شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۹۴

آن ابلهی که می خواهد از قاسم سلیمانی قهرمان ملی بسازد، لیاقتش همان سواری دادن به خامنه ای است!

ای کسی که از قاسم سلیمانی بت می سازی، و او را قهرمان جنگی تصور می کنی، بزغاله عزیزم! این قاسم سلیمانی زندگی و جوانیت را تباه کرده است، کشورت به آستانه تجزیه و تباهی کشانیده است، کرامت انسانی تو را لگد مال کرده است، از طرف دیگر، باعث شده که نام ایران با کلمه زشت ترور گره بخورد، دویست هزار انسان را سوریه به دام مرگ کشانیده، آنگاه تو از او قهرمان می سازی؟!

قاسم سیلمانی همه داشته های تو را بر باد فنا داده، و حتی به این هم بسنده نکرده، نام کشورت را با تروریسم گره زده است، مسوولیت کشته شدن انسان ها را دیگر کشورها بر گرده ات نهاده، و تو بزغاله بنفش، می خواهی از او یک قهرمان بسازی؟!

خوب ابله، چشمت را باز کن، بدان و آگاه باش که قاسم سلیمانی این بلاها را بر سر تو و کشورت آورده است:

یک- این رژیم جنایت کار، هستی و نیستی شهروندان ایران را بر باد داده است، و تنها علت باقی ماندنش بر اریکه قدرت، با استفاده از سرکوب است. حال به یاد آور که ماشین سرکوب رژیم، همین سپاه و قاسم سلیمانی است...!

دو- به یاد داشته باشیم که اعمال قاسم سلیمانی، صد در صد در جهت خلاف منافع ملی ایران است.  گسترش خشونت در عراق، غزه، لبنان و دیگر کشورها، باعث نابودی منافع ملی کشور ما می شود، و تمامیت ارضی کشور ما را با خطر روبرو می سازد!

برای اینکه ضرر مستقیم اعمال قاسم سلیمانی را ببینیم، به یاد بیاوریم که چون این رژیم، یک رژیم تروریستی است و در صدد دست یابی به بمب اتم است، دولت های غربی تحریم های بین المللی به ایران اعمال کرده اند که صدها میلیاردها دلار به اقتصاد مردم ایران ضرر وارد کرده است. به یاد بیاوریم که در ایران، حتی دارو در دسترس بیماران نیست! این نتیجه اعمال قاسم سلیمانی است، لذا قهرمان خواندن او خیلی مضحک است!

 سه- نتیجه کار قاسم سلیمانی، تبدیل مردم ثروتمند ایران، به مردمی فقیر است! اگر ایران تبدیل به یک کشور دمکراتیک شود، یکی از مرفه ترین کشورهای منطقه خواهد بود، در حالی که اکنون، فقر در ایران بیداد می کند.
مردم ایران سالها است که برای رسیدن به دمکراسی تلاش می کنند، اما همین قاسم سلیمانی و دیگر جنایتکارانی که بر سپاه حکمرانی می کنند، با ترور و آدم کشی، و با سرکوب مردم در خیابان، جلوی دمکراسی در ایران را گرفته اند!

به یاد داشته باشیم که قاسم سلیمانی و سپاه قدس، در کشتن مخالفین در خارج از کشور، نقش داشته است. قهرمانان واقعی جامعه ایران، آن ازادی خواهان هستند..! احمقانه است که قاتل آن افراد آزادی خواه را قهرمان لقب دهید...!


خلاصه کلام: آن ابلهی که می خواهد از قاسم سلیمانی قهرمان بسازد، لیاقتش سواری دادن به خامنه ای و روحانی است..! 


۲ نظر:

  1. این نخستین بار است که می‌خواهم دلیل دستگیری خود در سال 59 را افشا کنم. اواخر مرداد سال 59 در یکی از جلسات هفتگی با کیانوری، خدایی و هاتفی، کیانوری به من گفت
    یک مأموریت برای تو دارم.

