سالاری زد و همزمان پایبند به ولایت فقیه بود، دم از دوران طلایی امام زد،و گفت که قصدی برای تغییر قانون اساسی ندارم
برای موسوی احترام قایلم، چرا که بر روی رای مردم معامله نکرد،اما این معامله نکردن ، با اینکه اهداف او با اهداف جنبش سبز یکی باشد و مغایرت نداشته باشد، دو موضوع کاملا جدا است.می شود که موسوی روی رای مردم معامله نکند، اما هدفش رسیدن به نظامی دموکراتیک بر مبنای حقوق بشر نیز نباشد.
فکر می کنم شاید موسوی به علت اینکه می دید شعارهای مردم در خیابان با اهدافش تفاوت اساسی دارد، شرافتمندانه گفته بود که او رهبر جنبش سبز نیست
سهشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹
چرا ما خواستار تغییر به نظامی دموکراتیک هستی?تفاوت برخورد احمدی نژادی با یک نظام دموکراتیک در چیست؟
در سیستم احمدی نژادی ، احمدی نژاد هر ماه به یک شهر سرکشی می کند، تعداد زیادی از محافظین، وزیران و نماینده های مجلس نیز او را همراهی می کنند، به شیوه شاهان قاجار مردم دنبال ماشین او باید بدوند، زن و مرد، باید خودشان را حقیر کنند ، تا بلکه بتوانند نامه ای به دست یکی از محافظانش بدهند و تقاضایی کنند.
چرا ؟ چون از نظر سیستم احمدی نژادی، مردم فاقد شعور هستند، لذا باید که احمدی نژاد از پایتخت به شهر فلان برود و برای مردم تصمیم بگیرد.در سیستم احمدی نژادی، احمدی نژاد مالک همه چیز است و در ازا نامه التماس آمیز مردم، وام یا کمک مالی در اختیار آنها قرار می دهد.
در این سیستم ابلهانه ، شرط موفقیت ، داشتن شانس برای حضور احمدی نژاد در آن شهر شهروندان است و نهایت چیزی که بدست مردم می رسد، یک وام صد یا دویست هزار تومانی است. به شهروندان احترامی گذاشته نمی شود و آنها باید دنبال ماشین احمدی نژاد بدوند. چرا؟ چون احمدی نژاد با تقلب بر سر کار آمده و خودش و حزب متبوعش ، برای ادامه حیات سیاسی نیازمند رای مردم نیستند.
و اما در سیستم دموکراتیک:
اصولا برای تصمیم گیری های محلی ، نیازی به حضور رییس جمهور نیست، قدرت در ادارات محلی تفویض شده است، چرا که اصل بر این است که مردم شعور دارند و خود توان تصمیم گیری درست را دارند.
در یک حکومت دموکراتیک، با دویدن دنبال اتومبیل احمدی نژاد، چیزی عاید کسی نمی شود، چه آنکه اگر محتاج باشد، باید مستقیما به اداره مربوطه رجوع کند و اگر محق باشد، طبق قانون به او رسیدگی می شود و حتی داشتن توصیه نامه از مثلا رییس جمهور نیز کمکی به او نخواهد کرد.
در این شیوه حکومت ، اگر رییس جمهور به مردم بی احترامی کند، دور بعد خودش و حزب متبوعش رای نخواهد آورد، لذا این رییس جمهور است که محتاج مردم است، نه اینکه مردم محتاج رییس جمهور باشند.
از همه مهمتر، در یک سیستم دموکراتیک، چون مردم و نمایندگان مردم بر ریسس جمهور و دولت اشراف داشته و او را تحت نظارت دارند، اولا همه تصمیم ها به بهترین وجه گرفته خواهد شد و دوما فساد به کمترین میزان خواهد رسید. لذا می بینم که در یک سیستم دموکراتیک مانند فرانسه، مردم در رفاه هستند و ولی در ایران با داشتن ثروتی مانند نفت و گاز و مردمی بسیار زحمتکش، باید شاهد فقر شدید باشیم.
در فرانسه یک کشاورز می تواند به رییس جمهور جلوی همه توهین کند و اتفاقی نیز برایش نیافتد، اما در ایران یک دانشجو به دلیل فاشیست خواندن احمدی نژاد ، به اعدام محکوم می شود.
این تفاوت دموکراسی و دیکتاتوری است.