    گفت یکی از افراد ساواکی متعلق به جریان ضدانقلاب هست که اینها می‌خواهند در نمازجمعه بمب‌گذاری کنند.

    خُب قبلاً هم حزب به این قبیل جریانات نفوذ می‌کرد و به دادستانی خبر می‌داد، مثل جریان قطب زاده.

    کیانوری در این جلسه گفت من با آقای قدوسی که در آن زمان دادستان انقلاب تهران بود صحبت کردم و به او گفتم ما این افراد را پیدا می‌کنیم و به شما می‌دهیم منتها چون شما درست بازجویی نمی‌کنید سرنخشان گم می‌شود و بقیه افراد آنها دوباره شروع به سازماندهی و فعالیت می‌کنند. آنها (قدوسی) گفتند مقدورات ما همین است چون ما نمی‌توانیم شکنجه کنیم و شکنجه از نظر قانون اسلام ممنوع است.

    کیانوری به قدوسی می‌گوید این مورد را تحویل ما دهید تا ما برای شما اطلاعات بگیریم. در این مورد خاص آقای قدوسی مخالفت نمی‌کند. سازمان هم این وظیفه را به گردن تشکیلات مخفی انداخت.

    حقیقت این است که اساسا این امور، با روحیات من سازگار نیست، اما سران حزب گفتند این کار عجله‌ای است و تا صبح فردا باید فرد مورد نظر دستگیر شود. همین الان بروید خانه این فرد را تحت نظر بگیرید؛ صبح فردا دادستانی او را دستگیر می‌کند و تحویل حزب می‌دهد.

    در مورد مکان نگهداری این فرد هم مطلبی بگویم. حزب به غیر از چاپخانه اصلی که در تهرانپارس بود و تجهیزات کاملی داشت، خانه برخی افراد را هم در اختیار می‌گرفت.

    زیرزمین منزل یکی از دانشجویان پزشکی که خودش و همسرش عضو حزب بودند را در نظر گرفتیم که دیوارهای آکوستیک داشت. از آن طرف هم به تیم تعقیب و مراقبت خبر دادیم بروند روبروی خانه آن فرد که تا صبح فرار نکند. ‌یک نفر را هم همراه ما کردند که کاراته کار بود و گفتند وقتی ضربه می‌زند، جایش نمی‌ماند. قرار بود او مسؤل بازجویی باشد.

    ** بیان برخی موضوعات شرم‌آور است

    یعنی در حقیقت وظیفه ما این بود که ما متهم را به روش خودمان بازجویی کنیم و اطلاعات بگیریم. ببینید ما به کجا کشیده شده بودیم. (بغض می‌کند)

    شاید خیلی‌ها دوست نداشته باشند این حقایق بیان شود چون شرم‌آور است ولی من می‌گویم که بدانید خود ما چه کردیم و به کجا کشیده شدیم.

    داستان عجیب و غریبی است. کیانوری با من در خیابان قرار گذاشته بود در حالی که در ماشین دادستانی بهمراه یکی از معاونین دادستان نشسته بود. مثلا من مسئول تشکیلات مخفی بودم. این‌قدر اوضاع بل بشو بود. این یکی از نمونه‌هایی است که نشان می دهد سازمان چگونه ضربه‌پذیر شد.

    به هر حال ما با 2 نفر از بچه‌های عضو تشکیلات و 3 نفر از پاسداران دادستانی به خانه آن متهم رفتیم و او را دستگیر کردیم.

    به اتفاق کیانوری که در ماشین دادستانی نشسته بود، به چهارراه قصر رفتیم. کیانوری با آن مسئول به داخل دادستانی رفت و قرارهایش را گذاشت. بعد از اینکه از دادستانی بیرون آمد به من گفت خودت با آنها هماهنگ کن و رفت.

    ما تا عصر آنجا منتظر ماندیم چون مثل اینکه اختلافاتی بین خود آنها برای تحویل متهم بود.

    درنهایت متهم را به همراه یک پاسدار تحویل ما دادند و گفتند ظرف 24 ساعت باید او را برگردانید.

    او را به همان منزلی که در نظر گرفته بودیم منتقل کردیم. دیروقت بود. شام خوردیم، هنوز بازجویی از متهم را شروع نکرده بودیم که یک عده پاسدار به داخل خانه ریختند. گویا یکی از همسایه ها به کمیته زنگ زده بود و اطلاع داده بود که اینجا رفت و آمد مشکوک صورت می‌گیرد.

    ما به پاسداران گفتیم مأموریت داریم. آن پاسدار همراه ما نیز برگه هویتش را نشان داد. گفتند اگر برگه مأموریت ندارید باید با ما بیایید. همه ما را به کمیته بردند. روز قبل کیانوری به من گفته بود برای این مأموریت باید اسلحه همراه داشته باشیم و چند اسلحه هم عقب ماشین گذاشته بودیم.

    ما را با همان ماشینی که آمده بودیم اسکورت کردند. من در ماشین از بچه‌ها خواستم از اسم مستعار استفاده کنند.


    در کمیته از ما پرسیدند که از کجا هستید؟ گفتیم مأموریت داشتیم. گفتند از کجا؟ گفتیم سری است و نمی‌توانیم بگوییم. پاسدار همراه ما با دادستانی تماس گرفت و آزاد شد اما ما را بردند به اتاقی که سلف سرویس بود و شام خوردیم. بعد رفتند ماشین ما را گشتند و وقتی اسلحه‌ها را پیدا کردند همه را زندانی کردند.

    24 ساعت آنجا ماندیم تا اینکه بعد ما را به اوین بردند. آنجا گفتیم ما از حزب توده ایران هستیم و حالا با افتخار نیز می‌گوییم که با دادستانی همکاری می‌کنیم و انتظار داریم شما با آقای قدوسی تماس بگیرید تا آزاد شویم.
    قسمتی از مصاحبه پرتوی از مسولین حزب خائن توده

    پاسخحذف
  2. درود بر مردِ عمل در جبهه ها : سردار سلیمانی .

    پاسخحذف

نکاتی که هنگام استفاده از بخش کامنتها بهتر است به آن دقت فرمایید:
**١_ بنا به اعتقاد راسخ و بی چون و چرای من به آزادی بیان ، کامنت های شما مستقیما منتشر می شود. ** ٢_لطفا هنگام گذاشتن کامنت، یک اسم برای خودتان در نظر بگیرید تا دیگران و نویسنده وبلاگ راحتر بتوانند به شما پاسخ دهند. ** ٣_تمام کامنت ها را بدقت می خوانم و تنها در جایی که واقعا لازم باشد ، در بحث ها دخالت می کنم، چون من تریبون خودم را داشته ام و حرفم را زده ام ، باید اجازه دهم بقیه حرفشان را بزنند. ** ٤_تنها کامنت های ترولرها و کامنت هایی که شامل لینک های غیر معتبر ، مانند سایت های آلوده به بد افزار هستند،برای امنیت خواننده های وبلاگ ، حذف می شوند. ** ٥_در سمت چپ جعبه ای که در آن نظر خود را می نویسید، شما عبارت (اشتراک ایمیل) را می بینید، درصورتی که ایمیل خود را در آنجا وارد کنید، کامنت های جدید را با ایمیل، دریافت خواهید نمود. ** ٦_شما حتی در فحش دادن به نویسنده وبلاگ هم آزاد هستید! حتی به بهانه توهین به خودم نیز کامنتی را حذف نمی کنم، من جانم را می دهم که تو حرفت را بزنی، اما خواهش میکنم به جای فحش دادن، به موضوع نوشته بپردازید.